اگر امام زمان غیبت کرده است
این غیبت ماست نه غیبت او ؛
این ما هستیم که چشمان خود را بستهایم !
این ما هستیم که آمادگی نداریم .
[ شهید مصطفی چمران ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بشنوید صحبتهای مردی که 9 نفر از اعضای خانواده اش شهید شدند....
همینقدر مظلوم
همینقدر مقاوم
#کرمان 💔
╭─┅─•❀♡❀♡•─┅─╮
@shahidomidakbari
╰─┅─•❀♡❀♡•─┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹صدای حاج قاسم با هوش مصنوعی در خصوص حادثه تروریستی کرمان
╭─┅─•❀♡❀♡•─┅─╮
@shahidomidakbari
╰─┅─•❀♡❀♡•─┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ریلز💔
دختـــری
با کاپشن صورتــی
و گوشـواره قلــبی😞🖤
╭─┅─•❀♡❀♡•─┅─╮
@shahidomidakbari
╰─┅─•❀♡❀♡•─┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلشدهحرملازم:)💔
╭─┅─•❀♡❀♡•─┅─╮
@shahidomidakbari
╰─┅─•❀♡❀♡•─┅─╯
🕗 #وقت_سلام
جست و جو کردیم ما درمان درد خویش را
در همین گرد و غبار و خاک های زیر فرش
#سلام_آقا ✋
╭─┅─•❀♡❀♡•─┅─╮
@shahidomidakbari
╰─┅─•❀♡❀♡•─┅─╯
چشامونو باز میکنیم و عهدمون با اربابمون رو بیاد میاریم...
صل الله علیک یا اباعبدالله...
📆 #روز_سوم
📿چله زیارت عاشورا
🎁هدیه به
❤️ #شهید_ابراهیم_هادی
🤲التماس دعا
╭─┅─•❀♡❀♡•─┅─╮
@shahidomidakbari
╰─┅─•❀♡❀♡•─┅─╯
اما بخونیم و بدونیم از اقا ابراهیم هادی...
پهلوان بسیجی ابراهیم هادی از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلانغرب و ستاره ورزش کشتی کشورمان است. او در اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان به دنیا آمد. ابراهیم چهارمین فرزند خانواده بود؛ او در نوجوانی طعم تلخ یتیمی را چشید، از آنجا بود که مانند مردان بزرگ زندگی را پیش برد.
ابراهیم دوران دبستان را به مدرسه طالقانی رفت و دبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان و کریمخان گذراند. او در سال 55 به دریافت دیپلم ادبی نائل می شود. از همان سالهای پایانی دبیرستان، مطالعات غیر درسی را نیز شروع کرد. حضور در هیئت وحدت اسلامی و همراهی و شاگردی استادی مانند مرحوم علامه «محمدتقی جعفری» بسیار در رشد شخصیتی ابراهیم بود.
این شهید مفقود، در دوران پیروزی انقلاب شجاعتهای بسیاری از خود نشان داد. همزمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران بود و پس از انقلاب در سازمان تربیت بدنی و بعد از آن به آموزش تربیت شد.
یکی از کارهای ابراهیم انتقال مجروحان و شهدا از منطقه به عقب جبهه بود. گاهی اوقات پیکرهای مطهر شهدا در ارتفاعات بازیدراز بر شانههای ابراهیم مینشست تا به دست خانوادههایشان برسد.
خاطراتی از ابراهیم؛
*عصر یک روز وقتی خواهر وشوهر خواهر ابراهیم به منزلشان آمده بودند هنوز دقایقی نگذ بود که از داخل کوچه سرو صدای شنیده می شد. .
ابراهیم سریع به سمت درب خانه آمد و دنبال دزد دوید و هنوز چند قدمی نرفته بود که یکی از بچه محل ها لگدی به موتور زد و آقا دزده با موتور به زمین خورد.تکه آهنی که روی زمین بود دست دزد را برید و خون هم جاری شد. شد. ابراهیم به محض رسیدن نگاهی به چهره پراز ترس و دلهره دزد انداخت و بعد از موتور را بلند کرد و گفت: سوار شو! همان لحظه دزد را به درمانگاه برد و دست دزد را پانسمان کرد.
