eitaa logo
شهیده نسرین افضل
537 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
4.2هزار ویدیو
9 فایل
شهیده نسرین افضل پیوسته دعای حضرت امیر (علیه السلام) را بر لب زمزمه می کرد: « الهی قلبی محجوب و نفسی معیوب. »
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 به گفته مادرش، مراقبه‌ها در مورد هادی پیش از تولدش آغاز شد، از همان کودکی راهش مشخص بود، نمازشب میخواند در قنوتش شهدا را دعا میکرد . کسی که همه‌اش زمزمه یا حسین (ع) روی لب دارد، عشقش به اهل بیت مشخص میشود، به همین خاطر شهید ذوالفقاری مداح هیئت رهروان شهدا و عاشق هیئت موج ‌الحسین بود؛ کمدش پر بود از عکسهای حاج همت، شهید دین ‌شعاری و ابراهیم هادی، بیشتر وقتش برای بسیج و کار فرهنگی برای شهدا بود، و آخر عشقش به طلبگی ختم شد، نجف را انتخاب کرد و از این راه به شهادت رسید . 🌷 شهیده نسرین افضل 🌷
🌷 ! 🌷هم‌سنگر ما یک نفر بود به نام کافیان‌ موسوی که من و معین با او غذا می‌خوردیم. او خیلی هیکل درشتی داشت یک روز سر صبحانه بر عکس هر روز که خیلی شوخی می‌کرد، آرام بود. گفتم: «چرا امروز ساکتی؟» گفت: «دیشب خواب دیدم عروسیم است و بعد رفتم تو آسمان!» زدیم زیر خنده، گفتیم: «با این هیکل چاق و سنگین چه طور رفتی بالا و نیفتادی؟!» بعد از صبحانه تصمیم گرفتیم برویم یک دست‌شویی درست کنیم. 🌷رفتیم و مشغول کار شدیم، حدود پنج نفر بودیم. نزدیکی‌هایی ساعت یازده روز ۱۳۵۹/۹/۴ تعدادی نیروی جدید آمدند به محور و مشغول احوال‌پرسی بودیم که ناگهان دو گلوله خمپاره یکی دورتر و دومی نزدیک ما اصابت کرد. با صدای سوت دومی همه سریعاً خوابیدیم ولی کافیان موسوی که کمی چاق بود دیر خوابید زمین. وقتی ترکش‌ها تمام شد، من بلند شدم ولی چهار نفر دیگر روی زمین ماندند؛ یکی از آن‌ها کافیان بود. وقتی آمدم بالای سرش، دیدم.... 🌷دیدم یک ترکش بزرگ پشت سر او را برده و مغز او بیرون پاشیده بود. سرش را بلند کردم و روی زانویم گذاشتم و چفیه‌ای را گرفتم دور سرش، ولی او چند لحظه بعد همان‌گونه که خواب دیده بود به آسمان رفت. معین هم پاهایش ترکش خورد. یکی از تازه واردها نیز به نام محمدعلی معین هم انگشتانش قطع شد. یکی هم ترکش به مچ دستش خورد. کافیان را سریعاً با برانکارد بردند. معین را من و یک نفر دیگر با برانکارد از خط تا ساحل رودخانه بردیم و از آن‌جا او را به بیمارستان بردند. 🌷عراقی‌ها فاصله‌ی بین خط و رودخانه که معین را از جنگل می‌بردیم را شدیداً زیر آتش گرفته بودند. لذا چند بار مجبور شدیم او را روی زمین بگذاریم و یکی_دو بار به علت خستگی از دست‌مان رها شد روی زمین. شبِ آن روز تنها شدم. فردا یا پس فردای آن روز رفتم بیمارستان شوش و سری به معین زدم. اتفاقاً او را ترخیص کردند تا نجف‌آباد برود و پای او را گچ گرفته بودند. به همراه او آمدم و این مرحله به پایان رسید.... 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز کافیان‌ موسوی راوی: سردار شهید حاج غلامرضا یزدانی 🌷 شهیده نسرین افضل 🌷
💔 آخرین عکس یادگاری؛ بهار ۱۳۶۶ بود. آخرین روز که می‌خواست بره جبهه گفت مامان بیا باهم یه عکس بگیریم! گفتم پسر ، من سر زمین کشاورزی بودم لباسم داغونه ؛ فردا متاهل شدی این عکس و زنت میبینه بهم میخنده ها !!! گفت کی جرات داره به مادر من بخنده.هر کس هست پدرش و در میارم. خلاصه عکس و گرفتیم و یوسف فرداش رفت جبهه و تو عملیات کربلای ده ماووت سرش بر اثر اصابت ترکش قطع شد و بشهادت رسید و امروز من موندم همون عکس یادگاری با پسرم‌. 🔹 تو وصیتش دو بیت شعر نوشت : اگر باشد قرار آخر بمیرم نمی‌خواهم که در بستر بميرم دلم خواهد سرم از تن شود دور در این ره چون حسین بی سر بمیرم 🌷 شهیده نسرین افضل 🌷
♨️نمازشب در سیره شهدا 💠شهید غلامرضا ابراهیمی؛ 🔸نيمه‌هاي شب از سردي هوا، از خواب بيدار شدم هنوز تكان نخورده بودم كه متوجه شدم «شهيد غلامرضا ابراهيمي» نيز بيدار است. 🔸او آرام از جا برخاست و هر سه پتوي خود را، روي بچه‌ها كه از شدت سرما مچاله شده و به خواب رفته بودند، انداخت. من نيز بي‌نصيب نماندم. يك پتو هم روي من انداخت. فكر كردم صبح شده كه حاجي از خواب برخاسته و ديگر قصد خواب ندارد ولي او وضو ساخت و به نماز ايستاد. 🔸او آن شب مثل همه شب‌ها تا اذان صبح به تهجد و راز و نياز مشغول بود. 👤راوی؛دوست شهید
حی علی الصلاه بلاجویان دشت کربلا در سجده ی ولا فانی اند... اذان صبح به افق تهران التماس دعای فرج و شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ساده نگذر از کنار پوتین های بی پا که پاهایشان بدن ها را بردند تا تو آسوده قدم برداری 💔
مشک‌ رنج‌هایِ انقلاب‌ را به دندان‌ کشیده‌ایم‌ دست‌ و پا‌ داده‌ایم‌ ؛ اما آن‌ را رها‌ نکرده‌‌ایم..!
