🌸حدیث روز 🌸
💠 راهی برای نزدیک شدن دعا به اجابت
🔰 عنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ أَبِي ع إِذَا حَزَنَهُ أَمْرٌ جَمَعَ النِّسَاءَ وَ الصِّبْيَانَ ثُمَّ دَعَا وَ أَمَّنُوا.
🔻امام صادق(علیهالسلام) فرمود:
📎هرگاه امری پدرم را اندوهگین میساخت، زنان و کودکان را جمع میکرد و سپس دعا میکرد و آنها آمین میگفتند.
📚کافی، ج ٢ ، ص ۴٨٧
🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری
🌱 @SHAHIDNAVID_safari
هدایت شده از محسن ابن علی علیه سلام
#سخنان_مادرشهید بابک_نوری🌹
#شهیدخوش تیپ و با غیرت
بابک جوان امروزی بود اما #غیرت_دینی داشت.
همین غیرت دینی بود که او را به زینبیه و کربلای امام حسینی رساند.
از آن دست جوانانهای امروزی که غیرت دینی دارند. میگفت: خانم حضرت زینب(سلام الله علیها ) من را طلبیده، باید بروم، تاب ماندن ندارم.
بله، بابکم تیپ امروزی داشت. پسرم همیشه میخندید، خوشتیپ بود و زیبا🌹
بابک پر از شادی بود و پر از شور زندگی اما فرزندم به خاطر اعتقاداتش و برای پیوستن به خدا از همه اینها گذشت و عاشقانه پر کشید.🕊
بابک فرزند نسل سوم و چهارم این انقلاب بود. دلبستگیهای زیادی به زندگی داشت، امروزی بود و تمامی اینها را به خاطر دفاع از حریم آلالله و مادرش خانم زینب(سلام الله علیها ) رها کرد.❤️🌱
#شهید مدافع حرم بابک نوری
#ایام_سالروز_شهادت🕊
#به ما بپیوندید 👇
🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری
🌱 @SHAHIDNAVID_safari
هدایت شده از محسن ابن علی علیه سلام
🚨#تصاویر شهدای مدافع امنیت (اخیر)
🕊شهید مدافع امنیت مرتضی ابراهیمی
🕊شهید مدافع امنیت مصطفی رضایی
#شادی روحشان فاتحه باصلوات
#اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💐
🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری
🌱 @SHAHIDNAVID_safari
🕊دومین سالگرد شهادت
🌷شهید مدافع حرم نوید صفری
🎙سخنران:
حجت الاسلام سید حسین مومنی
🎤 ذاکرین اهل بیت(ع):
کربلایی محمدحسین پویانفر
کربلایی مقداد حسین زاده
🕓زمان: پنج شنبه، ۷هفتم آذر ماه ۱۳۹۸ از نماز مغرب و عشاء
📨 مکان: تهرانپارس،خیابان استخر، بوستان ششم غربی،
مسجد سید الساجدین علیه السلام
🌱 @shahidnavid_safari
🌸حدیث روز 🌸
💠 دعایی برای نجات در عصر غیبت
🔹عنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَال: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): سَتُصِيبُكُمْ شُبْهَةٌ فَتَبْقَوْنَ بِلَا عَلَمٍ يُرَى وَ لَا إِمَامٍ هُدًى وَ لَا يَنْجُو مِنْهَا إِلَّا مَنْ دَعَا بِدُعَاءِ الْغَرِيقِ قُلْتُ كَيْفَ دُعَاءُ الْغَرِيقِ قَالَ يَقُولُ يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِك.
🔻عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) روایت کرد که فرمود:
به زودی گرفتار شبهه شده و بدون امام(حاضر) میمانید
و در آن زمان نجات نمییابد مگر کسی که دعای غریق را بخواند.
گفتم دعای غریق چگونه است؟
فرمود بگوید:
يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِك.
يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِك.
