«سلم أمرك لربك، تملأ السـكينة قلبك.»
خودتـو به خـدا بسپار و میبینـی که قلبـت مملو از آرامـش میشه. . .🕊️🩶
شبتون بهشت 🌸
نماز شب
التماس دعا❤️
...
مهمترینکشفیکـه یکانسان درزندگیش
میتونه داشته باشه کـشفِ مُـحبت
امام حُـسین ؏ در دلـش اسـت...
#صلیاللهعلیکیااباعبداللهالحسین🌺
✋سلام به خداکه آغازگرهستی ست❤
✋سلام به آفتاب که آغازگر روزست☀️
✋سلام به مهربانی که آغازگردوستی ست❤
✋سلام به شماکه خداگونه آفتاب مهربانی هستید ☀️
ســـ😍ــلام✋
به چهارشنبه خوش آمدید☕😊
امروزتون شــاد شــاد ツ
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
#کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
♥️ @shahidnekahi
حیفم آمد که چنین صبحى را ،
با نفس خوب خدا "ها" نکنم
بیت بی معنی "من بودن" را ،
با غزلهای صدا "ما" نکنم
حیفم آمد که در این روز دل انگیز خدا...
گره کوچکی از قلبی را،
به سرانگشت دعا وا نکنم
حیفم آمد که در این روزگه زود گذار...
اینهمه مهر که به من بخشیدند ،
عاقبت در نگه منتظری جا نکنم.
روزتان لبریز ازعشق بی پایان الهی
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
#کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
♥️ @shahidnekahi
🌸 سلام امام زمانم (عج)
تو بیا تا گره از کار دلم وا گردد
سبب وصل به دلدار مهیا گردد
دمد از خاک، گل و سبزه به یُمن قدمت
آسمان آبی و خوشرنگ چو دریا گردد
چشمها منزل خورشید جمال تو شود
عالمی خیره به تو ،غرق تماشا گردد
یوسف خویش به نسیان بسپارد یعقوب
غرق در حُسن رخ یوسف زهرا گردد🌹
آقای مــن ...💚
چشمان تو پایان پریشانی هاست
دست تو کلید قفل زندانی هاست
ای یوسف گمگشته کجایی برگرد!؟
دیدار تو آرزوی کنعانی هاست🌹
روزهای عمرمان چه پرشتاب گذشت ...
بی آنکه بدانیم و بفهمیم ، روزها و شب هایمان ... هفته و ماهمان ... فصل و سالمان ...طی شد ...
گرد پیری بر صورتمان نشست و در تمامی این عبورها ...
خوش آن دمی که در هوای شما گذشت ...
خوش آن اوقاتی که معطر به نام و یادتان بود ..
خوش آن لحظه هایی که بیقرارتان بودیم ...
... باقی همه بی حاصلی و بیخبری بود ...
{♡أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج♡}
تولد و شهادت همزمان با تولد و شهادت مولا علی(ع) 🕊️
🌷شهیدحمید عارف
*🌷قسمتی از وصیت: پروردگارا اگر شهادت را نصیبم کردی🕊️بدنم تکه تکه شود تا در برابر سرور شهیدان شرمنده نباشم.🥀همرزم← هوا هنوز تاریک بود🌙که «سعید بهادری» یکی از معاونین تیپ🍂در حالی که پوشیده از خاک بود آمد، گفتم: توی خاک غلت زدی! خندید که نه بابا، تایر موتور رفت روی چیزی و پرتاب شدم🍂۳۵ روز از شهید عارف خبری نبود🥀خبر دادند پیکری پشت تپهای پیدا شده🥀رفتیم و پیکر را دیدیم، ناله سعید بلند شد و زد توی سر خودش🥀پیکر شهید عارف همان مانعی بود که ۳۵ روز پیش،سد راه موتور سعید شده🏍️و پرتش کرده بود روی زمین🥀سعید در تاریکی نفهمیده بود🥀و پیکر را پشت تپه انداخته بود🥀پیکری که فقط یک کتف و سر باشد و وزنی سه-چهار کیلویی🥀معلوم است که در آن تاریکی، هیچکس فکر نمیکند پیکر یک آدم باشد🍂سعید بدجوری احساس گناه میکرد و تا چند روز حال طبیعی نداشت🥀شهید عارف در روز تولد امام علی(ع) به دنیا آمد و در ۲۱ رمضان، روز شهادت مولا علی(ع) مورد اصابت گلوله مستقيم تانک قرار گرفت💥و با بدنی تکه تکه شده🥀به آرزویش رسید*🕊️🕋
#شهید_غلامحسین_(حمید)_عارف
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🌷 #هر_روز_با_شهدا_4175🌷
#قسمت_اول (۲ / ۱)
#نمازی_که_مانع_از_قطع_عضو_شد!
