eitaa logo
کانال تخصصی شهید رابع علامه شیخ فضل الله نوری
5.5هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
289 ویدیو
403 فایل
کانال تخصصی شهید رابع علامه ذوالفنون، فرید و بصیرِ عصر، جامع معقول و منقول، مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری ره سیره، مواضع و آثار مقالات، نظرات پژوهشگران و... کانال دوم در سروش(لوایح): 📲https://splus.ir/Lavayeh_ShahidRabe خادم کانال: @HHAMIDII20
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹صلوات خاصه حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بسم الله الرحمن الرحیم اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّیقَةِ فاطِمَةَ الزَّکِیَّةِ حَبیبَةِ حَبیبِکَ وَنَبِیِّکَ وَاُمِّ اَحِبّآئِکَ وَاَصْفِیآئِکَ الَّتِى انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلى نِسآءِ الْعالَمینَ اللّهُمَّ کُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها وَکُنِ الثّائِرَ اَللّهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها اللّهُمَّ وَکَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدى وَحَلیلَةَ صاحِبِ اللِّوآءِ وَالْکَریمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الاَْعْلى فَصَلِّ عَلَیْها وَعَلى اُمِّها صَلوةً تُکْرِمُ بِها وَجْهَ اَبیها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَتُقِرُّ بِها اَعْیُنَ ذُرِّیَّتِها وَاَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَالسَّلامِ. خدایا درود بفرست بر بانوی صدیقه فاطمه ی پاکیزه صالحه که اوست حبیبه ی تو و پیامبرت و مادر اولیاء و برگزیدگان تو (امامان معصوم) آن بانویی که برگزیده ای و برتری داده ای و انتخاب کرده ای او را بر زنهای جهانیان خدایا تو داد او را از ستمگرانش بستان و از کسانی که حق او را سبک شمردند باز خواست نما و خونخواه خون فرزندان او باش خدایا همچنان که او را مادر امامان هدایت و همسر صاحب لواء (علی) و بزرگوار در نزد ملأ اعلی (ملائکه) مقرر داشتی پس درود بفرست بر او و آن درود و صلواتی که روشن گردانی چشمهای ذریه ی او را و برسان به آنان از طرف من در این وقت بهترین تحیت و سلام را🌹 🏴 @ShahidRabe
✍ جایگاه و منزلت زن، در منظر مرجع شهید، حضرت آیت الله العظمی علامه شیخ فضل الله نوری(اعلی الله مقامه) ◽️انسان، در قالب زن و مرد، اشرف مخلوقات می باشد و از آنجا که بهشت زیر پای مادران است می توان نتیجه گرفت که زن یکتاپرست، مؤمن و متقی جایگاهش اشرف تر از مرد می باشد و توان بالایی هم، برای سوق دادن جامعه به کمال دارد. ◽️گرچه شرع مقدس، تکالیفی برای زنان در محیط خانه و خانواده در نظر گرفته، ولی با این وجود، بسته به شرایط و با رعایت عفاف و حجاب و انجام تکالیف اصلی و شرعی، آنان را از امرار معاش، تحصیل علم و فعالیتهای اجتماعی متناسب با شأن و منزلت، منع نکرده است...سرمشق های رفتار اجتماعی، فردی و خانوادگیِ زنِ مسلمانِ شیعه در مرتبه اعلی، حضرت خدیجه کبری، حضرت فاطمه زهرا و حضرت زینب کبری سلام الله علیهن می باشد. 🔶 برگرفته از فرمایشات و فتاوای مرجع شهید "صحیفه نورالکلام"/nohoomeday ✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁉️👆 او کیست؟ ⁉️ چرا به ایران آمد و برای تاریخ مشروطه ایران کتاب نوشت؟! ث ⁉️ چرا در زمان شاه خیابانی در تهران به نامش شد و همچنان در نظام اسلامی انقلابی نیز در سایه غفلت زدگیِ مدیران ذیربطِ فرهنگی و شهری، به نامش باقی مانده است؟! 🔰👇👇
🗓 به بهانه سالمرگ «ادوارد گرانویل براون» خاورشناس، ایران شناس فراماسون، مأمور اینتلیجن سرویس انگلیس در ایران، مأمور تحریف تاریخ مشروطه و تطهیرگرِ نقش منفی انگلیس در آن! مأمور هماهنگ کننده عناصر غربگرای وابسته به انگلیس در ایران (انتقال دهنده دستورات لندن به ایادی انگلیس)، مأمور تخریبِ شخصیتِ مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، .../مرگ، ۵ ژانویه(۱۹۲۶م) 💢مقدمه ✍ در دوره ای هستیم که متأسفانه به واسطه عدم آگاهی و اطلاع رسانی صحیح و عملکرد های عامدانه برخی مدیران فرهنگی، آثار افراد معلوم الحالی چون براون فراماسون، مبنا، مرجع و منبع تاریخ، قرار می گیرند و مورد استناد! چرا؟! آیا شکل جدیدی از تشکیلات فراماسونری دوره قاجار و پهلوی در حال نفوذ و توطئه در امور فرهنگی و... است؟! براون، با وجود تحصیل در دانشگاه کمبریج، تمام وقت خود را صرف آموزش زبان فارسی و عربی می‌کرد! و تألیفات او نیز عمدتاً ادبی و سیاسی بود و در دانشگاه هم سمت رئیس کرسی زبان‌شناسی و آموزش زبان فارسی را دارا بود. وی قبل از ورود به ایران زبان فارسی را نیک یاد گرفت تا آنجا که هنگام ورود به ایران نیز اشعار مثنوی مولوی را به آواز می‌خواند. به این ترتیب گزینه‌ی بسیار ایده‌آلی برای فرستاده شدن به ایران از سوی انگلستان شناخته می شد! ...در احوال براون، همین بس که از دوستان و همفکران تقی زاده ماسون معلوم الحال بود و تقی زاده، برای بزرگداشتش مجلس یادبود گرفت! ... یکی از مأموریت های براون، تخریب شخصیت مرجع شهید، علامه شیخ فضل الله نوری(ره) بود. از زمان پیروزی جنبش تنباکو، دشمنان دین و مملکت، عظمت علامه شیخ فضل الله نوری(ره) را که به عنوان نماینده تام الاختیار میرزای شیرازی، نقش محوری و اساسی در پیروزی آن داشت، شناختند و حرکاتش را زیر ذره بین قرار دادند.از این رو میرزای شیرازی همواره نگران حالش بود و جویای احوالش. ادوارد براون می نویسد: «لغو این امتیاز لطم‍ه بزرگی به حیثیت دولت انگلیس وارد آورد.» انگلیس پس از لغو امتیاز تنباکو تصمیم گرفت که عامل این شکست را بتدریج تضعیف و سپس از دور خارج کند. بردار کردن شیخ فضل الله یکی از صحنه های سناریوی شوم انگلیس خبیث در تسلط مطلق بر کشور با تضعیف روحانیت است. علامه نوری(ره) عالمی فرهیخته، آگاه، با تعصب، با نفوذ و دشمن ستیز بود. او در برخورد با قدرت های استکباری، اصلاً اهل مماشات نبود. به هیچ وجه حاضر نبود آنها را به عنوان حتی یک واقعیت بپذیرد.او به میزانی که دشمن ستیز بود، دارای دشمنان بسیار از قدرتهای خارجی و عوامل داخلی آنها بود.شیخ که به خوبی راه را یافته بود و هدف خود را بی محابا تعقیب می کرد مورد بغض و کین‍ه زورمداران و خائنان به وطن قرار داشت.همانهایی که قدرت فوق العاده روحانیت را در به زانو درآوردن قدرت لندن در جریان تحریم تنباکو[که شیخ نقش اصلی را در آن داشت]در سال ۱۲۷۰ش دیده بودند و شکست ذلّت بار انگلیس را مشاهده کردند، درصدد ضربه زدن به شیخ فضل الله بر آمدند. 🔰ادامه در بخش دوم🔰
🔰بخش دوم🔰 💢نقدی بر کتاب انقلاب مشروطیت ایران؛ ✍ از: عرفان حکیمی، پژوهشگر تاریخ ⁉️ادوارد براون انقلاب مشروطه را چگونه تحلیل می‌کرد؟ ادوارد براون در قامت یک مورخ، آشکارا تمایلات وطن‌پرستانه‌ی خود را در نگارش کتاب تاریخ مشروطیت ایران به نمایش گذارده است. این تمایلات به‌گونه‌‌ایست که خواننده‌ی کتاب نه تنها نقش منفی انگلستان در وقایع مشروطیت را درک نمی‌‌کند، بلکه سفارت بریتانیا در تهران، حامی مردم ایران و حافظ استقلال ملت ایران جلوه داده می‌شود. ادوارد براون انقلاب مشروطه را چگونه تحلیل می‌کرد؟ «ادوارد گرانویل براون» در هفتم فوریه‌ی 1862م. در «گلاسترشر»، شهری در جنوب انگلستان به دنیا آمد. تحصیلات دانشگاهی خود را در کالج «ایتن» آغاز کرد. وی علی‌رغم میل پدرش که علاقه‌مند بود فرزندش مهندسی نام آور شود به پزشکی علاقه نشان داد و در 1879م. در دانشگاه «کمبریج» به تحصیل این رشته پرداخت. در این زمان اخبار جنگ میان ترکیه و روسیه (1877م.) توجه او را جلب کرده و موجب علاقه‌مندی او به تاریخ و زبان مردم ترک شد. بنابراین، ضمن تحصیل در رشته‌ی پزشکی، به آموختن زبان ترکی پرداخت و در تابستان 1882م. به استانبول سفر کرد. آشنایی او با زبان و ادبیات ترکی وی را به آموختن زبان فارسی و مطالعه‌ی شعر و ادب این زبان سوق داد و از آن پس در دوران تحصیل و پس از آن، اوقات او بیش‌تر به خواندن کتاب‌های فارسی، به خصوص شعر و تاریخ و معاشرت با ایرانیان می‌گذشت. در 1887م. دوره‌ی پزشکی را به پایان رساند و جراح بیمارستان شد، ولی هرگز به آن دل نبست. یک سال پس از اتمام تحصیلات، در سال 1888م. ظاهراً به قصد سیاحت، مطالعه و تحقیق به ایران سفر کرد. اقامت براون در ایران یک سال به طول انجامید سپس به کشورش بازگشت و در دانشگاه کمبریج به تدریس زبان، تاریخ و ادبیات فارسی پرداخت و در همین حین به تحقیق در مورد تاریخ، ادبیات و جریان‌های فکری، سیاسی و فرقه‌های مذهبی ایران اشتغال داشت. حاصل تحقیقات وی تألیف و تدوین کتب و مقالات متعددی در خصوص فرهنگ، تاریخ، ادبیات، جریان‌های فکری، فرقه‌های مذهبی و ... در مورد ایران بود. از میان آثار براون، در این مقال به نقد و بررسی کتاب «انقلاب مشروطیت ایران»می‌پردازیم. کتاب «انقلاب مشروطیت ایران»[1] در یازده فصل به علاوه‌ی پیش‌گفتار، 25 یادداشت و قسمتی با عنوان «احوالات میرزا رضا کرمانی»، با ترجمه‌ی «مهری قزوینی» از سوی انتشارات کویر منتشر شده است. عناوین فصول یازده گانه به این شرح است: فصل اول) سید جمال الدین[اسد آبادی]، پیشوای اتحاد اسلام؛ فصل دوم) امتیاز تنباکو و نتایج آن؛ فصل سوم) ترور ناصرالدین‌‌شاه؛ فصل چهارم) اعطای مشروطیت توسط مظفرالدین‌‌شاه؛ فصل پنجم) محمدعلی شاه و مشروطیت؛ فصل ششم) موافقت‌نامه‌ی روس و انگلیس از دیدگاه ایران؛ فصل هفتم) کودتای 23 ژوئن 1908م. و انهدام نخستین مجلس؛ فصل هشتم) دفاع تبریز؛ فصل نهم) سقوط تبریز و قیام ایالات؛ فصل دهم) پیروزی ملیون، کناره‌گیری محمدعلی‌‌شاه و اعاده‌ی مشروطیت و فصل یازدهم) جلوس سلطان احمدشاه و دعوت از مجلس دوم. از نظر علم تاریخ، [ظاهرا"] اثری موثق، مورد اعتماد و قابل استناد