از فراقت چشم هايم غرق باران میشود
عاشق هجران کشيده زود گريان میشود
درد غفلت يک طرف ، درد جدايی يک طرف..
مشکلاتم يک به يک دارد فراوان میشود..
#سلام_امام_مهربانم
#صبحت_بخیر_آقا
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج❤️
💖 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
https://eitaa.com/shahidnekahi
❤️
و
تمـام جهان هم که
بگویند تـو نیستی
من شهـادت میدهم که حضـور داری
پس آرام روبـروی تـو مینشینـم
و به تو فکر میکنم
منی كه
عاشـق تو هستم...
شهید حاج یونس زنگی آبادی🌷
سالروز شهادت
📎سلام ، صبـحتون شهـدایـی
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج❤️
💖 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
https://eitaa.com/shahidnekahi
❤️
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#احمد_ها
🌷در عمليات بیت المقدس، دو «احمد» داشتیم که فرمانده بودند و صدای آنها از شبکههای بیسیم مرتب شنیده میشد. «احمد متوسلیان» فرمانده لشکر محمد رسول الله (ص) و «احمد کاظمی» فرمانده لشکر نجف اشرف. در تماسهای بسیار مهم، مخصوصاً در لحظات شکستن خطوط دشمن، فرماندهان و رزمندگان از لهجه های آنها متوجه میشدند که این «احمد» کدام «احمد» است. اما جالبتر زمانی بود که دو «احمد» با هم کار داشتند!!
🌷در مرحلهی دوم عملیات که بچه های لشکر محمد رسول الله (ص) در دژ شمالی خرمشهر با لشکر ۱۰ زرهی عراق درگیری سختی داشتند و کارشان به اسیر دادن و اسیر گرفتن هم کشیده شده بود و احمد متوسلیان با بدنی مجروح عملیات را هدایت میکرد، احمد کاظمی با احمد متوسلیان اینگونه تماس میگرفت: احمَد احمَد احمَد؛ احمِد. او سه احمدِ اول را که یعنی متوسلیان، با لهجه تهرانی میگفت اما اسم خودش را با لهجه نجف آبادی، مخصوصاً مقداری هم غلیظتر بیان میکرد، به این ترتیب فرماندهان که صدای او را از بیسیم میشنیدند، میزدند زیر خنده....
🌹خاطره ای به یاد فرماندهان، سردار #شهید احمد کاظمی و سردار جاویدالاثر احمد متوسلیان
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
♥️اَلَّلهُمـّ؏جِّل لِوَلیــِـــڪَ الفَـرَجــــ
#کانال_شهیدمحمــدنکـــاحی👇
♥️ @shahidnekahi
💎دستور #نماز جمادی الثانی:💎
این نماز را در هر زمان از ماه جمادی الثانی میتوان خواند.
حداقل یکبار در این ماه این نماز رابخونید.
#دو_نماز 2رکعتی، هر رکعت حمد و پس از آن:
در #رکعت_اول آیت الکرسى و 25بار سوره قدر
#رکعت_دوم سوره تکاثر و 25بار توحید
#رکعت_سوم سوره کافرون و 25بار سوره فلق
#رکعت_چهارم سوره اذا جاء نصرالله و 25بار سوره ناسِ
بعد از سلام آخر 70بار سبحان الله والْحمدلله ولااله الا الله والله اکبر و 70بارصلوات
سپس 3باربگوید اللهم اغفِر للمؤمنین والمؤمنات
بعد به سجده رفته 3بار یاحَىُّ یاقیوم یاذاالجلال والاکرام یااللهُ یارحمن یارحیم یاارحم الرّاحمین
👆
در مفاتیح نمازی برای این ماه ذکر شده که هر حاجتمندی آنرا بخواند خدا خانواده، اموال، دین و دنیاى او را تا سال بعد حفظ میکند و اگر بمیرد اجر شهید خواهد داشت💙
لطفا #نشر دهید تا در #ثواب آن شریک شوید
♥️اَلَّلهُمـّ؏جِّل لِوَلیــِـــڪَ الفَـرَجــــ
#کانال_شهیدمحمــدنکـــاحی
♥️ @shahidnekahi
مولای مهربانم...
از بس يقين كنم كه مرا دوست داری ام
باور نمی كنم كه به خود واگذاری ام
#سلام_امام_مهربانم
#صبحت_بخیر_آقا
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج❤️
💖 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
https://eitaa.com/shahidnekahi
❤️
برخیز تا به عزم تفرج برون رویم
زین تنگنای خانه به صحرای لالهزار..
