🔳 به بهانه ایام قمری ارتحال عالم مشروعه خواه، آیت الله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی، صاحب عروة، از مراجع تقلید شیعه در نجف، از دوستان و همفکران مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(رضوان الله تعالی علیهما)/اواخر رجب ۱۳۳۷ ق
🌷 «رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات»
اللّهُمَّ صَلّ عَلَی محَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجّل فَرَجَهُم
✍ چهره صاحب عروه، در پس فتنه مشروطه، مورد هجمه های گسترده، تحریف و ترور شخصیت واقع گردید. با آن که دوست و دشمن به زهد و پارسایی سید و بی اعتنایی او به دنیا، معترفند، برخی از مشروطهطلبان به جهت بغض و عداوتی که به سبب مواضعش داشتند، می کوشیدند شخصیتی وارونه و دنیاگرایانه از او ارائه دهند، بابی ازلی ماسون هایی همچون احمد کسروی، ناظم الاسلام کرمانی و یحیی دولت آبادی در این دسته قرار دارند که سعی کردند شخصیت سید یزدی را تخریب نمایند و وی را همچون مرجع شهید نوری، نماد افراطی گری و بیمنطقی معرفی و شخصیت وی را مخل آرامش حوزه نجف نشان دهند و مقلدان وی را نیز حرمت شکن به معممین ثلاث+۱ حامی مشروطه، یعنی آقایان، محمد کاظم خراسانی، حسین خلیلی طهرانی، عبدالله دیوشلی، معروف به مازندرانی + محمد حسین نائینی، قلمداد کنند.
مرحوم سید؛ از دست مشروطهخواهان هوادار معممین حامی مشروطه در نجف، به کرات آسیب دید./بنیاد تاریخ پژوهی
مرحوم آیة اللّه سید محمد کاظم طباطبایی یزدی، در جریان نهضت مشروطه بر اثر اشاعه افکار ضدّ دینی، ادامه این حرکت را به مثابه شبی ظلمانی و آسمانی تیره و تار در افقی نامعلوم و مبهم یافت. در هنگامه اختلاف مجلس، بر خلاف خراسانی و خلیلی و مازندرانی... حاضر نشد در این فضا تلگرافی در تأیید مشروطه و مجلس امضا کند تا مبادا بدخواهان آن را در تضعیف علامه شیخ فضل اللّه تبلیغ کنند./دانشنامه اسلامی(ویکی اهل البیت)
⁉️گوشه ای از اعمال خباثت آمیز حامیان مشروطه در نجف، نسبت به ساحت مرجع عالیقدر مشروعه خواه، آقا سید محمد کاظم یزدی(ره)، به جرم مخالفت با مشروطه غربگرا و دوستی و همفکری با مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)🔰
آیت الله محسن ملایری نقل کرده که پدرم گفت:
یک روز مرحوم سید یزدی در حرم حضرت علی(ع) دعای سمات می خواند، ناگاه یکی از روحانیان مشروطه طلب! که سیگار میکشید! (اسمش را نمی خواهم بگویم)، رفت و سیگارش را گذاشت پشت گردن آقا سید محمد کاظم یزدی، او گردنش سوخت و یک نگاهی کرد و هیچ نگفت.(خط سوم در انقلاب مشروطیت، ص ۳۲)/بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
🌹 سید یزدی(ره): من سالهاست، آماده شهادتم
🔹به دنبال موضع گیری صریح سید یزدی رحمهالله، #مشروطهخواهان_تندرو تصمیم به تهدید و ارعاب ایشان می گیرند. در پی این تصمیم اطلاعیه ای دال بر ترور سید که بر روی آن تصویر دو عدد ششلول کشیده بودند به در و دیوار حرم مقدس[علوی] چسبانیدند./بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی.
