eitaa logo
کانال تخصصی شهید رابع علامه شیخ فضل الله نوری
5.4هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
294 ویدیو
414 فایل
کانال تخصصی شهید رابع علامه ذوالفنون، فرید و بصیرِ عصر، جامع معقول و منقول، مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری ره سیره، مواضع و آثار مقالات، نظرات پژوهشگران و... کانال دوم در سروش(لوایح): 📲https://splus.ir/Lavayeh_ShahidRabe خادم کانال: @HHAMIDII20
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰بخش سوم🔰 او میان مردم پیوندی با شیوه عمل او ندارد. روشنفکری و استعمار: روشنفکری پدیده‌ای نوظهور در جوامع اسلامی است که ریشه در تعالیم غربی دارد، این طبقه نوظهور از میان شاهزادگان قاجار که سفر‌هایی به اروپا داشته اند شکل می‌گیرد. دو شاخصه اصلی این طبقه نخست نا آگاهی از تعالیم دینی و سپس ارتباط مستمر با غرب است که به دنبال آن نوعی احساس دلدادگی در میان افراد این طبقه نسبت به غرب شکل می‌گیرد. اشخاصی همچون ملکم خان و آخوند زاده که غرب را خیر مطلق می‌پنداشتند و تنها وظیفه ما را وابسته شدن به آن‌ها تصور می‌کردند از چهره‌های شاخص روشنفکری در این عصر هستند. یکی از مهره‌های اصلی روشنفکری در این برهه حسینقلی خان نواب است که در زمان تحریم تنباکو در استخدام کمپانی رژی به سر می‌برد. وی که همسری ایرلندی داشت، درس خوانده انگلیس و از فعالان ویژه مشروطه در این برهه بود. حسینقلی خان در نهایت کارمند سفارت انگلیس شده و در مجلس اول مشروطه نفوذ فراوانی داشت. وی نقشه ترور شیخ فضل الله در دوران استبداد صغیر را کشید و همچنین در روز به توپ بستن مجلس جان تقی زاده و دیگر روشن فکران را نجات داد. بنا بر سخن سفیر انگلیس، رهبری واقعی جریان با او بوده و در حزب دموکرات تقی زاده، نقش هادی و رهبر را ایفا می‌کرده؛ سپس وزیر خارجه کشور شده و در جریان شوستر به ایران و خلع سلاح ستارخان در پارک اتابک نقش موثری داشت. سر جرج بارکلی سفیر انگلیس پس از اعدام شیخ به انگلیس نامه می‌زند که کمیته ملیون اداره کشور را بر عهده گرفته و حسینقلی خان نواب آن را از نظر فکری اداره می‌کند. حضور چنین اشخاصی نشانه‌ای بزرگ بر تأثیر و نفوذ بریتانیا در جریان مشروطه است. شرح مبسوط اتفاقات مشروطه [۱] شیخ فضل الله در لوایح صادره در تحصن حرم حضرت عبدالعظیم که تحت عنوان شرح مقاصد منتشر شده بود علل و عوامل شروع حرکت اولیه عدالتخانه را چنین تشریح می‌کند: «سال گذشته از سمت فرنگستان سخنی به مملکت ما سرایت کرد و آن سخن این بود که هر دولتی که پادشاه و وزراء و حکامش به دلخواه با رعیت رفتار می‌کنند آن دولت سرچشمه ظلم و تعدی و تطاول است و مملکتی که ابواب ظلم و تعدی و تطاول در آن مفتوح باشد آبادانی برنمی دارد و لایزال در پریشانی رعیت و بی سامانی اهالی می‌افزاید تا آنجا که بالمره آن مملکت از استقلال می‌افتد و در هاضمه جانور‌های جهانخوار به تحلیل می‌رود.» شیخ سپس در ادامه می‌گوید که علما باهم جلسه گرفته و در آنجا گفتند: «معالجه این مرض مهلک آن است که مردم جمع شوند و از پادشاه بخواهند که سلطنت دلخواهانه را تغییر دهد و در تکالیف دولتی و خدمات دیوانی؛ و وظایف درباری قراری بگذارند که من بعد رفتار و کردار پادشاه و طبقات خدم و حشم او هیچ وقت از آن قرار تخطی نکند و این قرارداد هم مردمان عاقل و امین و صحیح از خود رعایا به تصویب یک دیگر بنویسند به صحه پادشاه رسانده و در مملکت منتشر نمایند. سلسله علمای عظام و حجج اسلام، چون از این تقریر و از این ترتیب استحضار تام به هم رسانیدند؛ مکرر با یکدیگر ملاقات نمودند و مقالات سرودند و همه تصدیق فرمودند که این خرابی در مملکت ایران از بی قانونی و ناحسابی دولت است و باید ازدولت تحصیل مجلس شورای ملی کرد که تکلیف دوایر دولتی را معین و تکالیفشان را محدود نماید.» همانطور که ملاحظه می‌کنید در این لوایح دو عنصر غرب و استبداد داخلی در رساندن مردم و روحانیت به اندیشه عدالت خانه و مجلس تأثیر گذار بوده است. در واقع در توضیح عامل غرب باید گفت که سیلی از طرف مغرب زمین آمده؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم تجدد با ساختار‌های غربی اش به سمت ما هجوم آورده از همین رو روحانیت با درک درست این مطلب سعی در برخوردی گزینشی با غرب مبتنی بر دین کردند که حاصل آن عدالتخانه بود. ابتدا نهضتی با گرایش اصیل اسلامی به رهبری علما با عنوان جنبش عدالتخانه شکل گرفت. مهاجرت به قم و بسط نشینی در حرمین مطهر حضرت عبدالعظیم و حضرت معصومه متعلق به همین جریان است و دست خط مظفرالدین شاه برای تأسیس مجلس مشروطه هم پاسخی به همین حرکت بود. شهید شیخ فضل الله نوری، نماینده میرزای شیرازی در تهران، مجتهدی چیره دست و آشنا به مکاتب غربی بود از همین رو در تهران نقشی کلیدی را ایفا می‌کرد؛ روحانیت نجف یعنی آخود خراسانی علی رغم دریافت ده هزار نامه از تهران برای ورود به بحث مشروطه هرگز ورودی به موضوع نداشتند مگر بعد از دریافت نامه شیخ که حرکت عدالت خواهی مردم را تأیید کرده بود. شیخ فضل الله در این باره می‌گوید: «علمای بزرگ که در مجاورت عتبات عالیات و سایر ممالک هستند هیچ یک همراه نبودند همه آن‌ها را با اقامه دلایل و براهین؛ من همراه کردم.» از حرم تا سفارت انگلیس مرحله بعد انقلاب از سفر علما به قم شروع می‌شود که سفارت انگلیس به همراهی روشنفکران داخلی شعار‌ها را از عدالتخانه تغییر داده و جریان 🔰ادامه در بخش چهارم🔰
🔰بخش چهارم🔰 را به سفارت انگلیس می‌کشانند. اولین بار به دنبال تحصن ۱۵ هزار نفره مردم در سفارت انگلیس به مردم گفته شد که مشروطه بخواهید که دوای شما در مشروطه است. بعد از آن با دسیسه دست خط شاه محتضر را تغییر داده و واژه اسلامی را حذف کرده و واژه ملی را به جای آن نشاندند. مشروطه برخلاف تصور رایج که گمان می‌شود از زبان عربی گرفته شده از لاشارت فرانسوی؛ شارت بلژیکی و چارک انگلیسی گرفته شده که مقصود همان قانون اساسی بلژیک و فرانسه است. مشروطه به دست آمده تقریبا بر همان مفهوم فراماسونری آزادی؛ برابری و برادری استوار بود. جریان روشنفکری با زیرکی تمام مشروطه را با واژگان اسلامی معرفی می‌کرد. کسروی در این باره می‌گوید: «تا دیری سخن از شریعت و رواج آن می‌رفت و بسیاری از مردم می‌پنداشتند آنچه خواسته می‌شود همین است. اما پس از این فریب؛ میتینگ‌های ضد اسلامی و شب نامه‌های وهن آمیز علیه اسلام پخش شد و بابی‌ها و فراماسون‌ها سلسله جنبان مجلس مشروطه شدند.» در مقابل همین جریان بود که شیخ شهید مشروطه مشروعه را مطرح ساخت. هنوز یک ماه و نیم از تشکیل مجلس اول مشروطه نگذشته بود که طرح استقراض از انگلیس مطرح شد. یکی از کسانی که در مقابل این طرح به شدت مخالفت کرد و از طرح راه اندازی بانک ملی دفاع کرد شیخ فضل الله بود به گونه‌ای که کسروی می‌نویسد: «ملایان که به چنین کار‌ها کمتر ورود می‌کردند هم همراهی نمودند، از جمله حاجی شیخ فضل الله که ۲۰۰ تومان گردن گرفت». مجلسی که مظفرالدین شاه حکم تأسیس آن را داد وبر اساس آن انتخابات مجلس صدر مشروطه رخ داد، متناسب با تز عدالتخانه و متشکل از اصناف مختلف مردم بود. در واقع عدالت خانه عنصر نظارتی و محدود کنند دولت و مشروطه عنصر جانشین برای شریعت اسلامی است که یکی از کار‌های آن قانون گذاری برای محدود کردن حکومت بود از همین رو مشروطه مفهوم وسیع تری را به نسبت عدالتخانه در بر می‌گیرد. مجلس اول برای عدالت خانه تشکیل شد به همین دلیل اگر به اسم افراد آن نگاه کنید می‌بینید متشکل شده است از اسامی مانند میرزا باقر بقال و رزار و ... که سوادی برای تدوین قانون اساسی نداشتند از همین رو اقلیت روشنفکر مجلس که با قانون اساسی انگلیس و فرانسه آشنا بودند به مجلس خط دهی کرده و قوانین غربی را حتی بر شریعت اسلام هم برتری دادند. طرح شیخ فضل الله در این برهه آن بود که اگر می‌خواهید برای همه چیز قانون بنویسید پس باید بر اساس شریعت اسلام این قوانین تدوین شود، از آنجا که اینکار جز از فقهای اسلام بر نمی‌آید پس باید شورایی از فقها بر مجلس نظارت کنند. جنجال در مشروطه اول بر سر چه بود؟ در جریان نهضت مشروطه یک قانون اساسی وجود دارد که عمدتا در رابطه با نحوه انتخابات مجلس شورا است و یک متمم قانون اساسی که در رابطه با قوانین قضا، دولت، حد و مرز ملت و حکومت است که پس از تصویب به امضاء محمد علی شاه رسیده و جنجالی که در مشروطه اول رخ داد و منجر به بست نشینی شیخ فضل الله و مجتهدین دیگر در حرم حضرت عبدالعظیم شد بر سر همین متمم است. طبعا اشخاصی، چون شیخ فضل الله نمی‌توانستند در مقابل تلاش لژ‌های فراماسونری در تصویب این قانون سکوت کنند. این مطلب تصور اشتباهی است که جناح روشنفکر تنها خودکار در دست دارد بلکه این جریان بمب و شش لول خود را در مقابل علما نشان دادند. در رأس این گروه ها، گروه ترور حیدر عمو اغلی قرار دارد که هر مخالف سرسختی را ترور می‌کند. در چنین فضایی شیخ بر سر هدایت مشروطه، به صورت علنی با سفارت روس و انگلیس درافتاده و شاه را مجبور به نوشتن اعلامیه علیه بیگانگان کرد. در رابطه با شدت نفوذ انگلیس توجه به این دو نکته ضروری است که چرچیل مدیر اداره شرقی سفارت انگلیس تحت نام آخوند طالقانی به همراه آزادی خواهان برای هدایت افراد نفوذی به قم رفته و از همه مشکل ساز‌تر اداره پست و تلگراف در قبضه انگلیس قرار داشت، در نتیجه بر همه اخبار و حوادث کشور اگاهی و نظارت فائقه داشته که گاهی منجر به تحریف تلگراف‌ها هم می‌شد. [۲]در نهایت جریان روشنفکری وابسته به سفارت انگلیس با مأمور کردن شخصی به نام عبدالکریم دوات‌گر از اوباش تهران تصمیم به ترور شیخ فضل الله گرفت. وی در مقابل خانه با زدن تیری به سمت شیخ اقدام به این کار کرد، البته اطرافیان شیخ فضل الله، دوات‌گر را گرفته و ترور نافرجام می‌ماند.[شیخ به سختی مجروح می شود] در این برهه جریان وارد دوره‌ای جدید می‌شود؛ مجلس توسط محمد علی شاه به توپ بسته شده و دوران استبداد صغیر شروع می‌شود. برچشیدن مجلس فرنگی مآب چنان موج شادی آفرید که بنابر قول[بابی ازلی] ناظم الاسلام[کرمانی] همه مردم مگر تعداد محدودی از شاه تعریف می‌کردند. به توپ بستن مجلس دستمایه‌ای برای استعمار فراهم کرده تا فشار را بر حکومت بیشتر کند. 🔰ادامه در بخش پنجم/پایانی🔰
🔰بخش پنجم/پایانی🔰 از طرفی انگلیس، اسعد بختیاری نگهبان لوله های نفت دارسی و مدافع بریتیش پترولیوم را تحت عنوان مشروطه خواه مسلح و از جنوب راهی تهران نمود و از طرف دیگر روسیه، سپهدار تنکابنی مدافع منافع خویش را مسلح و به عنوان مشروطه خواه از گیلان راهی تهران کرد. اتحاد این دو شخصیت با شخصیت یپرم ارمنی؛ مجموعه مخوفی را تشکیل می‌داد که تحقق آن نه به سود کشور بود و نه به سود دین. در چنین وضعیتی شیخ فضل الله با مشروطه مخالفت کرد، اما در مقابل جناح مشروطه خواه مقدس نجف بر احیای این مشروطه تأکید داشت. شیخ فضل الله می‌دید اسعد بختیاری؛ سپهسالار تنکابنی و یپرم ارمنی هنگامی که پابه تهران بگذارند ریشه دین و دیانت باقی نمی‌گذارند. شیخ می‌دانست که حضور دولتی متشکل از چنین اشخاصی به منزله تشکیل شرکت سهامی استعمار و مقدمه اجرای قرارداد ۱۹۰۷ است که دو مانع مهم دولت قاجار و روحانیت بر سر راه آن قرار داشت. در نتیجه شیخ فضل الله [بر اساس دفع افسد به فاسد] از محمد علی شاه و مجلس شورای مملکتی که وی تأسیس کرده بود موافقت مشروط کرد. اما در رابطه با حمایت نجف از این نوع از مشروطه باید گفت: که: آزادی در اندیشه نجف به معنای آزادی در برابر استبداد و برابری به معنای برابری در مقابل شریعت اسلام بود. نائینی در کتاب تنبیه الامه خود می‌گوید مگر در خواب ببینیم که کسی آزادی را به معنای آزادی از مذهب بداند. نجف تصور دیگری نداشت که اکنون شعار‌ها معنای دیگری پیداکرده اند. آیت الله طالقانی در ذیل این جمله می‌گوید: با چشم باز پس از پنجاه سال در بیداری می‌بینیم؛ باید به این حقیقت تلخ و ناگوار اعتراف نمود که آزادی از عبودیت استبداد آزادی از قیود دین را به همراه داشت. شیخ فضل الله می‌دید که شعار آزادی در زبان مشروطه خواهان امروزه یعنی آزادی از دین و برابری به معنای نبود تفاوت میان مسلمان و غیر مسلمان است از همین رو به مخالفت می‌پرداخت. [۳]پس از فتح تهران توسط مشروطه خواهان چندین بار شایعه پناهندگی شیخ فضل الله نوری به سفارت‌های بیگانه منتشر شده تا جایی که شیخ در نامه خود به عضد الملک اینچنین می‌گوید که: «آن روز