به شمار می‌رود که در نگارش آن، عناصر و عواملی لحاظ شده باشد؛ رعایت انصاف، دخالت ندادن نگرش‌‌ها، ارزش‌‌ها و تعصب‌های شخصی، قومی یا گروهی در اثر، لحاظ جنبه‌‌های مختلف واقعه و عدم یک‌جانبه‌‌نگری، رعایت توازن در استفاده از منابع، استفاده از اسناد و مدارک مستدل و متقن، حضور مؤلف در بطن حوادث یا قرابت زمان نگارش اثر با زمان وقوع واقعه و ... از جمله‌ی این عناصر و عوامل به شمار می‌‌روند. [اما] واقعیت این است که در اثر ادوارد براون درباره‌ی انقلاب مشروطه‌ی ایران، اکثر عناصر یاد شده لحاظ نگردیده است. در مورد این اثر شاید مهم‌ترین ـ اگر نگوییم تنهاترین ـ عنصر از میان عناصر مورد اشاره در بالا، نزدیکی زمان نگارش اثر به زمان وقوع واقعه‌ی قابل اشاره می‌‌باشد. ناگفته پیداست قرابت زمانی اثر با واقعه و حتی حضور نگارنده در متن و بطن حوادث بدون لحاظ سایر عوامل و عناصر نه تنها حسن محسوب نگشته و موجب سندیت و اتقان اثر نمی‌گردد، بلکه بالعکس از موارد ضعف آن به شمار می‌رود. پاسخ ساده و دلیل روشن این مدعا نیز آن است که نگارنده به دلیل حب، بغض‌ها و تعصب‌های شخصی، نقشی وارونه از آن چه رخ نموده، به تصویر کشیده است. در چنین حالتی نه تنها راه رسیدن به حقیقت و واقعیت واقعه مسدود می‌گردد، بلکه خواننده از مسیر اصلی منحرف شده ره به بیراهه می‌‌برد. 🔰ادامه در بخش سوم🔰
🔰بخش سوم🔰 با مطالعه‌ی عمیق کتاب انقلاب مشروطیت ایران دو نکته‌ی اساسی در تاریخ نگاری او هویدا می‌‌گردد که به مثابه دو پایه‌ی اساسی این اثر نقش آفرینی نموده است. نکته‌ی اول که واضح، مبرهن و آشکار بوده و نیازی به توضیح و تفسیر ندارد، انگلیسی بودن او است؛ اما نکته‌ی دوم مربوط به منابع و داده‌‌هایی است که از سوی نویسنده مورد استفاده قرار گرفته و همان‌‌ها اساس نگارش و نگرش تاریخی نویسنده قرار می‌‌گیرد. توضیح فزون‌‌تر در این باره، اعترافی است که وی در پیش‌گفتار کتاب درج نموده است: «به سهولت معترفم که از امتیاز حضور عینی و مشاهده‌ی رخدادهایی که در این جا توصیف می‌‌شوند، بهره‌‌مند نبوده‌‌ام و این نقص عدم قابلیت (عدم صلاحیت) به حساب می‌‌آید. اما، از دیگر سوی، من شمار بسیاری از عاملان اصلی این رویدادها را دیده و با آنان گفت‌وگو کرده‌‌ام، در عین حالی که بسیاری از دوستان مکاتبه‌‌ای من در ایران، چه ایرانی و چه اروپایی ... اطلاعات وافری در اختیارم گذاردند.» بنابراین، با لحاظ دو پایه‌ی اصلی یاد شده در تاریخ نگاری ادوارد بروان، بسیاری از نارسایی‌‌ها، یک‌سویه نگری‌‌ها، تحلیل‌‌های ناقص و غرض‌‌ورزانه در این کتاب قابل فهم می‌‌نماید. در زیر به تشریح این موضوع، پرداخته خواهد شد. ادوارد براون به عنوان مستشرقی انگلیسی که در قامت یک علاقه‌مند به تاریخ و فرهنگ ایران ظاهر شده و می‌‌شود، آشکارا تمایلات وطن پرستانه‌ی خود را در نگارش تاریخ مشروطیت ایران به نمایش گذارده است. این تمایلات به گونه‌‌ای است که خواننده‌ی این کتاب نه تنها نقش منفی انگلستان و به طور مشخص سفارت این کشور در تهران را در وقایع مشروطیت درک نمی‌‌نماید، بلکه سفارت بریتانیا در تهران حامی مردم ایران، حافظ استقلال و خواستار پیشرفت و تعالی ملت ایران جلوه‌گر می‌‌گردد.[2] در صفحه‌های 171 و 172 کتاب موارد جالبی از جایگاه انگلیسی‌‌ها در ذهن ایرانیان مطرح شده است؛ براون در این قسمت می‌نویسد: «بریتانیای کبیر به یمن پناهی که سفارتخانه‌اش در تابستان 1906م. به 14 یا 15 هزار تن از پناهندگان داده و متعاقب آن مظفرالدین شاه مشروطیت را اعطا کرده بود از محبوبیت بی‌حدی در بین حزب اصلاح‌طلب برخودار بوده ...» در مورد این ادعای براون و مطالبی که در ادامه‌ی این ادعا طرح می‌‌نماید که حاصل آن مربوط دانستن ریشه‌ی نفرت ایرانیان از انگلیسی‌‌ها به ماجرای مذاکره‌های روسیه و انگلستان در سال 1907م. است، می‌‌بایست نکاتی چند را یادآور شد: اول، در نظر مورخین بی‌غرض، پناهندگی عده‌‌ای از معترضین به سفارت انگلستان در جریان انقلاب مشروطیت نه تنها حسن به شمار نمی‌‌رود، بلکه این رخداد به مثابه سرآغاز انحرافی است که در مسیر نهضت رخ نموده و راه نهضت کنندگان به مقصد عدالت‌خانه را به سوی مشروطه‌‌ای ناقص کج می‌‌نماید.[3] دوم، نظر عده‌‌ای انگلوفیل که از سوی براون «حزب اصلاح‌طلب» خوانده می‌‌شود به هیچ روی نماینده‌ و نشان‌‌گر نظر ملت ایران نیست. سوم، نفرت مردم ایران از انگلیس آن گونه که براون می‌‌نویسد، نه به آن دلیل است که انگلستان با دشمن ایران یعنی روسیه طرح دوستی می‌‌ریزد بلکه ریشه‌ی این نفرت را می‌بایست در سیاست‌‌های استعماری انگلستان در ایران جست‌وجو کرد که برجسته‌‌ترین نمونه‌ی آن، واقعه‌ی «تنباکو» بود. اما شِق ثانی و دومین پایه‌ی تاریخ نگاری براون در کتاب انقلاب مشروطیت ایران شاید اهمیتی بیش‌تر را دارا باشد. همان گونه که اشاره شد، براون خود معترف است که حاضر و ناظر رخدادهای انقلاب مشروطیت ایران نبوده است. در حالی که به اصطلاح «اعتراف» نویسنده به کاستی و نقص موجود در اثر به همین جا ختم نمی‌‌گردد. اتفاقاً اعتراف اصلی در ادامه ذکر گردیده است: «... من شمار بسیاری از عاملان اصلی این رویدادها را دیده و با آنان گفت‌وگو کرده‌‌ام، در عین حالی که بسیاری از دوستان مکاتبه‌‌ای من در ایران ...»