🔸از یکی از روحانیان سرشناس یزد نقل شده است: روزی یکی از اهالی یزد به بهانه پرسش مسأله ای خدمت سیّد یزدی رسید و به محض حضور، نامه ای دالّ بر تأیید مشروطه جلوی آقا نهاد و با تهدید اسلحه خواستار امضای آن شد. سید سینه را سپر کرد و گفت: من سالهاست آماده شهادتم. در «النجوم المسرده» به نقل از سیّدهاشم بن سیّد عبدالحی آمده است: «یکی از اشرار به چنین کاری مبادرت کرده و سیّد در پاسخ گفته: جان فدا کردن پیش من آسان تر از امضا کردن این مشروطه [غیر شرعیست] است./دانشنامه اسلامی(ویکی اهل البیت)
📜 ناگفته و ناشنیده ای از یک کتاب تاریخی🔰
...وقتی که آخوند محمد کاظم خراسانی، ملا عبدالله مازندرانی و شیخ حسین[خلیلی] طهرانی(معممین ثلاث حامی مشروطه در نجف) تلگراف خود را برای حمایت از مجلس[غربگرای مشروطه] و تضعیف علامه شیخ فضل الله نوری، تهیه کردند، تلگراف را نزد آیت الله یزدی فرستادند که او هم تأیید و امضا کند، او از امضا خودداری کرده و گفته بود:
آخوند خراسانی عالم است ولی دین [۱]* ندارد، حاج میرزا حسین دین دارد ولی علم ندارد، مازندرانی نه دین دارد و نه علم، و من از چنین کسانی پیروی نمی کنم.
آیت الله سید کاظم یزدی پس از بردار شدن مرجع شهید نوری، به قدری از این جنایت، متأثر شد که بیشتر اوقات از ملاقات با ایرانیان خودداری می کرد.او تا آخر عمر با مشروطه، به دلیل مشروعه نبودن موافقت نکرد./از: کتاب فاجعه قرن، تألیف مورخ و پژوهشگر معاصر، جواد بهمنی
[۱]* واژه دین در فرهنگ لغات، مترادف با کلماتی چون: حکم و قضا، رسم و عادت، شریعت و مذهب، همبستگی و غیر آن آمده است.
در کاربردهای قرآنی نیز به معانی زیادی از جمله: جزا، حساب، قانون، شریعت، طاعت و بندگی، تسلیم و انقیاد، اسلام، روش و رویه، توحید و خداپرستی آمده است.
✳️ @ShahidRabe
🔴 به بهانه سالمرگ ایدئولوگ ماده باور ضد دین و توحید، کارل مارکس/۱۴ مارس ۱۸۸۳
او به همراه فردریش انگلس، مانیفست کمونیست را که مشهورترین رسالهٔ تاریخ جنبش سوسیالیستی است منتشر کردهاست. مارکس نویسندۀ «سرمایه» مهمترین کتاب این جنبش است. نگاه مارکس به دین نگاهی منتقدانه است. مارکس در، ک، نقد عناصر فلسفه حق میگوید: «پیش نقد هر نقدی نقد به دین است» و مینویسد:«نقد مذهب انسان را از بند فریب میرهاند! مارکس، در مصاحبهای میگوید که به خدا معتقد نیست/ اسناد بینالملل اول، ترجمهٔ مراد فرهاد پور و صالح نجفی
.
📜 برگی از تاریخ ناگفته و ناشنیده🔰
🔴 بیش از یک قرن پیش🔰
✍ اعلام خطر از فعالیت فرقه ها و مکاتب نوظهور انحرافی،
توسط بزرگ مردی که به گفته بزرگان،
"می فهمید، می دید، می دانست و پیش بینی می کرد. جلوتر از زمانش بود و جامع علوم معقول و منقول"🔰
💠 مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری، شهید رابع اعلی الله مقامه الشریف:🔰
...در این عصر ما فرقههایی پیدا شدهاند که بالمره منکر ادیان و حقوق و حدود هستند. این فرق مستحدثه را، بر حسب تفاوت اغراض، اسمهای مختلف است: آنارشیست[۱]، نیهیلیست[۲]، سوسیالیست[۳]، ناطورالیست[۴]، بابیست[۵]؛ و اینها یک نحو چالاکی و تردستی در اثاره [برانگیختن] فتنه و فساد دارند و به واسطه ورزشی که در این کارها کردهاند، هر جا که هستند، آنجا را آشفته و پریشان میکنند. سالهاست که دو دسته اخیر از اینها، در ایران پیدا شده و مثل شیطان، مشغول وسوسه و راهزنی و فریبندگی عوام اضل من الانعام هستند. یکی فرقه "بابیه" است و دیگر فرقه "طبیعیه" (ماتریالیست[۶]). این دو فرقه، لفظاً مختلف است و لبّاً [= در باطن] متفق هستند و مقصد صمیمی آنها نسبت به مملکت ایران، دو امر عظیم است: یکی تغییر مذهب، و دیگری تبدیل حکومت[از صورت و ظاهر اسلامی به صورت و باطن صد در صد ضد اسلامی] / (ر. ک: رسائل، اعلامیهها…، ترکمان، ص ۷۴)
[۱] اقتدارگریزی، سروریستیزی یا آنارشیسم (به فرانسوی: Anarchisme) در زبان سیاسی به معنای نظامی اجتماعی و سیاسی بدون دولت، یا بهطور کلی جامعهای فاقد هرگونه ساختار طبقاتی یا حکومتی است. آنارشیسم، همکاری داوطلبانه را درست میداند در قالب ایجاد گروههای خودمختار! آنارشیستها بهطور کلی با حاکمیت هرگونه دولت مخالفند و دموکراسی را نیز استبداد اکثریت میدانند.نهایت کار آنارشیسم، هرج و مرج است.