📚 كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص352
@SHAHIDNAVID_safari
هدایت شده از محسن ابن علی علیه سلام
#مهدی_جان
اے سوے تو عالم نگراݩ ادرڪنے
شد دورے تو بہ ما گراݩ ادرڪنے
طغیان ستم گذشٺ از حد مھدی
ای ریشه ڪن ستمگران ادرڪنی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
#شهید مدافع حرم #شهید اربعین
🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری
🌱 @SHAHIDNAVID_safari
🌸حدیث روز 🌸
💠 دو شرط عالم شدن
🔰 عن محمد بن علی الباقر(ع): لَا يَكُونُ الْعَبْدُ عَالِماً حَتَّى لَا يَكُونَ حَاسِداً لِمَنْ فَوْقَهُ وَ لَا مُحَقِّراً لِمَنْ دُونَهُ.
🔻امام باقر(علیهالسلام) فرمود:
📎کسی عالم نمیشود مگر اینکه نسبت به افراد بالاتر از خود حسود نباشد و افراد پایین تر از خود را تحقیر نکند.
📚 تحفالعقول، ص۲۹۴
@SHAHIDNAVID_safari
کانال رسمی شهید نوید صفری
🌷 #شهید_علیرضا_کریمی 🕊 به امید دیدار در کربلا ولا تحسبن الذین قتلوافی سبیل الله امواتأبل احیاء عندر
💠 #شهیدی که برات #کربلا میدهد
این گوشه ای از قصه علیرضای۱۶ ساله است که با همه ی ما در کربلا وعده دیدار کرده است...🌷
#بسم_الله
ایام عید نوروز برای دیدار اقوام به اصفهان رفتیم . روز آخر تعطیلات به گلزار شهدا و سر مزار شهید خرازی رفتم وسط هفته بود و کسی در آن حوالی نبود با گریه از خدا خواستم تا ما هم مثل شهدا راهی کربلا شویم. توی حال خودم بودم. برای خودم شعرمیخواندم.از همان شعرهایی که شهدا زمزمه میکردند:
این دل تنگم عقده ها دارد گوییا میل کربلا دارد
ای خدا ما را کربلایی کن بعد از آن با ما هرچه خواهی کن
هنوز به مزارش نرسیده بودم. یک دفعه سنگ قبر یک شهید توجهم را جلب کرد. با چشمانی گرد شده بار دیگر متن روی سنگ را خواندم. آنجا مزار شهید نوجوانی بود به نام علیرضا کریمی👇
اوعاشق زیارت کربلا بوده، و درآخرین دیدار به مادرش چنین گفته: میروم و تا راه کربلا باز نگردد باز نمیگردم!!
در روزی هم که اولین کاروان به طور رسمی راهی کربلا میشود پیکر مطهرش به میهن باز میگردد!!
این را از ابیاتی که روی سنگ مزارش نوشته بود فهمیدم. حسابی گیج شده بودمد. انگار گمشده ای را پیدا کردم. گویی خدا میخواهد بگوید که گره کار من به دست چه کسی باز میشود.
همان جا نشستم .حسابی عقده دلم را خالی کردم.
با خودم میگفتم :این ها در چه عالمی بودند و ما کجائیم؟! این ها مهمان خاص امام حسین علیه السلام بودند. ولی ما هنوز لیاقت زیارت کربلا را هم پیدا نکرده ایم.بار دیگر ابیات روی قبر را خواندم:
گفته بودی تا نگردد باز، راه راهیان کربلا عهد کردی برنگردی سرباز مهدی پیش ما و....
با علیرضا خیلی صحبت کردم.از او خواستم سفر کربلای مرا هم مهیا کند. گفتم من شک ندارم که شما در کربلایی تورا بحق امام حسین ع ما را هم کربلایی کن با صدای اذان به سمت مسجد حرکت کردم. درحالی که یاد آن شهید و چهره ی معصومانه اش از ذهنم دور نمیشد.
