eitaa logo
چله همگانی زیارت عاشورا هدیه به شهید نویدصفری
23.7هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
189 ویدیو
21 فایل
«گروه چله همگانی زیارت عاشورا هدیه به شهیدنویدصفری» ▪️از دوشنبه ۱۶تیرماه یازدهم محرم تا ۲۴ مرداد اربعین حسینی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀صلی الله علیک یا اباعبدالله🥀 بیستمـین روز از چله پرفیــض و باعظمـت زیارت عاشــورا، هدیه به روح شهــید والامقام، نوید صفــری به نیت سلامتی و ظهــور مولا صاحب الزمان(عج) و حاجت روایی همه اعضای کانال شهیدآنلاین| چله همگانی زیارت عاشـورا هدیه به شهـیدنوید https://eitaa.com/shahidonline
عذرخواهی از عزیزان کانال که امروز فراموش کردیم روز شمار چله رو بگذاریم🙏
باور نمیکردم که اتفاق افتاده باشه... صبــر معجزه میکنه❤️
📚برشی از کتاب خوبِ شهـــیدنوید (روایت نهم، همسرشهید) 📖صفحه ۱۹۱_۱۹۵ به یاد اولین زیارت عاشورایی که با هم خواندیم... همان شبی که مهمان شهدای گمنام میدان امام حسین بودیم تو تازه از دامغان برگشته بودی. چقدر با ادب تک تک فرازها را میخواندی انگار که خود آقا اباعبدالله روبه رویت ایستاده اند. میانه دعا یک بیت شعر میخواندی و با همان چند کلمه انگار مینشستی وسط صحرای کربلا اشکهایت را به سینه ات میکشیدی و دعا را ادامه میدادی. راستش را بخواهی آن شب بیشتر از زیارت عاشورا من حواسم پیش تو بود. تو ندیدی، ولی بعد از رفتن تو توی دفتر خاطراتم نوشتم کاش میتوانستم لحظات خواندن زیارت عاشورایش را فریز کنم نگه دارم برای بعد از شهادتش... همان جا بود که بعد از خواندن زیارت گفتی که «چقدر ساده اند آن کسانی که فکر میکنند، شهدا به همین راحتی به شهادت میرسند.» شهیدآنلاین| چله همگانی زیارت عاشـورا هدیه به شهـیدنوید https://eitaa.com/shahidonline
📚برشی از کتاب خوبِ شهیدنوید، (روایت سوم چهارم: مادرعزیز شهید) نوید من ! پسر من شهید شده باشد. مگر کسی هم می توانست نوید من را از پا بیندازد . نوید من خودش همه کاره بود. همه فن حریف بود. مگر زندگی بدون نوید هم می شود؟ مگر قرار نبود بساط عروسی توی کوچه ی ما پهن شود؟ چطور جرئت می کردند پیش من از شهادت نوید حرف بزنند؟😭 تا پیکرش وارد ایران نشد همین طور بودم. پیکرش را که آوردند آرام شدم. شما که نبودید ببینید همین من که با شنیدن خبر شهادت زمین و زمان را چنگ می زدم، چطور آرام توی قبر آماده ی پسرم خوابیدم. انگار نوید من را بغل گرفته بود و دستش را گذاشته بود روی قلبم. اگر بیرونم نیاورده بودند، دلم می خواست ساعت ها همان جا بخوابم. پیکر پسرم آن بالا منتظرم بود. کنارش که نشستم، سرم را از روی کفن چسباندم کنار گوشش. آن موقع هنوز به من نگفته بودند سر ندارد!😭 آهسته گفتمش: مامان تو که داری می ری ، ایمانت رو با خودت نبر ، قربونت برم بزار برای جوونا. بزار برای دنیایی که تورو نداره. شهیدآنلاین| چله همگانی زیارت عاشـورا هدیه به شهـیدنوید https://eitaa.com/shahidonline
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا