🔰بخش ششم🔰
دیگر برای اسلام چه باقی میماند؟! و اینچنین تعرض به علمای اعلام به طوری که موجب توهین [به] نوع است و به تمام اهل علم برمیخورد...؛ جداً از جناب اجل عالی میخواهم که فوراً این روزنامه توقیف، و مدیر آن را هر کس است به سیاست لازمه، تنبیه بفرمایید. خیلی فوری این اقدام را فرموده و داعی را مستحضر دارید...
26 جمادیالاولی 1325 ق.
گزارشی اجمالی از محتوا و مبانی هفتهنامة صور اسرافیل
پرداختن به تمام مطالبی که در صور اسرافیل نوشته شده، فرصتی دیگر میطلبد، اما به طور گذرا به محتوای آن نشریه و اندیشة نویسندگان و گردانندگان آن اشاره میشود.
به طور کلی اندیشة گردانندگان هفتهنامه، یعنی میرزا علیاکبرخان دهخدا، میرزا جهانگیرخان شیرازی، معروف به صور اسرافیل و دیگر همکارشان میرزا قاسمخان و چاپ آن نشریه، بر مدار زیر بود:
1. دینستیزی، تخریب، تحریف دین، شبهافکنی و هتاکی
هفتهنامة صور اسرافیل، شرع و مشروعهخواهی و مشروعهخواهان را خرافه، اوهام، مضحک، مزخرفات و کهنهپرستی نامیده است. گاهی به کنایه و گاهی هم صریح علیه اعتقادات مردم قلم زده و گاهی هم خیلی راحت به بهانة جسارت به علما، در حقیقت به خدا و قرآن ایراد گرفته و به حکم روشن اسلام تعرض کرده است.
2. اهانت به حکما، فقیهان و دانشمندان مسلمان
هفتهنامة صور اسرافیل، به تمام علما، حکما و دانشمندان ایرانی جسارت نمود. صوراسرافیل در یکی از شمارههای خود، مقالهای را به چاپ رساند که در واقع، ادعانامهای تند علیه تمامی حکما و متکلمان بزرگ مسلمان کشورمان بود! او بود که چنین نوشت:
حکمت و کلام ما، معجونی است مضحک از خیالات بنگیهای هند، افکار بتپرستهای یونان، اوهام کاهنهای کلده، و تخیلات رهابین یهود. پیشوایان پرستندگان گَنگ، علمای عابدین لاما و رؤسای عناصرپرستان هند، هر یک اقلاً یک یا دو کتاب مختصر و مفصل در فلسفه مذهب باطل خود نوشته در میان ملت و امت خویش انتشار میدهند، اما در هزار و سیصد سال، شهوت ریاست، لذت اصوات نِعال و حرص قُربِ سلطان، به علمای ما فرصت نداد که فلسفه اسلامی را از این مزخرفات جدا کرده و یک رساله مختصر مشتمل بر حکمت طریقه حقه خودشان به زبان عوام، نوشته، منتشر کنند... .
3. تخریب عالمان و روحانیان و اهانتهای عجیب به علمای مشروطهخواه
از جمله رسالتهای این هفتهنامه، جسارت و تخریب علمای دین، بهویژه عالمان مشروطهخواه، مانند مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری، مرحوم کنی، مرحوم میرزا حسن آشتیانی، محمد آملی، ابوطالب زنجانی، سیدعلی آقا یزدی، میرزاهاشم تبریزی، میرزاحسن مجتهد تبریزی و مرحوم آخوند ملاعباس بود. این تخریبها در غالب آن 35 شماره به چشم میخورد.
میرزا جهانگیرخان و دهخدا در آن نشریه، این گونه لب به جسارت میگشایند و خطاب به همة مردم ایران مینویسند:
... اگر همه اهل ایران با شما کهنهپرستان همعقیده باشند جمعیتتان بالغ بر سی کرور نخواهد شد. سه هزار و یکصد کرور آدمهای دنیا که تمام با عقاید ما شریکاند، شما را خوا نا خوا [خواه، ناخواه]، مجبور به قبول این اصول مسلمه خواهد کرد... . عنقریب سیل این خیالات تازه، اراضی مقدسه شما را گرفته، لوث این اوهام و خرافات مندرسه شما را از روی زمین خواهند شست.