، نگارش این مطلب در ادامه‌ی «اعتراف صادقانه‌ی!» نویسنده، در واقع نقطه‌ی قوت و اتکایی است که مستشرق انگلیسی برای جبران نواقص کار خویش به آن‌ها اشاره می‌‌نماید. اما همین نقاط قوت و اتکا و این جبران نقص ناخواسته، نویسنده را به ارایه‌ی «عذری بدتر از گناه» وا داشته است. و این عذر، زمانی چهره می‌‌نماید که منابع مورد استفاده‌ی ادوارد براون برای نگارش کتاب شناسایی شوند. بیش‌ترین ارجاعات براون به روزنامه‌ی «تایمز» چاپ لندن و پس از آن به دوستانی است که وی حضوری یا به صورت مکاتبه‌‌ای با آن‌ها در ارتباط بوده است. در مورد روزنامه‌ی تایمز و سمت و سوی این نشریه‌ی انگلیسی، موضوع روشن و مشخص است. از نظر تاریخ نگاری، روزنامه‌ی تایمز به عنوان نشریه‌‌ای که انعکاس دهنده‌ی مطالبی در راستای منافع دولت بریتانیا است به هیچ وجه نمی‌‌تواند قابل اعتنا و اعتماد باشد. ضمن این که تمام نواقص مربوط به منابع ژورنالیستی را داراست. 🔰ادامه در بخش چهارم🔰
🔰بخش چهارم🔰 اما در مورد دوستان بروان تأمل و دقت بیش تری باید به کار گرفته شود. ادوارد براون به واسطه‌ی یک سال حضور در ایران، دوستانی ایرانی برای خود برگزیده بود که پس از بازگشت به انگلستان نیز با آن‌ها ارتباط داشت. وی به طور مشخص از دوستان ایرانی خود نامی نمی‌‌برد اما آن چه مسلم است این که اکثریت کسانی که براون با آن‌ها مراوده داشته، «بابی» و «بهایی» بوده‌اند. با این وجود در میان این دوستان نام شخصیتی جلب توجه می‌‌نماید که می‌‌تواند کلید گشایش مسأله باشد. شخصیتی که در حوادث انقلاب مشروطیت حضور داشته و حتی به عنوان نماینده‌ی تبریز در مجلس اول و دوم حاضر بوده است؛ «سید حسن تقی زاده» دوست صمیمی ادوارد براون انگلیسی که براون علاقه‌‌ای ویژه به او داشت. علاقه‌ی براون به تقی‌زاده به حدی است که در مورد وی راه مبالغه را پیموده و در همین کتاب از او به عنوان «نماینده‌ی شجاع و درستکار تبریز» یاد می‌‌کند[4] و می‌‌نویسد: «وی به عنوان مردی برجسته به خاطر بی‌غرضی ناشی از افکار بلندش، صداقتش، راستگویی‌‌اش و شجاعتش مرا تکان داد ... حتی آن دسته از اظهارات وی که در ابتدا به نظر می‌‌رسید غیر معتبر است، فکر می‌کنم بعداً حقیقتی تمامی آن‌ها از طریق منابع مستقل به اثبات رسید.»[5] هر چند، این قلم قصد تطویل ندارد اما در مقابل توصیفات یاد شده در مورد سید حسن تقی‌‌زاده، ذکر مختصری از زندگی سیاسی «نماینده‌ی شجاع و درستکار تبریز»! ضروری به نظر می‌رسد. ضرورت گریزی به گوشه‌‌هایی از زندگی سید حسن تقی‌زاده در این مقال از آن روی اهمیت دارد که نام برده یکی از منابع مورد وثوق براون در نگارش کتاب انقلاب مشروطه بوده است. به گواهی تاریخ، سید حسن تقی‌زاده که در آغاز مشروطیت در سلک روحانیت بود، به زودی سلک و مسلک روحانیت را به کناری نهاده؛ کت، شلوار و کراوات بر تن نموده و زنی آلمانی اختیار می‌کند. تقی‌زاده، دوست «شجاع و درستکار» براون آن‌‌گاه که در جریان به توپ بستن مجلس عرصه را بر خود تنگ دید به سفارت انگلستان پناهنده شد و با وساطت دوستان انگلیسی خود از کشور خارج گردید و تا آب‌ها از آسیاب نیفتاد، به کشور باز نگشت. وی همان فردی است که در مجلس دوم، علمای نجف با صدور فتوایی حکم به فساد مسلک سیاسی‌اش نمودند و خواستار اخراج وی از کشور شدند. تقی‌‌زاده همان فراماسونی است که تا مقام استاد اعظمی «لژ بیداری ایران» ارتقا می‌‌یابد.[از عوامل اصلی بردار کردن مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، زعیم نهضت اسلام خواهی مشروطه(مشروعه)]، نماینده‌ی «شجاع! آذربایجان» همان عاقد قرارداد ننگین 1933م. است و نهایت این که سید حسن تقی‌‌زاده آن شخصیت وطن پرست! و درستکاری! است که تئوری معروفش «فرنگی شدن از نوک پا تا فرق سر» بود.[6] 🔰ادامه در بخش پنجم🔰