🌷در عملیات محرم در منطقه زبیدات، هر دو پایم به شدت مجروح شد. اول فکر کردم که پاهایم قطع شده، بعد که به خودم آمدم دیدم که پوتینهایم کاملاً متلاشی شده و خون به بیرون فواره میزند. توان حرکت نداشتم و چون خون زیادی از من رفته بود، بیحال بر زمین افتادم و دیگر چیزی نفهمیدم. در راه بغداد به هوش آمدم. همبندانم گفتند: «چهار روز در العماره بودهایم.» ما را به بیمارستان الرشید در بغداد بردند. دو روز هم در آن بیمارستان ما را در اتاقی نگه داشتند که اسیران آنجا بیشترشان دچار شپش شده بودند. پس از دو روز، بدون هیچ مداوایی ما را به سوی بیمارستان نیروی هوایی (بیمارستان تموز) بردند.
🌷در آنجا با چند بهیار عراقی دوست شدم. یکی از آنها «محمد» نام داشت. او نام مرا که پرسید، گفتم: «محمدجعفر» خیلی خوشحال شد؛ زیرا نام پدرش «جعفر» بود. دوستی من و محمد به نفع دوستان اسیرمان شد؛ زیرا پرستاران، پزشکان و بهیاران بیمارستان وحشی بودند و هرگاه آنها میخواستند ما را بزنند، محمد پا درمیانی میکرد. یک ماه از اسارت ما گذشت. روزی یک هیئت پزشکی داخل اتاق ما شدند. ما حدود بیست اسیر مجروح بودیم که وضع هشت نفرمان خیلی وخیم بود. پای من به شدت عفونت کرده بود؛ طوریکه پتو روی آن میانداختم تا بوی عفونت، دیگران را نیازارد. پزشک سر تیم عراقی همه را چک کرد تا اینکه....
🌷تا اینکه نوبت به من رسید. او تا پای راست مرا دید فوری رو به همراهان خود کرد و گفت: «اسم این را هم به آن هفت نفر اضافه کنید. باید قطع شود!» من گفتم: «دکتر! پای من سالم است. فقط زخم آن باید تمیز و پانسمان شود!» او گفت: «ما تشخیص میدهیم نه شما.» و رفت. هنگام بیرون رفتن از اتاق گفت: «این چند نفر نه آب بنوشند و نه غذا بخورند! در ضمن پایشان را تمیز کنید و موها را تیغ بزنید!» یک ساعت بعد، آنها پای مرا تیغ زدند و گفتند: «امشب ساعت ۱۱ تو را به اتاق عمل میبرند.» دوست عراقیام، محمد، آمد و شروع کرد به دلداری دادن. من هم بیحوصله شده بودم. گفتم: «ولم کن! میخواهم بخوابم.»