که وقت نزول بلیات بود و هر کسی به خیال خود پناهی می‌یافت، غیرت اسلامی مرا مانع شد که به احدی غیر از خداوند پناهنده شوم، در آغاز نهضت چهار هزار تومان از مال خود را خرج کردم و بعد از انعقاد مجلس چه همراهی‌ها کردم، تمام حرفم این بود که مجلس باید تهذیب شود. پس پناهندگی برای چه؟» [۴]در رابطه با سرنوشت مشروطه مشروعه پس از فتح پایتخت باید گفت: که: شیخ فضل الله نوری رهبر این جریان اعدام شد، اما این اعدام موجی از تنفر میان مردم ساخت که در نتیجه آن اعدام آشکارا جای خود را به مسموم کردن و ترور و تبعید کردن داد. ملا قربانعلی [زنجانی مشهور به حجت الاسلام] مجتهد برجسته زنجان توسط یپرم خان با [نظر آخوند خراسانی] به [کاظمین] سامرا تبعید شد. حاج میرزا حبیب خراسانی مجتهد بزرگ مشهد مسموم و آیت الله خمامی در رشت هم ترور و به شهادت رسید. در نتیجه [تعداد زیادی] از همفکران شیخ ترور و یا تبعید شدند. جناح مشروطه خواه مقدس نجف پس از اعدام شیخ فضل الله و رو شدن نیات ضد اسلامی مشروطه خواهان، به رهبری آخوند خراسانی؛ نائینی؛ سید بهبهانی و سید طباطبایی با جناح فاتح اختلاف کردند. سرانجام پس از تشکیل کمیته ترور حزب دموکرات تقی زاده؛ طباطبایی خانه نشین؛ بهبهانی ترور شد و آخوند خراسانی هم [که مردم و خواص، او را از مقصرین بردار شدن شیخ می دانستند و نتوانست جایگاه مرجعیت تام عراق را به دست آورد، با عذاب وجدان] درگذشت. نائینی هم بعد از این جریان کتاب تنبیه الامه خود را جمع و همه را به فرات ریخت و تا آخر عمر دیگر وارد سیاست نشد. لازم به ذکر است که فاتحان تهران همگی ضد مذهب نبوده بلکه اشخاصی، چون ستارخان هم در این میان نقش ایفا می‌کردند. ستارخان در این ماجرا در واقع لوتی با مرامی است که طبق فتوای آخوند خراسانی و برای دفاع از دین به نفع مشروطه قیام کرده، اما وقتی می‌بیند که در تهران یپرم و ضد دین‌ها حاکم شده و مجتهدین مشروطه خواه را به جرم اسلام خواهی اعدام و ترور می‌کنند؛ تیم ترور تشکیل داده و عناصر روشنفکر ضد دین را از میان بر می‌دارد، اما جریان روشنفکری در پارک اتابک، ستارخان را به توپ و گلوله می‌بندد. وی زخمی شده و یاران خود را از دست می‌دهد و بعد از آن منزوی شده و دیگر در مسائل دخالت نمی‌کند. در نتیجه مشروطه خواهان غرب گرا فاتح کل شده و در مرحله بعد از دل این مشروطه خواهان دولت مستبد پهلوی ظاهر می‌شود. [۱]زمانه: مرداد ۱۳۸۲-شماره ۱۱؛ گفتگو با علی ابوالحسنی، از صفحه ۳ تا ۲۲ [۲]آموزه: تابستان ۱۳۸۳-شماره ۴؛ بررسی پنج اثر از علی ابوالحسنی صفحه ۴۶۰ [۳]ﭘﺎﺭﺳﺎﻧﯿﺎ، ﺣﻤﯿﺪ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻭ ﮐﻼﻡ:: ﻗﺒﺴﺎﺕ:: ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ۰۸۳۱ - ﺷﻤﺎﺭﻩ ۲۲ [۴]ر.ک: رهدار، احمد. غرب شناسی علمای شیعه در تجربه ایران معاصر ✳️ @ShahidRabe
‼️به بهانه سالمرگ یک عنصر وابسته به اجانب 🎭 اسعد بختیاری، عضو لژ فراماسونی، یار صمیمی انگلستان، از عوامل اصلی دستگیری و شهادت مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، از عوامل سرکوب ستارخان و نیروهایش در تهران ... ‼️مورخین ماسون سعی نمودند با تحریف تاریخ و بهره گیری از احساسات قومی و محلی، چهره ای مبارز از او بسازند! 🎭چهره واقعی او، در ادامه... 🔰👇👇
⁉️ اسعد بختیاری کیست؟ 🖋📄 نسیم آنلاین: علی‌قلی‌خان بختیاری (زاده ۱۲۳۶ ه‍. خ - مرگ ۱-۲ آبان ۱۲۹۶) معروف به سردار اسعد بختیاری، از رؤسای ایل بختیاری و از سیاستمداران دوره قاجاربود، که حیات سیاسی وی مقارن با به قدرت رسیدن چهار پادشاه در ایران بود. اسعد از جمله کسانی بود که بخش مهمی از زندگی او با مشروطیت پیوند خورد و نقشی تاریخی ایفا کرد و مطابق معمول تاریخ نگاری روشنفکری مشروطه، از جمله چهره های مثبت و «مفاخر» طبقه بندی شده است اما نگاهی به عملکرد او در آن ایام پرآشوب مقابل این ادعا علامت سوال قرار می دهد. 