روز بعد راهی تهران شدیم.آماده رفتن به محل کار بودم. یک دفعه شماره تلفن کاروان کربلای روی طاقچه ، نظرم را جلب کرد. گوشی تلفن را برداشتم. شماره گرفتم. آقایی گوشی را برداشت. بعد از سلام گفتم: ببخشید، من قبل عید مراجعه کردم برای ثبت نام کربلا، میخوام ببینم برای کی جا هست؟ یک دفعه آن آقا پرید تو حرفم و گفت: ما داریم فردا حرکت می کنیم. دو تا از مسافرامون همین الان کنسل کردن،اگه میتونی همین الان بیا!!
نفهمیدم چطوری ظرف نیم ساعت از شرق تهران رسیدم به غرب. اما رسیدم . مسئول شرکت زیارتی را دیدم و صحبت کردیم. گفت:فردا هفت دستگاه اتوبوس از اینجا حرکت می کنه. قراره فردا بعد از یک ماه،مرز باز بشه و برای اربعین کربلا باشیم. اما دارم زودتر می گم، اگه یه وقت مرز رو باز نکردن یا ما را برگردوندن ناراحت نشین!
گفتم:باشه اما من گذرنامه ندارم. کمی فکر کرد و گفت:مشکل نداره،عکس برای شناسنامه خودت و خانمت رو تحویل بده. بعد ادامه دادم: یه مشکل دیگه هم هست،من مبلغ پولی که گفتید رو نمی تونم الان جور کنم. نگاهی تو صورتم انداخت. بعداز کمی مکث گفت: مشکلی نیست، شناسنامه هاتون اینجا میمونه هروقت ردیف شد بیار. با تعجب به مسئول آژانس نگاه میکردم انگار کار دست کس دیگه ای بود. هیچ چیز هماهنگ نبود. اما احساس میکردم ما دعوت شدیم.
از صحبت من با آن آقا ده روز گذشت. صبح امروز از مرز مهران عبور کردیم، وارد خاک ایران شدیم! حوادث این مدت برای من بیشتر شبیه خواب بود تا بیداری.
هشت روز قبل،با ورود کربلا ، ابتدا به حرم قمر بنی هاشم رفتیم .در ورودی حرم، برای لحظاتی حضور علیرضا ، همان شهید نوجوان ،را حس کردم. ناخودآگاه به یادش افتادم. انگار یک لحظه او را در بین جمعیت دیدم. بعد از آن هرجا که می رفتم به یادش بودم. نجف،کاظمین ،سامرا و...
سفر کربلای ما خودش یک ماجرای طولانی بود. اما عجیبتر این که دست عنایت خدا و حضور شهید کریمی در همه جا می دیدم.
در این سفر عجیب ،فقط ما و چند نفر دیگر توانستیم به زیارت سامرا مشرف شویم. زیارتی بود باور نکردنی. هرجا هم می رفتیم ابتدا به نیابت امام زمان(عج) و بعد به یاد علیرضا زیارت می کردیم..این مدت عجیب ترین روزهای زندگی من بود.
پس از بازگشت بلافاصله راهی اصفهان شدم. عصر پنج شنبه برای عرض تشکر به سر مزار علیرضا رفتم . هنوز چند کلامی صحبت نکرده بودم که آقای محترمی آمدند. فهمیدم برادر شهید و شاعر ابیات روی سنگ قبر است. داستان آشنایی خودم را تعریف کردم. ماجراهای عجیبی را هم در آنجا از زبان ایشان شنیدم. عجیب تر این که این نوجوان شهید در پایان آخرین نامه اش نوشته بود: به امید دیدار در کربلا-برادر شما
🌷 #علیرضا_کریمی
علیرضا با همه ما در کربلا وعده کرده بود.💞
📚مسافر کربلا
هدیه روح مطهرش اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم و فرجنا بهم
راوی👇
@dararezooyeshahadat
کانال رسمی شهید نوید صفری
🌱 @SHAHIDNAVID_safari