همین نشریه و گردانندگان و گردان آنها به بانگ بلند، فریاد برمیدارد که:
قوانینی که به تأیید مجتهد بخواهد باشد، آن قانون به کلی بیمصرف و به قدر ذرهای، معنی نخواهد داشت.
نشریه صور اسرافیل، در یک تهمت عظیمی پا را از این هم فراتر گذاشته و
نوشته است:
علت جایگاه و پایگاه داشتن علما نزد مردم ایران، دو امر بیشتر نیست: یکی جهل، دیگری عادت به تعبد. در مدت هزار و سیصد سال... چنان ما را به تعبد و قبولِ کورکورانه اصول و فروع خودمان نمودند و چنان راه غور و تأمل و توسعه افکار را بر روی ما سد نمودند که... .
نشریه، جسارت به سید میرزا ابوطالب موسوی، معروف به میرزا ابوطالب زنجانی را چنین با تمسخر یاد کرده است:
بقیه سال نامه و هم درین سال جناب عالم بما فی السموات و ما فی الارض و ما بینهما و ما تحت الثری، یعنی آقا سیدابوطالب زنجانی که چند دفعه در زمانهای پیش، شیخ فضلالله را تکفیر کرده[؟!] دوباره به صحت عقاید شیخ معتقد شده و در لوطیبازی...، درست مثل میمونهای هند، تقلید شیخ را بیرون میآورد.
میرزا ابوطالب به صدق و صفا و علم و تقوا معروف بود به گونهای که مُهر او و شیخ نزد قضات دادگستری، ارج و اعتبار خاصی داشت به گونهای که تا مدتها بعد نیز هر جا مهر آن پاکان را بر پای سندی میدیدند، قضات میگفتند که کار ما آسان شد، زیرا که مهر شیخ و ابوطالب، ناسخ و منسوخ ندارد. تفصیل این مسائل را در مقالهای دربارة میرزا ابوطالب آوردهایم.
هفتهنامه، خطاب به علما و مراجع دینی مینویسد:
...سیدعلی آقا و شیخ فضلالله و عاملی[آملی] و رستمآبادی و سیدمحمد تفرشی و...
🔰ادامه در بخش هفتم🔰
🔰بخش هفتم🔰
میرزا ابوطالب زنجانی و نقیبالسادات و پسرش و اکبرشاه و حاج میرزا لطفالله روضهخوان و سلطانالعلماء و جمعی دیگر از سید و آخوند را... پلوهای چرب پر ادویه و قرابه های عرق محله همه را گرم کار کرد.
ناظمالاسلام کرمانی، ثقةالاسلام تبریزی، فریدون آدمیت و... نوشته اند[اعتراف دارند] که صور اسرافیل و یارانشان، منبع فساد و عناد و آشوب و خرابی و ترور بودند؛ نه شیخ فضلالله و دیگر علما.
4. ترویج اندیشه های ماسونی و غربی
معرفی و تبلیغ کتابهای میرزا ملکمخان و افکار ماسونیها در نشریة صور اسرافیل، جلوهای خاص دارد که نشانه گرایش نویسندگان این روزنامه به افکار غربی و ماسونی است. صور اسرافیل گاهی با تیتر «مژده» و زمانی با عنوان «بشارت» ـ در اینجا به کنایه، مردم ایران را مردههای چند هزار ساله گورستانهای غفلت و نادانی میداند که تنها با خواندن و عمل به کتابهای ملکمخان، بیدار میشوند! تا بستری برای تبلیغ نوشته های ملکمخان ارمنی فراهم سازد! ـ و بارها هم در قالب «اطلاعیه» برای کتابها، روزنامه ها و مجموعه آثار (کلیات) ملکمخان، تبلیغ فروش آنها را میکردند.
نشریه صور اسرافیل مینویسد: «... همان انجمن (ماسونیک) است که موجب آبادی دنیا و رفع خرافات و اوهام باطله میباشد».
اسماعیل رائین در مورد فراماسونها مینویسد: ماسونیها نهتنها برای ایران نکبت به بار آوردند، بلکه برای انگلیس نیز هم. او در آخر جلد اول کتابش، به اشارهای معنادار با این عبارت «پوزش و تأسف» از خرابکاریهای ماسونرها و خرابی ایران به دست آنها با تأسف و تأثر یاد کرده است. همین نویسنده در عبارتی کوتاه و گویا نوشته است:
کاری که فراماسونهای انگلیسی و ایرانی عالماً و عامداً با میهن ما کردند، عواقب نکبتباری داشت که بدبختی آن بعدها دامنگیر خود انگلیسیها نیز گردید.