🔰بخش پنجم🔰 بدیهی است ادوارد براون، به عنوان نویسنده‌‌ی کتابی تاریخی با منابعی که ذکر آن رفت و چنین دوستانی که وی ارجاع به آنان را از نقاط قوت کار خویش می‌داند، نمی‌‌تواند اثری مستند و قابل اعتماد پدید آورد. نتیجه‌ی چنین رویکردی، ارایه‌ی تاریخی گزینشی از واقعه‌ی مشروطیت است که از نقاط برجسته‌ی آن یک‌سو نگری و جانب‌داری از طیف یا گروهی خاص و تقبیح فرد یا گروهی دیگری است. توضیح این که مستشرق انگلیسی خواسته یا ناخواسته از منابعی استفاده نموده است که انقلاب مشروطیت ایران را حاصل تلاش و کوشش روشنفکران غرب‌زده‌‌ای معرفی می‌‌کند که براون آنان را «ملیون» می‌‌خواند. طبیعی است در اثری که عمده‌‌ترین منابع آن روشنفکران غرب‌زده‌‌ای نظیر تقی‌‌زاده، روزنامه‌ی تایمز ـ چاپ انگلستان ـ و دوستانی که شواهد و قراین حکایت از گرایش‌‌های بابی‌گری و بهایی‌گری آن‌ها دارد، باشد؛ برخی از رهبران اصلی مشروطیت یعنی علما و روحانیون، مانند سیدین (طباطبایی و بهبهانی) بسیار کم‌رنگ‌‌تر از نقش واقعی به تصویر کشیده شده و برخی دیگر از آن‌ها مثل [مرجع شهید علامه] «شیخ فضل الله نوری»(ره) مورد بی‌‌مهری و حتی وهن نویسنده قرار می‌‌گیرند. در پایان این مقال نمونه‌‌هایی از سیاه‌‌نمایی‌‌هایی که از سوی براون در کتاب انقلاب مشروطیت ایران در مورد علامه شیخ فضل‌‌الله نوری به کار گرفته شده، ذکر خواهد شد تا مشتی باشد نمونه از خروار. ادوارد براون با موضع‌گیری تند برضد علامه شیخ فضل الله نوری از وی شخصیتی منفی تصویر می‌نماید. تصویری که شیخ را عامل دسیسه و تخریب مشروطه و وابسته به شاه معرفی می‌‌کند.[7]هم‌چنین، در بحث رهبری مشروطه سعی می‌کند نقش شیخ فضل الله را در رهبری به نوعی کم‌رنگ جلوه دهد تا مخالفت ثانوی شیخ با مشروطه را به زعم خود توجیه نماید.[8] جالب توجه این که علامه شیخ فضل الله نوری، مجتهد طراز اول تهران که خود براون به برتری علمی وی معترف است این گونه معرفی می‌‌شود: «یک روحانی به نام شیخ فضل الله که بعدها مشهور گردید»[9] سیاه نمایی‌ها در مورد شیخ فضل الله به این جا ختم نمی‌شود، بلکه در این اثرِ مستشرق شهیر انگلیسی، تمامی حرکات شیخ، نفرت انگیز و منفی جلوه داده می‌‌شود. به عنوان نمونه در مورد اعتراض‌های شیخ به انحراف‌هایی که در جنبش عدالت‌خواه و مردمی، پس از پیروزی انقلاب به وجود آمد و منجر به تحصن شیخ در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) گردید، می‌نویسد: «[شیخ فضل الله نوری] یک سری تبلیغات ارتجاعی را آغازید و رهبران مردم را به مثابه ملحد، بابی و امثالهم تکفیر کرد...»[10] نویسنده‌ی انگلیسی کتاب انقلاب مشروطیت ایران به جریان اعدام شیخ فضل الله نیز اشاره می‌نماید. جالب توجه این که بر خلاف اظهار نظر قبلی در مورد جایگاه شیخ که از وی شخصیتی گمنام را تصویر کرده بود، در جایی که به اعدام وی می پردازد، ناخواسته جایگاه والای علمی علامه شیخ فضل الله را مورد تأیید قرار می‌دهد. وی در این رابطه می‌‌نویسد: «محاکمه و اعدام مرتجع برجسته مجتهد شیخ فضل الله مردی صاحب دانش و توانای عظیم که خواه به دلیل اعتقاد ناب یا به دلیل حسادت! به سید محمد و سید عبدالله از جان و دل مرتجع شده بود هیجان عظیم‌تری را برانگیخت.» براون با اشاره به داستانی دروغین مبنی بر بوسیدن طناب دار از سوی شیخ فضل الله این اقدام را نشانگر پذیرش عدالت مجازات از سوی شیخ می‌‌داند.[11] در صورتی که این واقعه از اساس دروغ بوده و چنین اقدامی از سوی شیخ فضل الله نوری(ره) صورت نگرفته است.[12](*) پی‌نوشت‌ها: [1]. نسخه‌ی مورد استفاده در این مقاله مربوط به چاپ دوم کتاب است که در سال 1380، از سوی انتشارات کویر منتشر گردیده است. [2]. ادوارد براون، انقلاب مشروطیت ایران، ترجمه‌ی مهری قزوینی، انتشارات کویر، چاپ دوم، تهران، 1380، ص 105. [3]. به عنوان نمونه ن. ک به: صفایی، نهضت مشروطه بر پایه‌ی اسناد وزارت امور خارجه، صص 101 و 134، احمد کسروی، تاریخ مشروطه‌ی ایران، انتشارات میلاد، تهران، 1385، ص 77 و محمدعلی، همایون کاتوزیان، دولت و جامعه در ایران، انقراض قاجار و استقرار پهلوی، ترجمه‌ی حسن افشار، نشر مرکز، تهران 1380، ص 129. [4]. براون، همان ص 314. [5] . پیشین، صص 315 ـ 314 [6]. برای مطالعه‌ی بیش‌تر در خصوص زندگی سیاسی و فعالیت‌های سید حسن تقی‌زاده ن. ک. به سید حسن تقی‌زاده، زندگانی طوفانی (خاطرات سیدحسن تقی‌زاده) به کوشش ایرج افشار، رهبران مشروطه، ابراهم صفایی، انتشارات جاویدان، ج 2.احمد ساجدی، مشاهیر سیاسی قرن بیستم، انتشارات محراب قلم و سید حسن تقی‌زاده به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی. [7]. براون، همان، ص 151. [8]. پیشین، ص 118. [9]. همان. [10]. براون، همان، ص 151. [11]. پیشین، ص 312. [12]. ن. ک به یادداشت شماره‌ی 24 (در مورد اعدام شیخ فضل الله)، مندرج در کتاب انقلاب مشروطیت ایران، ص 376. 🔰ادامه در بخش ششم🔰
