eitaa logo
🕊کانال شهیدمحمدنکاحی🕊
235 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.3هزار ویدیو
30 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📝』حاج احمد هیکل درشتی داشت. بچه ها سر به سرش می گذاشتند. با این هیکل درشت چطور می خواهی توی قبرهای کوچک گلزار شهدا جا شوی؟ می خندید و می گفت: همین قبرها هم برای من زیاد است. آرزویش این بود که اربا اربا شود. فرستاده بود دنبالم. رفتم سنگر فرماندهی. گفت: می خواهم شعر “کبوتر بام حسین (ع)” را برایم بخوانی. گفتم: قصد دارم دیگر این شعر را برای کسی نخوانم. برای هر کسی که خواندم شهید شده. گفت: حالا که این جوری است حتما باید بخوانی. دلم می خواد کبوتر بام حسین بشم من/فدای صحن و حرم و نام حسین بشم من دلم می خواد زخون پیکرم وضو بگیرم/مدال افتخار نوکری از او بگیرم وسط خواندن حال و هوای دیگری داشت و صدای گریه هایش سنگر را پر کرده بود. دلم می خواد چو لاله ای نشکفته پرپر بشم/ شهد شهادت بنوشم مهمون اکبر بشم وقتی در ابتدای عملیات کربلای پنج، در پشت خاکریز در حال ساخت، مستقر شده بود، گلوله توپی خاکریز را مورد هدف قرار داد. ترکش های گلوله بالای سینه و پاهایش را برده بود. شده بود یک تکه گوشت له شده. همان که می خواست؛ اربا اربا. 🗣❥راوی:حسین یکتا و علی مالکی 📚❥کتاب مربع های قرمز ؛ خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا
🔸 میگن آدم ها خیلی شبیه کتاب هایی که میخوانند میشوند! خوشا آن‌کس ڪه قران را فـرا گیرد.. 🌹 رفیق ...! نزار خاک بخوره روی میز و طاقچه ' اگه میخوای بنده واقعی برای خدا باشی بخون و عمل کن.. بعد شبیه اونی میشی که خدا میخواد قطعا کسی که با قرآن انس بگیره و رفیق بشه، هیچوقت احساس تنهایی نمیکنه 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل  فَرَجَهُم🌺🕊 تـــلاوت آیات‌ قـــــرآن ڪریــم؛ ۩ بــِہ نـیّـت‌ شهید ابراهیم هادی 🌿 📚                        
۷۵(1).mp3
9.7M
[تلاوت صفحه هفتاد و پنجم قرآن کریم به همراه ترجمه]
زندگی_به_رنگ_شهدا♥️ ✨یکبار که پیگیر کارهای اداری وام ازدواج بود، کار گیر کرده بود، بهش گفتم آشنایی نیست کارو درست کنه، گفت کار خوبه خدا درستش کنه، بنده ی خدا چکاره ست. 🦋همیشه برای انجام هرکاری تلاشش رو میکرد، قدمش رو برمیداشت، بقیه اش رو می سپرد به خدا، به معنای واقعی اینکارو میکرد. تکیه کلامش این بود: "کار دست خداست" 🌸سوریه که بود میگفت دوسه تا از بچه های اینجا خیلی نورانی ان، بهشون گفتم امروز فردا شهید می شید. ☘گفتم عه خب سفارش کن هواتو داشته باشن وقتی رفتن اونور گفت از بنده خدا نمیخام. خدا، خدا رو عشقه …. عاشق شوی، عاشقت می شود، شهیدت میکند ...😢 🌿به نقل از همسر شهید ✨ومن یتوکل علی الله فهو حسبه✨ 🌷شهید نوید صفری🌷
27.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 خوش به حال شهدا 🌻 وای به حال من و تو 🌷 پندار ما این است که ما مانده‌ایم و شهدا رفته‌اند اما حقیقت آن ست که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده‌اند ... . شهدا شهدا_شرمنده_ایم سیدرضا_نریمانی فتح_المبین_سرزمین_لاله‌های_زهرایی
اولین تصاویر از پیکر قضات شهید مقیسه و رازینی 🔹مراسم وداع با پیکرهای مطهر قضات شهید حجت‌الاسلام علی رازینی و حجت‌الاسلام محمد مقیسه در معراج شهدای تهران برگزار شد.