5. جسارتهای ناموسی و خلاف ادب به ایرانیان و تحقیر ملت
سردبیر سابق و همهکارة کنونی نشریه، بعد از آنکه از طریق سفارت انگلیس به خارج از کشور فرار داده میشود، به شهر ایوردون در سوئیس میرود و در یکی از ستونهای همان «چرند پرندِ» صور اسرافیل مینویسد:
... یکصد و هشتاد هزار نفر اهل رشت اگر همیشه زیردست چهارده پانزده نفر فراش و پیشخدمت و مشت و مال چی و آفتابه لگنگذار حکومت نباشند، ناخوش میشوند. همانطور که اهالی رشت، شیراز، اصفهان، بلوچستان، خوزستان، کرمانشاهان، لرستان، عراق، کردستان و یزد، اگر سالی چندین صد دختر باکره و هزارها طفل امرد برای اندرون آبدارخانه های حکام ندهند، ناخوش میشوند. و همانطور...؛ ای ادبای ایران[!] الان شما یک سال و نیم است به چرند و پرند نوشتن دخو عادت کردهاید و خوب میدانید چرند و پرند نوشتن یعنی چه.... به بینید[ببینید] من هرگز در تمام عمر باین [به این] چرند و پرندی نوشتهام یا شما در عمرتان خواندهاید.
6. اهانت به شعائر دینی
نشریه و انتشاردهندگانش، به بهانههای مختلف به مسخره کردن و تخریب حجره و حوزة درس و عالمان و دیگر شعائر و مظاهر دینی مردم پرداخته است.
7. ترویج باستانگرایی
نشریة صور اسرافیل، به طور صریح و بیپرده به ترویج باستانگرایی میپرداخت و از مزدک و مجوس و کاوه و کامبیز و نادر و دیگر سلاطین! آن هم بدون نامی از اسلام یا خدمات متقابل ایران و اسلام تعریف میکرد!
این هفتهنامه، سراسیمه و تناقضگویان، منتشر میشد و به قول کسروی «با نفاق و دورویی». گاهی ـ همان طور که پیشتر دیدیم ـ از باستانپرستی قلم میزد و زمانی از غربگرایی! نشریة صور اسرافیل ـ در اواخر کار ـ بیپردهتر از قبل مینوشت. در یکی مانده به آخرین شمارهاش دربارة یکی از مهمترین دستورها و نشانههای اسلام، یعنی تقسیم کار در خانواده و ریش مردان و نیز به طور ضمنی به تمسخر دعا و نیایش میپردازد و مینویسد:
حالا من صریح میگویم و وجدان تمام وزرا و وکلا و اولیای امور را شاهد میگیرم که اصل خرابی مملکت و بدبختی اهل ایران همان اعتقاد کاملی است که...؛ دیگر عقل من به جایی نمیرسد بروند ختم عمن یجیب بگیرند... این اولش و این هم آخرش دخو
8. ترویج آزادی مطلق؛ بدون قید شرع و عقل
نشریة صور و گردانندگان سه گانهاش، برای دستیابی به آزادی مورد نیازشان به انبیا نیز افترا بستند و به آرامی دست وحی را از زندگی اجتماعی و تعیین آزادی کوتاه کردند. آنان میگفتند که چون نوع بشر بر اساس طبیعتش در تشخیص کمال، قادر است! حد و مرزی برای محدود کردن آزادی ندیدهاند؛ مگر ضرر به آزادی دیگران! عین قول و قلم آنها را بنگریم که خود گویا و روشن است. آنان نوشتهاند:
معنی آزادی که تمام انبیا و حکما و علمای دنیا مستقیم یا غیرمستقیم برای تکمیل معنی آن کوشیدهاند... همین است که مدعیان تولیت قبرستان ایران کمال انسان را به معرفیهای حکیمانة خودشان محدود نکرده و اجازه فرمایند تا نوع بشر به همان وسائل خلقتی در تشخیص
🔰ادامه در بخش هشتم🔰
🔰بخش هشتم🔰
کمال و پیروی محدود نکرده و اجازه فرمایند تا نوع بشر به همان وسائل خلقتی در تشخیص کمال و پیروی آن بدون هیچ دغدغة خاطر ساعی باشند. معنی آزادی چیست؟... [ابتدا مینویسد]: آزادی رفتار نمودن انسان است در تمام امور مشروعه خود به نحو دلخواه. آیا سرحدی برای این رفتار دلخواه هست؟ سرحد این رفتار دلخواه تنها آزادی دیگران است... یعنی سرحد این آزادی تا آنجا منبسط میشود که به آزادی دیگران صدمه[ای] نرساند. حدود آزادی هر فرد هیئت دیوار آزادی فرد دیگر است.
نتیجه
در این مقال پس از اشاره به احوال نشریه و ناشرانش، بر اساس سند و مکتوب بیواسطه، که در کمال آزادی و اوج اختیار و قدرت آن را نگاشتهاند، ناشران نشریة طلوع مشروطیت ایران به هیچ خط قرمزی اعتقاد نداشتند. از همه بد میگفتند و مخالف همه چیز بودند، بازار را آشفته میکردند دم از قانون و ترقی میزدند ولی به منطق جنگل عمل میکردند؛ به گونهای که نهتنها مردم را به خود، بلکه به مشروطه هم بدگمان و متنفر میکردند.
مجموعه عملکرد آنان موجب به فعلیترسیدن استبداد محمدعلی شاه و انزوا و اعدام علما گردید. سرانجام، آنان به دامن بیگانه پناه بردند و در کنار پهلوی قرار گرفتند و بنیانگذار حکومت استبدای رضاخان شدند. اینان دم از ترقی خود و تحجر علما میزدند!
منابع مقاله بالا
ـ آدمیت، فکر آزادی و مقدمه مشروطیت، تهران، سخن، مهرماه 1340.
ـ آدمیت، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، (ج 2، مجلس اول و بحران آزادی)، تهران، روشنگران، بیتا.
ـ ابوالحسنی منذر، علی، «مشروطه و رژیم پهلوی؛ پیوندها و گسستها» تاریخ معاصر ایران، ش 15 و 16، زمستان 1379.
ـ استادی، رضا، بررسی لغتنامه دهخدا، قم، فرا نشر، 1377
ـ اعظام قدسی، حسن (اعظامالوزاره)، خاطرات من یا تاریخ صد ساله ایران، تهران، نشر کارنگ، 1379 ش.
ـ اقبال، عباس، مجله یادگار، سال سوم، شماره 2 و 8.
ـ احمدیخواه، علی «فقیه فداکار» گلشن ابرار، قم، چ نشر نورالسجاد?، 1386.
ـ بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن 12 و 13 و 14 هجری، تهران، زوّار، 1347ش.
ـ ترکمان، محمد، رسائل، اعلامیهها و... ، چ مهتاب، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، [بیتا].
ـ ثقةالاسلام تبریزی، میرزا شفیع، مجموعه آثار قلمی ثقةالاسلام، به کوشش نصرتالله فتحی، تهران، انجمن آثار ملی، 1354.
ـ دولتآبادی، میرزا یحیی، حیات یحیی، تهران، کتابفروشی ابنسینا، چاپ تهران مصور، [بیتا].
ـ دهخدا، میرزا علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چ دوم از دوره جدید، 1337.
ـ رابینو، ه. ل، روزنامههای ایران از آغاز تا سال 1329 ق / 1289 ش. (برداشتی از فهرست رابینو، ترجمه و تدوین جعفر خمامی زاده)، تهران، اطلاعات، 1372 ش.
ـ رائین، اسماعیل، اسناد و خاطرههای حیدر عمو اغلی (جلد دوم)، بیجا، بینا، 1358.
فراموشخانه و فراماسونری در ایران، تهران، امیرکبیر، چاپ سپهر، چ چهارم، 1357 ش.
ـ رئیسینیا، حیدر عمو اغلی گذر از طوفانها، بیجا، انتشارات دنیا، فروردین 1360.
ـ رضازاده ملک، رحیم، چکیدة حیدرخان عمو اغلی، تهران، دنیا، 1352 ش.
ـ زاهد زاهدانی، سیدسعید، بهائیت در ایران، با همکاری محمدعلی سلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ سوم، 1384.
ـ شریف کاشانی، محمدمهدی، واقعات اتفاقیه در روزگار، به کوشش منصوره اتحادیه، سیروس سعدوندیان، تهران، چاپ نقش جهان، 1362 ش.
ـ شیفته، نصرالهس، رجال بدون ماسک ایران، تهران، چاپ تابان، بینا، بهمن 1331.
ـ صفایی، ابراهیم، رهبران مشروطه(دورة اول)، تهران، چاپ محمدحسن علمی، انتشارات جاویدان، چ دوم، خرداد1362.
ده نفر پیشتاز، تهران، شرق، بیتا.
تاریخ مشروطیت به روایت اسناد، تهران، ایرانیاران، 1381.
ـ عینالسلطنه، قهرمان میرزا (سالور)، روزنامه خاطرات، به کوشش مسعود سالور، ایرج افشار، تهران، اساطیر، 1377 ش.
ـکرمانی، محمد ناظمالاسلام: تاریخ بیداری ایرانیان، تهران، آگاه، چ چهارم، 1362.
ـ کسروی، احمد، تاریخ مشروطه ایران، تهران، امیرکبیر، چ پنجم، 1340.
ـ مجلس شورای اسلامی، همایش یکصدمین سالگرد نهضت مشروطیت، (خبرنامه شمارة 1) مجلس شورای اسلامی، تهران، 14 و 15 مرداد 1385.
ـ گوبینو، کونت، «امیرکبیر 1 و 2 و 3»، مجله محیط (به انضمام خاطرات مطبوعاتی استاد سیدمحمدمحیط طباطبایی)، به کوشش و با مقدمه سیدفرید قاسمی، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها، 1374.
ـ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجار، تهران، علمی، 1324.
ـ ملکزاده، مهدیخان، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران، سخن، 1383.
ـ مؤسسه قدر ولایت، تاریخ تهاجم فرهنگ غرب (نقش روشنفکران وابسته)، ناشر مؤسسه قدر ولایت، بیجا، چاپ سهند، 1374.
ـ میرزا علیاکبر دهخدا و میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل، صور اسرافیل (دوره کامل؛ مجموعه متون و اسناد تاریخی، کتاب پنجم) قاجاریه، تهران، نشر تاریخ ایران، 1361 و 1403 ق.
🔰ادامه در بخش نهم🔰
🔰بخش نهم🔰
ـ ولایتی، علیاکبر، مقدمه فکری نهضت مشروطیت، بیجا، نشر فرهنگ اسلامی، تابستان 1368.
ـ هدایت، مهدی قلیخان (مخبرالسلطنه)، طلوع مشروطیت، به کوشش امیر اسماعیلی، بیجا، نشر جام، 1363.
2⃣ ✍ علیاکبر دَخو، معروف به #دهخدا در چهار پرده و بررسی هفته نامه دین ستیز صوراسرافیل🔰
◽️پردهی ۱: دشمنی با مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) زعیم نهضت اسلام خواهی مشروطه (مشروعه) و تخریب شخصیت ایشان
◽️پردهی ۲: چرندیات ازلی
◽️پردهی ۳: دهخدا از زبان مدرسی چهاردهی
◽️پردهی ۴: نگاهی به لغتنامه دهخدا
⁉️ به راستی رژیم دیکتاتوری و وابسته پهلوی، با چه انگیزه ای و برای رسیدن به چه هدفی، مأموریت نوشتن لغت نامه ایران را به هجو نویسی دین ستیز، همچون علی اکبر دخو(دهخدا) سپرد!!!؟
در میان سطور حجیم این لغت نامه چه مطالبی گنجانده شد، که نباید می شد!؟ و چه مطالبی باید گنجانده می شد، که نشد!؟...
🔰کامل مطلب👇
معرفی علیاکبر دهخدا در چهار پرده
پردهی اول: دشمنی با شیخ شهید
دشمنیهای ازلیان با مرجع شهید علامه شیخ فضلالله نوری بهسبب تغییر رویکرد وی نسبت به مشروطیت -که برای ایشان نقطهی عطف تاریخی مهمی بود و عملی شدن یکی از بشارتهای بزرگ باب دانسته میشد- افزونی یافت. بهعنوان نمونه، میرزا جهانگیرخان شیرازی پنج روز پس از آغاز تحصن شیخ فضلالله نوری در ری، مقالهای تند در روزنامه صور اسرافیل چاپ کرد.
آن مقاله ضمن تجلیل یا طرفداری از برخی عالمان و واعظان مشروطهخواه، او را «تاجرباشی بازار دینفروشان، شیخ فضل بینور» خواند، دوست و همراهش، آخوند ملا محمّد آملی را «کور موصلی»، «بوزینه» و «بدبخت شقی» گفت و هممسلکانشان را «کهنهپرستان روحانيين» یاد کرد.
همچنین، «خلاف و خیانتهای شیخ فضلالله» را از حد گذشته دانست و نوشت که او «با این همه مرحمتهای حضرت حجةالاسلام [آقا سیدمحمد طباطبایی]، چون خائن بود، خوف خیانت مجبورش نمود که به بقعهی حضرت عبدالعظیم پناه برد و آن ناحیهی مقدسه را به لوث وجود خود آلوده نماید.» (1)
یکسال و هفتماه بعد، میرزا علیاکبر خان دهخدا در شمارهی نخست روزنامه صور اسرافيل در سویس، او را «شیخ فضلالله خر» که «خر شیخ فضلالله هاست» خواند. (2)
پینوشتها:
(1) میرزا جهانگیرخان شیرازی، روزنامه صور اسرافیل، ش5، صص2-4. تاریخ چاپ این روزنامه ۱۵ جمادی الاول ۱۳۲۵ق. است. ورود شیخ فضلالله نوری به ری و آغاز تحصنش در آنجا شب ۱۰ جمادی الاول ۱۳۲۵ق. بود. (ستار شهوازی، بازخوانی روزنامه شیخ فضلالله نوری، ص17)
(2) میرزا علیاکبر خان دهخدا، چرند پرند، مندرج در: روزنامه صور اسرافیل، چاپ سویس، ش1، ص8. نگارنده با توجه به برخی قرینههای تاریخی مانند جایگاه بنیادین شیخ هادي نجمآبادی (از شهداء بیان) در تربیت دهخدا و نیز آثاری از ازلیان و برخی مسلمانان نزدیک به او، اعتقاد دینیاش را بابی ازلی میداند و در آینده به آن خواهد پرداخت.
منبع: سیّدمقداد نبوی رضوی، اندیشه اصلاح دین در ایران، جلد اول: دوره قاجار، ص473
پردهی دوم: چرندیات ازلی
پس از سرکوب مشروطهخواهان و کشته شدن میرزا جهانگیرخان شیرازی (جمادی الاول ۱۳۲۶ق.)، میرزا علیاکبر خان دهخدا با کمک سفارت بریتانیا توانست از دست حکومت فرار کرده و ایران را ترک کند. او پس از چندماه دورهی دوم روزنامه صور اسرافیل را در شهر ایوردن سویس با کمک ابوالحسنخان معاضدالسلطنه پیرنیا بنیان نهاد اما تنها به چاپ سه شماره از آن موفق شد. این زمان، دهخدا گذشته از نگارش مقالات چرند پرند، دیگر بخشهای روزنامه را نیز خود به تنهایی آماده میکرد. (1)
سیداسدالله خرقانی در پاسخ به نامهای که از معاضدالسلطنه پیرنیا دربارهی شروع کار دوبارهی روزنامه صور اسرافیل دریافت کرده بود، از مرهم يافتن پریشانیهایی که بهسبب «شهادت شهدای عدالت و قربانیهای کوی مساوات» در دل داشت سخن گفته است. میتوان گمان داشت آن شهدای راه عدالت و مساوات، هممسلکان ازلیمذهب او در انجمن بابی باغ میکده، حاج میرزا نصرالله ملکالمتکلمین، سیدجمالالدین واعظ، میرزا جهانگیرخان شیرازی و شیخ علی قاضی قزوینی، بودند که همگی پس از به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی (حدود هفتماه پیش از نگارش نامهی معاضدالسلطنه به خرقانی) جان خود را از دست دادند….
آنچه در این میان مهم مینماید، راهنمایی او [خرقانی] درباره بخش چرند پرند است که به قلم میرزا علیاکبر خان دهخدا نوشته میشد. روزنامهی هفتگی صور اسرافیل را مهمترین جریدهی دوره مشروطیت باید دانست. ادوارد براون (دوست صمیمی ازلیان) که میرزا جهانگیرخان شیرازی را در شمار مشروطهخواهان ازلی یاد کرده، (2) روزنامهاش را «یکی از بهترین مطبوعات قدیم و جدید ایران» خوانده و بهویژه «قسمت فکاهی یا هجایی» آن، چرند پرند، را «عالیترین نمونهی ادبیات هجایی (انتقادی) ایران» دانسته است.
🔰ادامه در بخش دهم/پایانی🔰
🔰بخش دهم/پایانی🔰
(3) احمد کسروی نیز نوشته که «خوانندگان به این بخش بیشتر رو میآوردند و انگیزهی رواج روزنامه بیش از همه این بخش میبود.» (4) دیدگاه براون دربارهی اندیشهی اصلاح دینی صور اسرافیل نیز قابل توجه است:
از نکات بسیار مهم در دورهی انتشار صور اسرافیل پیکار آن با روحانیون و تذکرات انتقادی در خصوص انحطاط ملل اسلامی بهعلت روحانیون است که در شمارهی چهارم مجله منتشر و غوغای عظیمی در میان ملايان و عامهی اهالی پدید آورد و منتهی به توقیف و تعطيل آن در حدود دوماه گشت. (5)
دیدگاه برخی محققان آن است که «در انتقاد از جهالت دینی تأثیر میرزا آقاخان [کرمانی] در سبک گفتار و فكر صور اسرافیل کاملا نمایان است.» (6) برخی دیگر از ایشان نیز «کندن و برانداختن ریشهی خرافات دینی» را از اهداف میرزا علیاکبر خان دهخدا در نگارش چرند پرند یاد کردهاند. (7)این پژوهش با توجه به آنچه از آثار ازلیان و نیز مسلمانانی که با دهخدا آشنایی نزدیک داشتند دریافته، همراه با قراین مهم دیگری چون بالندگی جدّیاش نزد شیخ هادی نجمآبادی (از شهداء بیان) و… او را یک فعال بابی ضد قاجار میداند. (8)
پینوشتها:
(1) یحیی آرینپور، از صبا تا نیما، ج2، ص94.
(2) Edward G. Browne, Materials for the Study of the Babi Religion, p.221
(3) ادوارد براون، تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران در دوره مشروطیت، ج2، ص498.
(4) احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، بخش یکم، ص۲۷۷.
(5) ادوارد براون، تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران در دوره مشروطیت، ج۲، ص۴۹۹.
(6) فریدون آدمیت، اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی، ص۲۲۲.
(7) یحیی آرینپور، از صبا تا نیما، ج۲، ص۷۹.
(8) بهعنوان نمونه، نورالدین چهاردهی از شهرت دهخدا به اعتقاد ازلی سخن گفته و نوشته که محمدصادق ابراهیمی (از بزرگان ازلیان) او را همکیش خود میگفت. (نورالدین چهاردهی، باب کیست و سخن او چیست؟، صص۹۸ و۲۴۰) نگارنده امیدوار است تمام آنچه را که شاهد بر اعتقاد ازلي دهخدا یافته در پژوهش دیگری بیاورد.
منبع: سیّدمقداد نبوی رضوی، اندیشه اصلاح دین در ایران، جلد دوم: دوره پهلوی، صص723-725
پردهی سوم: دهخدا از زبان مدرسی چهاردهی
دهخدا که مردی دانشمند شهیر و مؤلف لغتنامه که با یاری عدهای از فرزانگان در صدد تهیه و تدوین لغتنامه پرداخت و سالها در این باب رنج فراوان برد و در استقرار مشروطيت سهمی داشت اما به مسلک ازلیه رو آورد و بهزعم این ناچیز یکی از علل تأليف لغتنامه نوشتن شرح حال باب بود و پیشوای بابیه دهخدا را هممسلک خود معرفی میکرد. مرحوم فروغی که مدتی نخستوزیر ایران بود و برادرش و ملکالمتکلمین و سیدجمال که هردو تن اخیر از وعّاظ مشروطیت بودند همگی از بزرگان بابیه بودند و بابیه تقیه را جایز میشمردند برادران فروغی و دهخدا از تلامذه عالم بزرگ شيخ هادي نجمآبادی بودند…
عدهای از سران مشروطه ازلی بودند و شیخ هادی نجمآبادی و دهخدا و جمالزاده واعظ و فرزندش و ملکالمتکلمین و فروعی و برادرش را ازلی میشناختند…
منبع: نورالدین مدرسی چهاردهی، باب کیست و سخن او چیست؟، ص98و240
پردهی چهارم: نگاهی به لغتنامه دهخدا
آیةالله رضا استادی کتابی دارد بهنام «بررسی لغتنامه دهخدا». در این کتاب که در دوازده بخش به نگارش در آمده نقدهای مفیدی دربارهی لغتنامه مطرح شده. اسامی برخی از بخشهای کتاب از این قرار است:
بخش دوم: تجلیل و تکریم از افراد فاسد و خائن و یا ذکر نکردن خیانت و فساد آنها [مانند: احمد کسروی، صادق هدایت، آتاتورک و…]
بخش سوم: بد و یا نارسا معرفی کردن برخی از شخصیتهای دینی و…
بخش چهارم: مطالبی که به نظر شیعه صحیح نیست و…
بخش پنجم: مطالب زننده نسبت به اسلام در سایه ملیگرایی
بخش هفتم: پیرامون باب و بهاء
برخی از اشارات آیةالله استادی در بخش هفتم:
1. در اینجا [جلد3] 32 صفحه درباره باب بحث شده!! که اگر جدا چاپ شود خود کتابی خواهد شد.
2. در معرفی صبح ازل 5 صفحه مطلب آورده شده با عکسهای متعدد و عکس خط او. این همه اهمیت چرا؟
3. درباره طاهره زرینتاج [قرةالعین] ده ستون مطلب آوردهاند با چه عباراتی… سپس اشعاری عارفانه از او نقل میکنند. بدون اینکه درباره بطلان عقیده او توضیحی بدهند.
4. شاید یکی از مفصلترین مقالههای لغتنامه مقالات مربوط به باب و بهاء است. بنده معتقدم دستی پشتپرده بوده که این فرقه گمراه در کتابی چنین عظیم و حجیم تا این مقدار مطرح باشد.
منبع: رضا استادی، بررسی لغتنامه دهخدا، صص127-128
🔸برگرفته از: پرتال جامع علوم انسانی و اندیشکده مطالعات یهود
✳️ @ShahidRabe
28.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 بیانات آیتالله تحریری پیرامون شخصیت و کارنامه سیاسی مرجع شهید آیتاللهالعظمی علامه #شیخ_فضلالله_نوری(ره)
🔻 ایشان یکی از صالحان است که هم در زمان خودش هم بعد از آن، تاکنون، مظلوم واقع شده است.
🔻 پشتوانه انقلاب اسلامی
🔻ولایت فقیه در طول ولایت اهلبیت است.
🔻 لزوم عبرت آموزی از عرصههای تبلیغی دشمنان در مشروطه
🔻وقتی غربزدهها وارد شدند و حرکت از مسیر قانون اسلام و دین خارج شد؛ مرحوم شیخ فضلالله نوری اعلام کردند مشروطیت باید مشروعیت داشته باشد.
🔻 شیخ فضلالله نوری، میرزا ملکمها را بهعنوان طرفدار استبداد و حکومت قاجاریه که مجری استبداد بود، معرفی کرد.
🔻 شهادت شیخ فضلالله نوری، یکی از مصیبتهای بزرگ عالم اسلام است.
🔻 جامعیت علمی مرجع شهید؛ تعداد کمی از علمای حوزوی داشتیم که این جامعیت را داشته باشند.
🔻 ورود به تهران به نمایندگی از میرزای شیرازی برای دفاع از مکتب اهلبیت و جلوگیری از نفوذ بیگانگان و غربزدهها
🔻 آنچه را که نجاتبخش جامعه ماست، حاکمیت فقیه است و ایشان این معنا را با شهادتش نشان داد.
🔻 به بنبست رسیدن نهضت مشروطه در نظر شیخ فضلالله نوری بهخاطر زمامدار شدن غربزدهها بود.
🔻 نتیجه زمامدار شدن غربزدهها، بر سر کار آمدن رضاخان شد.
نسخه با کیفیت:
http://aparat.com/v/dS8KW
✳️ @ShahidRabe