🔰بخش ششم🔰 ✍از: پریسا زارعی ⁉️نام جاسوس انگلیسی حامی بابیت بر خیابان‌های تهران! هر روز به ملاقات صبح ازل می رفتم و مداد به دست و سراپاگوش هرچه او می گفت یادداشت می کردم و هر شب با یک خزانه پر از معلومات مهمه و اطلاعات مفیده به منزل خود مراجعت می کردم ... کشورهای امپریالیستی و استعمارگر غربی برای بدست گرفتن زمام امور و شریان اصلی دولت های دست نشانده ی خود در کشورهای جهان سوم از حربه های گوناگونی استفاده میکردند. یکی از این حربه ها تربیت و آموزش افرادی بااستعداد و ماهر برای جاسوسی و جمع آوری اطلاعات دقیق از این کشورها بود. افردای که گاها چنان بر ماموریت خود تمرکز کرده و غرق می شدند که به یکی از متخصصان در مسایل مربوط به آن کشور تبدیل شده و حتی نامشان به عنوان مورخ به ثبت می رسید. یکی از این افراد آموزش دیده فردی انگلیسی به نام «ادوارد براون» بود. «ادوارد گرانویل براون» فرزند «بنیامین براون» در سال 1862م. مصادف با سال 1240ه.ش. در شهر «اولی انگلستان» در خانواده‌ای بسیار ثروتمند متولد شد. پدرش ریاست یک کارخانه‌ی کشتی‌سازی و ماشین‌سازی را برعهده داشت. براون دوران تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه‌ی‌ معروف اعیان و اشراف انگلستان یعنی مدرسه‌ی «ای‌تن»به پایان رساند. او یک دانش‌آموز معمولی بود و معلمین و خانواده‌اش نتوانستند بفهمند که براون در چه رشته‌ای استعداد دارد. براون با وجود تحصیل در دانشگاه کمبریج، تمام وقت خود را صرف آموزش زبان فارسی و عربی می‌کرد و تألیفات او نیز عمدتاً ادبی و سیاسی بود و در دانشگاه هم سمت رئیس کرسی زبان‌شناسی و آموزش زبان فارسی را دارا بود. وی قبل از ورود به ایران زبان فارسی را نیک یاد گرفت تا آنجا که هنگام ورود به ایران نیز اشعار مثنوی مولوی را به آواز می‌خواند. به این ترتیب گزینه‌ی بسیار ایده‌آلی برای فرستاده شدن به ایران از سوی دربار ملکه شناخته می شد. اگرچه ادوارد براون به عنوان مستشرق و ایران شناسی انگلیسی شناخته شده است اما براساس برخی اسناد او تربیت شده‌ی سازمان جاسوسی انگلیس بود. او در حالی دانش ‌‏آموخته‌ی‌ رشته‌ی ‏پزشکی بود که در طول عمر خود نه بیماری مداوا نموده و نه این رشته را تدریس کرده است. تألیفات او به طور کامل در رشته‌ی علوم انسانی به‌خصوص ادبیات ایران و تصوف است ولی فوق تخصص فرقه‌شناسی و استاد اعظم تفرقه‌افکنی است. ⁉️حمایت از مشروطه به سبک انگلیسی وی در دوران مشروطیت حامی مشروطه‌خواهان بوده و کتاب‌های «تاریخ ادبیات ایران»، «انقلاب ایران» و «یک‌‌سال در میان ایرانیان» را نوشته است در حالی که رشته ی تخصصی اش پزشکی بود؟! او همچنین یک چهره‌ی‌ معروف فراماسونری بود و از طرف دولتی تفرقه‌افکن مانند انگلستان به ایران مأمور شده بود مدعی بود که هدفی جز خدمت به ادبیات ایران و حمایت از انقلاب مشروطه نداشته است . ادوارد براون اگرچه در تألیفاتش اهداف سفرش به ایران را سه چیز معرفی کرده است: مطالعه در مورد امراض موجود در ایران، سیاحت و گردش، تکمیل زبان فارسی؛ اما بیش از آنکه بی تاب این اهداف باشد با فرقه های انحرافی و ضاله در ایران پیوند برقرار کرده و برای تقویت آنان تلاش می کرد. شاهد مدعای دروغ بودن اهداف اعلامی براون اینکه او برخلاف این اهداف قبل از ورود به ایران زبان‌فارسی را مثل زبان مادری مسلط بود و در طول سفر، پزشک بودن خود را مخفی می‌کرد و هیچ اثر مکتوبی از او در مورد پزشکی و شناخت امراض در ایران وجود ندارد. مگر به‌صورت جزئی و گذرا که آن هم از طب سنتی ایران یاد کرده است. ⁉️جهانگردی که مهمان شاهزادگان بود به‌علاوه براون برخلاف توریست‌ها و جهانگردان اوقات خود را با شاهزاده‌ها و حاکمان شهرها ‌و چهره‌های معروف فراماسون در خانه‌های مجلل حاکمان شیراز، یزد و کرمان می‌گذراند و روزهای زیادی از اوقات خود در ایران را در منزل ماسون‌ها، بابی‌ها و بهایی‌ها‌ گذرانده و از بریانی و سفره‌ی حاکم شیراز، یزد و کرمان متنعم بوده است و در بدو ورود به هر شهر اول سراغ بابی‌ها و بهایی‌ها و حتی قبور آنان را می‌گرفته است و حتی از پزشک اتریشی دربار ناصرالدین شاه- «آقای پولاک»هم کمتر با مردم عادی رابطه داشته است، از این‌رو هدف ادوارد براون از سفر به ایران و تمرکز بر ادبیات و مسائل سیاسی ایران چیزی جز جاسوسی برای مزدوران انگلیسی نبود و آموزش و حرفه ی پزشکی پوششی برای فعالیت های جاسوسی وی بود. براون -جاسوس و مأمور مخفی دولت انگلیس که از طرف دولت منادی تفرقه، یعنی انگلیس به ایران مأمور شده- دلش برای ادبیات و فرهنگ ایران نسوخته بلکه برای شناسایی و تقویت دوستان فراماسونر خود و تبلیغ و حمایت از فرقه‌های هم‌گرا با سیاست‌های استعماری انگلستان وارد ایران شده بود؛ 🔰ادامه در بخش هفتم/پایانی🔰
🔰بخش هفتم/پایانی🔰 در واقع از روزی که در انگلستان مشغول فراگیری زبان فارسی شد، بورسیه سازمان اطلاعاتی انگلستان بوده و برای تحکیم سلطه‌ی‌ انگلستان بر ایران تربیت می‌شده است. از فعالیت هاو اقدامات ضد اسلامی و ضد ملی وی میتوان به: _حمایت از باستان‌گرایی و ترویج آیین زرتشت و ترسیم چهره‌ای نامطلوب از اسلام به‌ منظور تشدید تضاد میان اسلام و زرتشت. وی در یزد، اول به سراغ موبدان زرتشتی رفت و حمایت همه جانبه‌ی‌ خود را از آنان اعلام کرد و سعی نمود تلاش‌های«مانکجی هاتریا» را تکمیل نماید. _علاوه بر بهاییت با فرقه‌های اسماعیلیه، شیخیه و دراویش نیز در ارتباط بوده و تقویت آنان در مقابل مذهب رسمی کشور یعنی شیعه‌ی اثنی‌عشری و نوشتن کتب و مقاله در دفاع از این فرقه‌ها نیز جزومأموریت او بوده است. _سرقت و قاچاق نسخه‌های خطی به‌ خصوص کتب عتیقه و گران‌ قیمت به‌ منظور تضعیف بنیه‌ی‌ فرهنگی و اسلامی کشور و قاچاق اشیای عتیقه به خارج از کشور _انجام فعالیت‌های جاسوسی و اطلاعاتی مخرب در دوران مشروطه جهت انحراف نهضت مشروطه از اسلام و فرهنگ ملی _برقراری رابطه با افراد فرهیخته و فرهنگی (که وابسته به جریان شوم فراماسونری بوده و یا با اهداف انگلیس در ایران هماهنگ بوده‌اند) به‌منظور زمینه‌سازی فرهنگی و اجتماعی سلطه‌ی‌ امپریالیستی انگلستان ⁉️ایران شناس یا مبلغ بابیت اگرچه هریک از بخش های زندگی براون قابلیت بررسی انطباق با سیاست های استعماری روباه پیر را دارد اما بی شک یکی از مهمترین و در عین حال حساس ترین این سیاستها ایجاد و حمایت از فرقه ی ضاله ی بابیت و بهاییت است. استعمار انگلیس برای درهم شکستن مقاومت مردم کشورهایی نظیر ایران، یکی از ثمربخش ترین اقدامات را بی هویت کردن ایرانیان از طریق زدن ریشه های هویت بخش ایرانیان می دانست. ایجاد فرقه های انحرافی و گمراه همچون بابیت و بهاییت یکی از این راه ها بود. ادوارد براون نیز به عنوان یکی از عوامل انگلیس تلاش کرد تا سهم خود را در زمینه تقویت این فرقه های ضاله ایفا کند. وی با جمع آوری و بازنویسی کتاب خاطرات «میرزا جانی کاشانی» از نخستین ایرانیانی که بوسیله ی علی محمد باب به انحراف کشیده شد؛ تلاش می کند تا تاریخ این فرقه ی استعمارساخته را احیاء کند. او در بخشی از مقدمه ی این کتاب که -قدیمی ترین کتاب بابیت است- از اینکه نتوانسته است متن کامل کتاب خاطرات را به دست بیاورد، ابراز تاسف می کند. بسیاری از نویسندگان بهایی اشاره هایی به آنچه خدمات براون به بابیت نامیده اند؛ می کنند. تا جایی که برخی او را بابی مسلک می دانند از جمله در کتاب «نقطه الکاف» -خاطرات میرزا جانی شیرازی- که براون گردآورنده و نویسنده ی مقدمه ی آن است از او با عنوان «اقل العباد» نام برده می شود. «عبدالحسین آواره» نویسنده ی بهایی و مولف کتاب «کواکب الدریه» که به بررسی تاریخ بهاییت می پردازد، از ملاقات براون با عباس افندی جانشین بهاءالله و بنیانگذار فرقه بهاییت در شهر عکا اشاره می کند. او خود نیز در مقدمه کتاب «نقطه الکاف» از سفرش به عکا برای دیدار با حسینعلی نوری معروف به بهاءالله و سفرش به قبرس و دیدار با یحیی صبح ازل (روسای دوفرقه ی اصلی بابیت) اشاره کرده و از دیدارش با صبح ازل اینگونه یاد می کند: "در قبرس قریب به پانزده روز ماندم و در این مدت هر روز به ملاقات صبح ازل می رفتم (...) و مداد به دست و سراپاگوش هرچه او می گفت یادداشت می کردم و هر شب با یک خزانه پر از معلومات مهمه و اطلاعات مفیده به منزل خود مراجعت می کردم." ⁉️خیابان ادوارد براون در تهران! جاسوسی یک انگلیسی در ایران و همچنین تلاش او برای تقویت فرقه های منحرف شاید چندان اتفاق عجیب و غیرمنتظره ای نباشد اما ماجرا جایی اعجاب آور و غیرقابل باور می شود که یکی از خیابان های مرکز شهر تهران به نام این جاسوس طرفدار بابیت نامگذاری شده باشد! و در طول چهار دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی این نام همچنان پابرجا باشد. خیابان ادوارد براون نام یکی از خیابان های مرکزی تهران دقیقا چسبیده به دانشگاه تهران و بین خیابان کارگر و 16 آذر است. درست جایی که هر دانشجو که تصمیم به حضور در دانشگاه مادر ایران را داشته باشد، با آن روبرو شود! شاید 35 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی اکنون زمان آن رسیده باشد که تصمیم گیران شهر تهران به خصوص اعضای محترم شورای شهر اقدامی فوری برای پاک کردن این لکه ننگ از خیابان های تهران انجام دهند. 🔸منابع: خبرگزاری های فارس، دانشجو، حوزه نت، عبرتهای عاشورا، ک-اندیشه سبز زندگی سرخ، ک-تنهای شکیبا علی ابوالحسنی، ک- خاطرات من، ج۱، ک-خاطرات احتشام السلطنه... ✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ به بهانه ایام فرمان دین ستیزانه رضاخان تحت عنوان (اجرای قانون! ) ✍ حدود شش ماه پس از فاجعه مسجد گوهرشاد، رضا خان با بي اعتنايي به علما و مردم، در روز ۱۷ دي ۱۳۱۴ش در جشن فارغ التحصيلي دانشسراي مقدماتي دختران در تهران، قانون کشف حجاب زنان را به طور آشکار و رسمي اعلام کرد و خود به اتفاق همسر و دخترانش که بدون حجاب بودند، در اين جشن که به ابتکار علي اصغر حکمت، وزير معارف و فراموسونر معروف تشکيل گرديد، شرکت و سخنراني کرد و دوره اي سياه براي زنان ايران در تاريخ شروع شد./نشریه عبرتهای عاشورا 📜 برگی از تاریخ ناگفته و ناشنیده 🔰 💠 آیت الله بهجت(ره): "مرحوم شیخ فضل‌الله نوری که از مخالفین مشروطه [غربگرا] بود، از پیش خبر می‌داد و می فرمود: مشروطه، مقدمه کشف حجاب است و کشف حجاب از لوازم مشروطه است. آن مرحوم می‌دید که مقررات مشروطه به ظاهر اسلامی است، ولی از مصادر لاابالی