eitaa logo
🕊کانال شهیدمحمدنکاحی🕊
211 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
30 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
@Ostad_Shojaeدر رکاب امام ۶.mp3
زمان: حجم: 12.13M
۶ 🎧 در پادکست ششم می‌شنوید : ۱• شناخت دو نوع رابطه ما با امام، و اولویت شناسی میان این دو رابطه، تنها علّت استقامت ما در امتحان‌هاست! ۲• میزان صداقت ما با امام چگونه اندازه‌گیری می‌شود؟ ۳• از کجا بفهمیم نمره ارتباط ما با امام، چقدر است؟ @ostad_shojae | Montazer.ir ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 👇 ♥️ @shahidnekahi
🌷 🌷 ....🌷 🌷روز تحویل سال می‌خواستیم چند شهروند کرد عراقی و مجروحان را خارج کنیم. پیرمرد و زنی که پایش قطع شده بود و  نوجوانی به نام محمود عبدالقادر را پشت وانتی سوار کردیم و این درحالی بود که همگی آن‌ها همه چیزشان را از دست داده بودند و گریه می‌کردند. از شهر خارج می‌شدیم که نگاهی به درختان اطراف جاده کردم و دیدم درختان شکوفه داده‌اند، در پیچ و خمی که به سمت ارتفاعات می‌رفتیم دستم را به درختی انداختم، بسیاری از این شکوفه‌ها در دستانم آمدند و به آن‌ها دادم و گفتم:... 🌷و گفتم: می‌دانید امروز چه روزی است؟ گفتند: نه. گفتم: امروز عید نوروز ما ایرانی‌ها است. تو را به خدا کمی شاد باشید و ان‌شاء‌الله خداوند به شما صبر دهد. کمی لبخند بر چهره‌شان نشست و من شروع کردم از ایام عید گفتن و تعریف از نوروز. ....مردم آن شهر نمی‌خواستند از رزمنده‌ها جدا شوند. با گریه از آنان جدا شدیم. دوست دارم امروز آنان را پیدا کنم و ببینم. شاید یک روز به دیدن مردم آن‌جا بروم. : رزمنده دلاور مرتضی مصطفوی منبع: خبرگزاری برنا ❌ بمباران شیمیایی حلبچه در ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ توسط حکومت بعث عراق صورت گرفت. این بمباران بخشی از عملیات گسترده‌ای به‌نام عملیات انفال بود که بر ضد ساکنان مناطق کردنشین عراق انجام شد. ❌❌ امنیت اتفاقی نبوده و نیست! ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 👇 ♥️ @shahidnekahi
@Ostad_Shojaeدر رکاب امام ۷.mp3
زمان: حجم: 12.3M
۷ 🎧 در پادکست هفتم می‌شنوید : ۱• خدا اجازه می‌دهد در کربلا کودک شش‌ماهه و سه‌ساله و ... قربانی شوند = خدا اجازه می‌دهد در غزه، لبنان، و ....ایران کودکان قربانی شوند! ۲• علّت تصمیمات خدا در کربلا = علّت تصمیمات خدا در آخرالزمان ۳• علّت ماندگاری اصحاب کربلا در تاریخ = علّت ماندگاری اصحاب آخرالزمان در تاریخ @ostad_shojae | Montazer.ir ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 👇 ♥️ @shahidnekahi