کارهای ابراهیم خیلی عجیب بود و شب هم با هم به مسجد رفتند و بعد از نماز ابراهیم کلی با اون دزد صحبت کرد و فهمید که آدم بیچاره ای است و از زور بیکاری از شهرستان تهران به آمده و دزدی کرده است.
ابراهیم با چند تا از رفقا و نمازگزاران صحبت کرد و یک شغل مناسبی برای آن آقا ارائه کرد.مقداری پول از خودش به آن شخص داد و شب هم شام خورد و هم ماند.صبح فردا خیلی از بچه ها به این کار ابراهیم اعتراض کردند. . ابراهیم هم جواب داد بود:مطمئن باش اون آقا این برخورد رو فراموش نمیکنه و میشکنه، همیشه کار سازه.
عصر بود که حجم آتش کم شد، با دوربین به نقطه ای رفتم که دید بهتری روی کانال داشتم.آنچه می دیدم باور نکردنی بود. از محل کانال فقط دود بلند می شد ومرتب صدای انفجار می آمد. اما من هنوز امید داشتم.با خودم گفتم:ابراهیم شرایط بسیار بدتری از این را هم اسپری کرده، نزدیک غروب شد.
من دوباره با دوربین به کانال نگاهی انداختم.احساس کردم از دورچیزی پیداست و در حال حرکت است.با دقت بیشتر نگاه کردم.کاملاً مشخص بود،سه نفر در حال دویدن به سمت ما بودند ودرمسیر مرتب زمین می خوردند و بلند می شدند وزخمی وخسته بودند. به سمت ما می آمدند .معلوم بود از کانال می آیند.فریاد زدم و بچه ها را صدا کردم.به بقیه هم گفتم تیراندازی نکنید.بالاخره آن سه نفر به خاکریز ما رسیدند. پرسیدم:از کجا می آید.
حال حرف زدن نداشتند. یکی از آنها خواست . سریع قمقمه رو به او دادم.دیگر دیگری هم از شدت ضعف وگرسنگی بدنش می لرزد. وسومی بدنش غرق به خون بود. وقتی سرحال آمدند گفتند:از بچه های کمیل هستند.
با پرسیدم: بقیه بچه ها چی شدن؟ در حالی که یکی از آنها سرش را به سختی بالا می آورد گفت:فکر نمی کنم کسی غیراز ما زنده باشد.
هول شده بودم.دوباره وبا تعجب پرسیدم:این پنج روز چه جوری مقاومت کردید؟ باهمان بی رمقی اش جواب داد زیر جنازه ها مخفی شده بودیم اما یکی بود که این پنج روز کانال رو سر پا نگه داشته بود.
عجب آدمی بود! یک طرف آر پی جی می زد و یک طرف تیربار شلیک می کرد. یکی از اون سه نفرپرید توی حرفش و گفت:همه شهدا رو کانال همته می چید .آذوقه وآب رو پخش می کرد،به مجروح ها می رسید.اصلاً این پسر داشت.
گفتم :مگر فرمانده ها ومعاون های دوتاگردان شهید نشدن، پس از کی داری حرف می زنید؟
گفت:یه جوونی بود که نمی شناختیمش، لباسش این جوری بود ...، لباسش اون جوری و چفیه... . روح از بدنم جدا شد.سرم داغ شد.آب دهانم را قورت دادم.اینها مشخصه های ابراهیم بود.با نگرانی نشستم ودستانش را گرفتم وگفتم:آقا ابراهیم الان کجاست؟ گفت: تا آخرین لحظه که عراق آتش می ریخت زنده بود وبه ما گفت :تا می تونید سریع بلند بشیدو تا کانال رو زیر ورو نکردند فرار کنید. یکی ازاون سه نفر هم گفت:من دیدم که زدنش.با همون انفجار اول افتاد روی زمین.
این گفته آخرین اخباری بود که از کانال کمیل داشتیم و ابراهیم تا به حال حتی جنازه ای هم ازش پیدا نشد، همیشه دوست داشت گمنام شهید شود.