و بلکه بی‌دین‌ (سفارت انگلیس) سرچشمه می‌گیرد و تأیید می‌شود. و چنان شد که مرحوم شیخ فضل الله نوری می فرمود.../ک، در محضر بهجت، تلخیص از تسنیم، کد مطلب 1398/05/11/2067343/ ✍ آنچه او در خشت خام می دید، دیگران در آینه نمی دیدند .... ‼️وقتی طرح انگلیسی اجرا شد، تازه برخی از خواب غفلت بیدار شدند و یاد هشدارهایش افتادند! ✍ شیخ در جریان تحصن ۹۱ روزه ۱۱ جمادی الاول ۱۳۲۵ ق، در حرم حضرت عبدالعظیم در اعتراض به عملکرد دین ستیزانه لامذهبینِ جریان غربگرا و انگلیسیِ مشروطه، طی مکتوبی خطاب به علمای ایران و عراق، نسبت به پیامد های سوء مشروطه هشدار داد و پیش بینی کرد که👇 «مشروطه چیان غربزده، کشور را به سمت نابودی اسلام و روحانیت، رواج بی بند و باری، شیوع منکرات و مسکرات، کشف حجاب و دوری قرآن از جامعه، سوق خواهند داد!» ⁉️ براستی آیا چنین نشد که شیخ گفته بود؟! جالب است، بسیاری از علما و روحانیونی که در مکتوب فوق، مورد خطاب شیخ محسوب می شدند، تحقق هشدار های او را در عصر مشروطه و عصر رضاخان دیدند، همچون، آخوند خراسانی و آقازاده اش، میرزای نائینی، حاج آقا نورالله اصفهانی، سید محمد طباطبایی و آقا زاده اش، سید عبدالله بهبهانی و آقا زاده اش...[اما متأسفانه، حرکت جدی هم برای جبران، انجام نگرفت‼️⁉️] ⁉️ خط تخریب شخصیتِ مرجع بصیر، نوری توسط غربگرایان و با چراغ سبزِ علمای مشروطه طلب! ‼️عناصر غربزده وابسته، علامه شیخ فضل الله نوری(ره) را متهم می کردند و اکنون هم همان اراجیف را نشخوار می کنند که مخالف پیشرفت زنان و مدارس دخترانه بود! در صورتیکه او قصد اصلی دشمن اجنبی و در رأسش را به درستی تشخیص داده بود "نهادینه شدن فساد و فحشاء در مملکت شیعه با برداشتن حجاب از سر زنان و دختران و با استفاده از مدارس و محافل غربی" او در راه مبارزه با این توطئه، فقط انتقاد نمی کرد، مرد عمل در مسیر خیر و صلاح بود از اینرو از بانیان تأسیس اولیه مدارس جدید دخترانه در تهران شد؛ البته نه از نوع غربی بلکه از نوع اسلامی/ (دکتر یعقوب توکلی مورخ، به نقل از کتاب"دین و گفتمان اصلاح فرهنگی در دوره قاجار" اثر مونیکا رینگر) ✍ و نهایتا" پرورش یافته مکتب مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری رضوان الله، یعنی شاگرد ایشان آیت الله حاج آقا حسین طباطبایی قمی(ره)، بود که رهبری قیام خونین علیه کشف حجاب رضاخانی را در مسجد گوهر شاد حرم مطهر رضوی، در ۲۱ تیر ۱۳۱۴ شمسی عهده دار شد. اقدام انقلابی ایشان منجر به تبعید وی ازسوی رضاخان به عراق شد.سرانجام در ۱۴ ربیع‌الاول سال ۱۳۶۶ هجری قمری در نجف از دنیا رفت و در حرم مولای متقیان، حضرت علی(علیه السلام) به خاک سپرده شد 🔰ادامه در بخش دوم/پایانی🔰
🔰بخش دوم/پایانی🔰 ⁉️ قلع و قمع معترضین، قبل از اجرای فرمان کشف حجاب (از جمله کشتار مردم معترض در مسجد گوهر شاد حرم رضوی، در ۲۱ تیر ۱۳۱۴ش)🔰 ✍ در میان مراجع و علمای وقت، نام عالم مجاهد آیة الله العظمی حاج آقا حسین قمی [از شاگردان خاص علامه شیخ فضل الله نوری اعلی الله مقامه] و واعظ مجاهد شیخ محمد تقی بهلول گنابادی رضوان الله تعالی علیهم با قیام خونین مسجد گوهرشاد، آمیخته شده است، در این میان حاج آقا حسین در مقام مرجع تقلید، نقش بیشتری در این قیام داشت، و دیگران از او پیروی می کردند. او در آغاز ماه ربیع الثانی سال 1354 قمری از مشهد به تهران هجرت کرد و در باغ سراج الملک شهر ری به تحصن نشست، او می گفت: «اگر پیشرفت جلوگیری از کشف حجاب بستگی به کشته شدن ده هزار نفر که در راس آنها حاج آقا حسین قمی(خودم) داشته باشد ارزش دارد.» و «جایز است» هنگامی که مردم از ورود آیة الله حاج آقا حسین قمی به تهران با خبر شدند، گروه گروه به صورت دسته های عزاداری به دیدار او می شتافتند، به طوری که جمعیت زیادی در آن باغ و اطرافش اجتماع نمودند، رژیم رضاخان که سخت هراسناک شده بود، به وسیله کماندوهایش، آن باغ را محاصره کردند، و از ورود علما و مردم به آن جا جلوگیری نمودند، به این ترتیب حاج آقا حسین قمی را در آن باغ عملا" زندانی کردند. او در یکی از جلسات با صراحت فرمود: «امروز اسلام فدایی میخواهد، همانطور که استادم، شیخ فضل الله(ره) خود را فدا کرد، بر مردم است که قیام کنند.» /نوید شاهد خراسان رضوی، تاریخ شفاهی و... ✊ قیام گوهرشاد حماسه ای در دفاع از حجاب; قضایا👇 https://hawzah.net/fa/Magazine/View/3992/6244/67123/ «رضاخان با سیاست کشف حجاب به دنبال حذف فرهنگ اسلامی بود - خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency»👇 https://www.mehrnews.com/news/5115265/ ✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👆هر یکشنبه🔰 ✍ سلسله مباحث دوره مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) ✅ با یادگیری این دوره می توانید به شبهاتِ معاندین در مورد ایشان پاسخ دهید. ✅ فایل صوتی+ نسخه PDF 🔰👇👇