🎭 عضویت در لژ ماسونی بیداری در تاریخ سیاسی ایران از اواسط دوران قاجار به بعد یک دسته در تمام مقاطع حساس نقشی اساسی ایفا کردند، نقشی که غالبا در برابر روحانیت اصیل شیعی قرار داشت و کنش گری در جهت منافع دولت های استعماری وقت به ویژه انگلستان بود؛ تشکیلاتی که به "فراماسونری" موسوم بود. اولین لژ ماسونی که از فرانسه به ایران آمد و توانست نقشی حیاتی در جهت خواست غرب ایفا کند، «لژ بیداری» بود؛ لژی که بسیاری از چهره های جناح لیبرال و سکولار مشروطه در آن عضو بودند و اقداماتشان سبب ساز شکست نهضت آزادی خواهانه ملت ایران و سر برآوردن دیکتاتوری رضاخانی از میان آن شد. یکی از این موثرین مشروطه اسعد بختیاری بود که توانست در لژ بیداری عضو شده و ترقی یابد. خود اسعد در این زمینه اذعان می کند که: «به فرماسونری پاریس دعوت شد و عضویت بهم رسانید» ( تاریخ بختیاری، ص 270) اسماعیل رائین در کتاب خود که به نوعی دایره المعارف فراماسونری ایران است در باره لژ بیداری چنین می نویسد: «در اواخر سلطنت مظفرالدین شاه ایرانیانی که به فرانسه و بلژیک مسافرت کرده و در آنجا وارد فراماسونری شده بودند، به ایران که بازگشتند این فرقه را در تهران تاسیس نموده و بقول ادیب الممالک فراهانی ماسون، آنرا«لژ بیداری ایران» نامیدند. ... میرزا سعید خان وزیر امور خارجه، میرزا سید محمد طباطبایی– سنگلجی، میرزا ابوتراب خان نظم الدوله، علیخان ظهیر الدوله، هادی نجم آبادی، دبیر الملک شیرازی، علی قلی خان سردار اسعد، مسعود میرزای ظل السلطان و... موسسین لژ بیداری بودند» (فراموشخانه و فراماسونری در ایران.،جلد2، ص54) رایین همچنین تاکید می کند که اسامی، علی قلی خان سردار اسعد، خسرو خان سردار ظفر و جعفر قلیخان سردار بهادر بختیاری [سردار اسعد سوم] در چهار لیست اسامی «اعضاء لژ بیداری ایران» که تاکنون بدست آمده، درج شده است و هر سه نفر موفق به اخذ دیپلم ماسونی نیز شده بودند(همان،صص 70تا79) حضور اسعد بختیاری در تشکیلات فراماسونری و ارتباط وثیق او با دولت های خارجی از جمله مسائل مهم تاریخی است که تا کنون کسی آن را تکذیب نکرده است. 🇬🇧🤝اسعد بختیاری، یار صمیمی انگلستان یکی دیگر از مسائلی که پیرامون اسعد بختیاری مطرح است و پیش از انقلاب با افتخار از سوی حامیان وی نقل می شد و پس از انقلاب به ورطه فراموشی سپرده شد، ارتباط علی قلی خان بختیاری و فرزندش با انگلستان و اعتماد زیاد حکومت بریتانیا به وی است. سید حسن تقی زاده دوست اسعد در خاطرات خودش با عنوان «زندگی طوفانی» در باره وابستگی اسعد به انگلیسی ها می نویسد: «از روسای اردوها مرحوم سردار اسعد بختیاری بود. هم از انگلیسی ها اطاعت می کردند. سهام نفت جنوب را هم داشتند.( زندگی طوفانی ، خاطرات سید حسن تقی زاده، ص 136) در کتاب « رهبران مشروطه» نیز آمده است: «ممتازالدوله که بین پاریس و لندن رفت و آمد داشت و با معاضدالسلطنه و ادوارد براون و تقی زاده و بعضی مقامات سیاسی انگلستان مربوط بود، سردار اسعد را از نقشه های پشت پرده آگاه کرد.... اسعد که در اروپا برای این اردوکشی تصمیم گرفته بود پس از سفر به لندن و ملاقات با مستر «چارلز» معاون وزارت امور خارجه انگلستان ( ممتازالدوله و ادوارد براون همراهش بودند) و اطمینان از حمایت انگلیسها و قول و قراردادهای لازم به اتفاق چند نفر از جوانان بختیاری از طریق خوزستان وارد ایران شد.( رهبران مشروطه،صص224- 232)» اعتماد و خوشنودی انگلستان به اسعد به قدری بود که او توانست از این دولت نشان تقدیر دریافت کند. در صفحه 270 کتاب «ایل بختیاری و مشروطیت » آمده است: «به دنبال خدمات خوانین به پیشنهاد سر والتر تونلی وزیر مختار انگلیس در تهران ، دولت بریتانیا یک نشان K.C.M.G به سردار جنگ و یک نشان K.C.I.E . به سردار اسعد اعطا کرد» 🔰ادامه در بخش دوم🔰