[۲] در فلسفه، بیمعنیاِنگاری، به معنای انکار معنی و ارزش برای هستی جهان است. هیچانگاری، نیستانگاری یا نیهیلیسم (برگرفته از nihil لاتین به معنای هیچ)، نامهای دیگر بیمعنیانگاری است.
بیمعنیانگاری، به هر نوع دیدگاه فلسفی گفته میشود که وجود یک بنیان عینی (ابژکتیو) برای نظام ارزشی بشر را رد میکند.این اندیشه معمولاً در ارتباط نزدیک با بدبینی عمیق و شکگرایی رادیکال است.
[۳] جامعهخواهی، جامعهگرایی یا سوسیالیسم (به فرانسوی: Socialisme)، اندیشهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که برای ایجاد نظم اجتماعی مبتنی بر انسجام همگانی میکوشد.هدف سوسیالیسم نفی و لغو مالکیت خصوصی است و برقراری مالکیت اجتماعی بر ابزارهای تولید. این «مالکیت اجتماعی» ممکن است مستقیم باشد، مانند مالکیت و ادارهٔ صنایع توسّط شوراهای کارگری، یا غیرمستقیم باشد، از طریق مالکیت و ادارهٔ دولتی صنایع…
[۴] طبیعتگرایی یا ناطورالیسم یا ناتورالیسم (به فرانسوی: Naturalisme) گرایش و جنبش ادبی است که اواخر قرن نوزده تحت تأثیر نظریات داروین که معتقد بود انسان از نسل میمون است! شکل گرفت. این جنبش بر جزئیات روزمرهٔ زندگی تأکید میکرد، چرا که رفتار آدمی و سرنوشتش را در چارچوب جبر تحمیل شده از سوی وراثت و محیط به رسمیت میشناخت.
[۵] بابیت یا آیین بابی (بیانی)، بابیه، بابیست، فرقه ای ضاله است که در سال ۱۲۶۰ ق توسط علیمحمد باب با کمک انگلیس برای خدشه به تشیع جعفری اثنی عشری در ایران پدید آمد.باب خود را پیامبری جدید و بشارت دهندهٔ دینی که قرار است پس از او توسط «من یُظهِرهالله» (آنکه خداوند او را ظاهر خواهد ساخت)، ظاهر شود خواند.دستگیر و اعدام شد، پیروانش که به «بابی» مشهور بودند بر طبق بیانات باب به دنبال «من یظهره الله» میگشتند. تا اینکه بهاءالله، باکمک انگلیس خود را «من یظهره الله» یا همان موعود خواند.برخی بابیان به او ایمان آورده و بهائی نام گرفتند.
[۶] مادّهگرایی، مادّهباوری یا ماتریالیسم (به انگلیسی: Materialism)به دیدگاهی گفته میشود که بر این باور است که هر آنچه در هستی وجود دارد ماده یا انرژی است و همهٔ چیزها از ماده تشکیل شدهاند و همهٔ پدیدهها (از جمله آگاهی) نتیجهٔ برهمکنشهای مادی است. به عبارت دیگر، ماده تنها چیز است و واقعیت عملاً همان کیفیتهای در حالِ رخ دادنِ ماده و انرژی است.شاخههای مهم آن مادهباوری مکانیکی و مادهباوری دیالکتیکی میباشند.
✳️ @ShahidRabe
✍ در گفتگو با مهر بررسی شد؛🔰
⁉️ نقش گروههای شیعه ستیز در فتنه اعدام مرجع شهید علامه شیخ فضلالله نوری، شهید رابع اعلی الله مقامه الشریف
💠 پژوهشگر تاریخ معاصر، حجت الاسلام صادق ابوالحسنی:
حدود ۱۱۵ سال پیش در ۱۳ رجب ۱۳۲۷ قمری در سالروز ولادت امیرالمومنین علی علیه السلام، مجتهد بزرگ ایران و شاگرد برجسته میرزای شیرازی را در پایتخت شیعه یعنی تهران به شهادت رساندند.