رزمندگان گردان مالک اشتر، ناوتیپ امیرالمومنین، بوشهر
📎سلام ، صبـحتون شهـدایـی🌷
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج❤️
💖 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
https://eitaa.com/shahidnekahi
❤️
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#قسمت_اول (۳ / ۱)
#ماجرای_شهیدی_که_بهخاطر_رضایت_پدر_از_بهشت_برگشت!!
🌷آخرین روزهای اسفند ۱۳۶۴ بود. در بیمارستان مشغول فعالیت بودم. من تکنسین اتاق عمل و متخصص بیهوشی بودم. با توجه به عملیات رزمندگان اسلام تعداد زیادی مجروح به بیمارستان منتقل شده بود. لحظه ای استراحت نداشتیم. اتاق عمل مرتب آماده میشد و تیم جراحی وارد میشدند. ....داشتم از داخل راهروی بیمارستان به سمت اتاق عمل میرفتم، که دیدم حتی کنار راهروها مجروح خوابیده!! همینطور که جلو میرفتم یک نفر مرا به اسم کوچک صدا زد، برگشتم اما کسی را ندیدم میخواستم بروم که دوباره صدایم کرد.
🌷....دیدم مجروحی کنار راهروی بیمارستان روی تخت حمل بیمار از روی شکم خوابیده و تمام کمر او غرق خون است. رفتم بالای سر مجروح و گفتم شما من را صدا زدی؟ چشمانش را به سختی باز کرد و گفت: بله، منم کاظمینی. چشمانم از تعجب گِرد شد، گفتم: محمدحسن اینجا چه کار میکنی؟ محمدحسن کاظمینی سالهای سال با من همکلاسی و رفیق بود. از زمانی که در شهرضای اصفهان زندگی میکردیم. حالا بعد از سالها در بیمارستانی در اصفهان او را میدیدم. او دو برادر داشت که قبل از خودش و در سالهای اول جنگ در جبهه مفقود شده بودند. البته خیلی از دوستان میگفتند که برادران حسن اسیر شده اند.
🌷بلافاصله پرونده پزشکی اش را نگاه کردم. با یکی از جراحان مطرح بیمارستان که از دوستانم بود صحبت کردم و گفتم این همکلاسی من طبق پروندهاش چندین ترکش به ناحیه کمرش اصابت کرده و فاصله بین دو شانه چپ و راست را متلاشی کرده طوری که پوست و گوشت کمرش از بین رفته، دو برادر او هم قبلاً مفقود الاثر شدند. او زن و بچه هم دارد اگر میشود کاری برایش انجام دهید. تیم جراحی خیلی سریع آماده شد و محمدحسن راهی اتاق عمل شد. دکتر همین که می خواست مشغول به کار شود، مرا صدا زد و گفت:...
🌷....و گفت: باورم نمیشه، این مجروح چطور زنده مانده، بهقدری کمر او آسیب دیده که از پشت میتوان حتی محفظه ای که ریهها در آن قرار میگیرد مشاهده کرد! دکتر به من گفت: این غیر ممکن است، معمولاً در چنین شرایطی بیمار یکی دو ساعت بیشتر دوام نمیآورد. بعد گفت: من کار خودم را انجام میدهم. اما هیچ امیدی ندارم، مراقبت های بعد از عمل بسیار مهم است. مراقب این دوستت باش. عمل تمام شد یادم هست حدود ۴۰ عدد گاز استریل را با بتادین آغشته کردند و روی محل زخم گذاشتم و پانسمان کردم. دایرهای به قطر حدود ۲۵ سانت، روی کمر او متلاشی بود. روز بعد....
#ادامه_در_شماره_بعدی....
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
♥️اَلَّلهُمـّ؏جِّل لِوَلیــِـــڪَ الفَـرَجــــ
#کانال_شهیدمحمــدنکـــاحی👇
♥️ @shahidnekahi
سرما نمیکند اثر
در گرمی دلم
یادتان آتشیست
که گرمم نموده است..!
قهرمانان وطن 🌷
عملیات بیتالمقدس۲
رزمندگان لشکر۱۰ سیدالشهداء
📎شبــــتون شهــــدایی
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج❤️
💖 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
https://eitaa.com/shahidnekahi
❤️