✍بخش دوم🔰 👺تقی زاده و دوستانش، عاملان فساد مشروطه سیدحسن تقی زاده، یکی از مشهورترین چهره های سکولار و ماسون مشروطه بود که اقدامات افراطی و دین ستیزانه او باعث اعتراض گسترده علمای[حامی مشروطه] شد تا حدی که در ١٢ ربیع الثانی ١٣٢٨ حضرات خراسانی و مازندرانی (از علمای ثلاث حامی مشروطه در نجف، پس از آشکار شدن دیر هنگام ماهیت اصلی مشروطه چیان برایشان) طی نامه و حکمی بر فساد مسلک سیاسی تقی‌زاده تأکید و حکم به اخراج او از مجلس دادند. در حکم و نامه آقایان صراحتاً بر ضدیت مسلک او با اسلامیت مملکت و قوانین شریعت مقدس تأکید شد و از نایب‌السلطنه خواسته می شود که از ورود وی به مجلس جلوگیری شده و تقی زاده را از کشور تبعید کند. اما این حکم که با تلگراف رسیده بود با اعمال نفوذ علیقلی خان سردار اسعد که از جمله دوستان و هم مسلکان تقی زاده بوده افشا نمی شود. (اوراق تازه یاب مشروطیت و نقش تقی زاده ، ص 538 .) فساد تقی زاده به حدی بالا بود که ستارخان و باقرخان شدیدا طی نامه ای به نائب السلطنه، تقی زاده و «دوستانش» را «بی شرف» دانسته و خواستار اجرای حکم علما و تبعید او می شوند: «مقام منیع والاحضرت اقدس نیابت سلطنت عظمی دامت عظمته فداکاری و زحمات اهالی آذربایجان در قلع ریشه استبداد عموماً ، و این دو نفر فدائی ملت خصوصاً، گویا بر احدی پوشیده نباشد. قریب دو ماه است برحسب احضار وارد تهران شده آثار و علاماتی که فعلاً مشاهده می‌کنیم جز خرابی وطن عزیز و هدر رفتن زحمات همه، نتیجه دیگری گرفته نشد. چند نفر هستند متفقاً به اغراض شخصی، استقلال مملکت را متزلزل می دارند؛ در ضمن، « چه مقصودی دارند؟!»، به این فدائیان، مجهول است. اکنون جمعی از رؤسای هم مسلک که استقلال مملکت و مشروطیت را می خواهند حاضرند با این فدائیان ملت، عرض می کنیم: این چند نفر خائن ملت که در عین بی شرفی شرف فدائیان مشروطیت را بردند و خرابی مملکت را می‌خواهند شب و روز به خیال پارتی بازی ادارات کابینه و انتظام ولایات مخل هستند ، در چه مذهب و چه خط سیر می‌کنند بر احدی پوشیده نیست. مخصوصاً این فدائیان ملت از طرف رؤسای هم مسلک جداً عرض و استدعا می کنیم وجود این چند نفر که اسباب اختلال شرف و ناموس و امنیت و انتظام و آسایش مردم هستند برای استقلال و حفظ مشروطیت مخل می باشند. بدواً به حضور مبارک عرضه می داریم و استدعا می نماییم حتماً باید این چند نفر از این مملکت تبعید بشوند والا از طرف چاکران بر طرد و نفی این چند نفر اقدامی شده است و اگر نشود قطعاً مسئول خدا و خلق و وجدان و والاحضرت اقدس هستیم. الامرالاقدس الاعلی مطاع» (مرکز اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران ، سند شماره ٤٦ و ٥١٤٥.) خودسری و اقدامات خود سردار اسعد هم از جمله مسائلی بود که مورد اعتراض قرار داشت و حتی دوست سابقش سپهدار تنکابنی نیز در متن استعفای خود از ریاست وزرا از آن یاد می کند: «امروز... بنده از ریاست وزرائی استعفا کردم... هرزگی خوانین بختیاری و سواره آنها در تهران و ولایات و مجاهدین آذربایجانی نمی گذارند کار ایران درست شود» (یادداشتهای سپهسالار تنکابنی، ص ٢٨٣ .) 💥🔥واقعه پارک اتابک پس از ترور سید عبدالله بهبهانی به دست عوامل تقی زاده، ستارخان و باقرخان که از جمله موثرین مشروطه و آزادیخواهان اصیل بودند شدیدا به نایب السلطنه اعتراض و خواهان برخورد با عوامل این جنایت می شوند. این درخواست با اهمال مواجه شده و سلسله هرج و مرج هایی در تهران به وجود می آید و طی جلسات تصمیم بر خلع سلاح طرفین درگیری ها گرفته می شود. نکته مهم در این خلع سلاح آن است که نیروهای تقی زاده و هم فکرانش مانند یپرم ارمنی و سردار اسعد بختیاری به بهانه حضور در دستگاه امنیه خلع سلاح نمی شوند و فقط بنا بر گرفتن اسلحه نیروهای ستارخان و باقرخان می شود؛ عملکرد بد و گزینشی مامورین خلع سلاح سبب ساز استنکاف مجاهدین آذربایجانی و همراهان ستارخان که در پارک اتابک (محل فعلی سفارت روسیه) سکنی داشتند می شود و همین بهترین بهانه را به دست جناح ماسون مشروطه می دهد. کسروی در کتاب خود بر دشمنی سردار اسعد با ستارخان تاکید ورزیده و می نویسد: « مجاهدان نمی‌خواستند پی کار خود روند و بسیاری از کار خود به یکبار دورافتاده اگر هم می‌خواستند نمی‌توانستند و اینان ناگزیر به نافرمانی برخاستند. از سوی دیگر دولت نخواست این قانون را دادگرانه به کار بندد چون خود مستوفی رئیس الوزراء و بیشتر وزیران از دسته انقلابی بودند. چنانکه گفتیم این دسته کینه چهار تن سردار را (ستارخان، باقرخان، ضرغام السلطنه و معزالسلطان) در دل داشتند. و همچنین اسعد که در همه کارها دست داشت از این چهار تن سخت خشمناک بود. به ویژه از ستارخان که از بس خشمناک بود زبان خود را نگه نمی توانست داشت....» (تاریخ هیجده ساله آذربایجان. صص ١٣٤-١٣٦ . 🔰ادامه در بخش سوم/پایانی🔰
