eitaa logo
شهیده نسرین افضل
588 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
4.4هزار ویدیو
9 فایل
شهیده نسرین افضل پیوسته دعای حضرت امیر (علیه السلام) را بر لب زمزمه می کرد: « الهی قلبی محجوب و نفسی معیوب. » ادمین خانم هادی دلها : @HADiDelhaO00
مشاهده در ایتا
دانلود
9.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍شقایق ها خونین و دل سوخته اند همچون شهدا...
🔴 من دوست دارم به هر چیزی میخوام برسم... دوست ندارم به خاطر چیزی از دستشون بدم... چه اشکالی داره؟! 🔹جواب_شهید کاظم مهدی زاده : می خواستم بزرگ بشم... درس بخونم مهندس بشم... خاکمو آباد کنم... زن بگیرم... مادر و پدرم رو ببرم کربلا... دخترمو بزرگ کنم ببرمش پارک... تو راه مدرسه با هم حرف بزنیم... خیلی کارا دوست داشتم انجام بدم... خب نشد... باید میرفتم از مادرم، پدرم، خاکم، ناموسم، دخترم دفاع می کردم! ✍فرازی از وصیت‌نامه شهید کاظم مهدی زاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷❣بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند دیگر حرم‌ ها می‌مانند.
شیری ز پا افتاد و همگی شیر شدند...💔 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بریزید خونها را 🍃 زندگی ما دوام پیدا می کند بکُشیـ🥀ــد ما را؛ ملت ما بیدارتر می شود🌹🍃 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ
آنی تو که از تو می بارد عشق وز نامه و تو می بارد عشق شود آن کس که به کویت گذرد گویی ز در و بام تو می بارد عشق.❤️🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 شهیدان زنده اند یک شب در خانه هیئت داشتیم عصر همان روز پدر شهید کمی استراحت کرد بعد با نگرانی از خواب پرید فهمیدیم خواب دیده. ایشان کمی به اطراف نگاه کرد و گفت الان حسن اینجا بود. بهش گفتم حسن جان امشب هیئت داریم، شما تشریف دارید؟ حسن گفت: نه امشب باید بروم پیش فلانی که یکی از همسایگان قدیم است. حسن ادامه داد او امروز از دنیا رفته و امشب شب اول قبر اوست این شخص حقی گردن من دارد که باید امشب پیش او باشم. پدر با تعجب گفت: آن کسی که حسن می گفت اهل مذهب و دین و... نبود. برای همین بهش گفتم: حسن جان، این آدمی که می گویی اهل دین نبود، او چه حقی به گردن تو دارد!؟ حسن لبخندی زد و گفت: روز تشییع جنازه من هوا بسیار گرم بود. جمعیت همراه پیکر من از مسجد به سمت منزل آمدند این آقا در جلوی خانه اش ایستاده بود و به جمعیت نگاه می کرد. وقتی گرمای هوا و تشنگی مردم را دید، یک شیلنگ آب از خانه اش به بیرون کشید و با یک سینی و چند لیوان، به تشییع کنندگان پیکر من آب داد. او همین قدر به گردن من حق پیدا کرده. پدر حسن بعد از اینکه این حرف را زد از جا بلند شد و گفت باید بروم و ببینم خواب من راست بوده یا نه منزل آنها در محله دیگری است باید بروم به آنجا ببینم فلانی واقعاً فوت کرده؟! پدر رفت و ساعتی بعد برگشت گفت بله وارد محله آنها که شدم حجله اش را دیدم او همین امروز تشییع شده بود. 🍃 به نقل از برادر شهید حسن طاهری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹 👊 سالگرد پیروزی مقاومت ۳۳ روزه حزب الله لبنان در برابر رژیم صهیونیستی و روز مقاومت اسلامی گرامی باد.