چند ماه قبل از شهادت شیخ فضل الله، در ۱۵ ذیالحجه ۱۳۲۶ قمری، کریم دواتگر زیر نظر مستقیم سفارت انگلیس، شیخ را ترور میکند به گونهای که ایشان سه ماه و نیم بستری بودند و به نحو معجزه آسایی از ترور نجات پیدا میکند ولی اثرات آن ترور تا روز شهادتش، او را آزار میداد.
در ماجرای شهادت، ابتدا شیخ را در ۱۱ رجب دستگیر کردند و محاکمه شیخ در عمارت خورشید کاخ گلستان صورت گرفت و در عصر ۱۳ رجب شیخ را بعد از مدتی حبس، به توپخانه آوردند و فردی مثل یپرم خان ایشان را به دار آویخت. گروه موزیک، موسیقی نواخت و کف زدند و به رقص و شادمانی پرداختند.
اینکه مرجع شیعه را در روز میلاد مولای شیعیان با همکاری و دخالت عوامل ضد شیعی در چنین وضعیتی به شهادت برسانند جای تعجب بسیاری دارد. از این اعدام، بوی شیعه ستیزی به مشام میرسد.
شواهد و قرائن متعددی درباره شیعه ستیزی در این واقعه داریم.
اولین شاهد و قرینه در ضد شیعی بودن این ماجرا، انتخاب نوع زمان و مکان است که تناسب با شخصیت شیعی شیخ و اهداف ضد شیعی مجریان اعدام دارد. برخلاف روال معمول که اعدامی را در سحرگاه به دار میآویزند، مجتهد شیعه را با عجله در همان عصر سالروز ولادت امیرالمومنین علیه السلام به شهادت رساندند و حتی اجازه ندادند نماز عصرش را بخواند. البته لازم به ذکر است که در تهران حکومت نظامی بود و خیلی از مردم از این ماجرا بی اطلاع بودند و بسیاری از افراد حاضر در صحنه اعدام، جز گروه فتح کننده تهران بودند. محکمه شرع شیخ فضل الله محل رجوع بسیاری از مردم تهران در بحث احکام شرعی، ازدواج و مسائل خانوادگی بود و اگر مردم اطلاع پیدا میکردند، جلوی اعدام را میگرفتند.
یکی دیگر از شواهد شیعه ستیزی در این ماجرا، دادگاه شیخ است. حکم اعدام زیر نظر دادگاه عالی انقلاب مشروطه صادر شد. اعضای این دادگاه، عمدتاً فراماسون و وابسته به سفارت انگلیس بودند، چهرههایی مثل وثوق الدوله، تقی زاده، حسینقلی خان نواب و شیخ ابراهیم زنجانی. عضویت چنین افرادی در دادگاه، شدیداً احتمال دست داشتن لژ «بیداری ایرانیان» در اعدام شیخ را تقویت میکند زیرا این افراد عمدتاً عضو همین لژ بودند و البته این لژ هم در مسیر منافع انگلیس و مبارزه با تشیع قدم بر میداشت.
تقی زاده از فراماسونهای معروف
کسی که معتقد بود «باید از فرق سر تا نوک پا غربی شویم»
شاهد دیگر ما در مورد شیعه ستیزی، دادستان این محکمه یعنی «شیخ ابراهیم زنجانی» است. او غربگرا، فراماسون، عضو لژ بیداری ایرانیان، عضو جامع آدمیت و همچنین دارای تفکرات وهابی مآبی و علی رغم تلبس به لباس روحانیت، شدیداً ضد علما بوده است به گونهای که با علمای شیعه و مظاهر تشیع مثل زیارت امام رضا (ع) در ستیز بود. او کسی بود که در خاطراتش بسیاری از عقاید و شعائر شیعی را فرو میکوبد. عملاً در دادگاه نقش قاضی را ایفا کرد...
🔰ادامه در بخش دوم/پایانی🔰
🔰بخش دوم/پایانی🔰
...یکی دیگر از شواهد شیعه ستیزی، مجری حکم یعنی «یپرم خان» است. او کسی است که به هیچ دینی اعتقاد نداشت و در واقع نه ایرانی بود و نه اعتقادی به تمامیت ارضی ایران داشت و به شدت ضد روحانیت و ضد شیعه و خائن به مشروطه بود.