چند سال بعد از عملیات تفحص شهدا، محمود وند از بچه های تفحص که خود نیز به درجه رفیع شهادت رسیدند: یک روز در حین جستجو، در کانال کمیل شهیدی پیدا شد که دروسایل همراه دفترچه یادداشتی قرار داشت که بعد از گذشت سالها. هنوز قابل خواندن بود، درآخرین صفحه این دفترچه نوشته شده بود:
امروز روز است که در محاصره پنجم آب و غذا را جیره بندی می کنیم، شهدا انتهای کانال کنار هم قرار دارند، دیگر شهدا تشنه هستند.فدای لب تشنه و پسر فاطمه(س)
سال اول جنگ بود. به مرخصی آمده بودیم. با موتور از سمت میدان سرآسیاب به سمت میدان خراسان در حرکت بودیم. ابراهیم (شهید ابراهیم هادی)عقب موتور نشسته بود.
از خیابانی ردیم. ابراهیم یک دفعه گفت: امیر وایسا! من هم سریع آمدم کنار خیابان. با تعجب گفتم. چی شده؟! گفت: هیچی، اگر وقت داری بریم دیدن یه بنده خدا! من هم گفتم: باشه، کار خاصی ندارم.
با ابراهیم داخل یک خانه رفتیم. چند بار یاالله گفت. وارد اتاق شدیم. چند نفری نشسته بودند. پیرمردی با عبای مشکی و کلاهی کوچک بر سر بالای مجلس بود. به همراه ابراهیم سلام و در گوشه اتاق نشستیم. صحبت حاج آقا با یکی از جوانها تمام شد. ایشان رو به ما کرد و با چهرههای خندان گفت: آقا ابراهیم راه گم کردی، چه عجب این طرف ها!
ابراهیم سر به زیر نشسته بود. با ادب گفت: شرمنده حاج آقا، وقت نمیکنیم خدمت برسیم. همین که صحبت میکردند، ایشان را فهمیدند، ابراهیم را خوب میشناسد حاج آقا کمی با دیگران صحبت کرد.
وقتی اتاق خالی شد رو کرد به ابراهیم و با لحنی متواضعانه گفت: آقا ابراهیم ما رو یه کم نصیحت کن! ابراهیم از خجالت سرخ شده بود. سرش را بلند کرد و گفت: حاج آقا تو رو خدا ما رو شرمنده نکن. خواهش میکنم این طوری حرف نزنید بعد گفت: ما آمدیم شما را زیارت کنیم. انشاءالله در جلسه هفتگی خدمت میرسیم. بعد بلند شدیم، خداحافظی کردم و به بیرون رفتیم.
بین راه گفتم: ابراهیم جون، تو هم به این بابا یه کم نصیحت میکردی. دیگه سرخ و زرد شدن نداره! با عصبانیت پرید توی حرفم و گفت: چی میگی امیر جون، اصلاً این آقا رو شناخت!؟ گفتم: نه، راستی کی بود!؟
جواب داد: این آقا یکی از اولیای خداست. اما خیلیها نمیدانند. ایشون حاج میرزا اسماعیل دولابی بودند. سال ها گذشت تا مردم حاج آقای دولابی را شناختند. تازه با خواندن کتاب طوبی محبت فهمیدم که جمله ایشان به ابراهیم چه حرف بزرگی بوده است
* جاوید الاثر؛
و در نهایت ابراهیم، در والفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچههای گردان کمیل و حنظله در کانالهای فکه مقاومت کرد اما تسلیم نشد و در ۲۲ بهمن سال ۶۱ بعد از فرستادن بچههای باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد و هر کسی او را. ندید و این هم آخرین تصویر از پیکر پهلوان بسیجی شهید «ابراهیم هادی» در کانال قتلگاه فکه گرفته شده توسط تلویزیون عراق، که در نشریه پلاک هشتم منتشر شده است.
ابراهیم همیشه از خدا میخواست گمنام بماند. چرا که گمنامی صفت یاران خداست.
وصیت نامه شهید هادی
بسم رب الشهداء و الصدیقین
اگر چه خود را بیشتر از هر كس محتاج وصیت و پند و اندرز میدانم، قبل از آغاز سخنی از خداوند منان تمنّا میكنم قدرتی به بیان من عطا فرماید كه میتوانم از زبان یك شهید، دست به قلم ببرم چرا كه جملات من اگر لیاقی شود. و مورد عفو رحمت الهي قرار گرفتم و توفيق و سعادت شهادت را پيدا كردم، به عنوان پرافتخارآفرين وصياي شهيد خوانده ميشود.
