eitaa logo
کانال رسمی شهید امید اکبری
1.2هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
2.4هزار ویدیو
40 فایل
اِلهی به #اُمید تو ♡.. "خیلی به حضرت رقیه ارادت داشت.." شهــــیدمدافـع‌وطـــن امیداڪبری🍃🥀 از شهدای حادثه تروریستی میلـاد: ۶۸/۱۰/۰۲ اصفهــان شهــادت: ۹۷/۱۱/۲۴ خاش_زاهدان ارتباط با ما: @shahidomidakbariii
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مُسْتَنَد‌اَزآسِمٰانْ‌‌‌‌ ~ ~ ~ ~ ~ به روایت:|•سیدرضانریمانی•| | |شَهْیٓدْاٌمْیٓدْاَکْبَرْى‌‌‌‌‌| | ڪانال 💐 @shahidomidakbari
کانال رسمی شهید امید اکبری
💔 #نیمه_پنهان_ماه زندگینامه شهید مهدی زین الدین 🔸مقدمه در کتاب قطور تاریخ فصل جدیدی به نام انق
💔 زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 شهيد «مهدي زين الدين» در سال ۱۳۳۸ ه.ش در خانواده‌اي مذهبي و متدين در تهران ديده به جهان گشود. مهدي در دوران تحصيلات متوسطه‌اش به لحاظ زمينه‌هايي كه داشت با مسائل سياسي آشنا و در اين مدت (كه با شهيد محرب آيت‌الله مدني (ره) مانوس بود)، روح تشنه خود را با نصايح ارزنده و هدايتگر آن شهيد بزرگوار سيراب مي‌نمود. او در كنكور سال ۱۳۵۶ شركت كرد و ضمن موفقيت، توانست رتبه چهارم را در بين پذيرفته‌شدگان دانشگاه شيراز بدست آورد. اين امر مصادف با تبعيد پدرش به جرم حمايت از امام خميني(ره) از خرم‌آباد به سقز و موجب انصراف از ادامه تحصيل و ورود جدي‌تر ايشان در سنگر مبارزه پدرش شد. ادامه دارد... کانال 🍂 @Shahidomidakbari
کانال رسمی شهید امید اکبری
💔 🔴 #علمدار ✨ زندگینامه شهید سید مجتبی علمدار 🌱 مقدمه اما سؤال این است که سید در این دوران چ
💔 🔴 ✨ زندگینامه شهید سید مجتبی علمدار 💫 زندگینامه سیدمجتبی علمدار، فرزند سید رمضان، در سحرگاه بیست و یک ماه رمضان و در یازدهم دی ماه سال ۱۳۴۵ در شهر ولایتمدار ساری و درخانه ای که باعشق به اهل بیت علیهم السلام مزین شده بود، دیده به جهان گشود. پدرش کفاش ساده دل و متدینی بود که بیش از همه چیز به رزق حلال اهمیت می داد. سید مجتبی دوران تحصیل را درمدارس زادگاهش سپری کرد، سال۱۳۶۲ و در ایام هنرستان بود که هفده سال بیشتر نداشت، به ندای هل من ناصر حسین زمان ، خمینی کبیر لبیک گفت و راهی جبهه شد. از کوه های سر به فلک کشیده غرب تا دشت های تفدیده جنوب، در همه ی عملیات ها حضورش برای فرمانده هان و رزمندگان نعمت بود. قدرت بدنی بالا، شجاعت، ایمان و تقوی و برخورد صحیح، از او انسان کاملی ساخته بود. رفاقت و همراهی با انسانهای وارسته ای نظیر شهیدان مردانشاهی وحسین طالبی نتاج و‌... بسیار در او تاثیر گذار بود. سال۱۳۶۶به فرماندهی گروهان سلمان از گردان مسلم لشکر۲۵ کربلا منصوب شد و این در حالی بود که تا این تاریخ چندین بار به شدت مجروح شده بود. بعد از آن نیز به شدت مجروح و شیمیایی شد. به طوری که طحال و قسمتی از روده هایش را برداشتند. اما این اتفاقات باعث نشد از جمع با صفای رزمندگان جداشود. پس از پایان جنگ تا دوسال در واحد طرح و عملیات تیپ سوم لشکر همان مناطق ماند. سید طی این دوران از لحاظ معنوی بسیار رشد کرد. سال ۱۳۶۹ به ساری برگشت و ازدواج کرد. سید با مسئولیت امور ورزش در لشکر ۲۵کربلا مشغول شد. اما او انسانی نبود به زندگی و شغلی آسوده آرام بگیرد. ادامه دارد.... ڪانال 🍂 @shahidomidakbari @shahedaneosve
حسابی کلافه شده بودم. نمی‌فهمیدم که جذب چه چیز این آدم شدن. از طرف خانم‌ها چند تا خواستگار داشت،  مستقیم بهش گفته بودن. اون هم  وسط دانشگاه😐 وقتی شنیدم گفتم چه معنی داره یه دختر بره به یه پسر بگه باهام ازدواج کن.😑 اونم با چه کسی! اصلاً باورم نمی‌شد. عجیب‌تر این‌که بعضی از آن‌ها حتی مذهبی هم نبودند..☹️ به نظرم که هیچ جذابیتی در وجودش پیدا نمی‌شد..! براش حرف و حدیث درست کرده بودند! مسئول بسیج خواهران ، تأکید کرد وقتی زنگ زد کسی حق نداره جواب تلفن رو بده😬 برام اتفاق افتاده بود که زنگ بزنه و جواب بدم باورم نمی‌شد این صدا صدای اون باشه بر خلاف ظاهر خشک و خشنش با آرامش  حرف می‌زد تن صداش موج خاصی داشت. از تیپش خوشم نمیومد دانشگاه را با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته‌ بود.😒 شلوار شش جیب پلنگی گشاد می‌پوشید و پیراهن بلند یقه گرد سه دکمه و آستین بدون مچ، که مینداخت روی شلوار. توی فصل سرما با اورکت سپاهیش تابلو بود😑 یه کیف برزنتی کوله مانند یه وری مینداخت روی شونش ، شبیه موقع اعزام رزمنده های زمان جنگ میشد😂 راه که می‌رفت کفشش رو روی زمین می‌کشید. ابایی هم نداشت در دانشگاه سرش را با چفیه ببندد. ✨ ╭─┅─•❀♡❀♡•─┅─╮ ‌ @shahidomidakbari ╰─┅─•❀♡❀♡•─┅─╯