eitaa logo
کانال رسمی شهید امید اکبری
1.1هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
2.4هزار ویدیو
40 فایل
اِلهی به #اُمید تو ♡.. "خیلی به حضرت رقیه ارادت داشت.." شهــــیدمدافـع‌وطـــن امیداڪبری🍃🥀 از شهدای حادثه تروریستی میلـاد: ۶۸/۱۰/۰۲ اصفهــان شهــادت: ۹۷/۱۱/۲۴ خاش_زاهدان ارتباط با ما: @shahidomidakbariii
مشاهده در ایتا
دانلود
❣️❣️❣️❣️❣️❣️❣️❣️❣️
خاطره ی ششم😍♥️ کاربر محترم: (.......) سلام ایامی مثل دهه فاطمیه و شهادت امام جعفرصادق(ع) اصفهان میزبان شهدای گمنام تازه تفحص شده بود و وقتی این شهدا را می آوردند اصفهان، انتقال می دادند به معراج شهدا باغ غدیر که چند روزی تحویل کمیته خادم الشهدا بود تا این شهدا را از این هیئت به اون هیئت یا شهر به شهر می‌گرداندند.. چند وقتی بود من هم در کنار رفقا دیگر توفیق داشتم کنار شهدا باشم تو آمبولانس و همراهی کنم شهدا را. همیشه وقتی خبر میومد که قراره شهید بیارند اصفهان امید یه آمبولانس بر میداشت اولین نفر میومد اونجا و با دو سه نفر یکی از شهدا را برای مزین کردن محافل میبردند... یادمه یه بار رفتیم تو یه مدرسه دبستان پیکر شهید گمنام را بردند بالای جایگاه و یکی از دانش آموزها مداحی خوند و همون وقت امید گوشیش را در آورد و شروع کرد به فیلم گرفتن و خیلی از خوندن اون بچه خوشش اومده اون دانش آموز یکی از شعر سید رضا نریمانی را میخوند درباره شهدا که امید خیلی باهاش خاطره داشت تو هیئت... راستی این را هم بگم امید دست خط خیلی قشنگی داشت و همیشه یه عطری میزد که فوق العاده خوب بود و از اونایی بود که همیشه شیک و مرتب بود...
❣️❣️❣️❣️❣️❣️❣️❣️
خاطره ی هفتم😍♥️ کاربر محترم: (کنیز رقیه) سلام علیکم ممنون از کانال خوبتون خاطره از مزار شهید امید اکبری: من خیلی به رفیق شهید خیلی اعتقاد داشتم ولی با هیچ شهیدی انس نمیگرفتم😔 فقط در حد اسم بود. تا این که با آقا امید آشنا شدم با اینکه هیچ شناختی ازشون نداشتم ولی خیلی خوشم اومده بود ازشون و باهاشون انس گرفتم😃 وقتی فهمیدم مزارشون توی گلستان شهدای اصفهان هستش خیلی خوشحال شدم😝 یکم که درموردشون تحقیق کردم خیلی از شخصیتشون داشت خوشم میومد از خاطراتی که خانوادشون تعریف میکردن و واقعا خانومشون رو تحسین میکنم که خیلی فهمیده و صبور هستن. خلاصه بدون هیچ آدرسی تصیمیم گرفتم برم سر مزارشون گلستان. رفتم اونجا از هرکی که سوال میپرسیدم یه آدرس بهم میداد قاطی کرده بوده ۵ ساعت تموم کل گلستانو دنبال مزارشون گشتم از یکی پرسیدم که تخت فولاد مزار دارن و اصلا توی گلستان نیستن تا شبم توی تخت فولاد دنبال مزارشون گشتم و پیدا نکردم😔 نا امید شدم و برگشتم خونه. یه بار دیگه فقط و فقط به قصد زیارت مزار ایشون رفتم گلستان و تصمیم گرفتم تا مزارشون رو پیدا نکردم برنگردم. توی راه به عکسی که از مزارشون داشتم خیلی دقت کردم و مطمئن شدم که توی گلستانه و گشتم توی تخت فولاد خیلی بیهوده بوده دوباره شروع کردم به گشتن ولی بازم پیدا نکردم دیگه خسته و نا امید شده بودم نشستم سر قبر یه شهید از آقا امید گله کردم دیگه اشکم دراومده بود گفتم اینقد ازم بدت میاد که حتی حاضر نیستی بیام سرقبرت اینقد بدم بابا خسته شدم تو عمرم اینقد دنبال کسی نگشته بودم. انگار پیدا کردن مزارش برام تکلیف شده بود یه حسی بهم میگفت تا پیداش نکنی نمیشه بری اجازه نداری منم که همه جارو گشته بودم همینجوری داشتم به سمت درخروجی راه میرفتم که برگردم نزدیک قطعه شهدای مدافع حرم شدم که چشمم منور شد به مزار نورانی آقا امید ..... خلاصه از اون موقع شده رفیق تنهایی هام خیلی تو زندگیم کمکم کرده زندگیمو به وجودشون توی زندگیم مدیونم. ببخشید که سرتون رو درد آوردم التماس دعا یاعلی