خدايا تو را گواه ميگيرم كه در طول اين مدت از شروع انقلاب تاكنون هر چه كردم براي رضاي تو بوده است و سعي كردهام هميشه خود را مورد آزمايش و آموزش در مقابل آزمايشها قرار دهم.
اميدوارم اين جان ناقابل را در راه اسلام عزيز و پيروزي مستضعفين بر متكبرين قابل قبولي.
خدايا هر چند از شكستگيهاي متعدد استخوانهايم رنج ميبرم، ولي اهميتي نميدادم. به خاطر اینکه من در این مدت چه نشانههایی از لطف و عنایت به آنها که رحم خالصانه و در این راه گام نهادهاند، دیدهام.
خدايا، اي معبودم و معشوقم و همه كس و كارم، نميدانم در برابر عظمت تو چگونه ستايش كنم ولي همين قدر ميدانم كه هر كسي تو را شناخت، عاشقت شد و هر كسي عاشقت شد، دست از همه چيز شسته و به سوي تو ميشتابد. و این را به خوبی در خود احساس می کنم و می کنم.
خدايا عشق به انقلاب اسلامي و رهبر كبير انقلاب چنان در وجودم شعلهور است كه اگر تكهتكهام كنيم و يا زير سختترين شكنجهها را بگيرم، او را تنها نخواهم گذاشت.
و به عنوان يكي از احاد ملت مسلمان به تمامي ملتهاي خصوصاً مسئولين امر تذكر ميدهم كه هميشه در جهت اسلام و قرآن بوده است و هيچ هدف و روشي شما را از هدف و جهتي كه داريد، منحرف ننمايد.
در كارهايتان نيت خود را خالص كرده و اعمالتان را از هر شريعت و ريا، حسادت و بغض پاك نماييد تا هم اجر خود را ببريد و هم توانيد مسئوليت خود را آنچنان خداوند، اسلام و امام ميخواهند، انجام دهند. اين را هرگز نكنيد تا خود نسازيم و تغيير ندهيم، جامعه ساخته نميشود.
والسلام و علیکم و رحمه الله و برکاته
ابراهيم هاديپور
❌شبهات حملهی تروریستی کرمان❌
((میگند))👇
ایران چون با ابرقدرتها در افتاده، حواسش به امنیت داخل کشورش نیست!
((میگم))👇
فقط سال گذشته توی آمریکا حدود ششصد حملهی تروریستی انجام شد و بیش از 15 هزار نفر کشته شدن...
😳 نکنه آمریکام با ابرقدرتها در افتاده که اینقدر ناامن شده؟
🤔بعد یه چیز دیگه...!!!
عراق و سوریه که با آمریکا در نیفتادن، کشوراشون سالهاست تحت اشغال آمریکاست. چرا ظرف همین چندسال صدها هزار نفر از مردم این دو کشور قربانی حملات تروریستی شدن؟😲
((میگند))👇
چرا وقتی احتمال حادثهی تروریستی هست مراسم میگیرن؟
((میگم))👇
خب مگه شما مسافرت میری احتمال تصادف نیست...؟؟😜چرا میری؟😉
خب....
احتمال که هیچوقت صفر نمیشه، اگه اینطوریه پس باید کل برنامهها رو تعطیل کنیم چون احتمال حادثه هست....😌
اتفاقا این حملات تروریستی انجام میشه که برنامهها تعطیل بشه ولی کور خوندن....👊
سال بعد شلوغتر خواهد شد💪
((میگند))👇
حادثهی کرمان کار خودشونه تا حواس مردم از فساد چای دبش پرت بشه!😲😃
ببخشید!
😝 میشه بگی قضیهی فساد چای دبش رو اولین بار کی اعلام کرد؟
خود دولت....!!😚
بعد منظورت اینه که آذرماه دولت خودش اعلام کرد چای دبش چنین تخلفی کرده بعد باز خود دولت دیماه این حادثهی تروریسی رو ترتیب داد تا حواس مردم از چیزی که خودش اعلام کرده پرت بشه؟؟😳😂
((میگند))👇
مگه نگفتین حاج قاسم داعشو نابود کرد؟؟
((میگم))👇
اون چیزی که حاج قاسم باهاش جنگید و نابودش کرد؛ حکومت و تسلط داعش برعراق و سوریه بود. جمهوری اسلامی حکومت داعش رو نابود کرد، نه تفکر داعش رو...!👏
👈 هیچ تفکری نابودشدنی نیست.