✍بخش سوم/پایانی🔰 در اول شعبان 1328، یپرم ارمنی، رئیس خونریز نظمیه به همراه جمعی از نیروهای ارمنی و بختیاری که پسر سردار اسعد همراه ایشان بود درب پارک اتابک را آتش زده و به مجاهدین آذربایجانی هجوم می آورد در نتیجه این اقدام ظرف چهار ساعت، 300 تن از یاران ستار خان کشته شده و خود او نیز از ناحیه زانو مورد اصابت گلوله قرار می گیرد؛ زخمی که حتی تا مدت ها اجازه درمان آن داده نمی شد و در نهایت منجر به قطع بخشی از پای ستارخان و پس از چند سال مرگ او در 48 سالگی شد. (واقعات اتفاقیه در روزگار . ج٢ ، صص ٥٤٩-٥٥٠ .) 🌹 اعدام مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(زعیم نهضت مشروعه خواهی مشروطه)، گناه نابخشودنی همانگونه که ذکر شد یکی از جناح های دخیل و بسیار موثر بر جریان مشروطه، جناح ماسونی و غربگرا بود که عملکرد آنها سبب ساز شکاف در جنبش عدالت خواهانه مردم و شکست آن شد. یکی از کسانی که خود در ابتدا از جمله سردمداران عدالتخواهی بود و پس از آشکار شدن نیت برخی افراد موثر در جنبش مشروطه به مخالفین آن بدل شد، علامه شیخ فضل الله نوری(ره) بود. شیخ، که به اعتراف دوست و دشمن بزرگترین وقت ایران بود پس از فتح تهران به دست قوای مشروطه محاکمه و اعدام شد. اقدامی که آخرین ضربه بر پیکره موریانه خورده مشروطه بود و بسیاری پس از آن به ماهیت مشروطه خواهان سکولار پی بردند. اما نقش سردار علی قلی خان اسعد بختیاری در این جنایت عظیم چه بود؟ در دادگاه فرمایشی[که به ریاست ابراهیم زنجانی(آخوندِ فاسدِ فراماسون و از شاگردان و معتمدینِ آخوند خراسانی)] برای محاکمه علامه شیخ فضل الله نوری(ره) برگزار شد 12 نفر به عنوان قضات حضور داشتند که یکی از آنها سردار بهادر، پسر سردار اسعد بختیاری بود و همو او نیز حکم اعدام شیخ را [که ابراهیم زنجانی صادر کرده بود] مانند مابقی امضا کرد. ممکن است گفته شود که ذنب پسر به نام پدر نوشته نمی شود اما این سخن وقتی پذیرفته است که پدر شخصی بی قدرت باشد نه فردی مانند علی قلی خان بختیاری که به گواه تاریخ در آن زمان، همه کاره تهران بود! در کتاب «رهبران مشروطه» آمده است: «در روز 25 رجب به جای مجلس عالی ، هئیت مدیره موقت به ریاست وثوق الدوله برای نظارت در امور کشور تشکیل شد. سپهدار و سردار اسعد نیز در این هئیت عضویت داشتند و گرداننده اصلی هئیت نیز خود این دو نفر بودند.(رهبران مشروطه، 273) این مطلب بیان گر قدرت اسعد در آن برهه است. نقش مهم علی قلی خان در جنایتی که بر شیخ شهید رفت تلاش وی برای بی خبر نگاه داشتن نائب السلطنه (که از جمله دوستان شیخ بود) از آن چه می گذشت، بود. «سردار اسعد که می توانست از این جنایت جلوگیری کند ، شریک این مسئولیت گردید. سپهدار و سردار اسعد ، عضدالملک (نایب السلطنه) را اغفال کردند و الا او نمی گذاشت چنین حادثه ای روی دهد. وی پس از اطلاع بر این حادثه بسیار ناراحت شد و به سپهدار و سردار اسعد و یپرم ناسزا گفت.» (رهبران مشروطه، ص 273) خسرو معتضد، تاریخ پژوه معاصر هم سردار اسعد را عامل اصلی اعدام شیخ فضل الله معرفی می کند و در مقاله ای با عنوان «چگونه شیخ فضل الله نوری را در میدان سپه بدار کشیدند» می نویسد: «سردار اسعد بدون اطلاع عضدالملک که از هواخواهان شیخ بود، تصمیم دستگیری و اعدام او را به اطلاع اعضای حکومت موقت رسانید و قرار بر این شد که او را محرمانه دستگیر نمایند.» نقش تاریخی سردار اسعد بختیاری در شکست مشروطه و جنایت بر مشروطه خواهان اسلامی آن چنان آشکار است که کمتر آشنا به تاریخی می تواند آن را منکر شود و در دوران حکومت اسلامی، وی را از جمله مفاخر ملی بداند! حال سوال این جاست که آیا می توان یکی از وابستگان به انگلستان، عضو تشکیلات فراماسونری و از جمله عاملان موثر در شهادت علامه شیخ فضل الله نوری و سرکوب مشروطه طلبان حقیقی را به عنوان یکی از مفاخر ملی دانست؟ و آیا معرفی چنین اشخاصی به عنوان افتخار، جفا بر قوم سلحشور بختیاری نیست؟ ✍ و در پایان بازخوانی بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای ستاد نکوداشت شیر علیمردان خان بختیاری خالی از لطف نیست. بخصوص فراز پایانی فرمایشات ایشان که پس از تجلیل مکرر از قوم پرافتخار بختیاری و مفاخر حقیقی ایشان از قبیل علیمردان خان و مادر وی، توصیه کردند: مراقب باشید تفکیک بشود بین آن کسانى که صادقانه، خالصانه، براى خدا در مبارزات حقیقى و آنچه میشود آن را جهاد نامید شرکت کردند، با آن کسانى که نه، اغراض دیگرى داشتند./ در تهیه این گزارش از این سایت ها نیز بهره گیری شده است: پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران پارس نیوز پژوهشکده باقرالعلوم پایگاه اطلاع رسانی حوزه پایگاه پژوهشی آزادمردان بختیاری موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران 🔸از نسیم آنلاین، ۹۵ش، کد مطلب 2032877 ✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 به بهانه ایام ارتحال رئیس فقید مجلس خبرگان رهبری، آیت الله حاج شیخ محمد رضا مهدوی کنی(ره) /۲۹ مهر ۹۳ ش 🌹«رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات» اللّهُمَّ صَلّ عَلَی محَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجّل فَرَجَهُم ✍ زندگینامه مرحوم آیت الله مهدوی کنی از زبان خودشان/ برنامه بوستان از رادیو معارف گفت و گویی در رابطه با زندگی ایشان داشته که مشروح آن در لینک زیر آمده است؛👇 https://tn.ai/535163 🎥 روایت مرحوم آیت الله محمد رضا مهدوی کنی (ره) از پیش بینی و پایمردی مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری اعلی الله مقامه، زعیم نهضت اسلام خواهی مشروطه(مشروعه) و خسران سید عبدالله بهبهانی، یکی از روحانیون حامی جریان غربگرای مشروطه ✳️ @ShahidRabe
🌹شهادت: ۱ آبان ۵۷، توسط تیمی مشترک از ساواک شاه و استخبارات رژیم صدام 💠 بیان معنوی شهید، آیت الله سید مصطفی خمینی(ره): 🔹«ای عزیز من و ای خواننده کریم، در محضر ربوبی و عطوفت، رأفت، لطف و محبت وی تدبّر کن و علاوه بر این، تفکر کن در قدرت و غضبی که در برابرش آسمان‌ها و زمین دوام نمی‌آورند چه رسد به تو ای ضعیفِ زندانی در دنیا و ای محبوس در طبیعت. 🔸بر تو باد کوشش و تلاش در کسب اخلاق فاضله و تخلق به فضائل نفسانی و تشبه به تا برای عالَم خود رحمت باشی اگر نمی‌توانی رحمة للعالمین باشی. 🔹تدبر کن در آنچه قرآن از حدود رأفت در سوره شعراء حکایت کرده:«لعلّک باخعُ نفسَکَ علی آثارِهِم إن لم یؤمنوا بهذا الحدیثِ أسَفاً » سبحان الله شأن ایشان صلی الله علیه و آله و سلّم چقدر بالاست که بر حال کفار و منکرین نیز تأسف می‌خورد ومودت و محبتش در رساندن بندگان خدا به دار آخرت و سعادت عظمی به درجه‌ای رسیده که رب العالمین شروع به تسلیت و تسکین قلب شریف ایشان می‌کند.» ✳️ گزیده و ترجمه‌ای از مباحث اخلاقی در تفسیر قرآن کریم آیت‌الله سیدمصطفی خمینی 🔸از بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی ✍ کانال تخصصی شهید رابع(ره)، سالگرد شهادت فرزند انقلابی و فرهیخته امام راحل را به ولایتمداران تسلیت عرض می نماید. ◽️لازم به توضیح است که شهید سید مصطفی خمینی، داماد آیت الله شیخ مرتضی حائری(فرزند یکی از شاگردان خاصِ مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری، یعنی آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه قم) است. رضوان الله تعالی علیهم 🌹شادی روحشان، الفاتحه مع الصلوات ✳️ @ShahidRabe
✅ به بهانه نکوداشت مورخ و پژوهشگر شهیر معاصر، دکتر موسی فقیه حقانی، از احیاگران سیره و اندیشه های والای مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)/چهار شنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۱ ش ✍ ششمین عصرانه از سلسله عصرانه‌های علوم انسانی با دبیری دکتر مالک شجاعی و با حضور و سخنرانی دکتر موسی نجفی، دکتر محمد حسن رجبی دوانی، محمدرضا ورزی(کارگردان-فیلمنامه نویس)، دکتر رضا قریبی، دکتر جواد منصوری و دیگر علاقمندان به تاریخ، با بررسی اندیشه‌ها و خدمات علمی دکتر موسی حقانی در تالار فارابی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم برگزار شد. 🔰👇👇