❣️❣️❣️❣️❣️❣️❣️❣️❣️ خاطره ی هشتم😍♥️ کاربر محترم :(یامهدی) سلام من در ایام محرم یه شب قبل از شب سوم محرم چون میدونستم این شهید بزرگوار خیلی به حضرت رقیه (س) علاقه دارند و اینکه در شرایط کرونایی بود و راضی کردن پدر و مادرم برای رفتن به هیئت فداییان حسین سخت بود شبش در مسجد محل مون توی روضه از شهید امید اکبری که برای فردا شب که شب حضرت رقیه هست دعوتمون کند اون شب خیلی استرس داشتم شب خواب دیدم که رفتم گلستان شهدا سر مزار شهید امید اکبری بهش گفتم تورا خدا یه کاری بکن که ما فردا شب بیایم هیئت فداییان حسین یه نگاهی اون طرف کردم دیدم بین مزار امید و اون شهیده فاصله ای هست دیدم خانواده اون شهیده دارند براش گریه میکنند منم زول زده بودم بهشون یه لحظه یادم افتاد که میخواستم سر مزار امید زیارت عاشورا بخونم برای همین کتاب دعا را از توی کیفم در اوردم و زیارت عاشورا را داشتم میخوندم خیلی شهدا شلوغ شده بود دیدم یه مرده اومد سر مزار امید و به من گفت وقتی که شهدا خالی شد صبر کن امید باهات کار دارد یه نیم ساعتی بود که سر مزار امید بودم دیدم یکدفعه شهدا خالی از جمعیت شدند و از دور شهید امید اکبری دارد میاد وقتی که اومد نشست سر مزارش و بهم سلام کرد و گفت امشب دعوت شدی بیا گفتم کجا که جوابم را نداد بهم یه نگاهی انداخت و گفت بین مزار من و اون شهیده این تپه خاک را بکن و قتی کندم دیدم دو تا پلاک بود که یکی. را امید ازم گرفت و گفت اون یکی مال توهست (دو تا پلاک که بهم چسبیده بود ) گفتم امید من که شهید نشدم که پلاک داشته باشم گفت این هدیه ای از طرف شهدا هست که طبق حرف ایشون ما شب سوم محرم رفتم هیئت فداییان حسین ( اونم بعد از شش ماه ) وهرچی که من الان دارم از این شهید بزرگوار دارم (بی نام )
لبیک: خب عرضم به خدمتتون که هشتا خاطره خوشگل این بالا فرستادم😃 خب؟! من از شما میخام که برای نظر سنجی این چند تا خاطره رو بخونید و شماره ی خاطره رو به آیدی زیر بفرستید🌺(: @Labeik8805
تا ساعت ۲۱:۰۰ فرصت دارین رای بدین(: منتظرتون هستم عزیزان⏰『 🌿 』 • .
😍شب تولده عشقه😍 امشب را پاس میداریم به نیت اینکه الگو بردار خوبی باشیم..(: 🍂 @shahidomidakbari
عرض ادب🙏 امروز روز ❌ بیست و هشتم❌ چله است قرائت سوره حشر ، ۱۳۳ شاخه صلوات به نیت مشخص ✓ •// (20:00) _ تایم یادآوری چله //• 🍂 @shahidomidakbari
کانال رسمی شهید امید اکبری
🌻﷽🌻 عرض ادب و احتࢪام🌹✋🏻 داࢪیم به تولد🎉 آقا امید دلمون♥️ نزدیڪ میشیما..😬💞 حواستون هست؟😁 جمع خادمین ڪ
برنده هامون با جایزه هاشون عباࢪتند از😍👇🏻 : نفࢪ اول: خاطره هشتم کاربر یامهدی 🔮ساخت استوࢪے + استیڪر دلخواه شما نفࢪ دوم: خاطره اول کاربر محدثه جمشیدی 🔮ساخت پروفایل + استیڪࢪ دلخواه شما نفࢪ سوم: خاطره پنجم کاربر خادم الزهرا 🔮ساخت تم + استیڪࢪ دلخواه شما برای دریافت جایزه هاتون به آیدی زیر مراجعه بفرمایید. @Labeik8805
کانال رسمی شهید امید اکبری
برنده هامون با جایزه هاشون عباࢪتند از😍👇🏻 : نفࢪ اول: خاطره هشتم کاربر یامهدی 🔮ساخت استوࢪے +
با توجه به اینکه تولد آقا امیده و دوست داریم یه هدیه ای داده باشیم هم خدمت اعضای محترم کانال که ان شاء الله همینجا سوپرایزشون میکنیم..🌺 و خدمت شماهایی که تو چالشمون شرکت کردین و از خاطره های خوشگلتون برامون گفتید از بین مواردی که توی جایزه هامون نام بردیم یکیشو انتخاب کنید و پیوی سفارش بدید..🌺
در شب تولد اقا امید نایب الزیاره عزیزان هستیم... 🍂 @shahidomidakbari