36.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ🌹«رفیق بی نام و نشون»🌹 🌷تقدیم به پیشگاه مقدس شهدای گمنام
💠آیت الله مظاهری 🔸آیت‌الله بهجت «رحمت‌الله‌علیه» درباره نمازشب جملۀ شیرینی داشتند و می‌گفتند: «کوه که نمی‌خواهید جابه‌جا کنید، بلکه زمان خوابیدن خود را این‌طرف و آن‌طرف می‌کنید.» 🔸مرحوم آیت‌الله مرعشی نجفی «رحمت‌الله‌علیه»، به من می‌گفتند: در تشرّف خدمت حضرت ولیّ‌عصر «عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشّریف»، ایشان فرمودند: «ننگ است که یک طلبه نماز شب نداشته باشد؛ عیب است که شیعه نماز شب نخواند.»
حی علی الصلاه شادترین لحظات دیدار روی یار در لحظه ی قرار است... اذان صبح به افق تهران التماس دعای فرج و شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شلمچه عملیات کربلای ۵🌹 خط مقدم شلمچه 🌹 شهدای غواص در کانال دشمن با چه آرامشی شهیدشده اند🌹 🌹یاد آن ایام بخیر🌷 😔
بار عشق حقیقی که به شانه رفت تا از حرم دفاع کند دلها حرم خداست تا دلها حرم خدا بماند و بار عشق حقیقی را به دوش بکشد دفاع از حرم شقایق شقایق داغدار عاشوراست وبالاترین داغ به دل زینب سلام الله علیها است🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[ASHABOLHOSSEIN.IR]1403022104.mp3
6.03M
💠 قال المولی علی بن موسی 🎙 🏳️ مراسم جشن ولادت حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها 📆 جمعه، ۲۱ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳ 🕌 مسجد دانشگاه تهران •[
❓سؤال؛ 🖋سالهاست که دوست دارم بیداری نیمه شب داشته باشم، اما موفق نمی‌شوم و خوابم سنگین است، خیلی که دعا می‌کنم نماز صبح ما هم قضا می‌شود؟! 👈پاسخ؛آیت الله خوشوقت؛ ✅ راست گفته است دیگر آدمی که خوابش سنگین است دو کار باید بکند. یکی شب زود باید بخوابد یکی هم شب زیاد غذای چرب و چیل نخورد. بخورد خوابش شدت پیدا می‌کند. اگر راست می‌گویی بخواهی بیدار شوی چه کار می‌کنی؟ مقدمات را فراهم می‌کنی، هم زود می‌خوابی، هم غذا را سبک‌تر، درست می‌شود. امتحانش مجانی است. می‌گوید اما راست نمی‌گوید.
حی علی الصلاه تنهاترین لحظات با تنهای مطلق تن ها را به معنویت پیوند می دهد... اذان صبح به افق تهران التماس دعای فرج و شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊💞 گفتم:« ببینم توی دنیا چه آرزویی داری؟» قدری فکر کرد و گفت:« هیچی» گفتم:« یعنی چی؟ مثلاً دلت نمی‌خواد یک کاره‌ای بشی، ادامه تحصیل بدی یا از این حرفها دیگه» گفت:« یک آرزو دارم. از خدا خواستم تا سنم کمه و گناهم از این بیشتر نشده، شهید بشم . . ♥️ 🌺 روح شهدا صلوات 🌱
❤️# *مثل_شهدا_زندگی_کنیم* *نماز شب که می خوند حال عجیبی داشت. یه جوری شرمنده خدا بود و زاری میکرد که انگار بزرگترین گناه رو در طول روز انجام داده.* *یه روز ازش پرسیدم: چرا انقدر استغفار می‌کنی؟ از کدوم گناه می‌نالی؟* *جواب داد: همین که اینهمه خدا بهمون نعمت داده و ما نمی‌تونیم شکرش رو به جا بیاریم بسیار جای شرمندگی داره.* ✍به نقل خواهر شهید *•شهید محمد رضا تورجی زاده🌹*