🌷او رفت و من در فکر خود غرق شدم. با هیچکس حرف نمیزدم. فقط به دنبال راه نجات بودم. دنبال کسی میگشتم که کمک کند و به عراقیها بفهماند که پایم عصب و حس دارد و قابل خوب شدن است. به امام زمان(عج) متوسل شدم و با آن امام عزیز و فریادرس، خیلی درد دل کردم و نذر کردم که اگر پایم خوب شود و از دست این تیم پزشکی نجات پیدا کنم، دو هزار رکعت نماز به نیت آقا بخوانم. ساعت ۹ شب در اتاق باز شد و همان تیم پزشکی داخل اتاق شدند. رئیس آنها که پزشکی کهنسال بود گفت: «یکبار دیگر باید چک شوید!» تا او به سراغم آمد من فوراً دستش را گرفتم و به عربی دست و پا شکسته گفتم: «انی حاضر بالموت؛ ولی لا قطع.» دکتر و همراهانش....
#ادامه_در_شماره_بعدی....
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
#کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
♥️ @shahidnekahi
🌷 #هر_روز_با_شهدا_4176🌷
#قسمت_دوم (۲ / ۲)
#نمازی_که_مانع_از_قطع_عضو_شد!
🌷دکتر و همراهانش خندیدند. او گفت: «چرا؟» گفتم: «پایم سالم است. فقط مقداری ورم کرده و کسی آن را شستشو نداده و رسیدگی نکرده است.» او گفت: «نه، پای تو عصب ندارد و حتماً تا چند روز دیگر سیاه میشود.» گفتم: «باشد! شما امشب قطع نکنید. بقیه مسائل به گردن خودم!» او با ملایمت گفت: «باباجان! میمیری.» گفتم: «همه باید بمیرند؛ ولی شما با پایم کاری نداشته باشید.» خیلی پافشاری کردم. یکی از همراهان او که خیلی خشن بود به من گفت: «دست دکتر را ول کن!» دکتر به او پاسخ داد و گفت: «کاری به این نداشته باشید! و رو به من گفت: «اسم تو را فعلاً جزء کسانی مینویسیم که زخمشان پانسمان شود.» از او تشکر کردم و آنها از اتاق بیرون رفتند.
🌷ساعت ۱۱ شب ما را به سوی اتاق عمل بردند. برانکارد من توسط محمد، دوست عراقیام، هل داده میشد. محمد به من گفت: «به حرفهای تو و دکتر گوش میکردم، فکر نمیکنم راست گفته باشد.» گفتم: «باز هم دعا میکنم.» گفت: «چطوری؟» گفتم: «از امام زمان(عج) کمک میخواهم.» محمد گفت: «خوب کسی را انتخاب کردهای!» گفتم: «مگر تو شیعه هستی؟» گفت: «بله، دکتر هم شیعه است.» و مرا به راهرو اتاق عمل رساند و تحویل شخصی دیگر داد و هنگام خداحافظی به او سفارش کرد که هوای مرا داشته باشد. محمد صورت مرا بوسید و رفت. من پشت در اتاق عمل بودم. وقتی یکی از بچهها را میبردند، ساعتی بعد او را با دست و پای بریده بر میگرداندند تا اینکه نوبت به من رسید. مرا به اتاق عمل بردند. همه....
🌷همه افراد داخل اتاق، بداخلاق و بدزبان بودند. تا رسیدم گفتم: «دکتر کجاست؟» یکی از آنها گفت: «همه ما دکتر هستیم. اگر حرف بزنی داغونت میکنیم.» چند مشت و سیلی هم به من زد. در همین لحظه در اتاق باز شد و همان دکتر داخل شد. گفتم: «دکتر! اینها میگویند باید پایت قطع شود!» گفت: «کی؟» گفتم: «این آقا.» (همان کسی که مرا زد و فحاشی کرد.) دکتر ناراحت شد و به آنها گفت: «مگر شما انسان نیستید؟!» در همین حین بیهوشم کردند. وقتی به هوش آمدم، اول سراغ پای راستم را گرفتم و دیدم که باند پیچی شده و قطع نشده است. پس از دو ساعت، دکتر آمد و پس از سلام و علیک گفت: «دیدی سرقولم بودم! ما شیعهها دروغ نمیگوییم.» الحمدالله پای من بهبود یافت و من هم سر قولم ماندم و تا مدتها برای سلامتی امام زمان(عج) و نذر ایشان، نماز میخواندم.