مهدی بامداد میگوید: «چنان سنگدل بود که میتوان گفت بهترین تفریحش آدم کشی بود». چنین آدمی چهارپایه را از زیر پای شیخ مظلوم کشید و فردای آن روز هم جشن و پایکوبی برگزار کرد. متأسفانه ریاست کل نظمیه ایران را در اوایل رجب به چنین شخصی دادند که بعد از اعدام شیخ با افتخار گفت: «پاپ مسلمانان را به دار کشیدیم!» شوربختانه بعضی افراد، مجسمه این فرد آدمکش را بهانه تکریم و بزرگداشتش ساختهاند. «الکساندر آقایان» از نزدیکان یپرم بود که توسط خود یپرم به ریاست اداره مالیه شهرداری منصوب شد. او میگوید که یپرم خان، درآمد نظمیه را از راه فروش باندرول مشروبات الکلی فراهم میکرد. اسماعیل رائین از یادداشتهای الکساندر آقایان اینگونه گزارش میدهد که یپرم خان بعد از تصدی ریاست نظمیه، احمدعلی خان افشار بهایی را به معاونت خود برگزید و اکثریت اعضای نظمیه، از بهائیان انتخاب شدند.
شواهد دیگری برای شیعه ستیزی در این ماجرا نیز هست. از جمله آن شواهد میتوان به خوشحالی عناصر انگلیسی اشاره کرد. مفتاح السلطنه، یکی از وابستگان به لژ «بیداری ایرانیان» و دارای مقام شوالیه اعظم از بریتانیا است. او در تلگرافی از هند، بعد از شهادت شیخ فضل الله مینویسد: «نوربارانیِ دار مبارک! افسوس که حاضر نیستم». سر جرج بارکلی سفیر انگلیس در تهران پس از شهادت شیخ به وزیر خارجه لندن مینویسد: «شیخ فضل الله برای مملکت خود خطر بزرگی بود، خوب شد که ایران او را از میان برداشت.» این مطالب نشان دهنده خوشحالی سفارت انگلیسِ ضد شیعه از اعدام شیخ بود.
شاهد دیگر در شیعه ستیزی، شدت خشونت در اعدام و توهین به پیکر مطهر شیخ فضل الله است. پس از اعدام شیخ، رقص و ساز و آواز در کنار پیکر ایشان در میدان توپخانه به راه انداختند. بعد از تیره شدن هوا، طناب دار پاره شد و پیکر روی زمین افتاد، دور پیکر جمع شدند و آنقدر با لگد و قنداقه اسلحه به سر و صورت شیخ زدند که صورت و محاسن و بدن ایشان غرق خون شد. سپس پیکر را کنار دیوار کشیدند و لباسها را به غارت بردند. شیخ یک انگشتر منقش به ذکر "الملک لله" داشت که طبق نقلی انگشت ایشان را بریدند و با انگشتر به غارت بردند یک نقل هم میگوید که شدیداً به انگشت ایشان آسیب زدند. یپرم خان حتی حاضر نمیشد پیکر را به خانواده شیخ فضل الله تحویل دهد و قصد سوزاندن جنازه را در سر داشت. با اصرار خانواده به عضد الملک و پیگیری او، پیکر از دست یپرم خان نجات یافت. لذا پیکر را شبانه بردند و در اتاق خانه شیخ مخفی کردند. بعد از ۱۸ ماه با ترس و لرز بدن را در حالی که هنوز تازه مانده بود، بیرون آوردند و مخفیانه به قم و حرم حضرت معصومه (س) منتقل و در همان جا دفن کردند.
این جریانِ شیعه ستیز، قبلاً هم در راستای تخریب و نابودی تشیع اصیل، اقداماتی انجام داده بود. به عنوان مثال کسانی که در این جریان شیعه ستیزی نقش داشتند، همان کسانی بودند که نهضت عدالت خواهی مشروطیت را از خط اصیل خود منحرف کردند؛ همان کسانی بودند که در دستخط مظفرالدین شاه دست بردند و عنوان «مجلس شورای اسلامی» را تبدیل کردند به «مجلس شورای ملی» تا اسلام و تشیع را در تقابل با ملیت قرار داده و از کشور حذف کنند؛ و نیز همان کسانی بودند که افتتاح مجلس شورای مشروطه را چند روز به تأخیر انداختند تا مبدأ و آغاز مجلس شورا، همزمان با نیمه شعبان و میلاد امام زمان (عج) نباشد.
🔸تلخیص: از گفتگوی خبرگزاری مهر، گروه استانها، مجید نعمتی/کد خبر 5156146
✳️ @ShahidRabe