🌷 🌷 ....🌷 🌷در يك كانال پناه گرفته، عراقی‌ها ما را محاصره كرده بودند. فاصله‏‌ى ما با دشمن كمتر از صد متر بود. شهيد «فرهاد آزاد» بالاى كانال ايستاده و يك بی‌سيم نيز به كمر بسته بود. صدا زدم: «فرهاد! بيا پايين، داخل كانال، اين‌جا امن‏‌تر است؛ تو را می‌زنند.» 🌷....فرهاد، تبسمى كرد و گفت: «تقدير هر چه هست همان می‌شود.» مدتى بعد پشت كانال پناه گرفته، شروع به خواندن نماز نمود. در نماز، خمپاره‏‌اى كنارش نشست و او را به شهادت رساند. قصد داشتم خود را بالاى سر او برسانم كه خمپاره ديگرى درست روى پيكرش اصابت كرد و او همچون گلى پرپر شد. 🌹خاطره ای به یاد شهيد معزز فرهاد آزاد : رزمنده دلاور غلامرضا رجايى 📚 مجله‏‌ى جانباز، ش ۱۰۲، مرداد ۷۷، ص ۲۱ ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 👇 ♥️ @shahidnekahi
🌷 ¡🌷 !!🌷 🌷موج خمپاره او را گرفته بود. بعد از یک ساعت به‌هوش آمد، از من پرسید: «راه مدرسه از کدام طرف است اخوی؟» برخاستم دستش را گرفتم و گفتم: «دنبال من بیا، من هم به همان جا می‌روم.» 🌷به اتفاق یکی از دوستان او را به آمبولانس رسانیدیم. در عقب را باز کردم و او را فرستادم داخل، گفتم: «این کلاس شماست، سر و صدا نکن الان معلم می‌آید.» 🌷نگاهی معصومانه کرد و سرش را به علامت رضایت تکان داد. راننده را صدا زدم. وقتی به خودش آمد که دیگر خیلی دیر شده و آمبولانس حرکت کرده بود. به شیشه می‌کوبید و ما برایش دست تکان می‌دادیم! ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 👇 ♥️ @shahidnekahi
🟣 چرا خدا در دنیا ما را امتحان می‌کند؟ 🔸بدانيد كه خداى بزرگ خلايق را در بوتهٔ آزمايش نهاد، نه اين كه آن چه را در درون و ضماير خود نهفته داشتند، نمى‌دانست؛ بلكه تا آنان را بيازمايد كه عمل كدام يك بهتر است، تا ثواب پاداش كار نيك آن ها باشد و عقاب و كيفر سزاى كار بدشان. 🌹أمیرالمومنین علیه‌السلام 📗 نهج‌البلاغه ، خطبه ۱۴۴ اصلاح تمام کار ها با نماز شب است در دل شب رازیست که فقط خدا می داند..! ❤️اللهم عجل لولیک الفرج ❤️ 💕
🕊️برگزاری مراسم استغاثه به امام زمان (به منظور تعجیل در امر فرج) 🟢جمعه ها بطورهمزمان درسراسرکشور 🔰قرائت زیارت آل یاسین،نمازودعای استغاثه ⏱️جمعه ۲۰ تیر | ساعت ۱۷:۴۵ 📌گرگان آستان مقدس امام زاده عبدالله علیه السلام https://eitaa.com/esteghasehhh_313 ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 👇 ♥️ @shahidnekahi
🌷 🌷 🌷 🌷صحنه‌های دردآوری به چشم دیدم که در قدرت تحمل هر کسی نبود. تصاویری که امروزه هنوز وقتی از پیش چشمم عبور می‌کند، روحم را آزار می‌دهد. مثل آن شهیدی که از زیر‌ِ آوار بیرون کشیدم و وقتی از زمین بلندش کردم، همه از وحشت پا گذاشتند به فرار. نه دست داشت و نه پا و نه سر. فقط تن او باقی مانده بود.   🌷حوالی خیابان امام سجاد (ع) گلوله­‌ی توپ، دقیقاً خورده بود به یک دستگاه مینی‌بوس پر از مسافر. مینی‌بوس آتش گرفته بود و پیکرهای درون آن داشتند جزغاله می‌شدند. مجروحین را یکی یکی از مینی‌بوس بیرون می‌کشیدم و روی پیاده رو می‌گذاشتم و پیکرهای تکه و پاره را هم به هر ترتیبی بود، بیرون کشیدم. خیلی‌ها توی آن مینی‌بوس به شهادت رسیدند. صحنه‌ی دردآور و وحشتناکی بود. : محمدعلی سرشیری پهلوانی که روزگاری هزاران نفر را از زیرآوار نجات داد. ❌️❌️ امنیت اتفاقی نبوده و نیست!! ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 👇 ♥️ @shahidnekahi
🌷 🌷 !🌷 🌷منطقه عملیاتی والفجر ۸ بودیم. بین بچه‌های غواص فردی بود معروف به «سید» سوت‌زن! «سید» بیشتر اوقات سوت می‌زد. سوتش هم شبیه به صدای بلبل بود. بچه‌ها از صدای سوت او لذت می‌بردند. وقتی «سید» ساکت بود، می‌گفتند: «سید» چرا بلبل نمی‌خونه؟ «سید» بلافاصله شروع می‌کرد به سوت زدن. یک شب برای عملیات به نخلستان‌ها رفتیم. قبل از آن با بچه‌ها هماهنگ کرده بودم که با سوت بلبل، شما را هدایت می‌کنم. همین‌طور هم شد. به هدف که نزدیک شدیم. بلبل شروع کرد به خواندن و از این طریق بچه‌ها را هدایت کردم و به هدف مورد نظر رسیدیم. 🌷تا این‌که نزدیک عملیات والفجر ۸ شد. بچه‌های غواص به مدت یک ماه در هر ۲۴ ساعت جذر و مد اروند را کنترل می‌کردند تا ببینند در چه زمانی اروند، آرام و چه زمانی خروشان است. شبی که قرار شد از اروند عبور کنیم. اروند خروشان شد، با خروشان شدن آب معادلاتی که حساب کرده بودیم. همه به هم ریخت. کاری هم از دست‌مان ساخته نبود. سرانجام توسل پیدا کردیم. به حضرت زهرا (س) و از آب عبور کردیم. 🌷عده‌ای از بچه‌ها را آب با خودش برد، بعضی‌ها هم، توانستند جان سالم بدر ببرند و خودشان را به آن طرف آب برسانند. ساحل اروند حالت یک باتلاق را به خود گرفته بود. عراقی‌ها اطراف اروند را با میلگردهای خورشیدی به‌ هم جوش داده بودند و سیم‌های خاردار زیادی از آن‌ها وصل کرده و بشکه‌هایی از مواد منفجره را، کنارش چیده بودند. محوطه را هم مین کاشته بودند. «سید» کنار اروند بود. هنوز خودش را از آب بیرون نکشیده بود که آهسته او را صدا زدم و گفتم: «سید کجایی؟» «سید» جواب نداد. بار دیگر گفتم: «بلبل اگه زنده‌ای یک دم بخوان!» «سید» شروع کرد به خواندن. 🌷با شنیدن صدای بلبل چند تا عراقی به طرف آب آمدند. بچه‌ها فوراً سرشان را زیر آب بردند. عراقی‌ها سر و گوشی به آب دادند. چیزی دستگیرشان نشد. دوباره به طرف سنگرهایشان برگشتند. از زیر آب بیرون آمدیم و آهسته آهسته، به طرف سنگرهای عراقی رفتیم. نزدیک یک سنگر عراقی بودم که باز هم آهسته گفتم: «بلبل چرا ساکتی؟» «سید» آرام و آهسته گفت: «مگه نمی‌دونی؟» گفتم: «چی‌رو؟» گفت: «این‌که بلبلمو، توقیف کردن. فعلاً نمی‌تونه بخونه!» خنده‌ای کردم و گفتم: «امان از دست تو با اون بلبل.» سید سوت‌زن: سید علی موسوی برادر شهید سید مرتضی موسوی که بارها جانباز شد. : رزمنده دلاور علی حق‌شناس ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 👇 ♥️ @shahidnekahi
@Ostad_Shojaeدر رکاب امام ۸.mp3
زمان: حجم: 11.06M