#راوی: آزاده سرافراز محمدجعفر رفیعی
منبع: فرهنگ نیوز
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
#کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
♥️ @shahidnekahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▶️ در فتنهها و شدائد آخرالزمانی؛ میتوانید منتظران واقعی را از میزان آرامش و امیدشان، از مدعیان انتظار تفکیک کنید!
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
#کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
♥️ @shahidnekahi
توی عملیات " مطلع الفجر" تیر خورد به سینه و گردنش
همون جا افتاد و به آسمون پر کشید
درگیری شدید شد و نتونستیم پیکر مطهرش رو برگردونیم
یه هفته بعد بچه ها تصمیم گرفتن جنازه غلامعلی رو برگردونن
به هر سختی بود برگردوندیم
خیلی تعجب آور بود
هر جنازه ای اگه یه هفته زیر آفتاب گرم جنوب بمونه حتما بو می گیره و تغییر میکنه
اما پیکر غلامعلی هیچ تغییری نکرده بود
دقت کردم دیدم بعد از یه هفته ، هنوز از گلوش خون تازه جاری میشه
انگار همین الان شهید شده باشه
خم شدم که صورتش رو ببوسم بوی عطر می داد
#شهید_غلامعلی_پیچک
خیلی به او اصرار کردم تا داماد شود.
گفت: باشه بی بی، هر چی شما بگویی، فقط می خواهم خانواده ی خوبی باشند و با جبهه رفتن من مشکلی نداشته باشند.
گفتم مردم که به چنین فردی زن نمی دهند.
گفت: چرا دختر زیاد است که همسر امثال من بشوند، فقط باید بگردی.
به همه آن ها بگو من چه شرطی دارم.
شرط من این است که آنقدر در جبهه می مانم تا جنگ تمام شود.
با این حرف سید حمید، دیگر مادر حرفی از دامادی به او نزد...
#شهید_سید_حمید_میرافضلی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🏘 ایشان برای اجارهی خانهی مشترک، مقداری پول داشت؛ خانهی بزرگ و نوسازی در منطقهی خوبی از شهر پیدا کردیم.
وقتی پسندیدیم و از خانه خارج شدیم، گوشی آقا حمید زنگ خورد. وقتی تلفنشان تمام شد، گفت «یکی از دوستانم دنبال خانه است و پولش کافی نیست.
قبول میکنی مقداری از پولمان را به آنها بدهیم؟» قبول کردم و نصف پول پیش خانهمان را به آنها دادیم.
نهایتاً یک خانهی ۴۰ متری و قدیمی را در محلهای پایین شهر اجاره کردیم. سال بعد که به طبقهی بالای همان خانه نقل مکان کردیم، از سقفش آب وارد خانه میشد...
اگرچه رفاه و آسایش دنیاییمان در آن خانه کم بود، اما آرامش و ایمانی که از نگاه خدا و امام زمان (عج) نصیبمان میشد، بسیار دلچسب بود. حقوق اندک آقا حمید برکت زیادی داشت.
من در آن خانهی ۴۰ متری، بهشدت خوشبخت بودم.