🤓🤓🤓
((میگند))👇
اینایی که کشته شدن، رفته بودن غذای نذری بخورن!!😆
((میگم))👇
آهان! ملت از این گوشه اون گوشهی کشور، سوار ماشین شخصی میشن یا بلیط اتوبوس و هواپیما میگیرن میرن کرمان که غذای نذری بخورن! 😂😂صحیح!!
((میگند))👇
چرا دقیقا چهلم این حادثه میشه 22 بهمن؟ جز اینکه میخوان به همین بهانه 22 بهمن مردم رو بکشن تو خیابون؟😳😳
((میگم))👇
دیگه خیلی خیلی ببخشین که آمریکاییها 13 دی حاج قاسم رو ترور کردن و چهل روز بعدش میشه 22 بهمن....😉😆
و باز باید ببخشین که مردم توی سالروز شهادت حاجی که میشه 40 روز قبل از 22 بهمن تجمع کردن دور مزار حاجی.....🤔😚
😜من از طرف تروریستهام از شما معذرت میخوام که این حمله رو در سالروز شهادت حاجی انجام دادن.
😌😌
((میگند))👇
مگه حاج قاسم امامزاده است که مردم میرن زیارتش؟؟😁😁
((میگم))👇
حاج قاسم اگه بجای دفاع از خاک و وطنش توی خونش نشسته بود و فوت میکرد هیچ وقت مردم نمیرفتن زیارت مزارش..😏
ولی چون پای دین و وطنش ایستاد برای مردم عزیز شد. مردم میرن یاد حاج قاسم رو زنده نگه میدارن تا راه حاج قاسم زنده بمونه، تا راه دفاع از وطن زنده بمونه.👌👌
((میگند))👇
چرا اول گفتن بمب گذاری از کیف بوده بعد گفتن انتحاری بوده!😳
((میگم))👇
همون روز حادثه یه خبرنگار اومد گفت ظاهرا بمبها توی کیف جاساز شده بوده...🤔
اینو یه مقام رسمی نگفت که بگی چرا اول اونو گفتن بعد اینو.😛
((میگند))👇
چرا بچههای حاج قاسم در زمان حادثه، اونجا نبودن؟؟😌
((میگم))👇
چون رفته بودن توی مراسم گرامیداشت حاج قاسم توی مصلای تهران شرکت کنن.....
و اگه همینجا کرمان میموندن و حادثهی تروریستی توی مصلای تهران اتفاق افتاده بود....،
همین شماها میگفتید چرا نرفتن تهران؟😄😛
عذر میخوام که بچههای حاج قاسم نمیتونن در یک لحظه هم کرمان باشن هم تهران.😆😆
((میگند))👇
چرا توی این حادثه مسئولین کشته نشدن؟؟☺️
((میگم))👇
چون محل تجمع مسئولین تهرانه، نه کرمان...!!😌
سال 96 رو مگه یادتون نیست؟🤔 که داعش به ساختمون مجلس شورای اسلامی حمله کرد؟؟
😲😲😲😲😲😲😲😲
#چهل_منزل_چهل_حدیث
#کلام_امیر
الْبُخْلُ عَارٌ، وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ، وَ الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ، وَ الْمُقِلُّ غَرِيبٌ فِي بَلْدَتِهِ
#حکمت_۳
╭─┅─•❀♡❀♡•─┅─╮
@shahidomidakbari
╰─┅─•❀♡❀♡•─┅─╯
کانال رسمی شهید امید اکبری
#چهل_منزل_چهل_حدیث #کلام_امیر الْبُخْلُ عَارٌ، وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ، وَ الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَ
امام (عليه السلام) فرمود: بخل ننگ است و ترس مايه نقصان، فقر، شخص زيرک را از بيان دليلش گنگ مى سازد و آن کس که فقير و تنگدست است حتى در شهر خود غريب است
سلام عزیزم
ممنونم به مدد حضرت امیرالمومنین خوبیم
اگر منظورته توی کانال برگزار بشه چشم
اما بصورت حضوری بسترش فعلا مهیا نیست...
ممنون از حضور گرمتون❤️
حرفی سخنی اگر هست بسم الله ...
https://harfeto.timefriend.net/17040077432455