.🌹🌹
باور نميكنم خدا به كسي بگويد:
" نه...! "
خدا فقط سه پاسخ دارد:
١- چشم....
٢- یه کم صبر کن....
٣- پيشنهاد بهتري برايت دارم....
همیشه در فشار زندگی اندوهگین مشو... شاید خداست
که در آغوشش می فشاردت
برای تمام رنجهایی که میبری صبر کن!
صبر اوج احترام به حکمت خداست.
سلام...شبتون بخیر....
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
#کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
♥️ @shahidnekahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁اگر دنبال آرامش
🍂هستی با هر کسی درد دل نکن
🍁و همه چیز زندگیت را نگو
🍂وقایع زندگی تو مال خودت
🍁است پس پیش خودت نگهدار
🍂آرامش می خواهی با شخصی
🍁که مخالف توست زیاد بحث نکن به
🍂حرف هایی که می زند فقط گوش کن
🍁آرامش می خواهی همیشه
🍂از خودت و بقیه عصبانی نشو
🍁آرامش می خواهی با شخصی حرف
🍂بزن که ذهن و عقل ثروتمندی دارد
🍁آرامش می خواهی کتاب بخوان
🍂کتاب ها چیز هایی به ما می آموزند
🍁که عمری در دهن ما سوالهایی
🍂بوده و پاسخ آنها در کتاب جستجو کن
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
#کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
♥️ @shahidnekahi
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#مأموریتی_که_دل_شیر_میخواست...!!
🌷شب قبل از عملیات کربلای۴، فرماندهان رده بالای لشکر؛ آقای قربانی، شهید طوسی و... منتظر بودند یکی از نیروهای واحد اطلاعات، از مأموریت شناسایی برگردد و آخرین اطلاعات خود را از شناسایی مواضع دشمن به آنها بدهد. آمدن کیامرث کمی به درازا کشید. هزار فکر و خیال سراغ فرماندهان رفت: -نکند کیامرث اسیر نیروهای عراقی شده باشد!! فاصلهی شناسایی او از دشمن کمتر از ۴ متر بود. انجام این مأموریت واقعاً دل شیر میخواست؛ شناسایی تحرکات، استعداد، میادین مین، اسلحه های سبک و سنگین دشمن، بخشی از مسیر شناسایی کیامرث هم از توی آب بود، آبی با عمق بیست متر.
🌷فرماندهان نذر حضرت زهرا (س) کردند. تا کیامرث سالم برگردد. در همین حین صدایی از دل اروند، بیرون آمد. آقای قربانی سراسیمه رفت سمت صدا. سر شهید صیدانلو از دل آب زد بیرون. آقای قربانی او را به آغوش کشید. نفس که تازه کرد، علت تأخیر را از او سؤال کرد، گفت: «در چهار متری دشمن با استتار کامل در باتلاق منتظر تعویض نگهبان عراقیها بودم تا از فرصت استفاده کنم، برگردم. حاج آقا! باور کنید آن لحظه از همهی وقتهای دیگر به خدا نزدیکتر بودم، چه صفایی داشت.»
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز کیامرث صیدانلو و سرلشکر شهید محمدحسن طوسی، قائممقام لشکر ویژه ۲۵ کربلا
#راوی: رزمنده دلاور امیر بابایی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
#کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
♥️ @shahidnekahi
#خدایا؛
امشب را با عشق تو
آغاز میڪنم
بخشندگے از توست
عشق در وجود توست
قدرت در دستانِ توست...
عشق را در وجود ما قرار ده
تا مهربان باشیم
❤️🌸❤️
#تلنگرانه
گفت فردا صبح توبه میکنم…
شب خوابید ^…^
صبح دیگه بیدار نشد؛؛؛:(
🥀قبل اینکه دیر بشه توبه کنیم❤️
🍃🌸🍃🌸🍃
_ دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
دعای نیم شبی رفع صد بلا بکند
_ ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آنکه خدمت جام جهان نما بکند
حافظ"
🍃🌸🍃🌸🍃
فرمانده شهید نصرالله ایمانی
در سال 1337 در خانواده ای روحانی در کازرون متولد شد. وی پس از گذراندن تحصیلات خود در کازرون و اخذ دیپلم، در سال 1356 به سربازی اعزام و در پادگان هشتگل اهواز مشغول به خدمت شد. با شروع جنگ تحمیلی با اشتیاقی که به دفاع از وطن داشت به جبهه اعزام شد . و سرانجام در بیستم اردیبهشت 1362 در شلمچه بر اثر اصابت خمپاره دشمن به شهادت رسید.
خاطره خودنوشت از شهید نصرالله ایمانی (3)
فرمانده شهید نصرالله ایمانی
فرزند :محمد صادق
متولد :1337
محل تولد :کازرون
تاریخ شهادت :1361
محل شهادت :شلمچه عملیات خرمشهر
محل دفن :کازرون - گلستان شهدا
قسمتی از وصیت نامه شهید :
به جبهه میروم به کوه طور به صحرای عرفات به منای حجاج تا نفسم به خدا مطمئن گردد و رجعت کنم به سوی پروردگار و فنا شوم در وجود الله. و کمال انسانیت یک انسان خداشناس آن است که قرآن میفرماید «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الا ربک راضیته مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی»
وصیت نامه شهید نصرالله ایمانی
shahidd.blog.ir/post/1040
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
#کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
♥️ @shahidnekahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مناجات زیبای دکتر چمران
خدایا🙏
از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت
اما شکایتم را پس میگیرم ...
من نفهمیدم! فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد ..
گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست ،
معنایش این نیست که تنهایم ...
معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت ...
با تو تنهایی معنا ندارد !
مانده ام تو را نداشتم چه میکردم ...!
❤️دوستت دارم ، خدای خوب من
♥️اَلَّلهُمـّ؏جِّل لِوَلیــِـــڪَ الفَـرَجــــ
#کانال_شهیدمحمــدنکـــاحی👇
♥️ @shahidnekahi
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#واحد_الموت...!
🌷پس از انتقالِ تنِ مجروح ما از شهر الانبار به استخبارات بغداد، ما را در سوله ای رها کردند. من نیمه بیهوش بودم و گاهی از هوش میرفتم و باز از دهانم خون به بیرون میزد که بچه ها در سوله را میزدند و فریاد میزدند: واحد الموت، واحد الموت.
🌷در این لحظات، به ظاهر یکی از پزشکان شیعه عراقی وارد شده و به بالای سر من آمده بود و پس از معاینه گفته بود: اینقدر نگویید واحد الموت، او زنده است و اگر به بهانه درمان در بیمارستان او را به بیرون انتقال دادن، معلوم نیست که هموطنتان زنده بماند.
🌷آن پزشک پس از مداوای من از سالن خارج شده و مخفیانه بدون اینکه سایر نیروهای عراقی بفهمند، هر روز یک شیشه شیر داخل کیفش میگذاشت و میآورد. او این شیر را کم کم به من میداد تا حالم کمی بهتر شود.
#راوی: آزاده سرافراز علی ابو ترابی*روشن علی یبه لويى از شهر داران، روستای خمسه لو
📚 كتاب "زیرکانه کمی تا قسمتی تبسم"
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
#کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
♥️ @shahidnekahi
#الهی زندگیم را به تو میسپارم چون ایمان دارم تو بهترینها را در برابرم قرار میدهی..
❤️🌸❤️