۸ 🎧 در پادکست هشتم می‌شنوید : ۱• بالاترین عمل و عبادت در گذشته = بالاترین عمل و عبادت در زمان حال ۲• انگیزه تلاش برای تشکیل حکومت تراز اسلامی در زمان اهل بیت علیهم السلام = انگیزه تلاش برای تشکیل حکومت تراز اسلامی در تمام زمانهای تاریخ ۳• مسیر دریافت بالاترین قَدَرها در زمان گذشته = مسیر دریافت بالاترین قَدَرها در زمان حال @ostad_shojae | Montazer.ir ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 👇 ♥️ @shahidnekahi
🌷 🌷 ! 🌷برای اعزام به منطقه همراه عبدالحمید و دیگر دوستان مسجدی سوار بر قطار به اهواز می‌رفتیم، در طول مسیر عبدالحمید مادرخرجمان شده بود. اما خبری از غذا و خوراکی نبود، ناگهان من متوجه شدم او دائم به کوپه‌ای که سرنشینان آن روستایی هستند می‌رود. بارها این رفت و آمد تکرار شد؛ در نهایت عبدالحمید نزد ما آمد و گفت: بچه‌ها ۲۴ ساعت طاقت بیاورید چون من تمام خرج راه را به این روستاییان که برای پیدا کردن فرزند مفقودالاثرشان به اهواز می‌آیند، هدیه دادم. ما هم اطاعت امر کردیم و فردای آن روز عبدالحمید ما را به بنیاد شهید اهواز برد و از ما به نحو احسن پذیرایی کرد. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز عبدالحمید بنی‌علی : رزمنده دلاور سیدمجتبی حجازی منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز ❌️❌️ مادر شهید در بیان مهربانی فرزندش می‌گوید: او معلم قرآن بود، همواره به شاگردانش هدیه می‌داد. بهترین هدیه او به ما پیدا شدن جنازه‌اش و برگشتن به جمع خانواده بعد از ده سال، آن هم در شب بیست و یکم ماه رمضان بود. ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 👇 ♥️ @shahidnekahi
🌷 🌷 ! 🌷 🌷آتش دشمن خیلی سنگین بود. عراقی‌ها مست و دیوانه از شکست شب قبل، حسابی مواضع ما رو می‌کوبیدن. ما هم هر چند نفر به زور خودمون رو داخل سنگرها جا کرده بودیم. چپ و راستمون خمپاره و گلوله توپ بود که به زمین می‌خورد. هوا هم خیلی گرم بود. 🌷موقع نماز شد. مجید شروع کرد به نماز خوندن. توی رکعت دوم بود. قنوت گرفت که یه دفعه صدای سوت خمپاره همه‌مون رو زمین‌گیر کرد و نماز مجید رو هم شکست. مجید دوباره قامت بست. باز هم تا قنوت گرفت خمپاره‌ای کنار سنگرمون منفجر شد و دوباره نماز مجید شکست. بار سوم مجید قنوت گرفت و توی قنوتش گفت: اللهم الرزقنا… (می‌خواست بگه اللهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک)، 🌷من تا صدای اللهم الرزقنای مجید رو شنیدم گفتم الا نه که یه خمپاره صاف بیاد توی سنگرمون، عین فشنگ از جام پریدم و فرار کردم بیرون سنگر و یه جایی پناه گرفتم. مجید که نمازش تموم شد صدام کرد و گفت: مگه دیوونه شدی حمید، این چه کاریه؟! چرا فرار کردی؟! منم بهش گفتم: برو بابا تو می‌خوای شهید بشی به ما چه! واسه چی می‌خوای ما رو به کشتن بدی؟؟!! برو یه جای دیگه شهید بشو. (آخه راستش من آدم شهید شدن نبودم.) صدای قهقهه مجید و بچه‌ها از توی سنگر بلند شد.... ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 👇 ♥️ @shahidnekahi