🌷در اوایل فروردین 1330 در خانواده ای به دنیا آمد، نامش را محمدحسین گذاشتند. بعد از گرفتن مدرک ابتدایی ترک تحصیل کرد. بعد از چند سال که به کار مشغول بود به اهواز رفت و پیش برادر بزرگترش به کار مشغول شد. در اهواز نیز در که برپا می شد شرکت داشت. به سن 17 سالگی که رسید از دختری که اهل همان شهرستان بود توسط خانواده اش خواستگاری کرد و بعد از چند روز وارد زندگی تازه ای شد. بعد از اینکه خدمت سربازی او به اتمام رسید شغل رانندگی تاکسی را برگزید. بعد از مدتی به اصفهان برگشت و در شرکت مسافربری ایران پیمای اصفهان استخدام و مشغول کار شد تا زمانی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. در اوایل انقلاب در فعالیت هایی که در مساجد و پایگاه های مردمی انجام می شد شرکت می کرد و در سال 59 که تازه تأسیس شده بود به عضویت این نهاد انقلابی درآمد و برای بردن نیرو به جبهه های جنگ در این نهاد مشغول به کار شد در پی این مأموریت در لشگر چهارده امام حسین (ع) راننده ی فرمانده، بود. طی مدتی که در جبهه ها حضور داشت با این فرمانده می کرد تا اینکه سرانجام در تاریخ 61/11/18 بعد از دیدار با حضرت آیت الله طاهری امام جمعه ی شریف اصفهان که در جبهه های جنگ و منطقه ی عملیاتی حضور داشتند، در همان منطقه ی عملیاتی به درجه ی رفیع نایل گشت. 🌷
🌷 🌷 ...🌷 🌷در جریان عملیات كربلای ۵ در یكی از محور‌های شلمچه جهت انتقال پیكر پاك شهدا به خط مقدم رفته بودیم من كه جلوی ستون حركت می‌كردم، خمپاره‌ای پشت سرم خورد و مجروح شدم در پشت سر من، عزیز دیگری هم مجروح شد و ما دو نفر به زمین افتادیم ما را به عقب وانت گذاشتند دوست عزیزمان داور، ‌سریع پرید عقب وانت و دیدم بالای سر من است به ایشان گفتم كه شما از عقب ماشین پیاده شوید چون منطقه دست انداز زیاد داشت. 🌷داور گفت: من پیاده نمی‌شوم، به خاطر اینكه سر شما به كف ماشین می‌خورد می‌خواهم سر شما را روی دستم نگه دارم. حدوداً ده_پانزده متر عقب‌تر آمدیم. دوباره به ایشان گفتم كه شما از ماشین پیاده شوید این‌جا جای خطرناكی است هر آن امكان اصابت خمپاره هست جایی بود كه خمپاره های شصت دشمن می رسید. 🌷ایشان یك دستی به سر و صورت من كشید و مقداری خاك و خون صورتم را تمیز كردند و گفت: بگذار من همین‌جا باشم و سر شما را نگه دارم تا از این‌جا رد بشویم. در همین موقع خمپاره‌ای به زیر چرخ عقب ماشین خورد و بلافاصله در پاهایم حس كردم كه چند تركش خورده در همین موقع یك آن سرم را بلند كردم دیدم ایشان از ناحیه سر تركش خورده‌اند و در همین حالت روی صورت من افتادند و شهید شدند. 🌹خاطره ای به یاد سردار شهید داور یسری [فرماندهی که در میدان جنگ چون شیر بی‌باک و در خلوت شب زاهدی بود كه اشک از چشمانش همیشه جاری بود.] : رزمنده دلاور احمد مخبریان، از واحد اطلاعات و پیگیری مفقودین نیروی زمینی قرارگاه خاتم الانبیا (‌ص) منبع: سایت نوید شاهد ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ ❤️
به گفته مادرش، « مراقبه‌ها درموردهادی پیش از تولدش آغاز شد. 🌸 از همان کودکی راهش مشخص بود. نمازشب می‌خواند در قنوتش شهدا را دعا می‌کرد». خانواده‌اش می‌گویند کسی که همه‌اش زمزمه یا حسین(علیه السلام) روی لب دارد عشقش به اهل بیت مشخص می‌شود. به همین خاطر شهید ذوالفقاری مداح هیئت رهروان شهدا و عاشق هیئت موج‌الحسین بود. کمدش پر بود از عکسهای حاج همت، شهید دین‌شعاری و ابراهیم هادی. می‌گفتند: بیشتر وقتش برای بسیج و کار فرهنگی برای شهدا بود. و آخر عشقش به طلبگی ختم شد. نجف را انتخاب کرد و از این راه به شهادت رسید . شهید مدافع حرم شهید_محمدهادی_ذوالفقاری...🌷🕊
💠 شخصیت_ابراهیم 💠 دستگیری_از‌_یتیمان 🌸نامش را فراموش كردم، اما پسري سيزده ساله بودكه پدرش راننده بود و در يك سانحه از دنيا رفت. ابراهيم خيلي مراقب اين پسر بود. برايش خرج مي كرد، او را باشگاه برد و وقتش را پر كرد. بعد متوجه شد كه اينها مستأجر هستند و چند ماهي است اجاره منزلشان عقب افتاده ... 🌸روز بعد همان پسر در جمع ما گفت: خدا اين همسايه روبرويي ما رو حفظ كن. تموم اجاره هاي عقب افتاده را پرداخت كرد و به صاحبخانه ما گفته كه از اين به بعد اجاره ها را او پرداخت مي كند. او خوشحال بود و ابراهيم هم ساكت. اما من مي دانستم كه ابراهيم با همسايه صحبت كرده و هزينه ها را پرداخت كرده!! خدای ابراهیم فرموده است: فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَرْ و اما (به شکرانه این همه نعمت كه خدا به تو داده) یتیم را خوار و رانده و تحقیر مکن. (ضحي/9) 📙برگرفته از کتاب خدای خوب ابراهیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷دوکوهه در کلام یک رزمنده دوکوهه حال و هوای عجیبی داشت. تمام پادگان مثل یک مسجد بود. آدم فکر میکرد لحظه لحظه در حال عبادت است. همه چیز از جمله نوشته ها، در و دیوار و آدمها تذکر بودند و همه شده بودند اصحاب المراقبه که مبادا عمدا" یا سهوا" مکروهی از آنها سر بزند. 📎 برگفته از کتاب "وقتی مهتاب گم شد" خاطرات رزمنده دفاع مقدس علی خوش لفظ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸صحبت‌هاي تکان‌دهنده حاج‌‌مهدي رسولي ؛ ‌دستور از جانب رهبری صادر شد: «پرده توهم اقتدار دشمن را بشکنید و پاره کنید!» ما چیکار میکنیم برای یه قدم به جلو برداشتن ؟ حاج_مهدی_رسولی @