#حمید_سیاهکالی_مرادی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
خدایا مارو بخاطر گناهایی که انجام نمیدیم
ولی تو ذهنمون بهش فکر میکنیم
هم ببخش :)
#استغفار #گناه_نکنیم❤️
آیا هنوز وقتش نرسیده؟...آیا هنوز وقت آن نرسیده که یک #نماز_مقبول بخوانی؟...أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ... آیا براى كسانى كه ايمان آورده اند وقت آن نرسيده كه دلهايشان براى ياد خدا بلرزد و خاشع شود؟...گاهي پنجاه سال بر انسان مي گذرد ولي خداوند، حتّي يك نماز او را نپذيرفته است!...🌷
❤️
$استوری✨
خدایا ما را در آغوش بگیر،
شبیه کودکی هستیم که به آغوش مادرش تشنه است.🥺🥹❤️
🌸😊🌸
اعمالقبلازخواب:
وضوگرفتنثوابشبزندهداری؛💚
تسبیحاتاربعہیڪمرتبه
سبحاناللهوالحمداللهولاالهاللهواللهاکبر🌱
14صلواتبرپیامبرواهلبیت🔏
طلبمغفرتبرایمومنان🙏
استغفراللهربیواتوبالیه
خواندنآیتالکرسی؛🌸
شڪروحمدخداوند🙂❤️
صلواتودعابرایامامزمان):🌿
اللھمعجللولیڪالفرج
حلـالبفرماید🍂
شبتونحسینۍ؛🔏💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجره ی دلت را ❤️
رو به خوشبختی باز کن 😍
عشق را به قلبت دعوت کن ❤️
و نفس بکش هوای مهربانی ❤️
و عطر خوش باران را که🌨
باران اتفاق مبارکی است!🌨
امیدوارم فرو افتادن 🙏
هر قطره باران 💧
آمینی باشد🙏
برای تمام🌹
آرزوهای زیباتون🙏
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
#کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
♥️ @shahidnekahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انرژی_مثبت_صبحگاهی ☀️
🍃یکی از راههای دستیابی به « آرامش »
🌺درد و دل کردن با خداست
🍃خیلی خودمونی و به زبان
🌺مادریت باهاش حرف بزن
🍃او صمیمی ترین دوستیه که هیچوقت
🌺رازت رو بر ملا نمی کنه
🍃تنها کسی که صلاحت رو از
🌺خودت بهتر می دونه
🍃اگه یه روزی چیزی ازش خواستی
🌺رو نداد مطمئن باش خیری درش هست
🍃برای موفقیت در هر کاری حداکثر تلاشت
🌺رو انجام بده ، اما اگر نشد
🍃حلش رو به او واگذار کن
🍃آخه خدای تو بهتریت حلّال مشکلاته
🍃اوتنها مونس و همدم اوقات تنهایی توست
❤دوستی با خدا یعنی «آرامش »❤
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
#کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
♥️ @shahidnekahi
. 🕊 تلاوت آیات قرآن ڪریم ؛
۩ بــِہ نـیّـت
۱۲ امام و ۱۴ معصوم و شهدا واموات مؤمنین و مومنات واموات جمع حاضر در اینجا و عاقبت به خیری همه مردم و شفای مریضهای جسمی و روحی قربتا الی الله
#صفـــ۵۵۷ــفحه 📚
#شهیدانه🕊
از من خواستند در جمع گریه نکنم و زینب وار بایستم.
از من خواست تا ادامه دهنده راهش باشم؛تا عاشق ولایت فقیه باشم و بر ارادت و عشقش بر #امام_خامنه ای تأکید داشت.
راوی:همسر شهید
شهید صادق_عدالت_دوست
🌷🌷🌷🌷🌷
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊
شادی_روح_شهدا_صلوات
🌷 #هر_روز_با_شهدا_4177🌷
#غیرتش_رو_با_چیزی_معامله_نمیکرد!
🌷نسبت به عفاف و حجاب بسیار حساس بود. رژیم شاهنشاهی دستور داد که دخترها باید لباسهایی به رنگ آبی و قرمز بپوشند. گفته بود باید با این لباسها توی خیابان رژه بروند. غیرت رضا به جوش آمد!
🌷رفت مدرسه خواهرش و با قاطعیت به مدیر مدرسه گفت: به هیچ عنوان نمیگذارم خواهرم بدون حجاب از مدرسه خارج شود و رژه برود. تهدید کردند که کارش رو به ساواک میکشونند؛ اما فایدهای نداشت؛ غیرتش رو با چیزی معامله نمیکرد!
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز رضا مجیدی
📚 کتاب "تندر تانکها"، صفحه ۵۱
❌️❌️ داداشیا حواستون هست!!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
#کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
♥️ @shahidnekahi