eitaa logo
کانال تخصصی شهید رابع علامه شیخ فضل الله نوری
5.4هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
294 ویدیو
414 فایل
کانال تخصصی شهید رابع علامه ذوالفنون، فرید و بصیرِ عصر، جامع معقول و منقول، مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری ره سیره، مواضع و آثار مقالات، نظرات پژوهشگران و... کانال دوم در سروش(لوایح): 📲https://splus.ir/Lavayeh_ShahidRabe خادم کانال: @HHAMIDII20
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ حجت الاسلام والمسلمین ذبیح الله نعیمیان، استاد فقه سیاسی ✍ تحلیل و بررسی آثار استاد منذر(ره) درباره مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) 👇👇🔰
✳️ تحلیل و بررسی آثار استاد منذر(ره) درباره مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) 🖋به قلم: حجت الاسلام والمسلمین ذبیح الله نعیمیان، استاد فقه سیاسی🔰 ✍ گزارش و ارزیابی مجموعه تاریخی تحلیلی «مشروطیت و شیخ فضل الله نوری»، از مشروطه پژوه معاصر حجّت الاسلام و المسلمین علی ابوالحسنی (منذر)، می تواند در جهت پر کردن برخی خلاهای فکری تاریخ پژوهی ایران معاصر مفید باشد. در آغاز، ذکر چند نکته لازم است: نگاهی به کتاب های مذکور، خواننده را متوجّه عمق تحقیقات و تسلّط بسیار نویسنده در تاریخ معاصر می کند؛ چنان که انبوه ارجاعات و استنادهای وی، نظر هر خواننده ای را به خود جلب می کند. هرچند این کتاب ها در قطع رقعی و در حجم متوسّط به چاپ رسیده اند، چنین نگارش هایی می توانند افزون بر ترویج کتاب خوانی، الگوی مناسبی برای کتاب های علمی باشند. نثر روان و پرمایه نویسنده و انتخاب عناوین زیبا برای هر یک از کتاب ها، از جمله اموری است که توانسته جذابیت مجموعه حاضر را بیش تر کند. حوزوی بودن نویسنده و نکته سنجی های او، توانسته برخی از خلاهای اندیشه ای در شناخت افکار شیخ را پر سازد؛ حال آن که بسیاری از نویسندگان، به سبب عدم تخصّص و ناآشنایی با مبانی و اندیشه های اسلامی، در قالب هایی به مطالعه کارنامه عملی و فکری شیخ فضل الله می پردازند که توان پاسخگویی به برخی از ابهام های اندیشه و زندگی او را ندارند. بی تردید عدم قرابت علمی میان آنان و فضای فکری شیخ می تواند این مشکل را دامن زند. سیر منطقی در منظومه «مشروطیت و شیخ فضل الله نوری»: نویسنده محترم، به جای آن که دستاورد تحقیقات خود را در یک مجموعه (هر چند در چند جلد) بیاورد، ترجیح داده از زوایای گوناگون به تحلیل شخصیت و اندیشه شیخ بپردازد؛ چرا که از نظر او، فقط با چنین شیوه ای است که می توان جایگاه تاریخی حرکت شیخ را شناخت و کارنامه او را ارزیابی کرد؛ برخلاف بسیاری از تحقیق ها که فقط از یک منظر خاص به مسائل پیچیده می پردازند. نویسنده در پژوهش خویش، این شیوه را اتّخاذ کرده است که بر اساس چارچوبی منطقی و سلسله وار از منظر خویش، هر کتاب از این مجموعه را به دنبال یک دیگر در برابر خواننده قرار دهد. حلقه های منطقی و ضرور این چارچوب از نگاه نویسنده، عبارتند از: ۱. نویسنده، در آغاز این مجموعه، مقاومت شجاعانه و عزّتمند شیخ فضل الله را در واپسین روزها و لحظه های زندگی اش که مانند برگ زرّینی در پرونده پر بار او است، به مثابه کلیدی برای بازکردن گنجینه اسرار حیات سیاسی او به کار گرفته است. بر این اساس، کتاب «آخرین آواز قو!»، با تحلیل واپسین برگ کارنامه شیخ، «برچسب های ناچسبی» را که مانع از درک واقعیت های زندگی او، یا وارونه شناختن آن می شود، برمی دارد. ۲. خواننده با مطالعه دفتر نخست، آمادگی می یابد تا وارد تأمّل و ارزیابی تاریخ نگاری سده اخیر در وادی شیخ پژوهی شود. این امر در جزء دوم این مجموعه، «شیخ فضل الله نوری، و مکتب تاریخ نگاری مشروطه» دنبال می شود و با معرفتی که از مطالعه این دفتر حاصل می شود، غبار کینه های کهنه بر دل ها درباره شیخ فضل الله، در جایگاه یکی از برجسته ترین مجاهدان روحانی شیعه، زدوده شده و راه برای رسیدن به معرفتی زلال درباره زمان و زندگی سیاسی شیخ هموار می شود. ۳. بر اساس سیر منطقی این مجموعه، پس از برگرفتن حجاب چند لایه تاریخ نگاری تحریفگر، کتاب اندیشه سبز، زندگی سرخ، عهده دار بررسی «زمان و زندگی شیخ فضل الله نوری» است؛ چه آن که پیش از زدودن این مانع، فهم زمان و زندگی او امری مشکل است. ۴. دیگر حلقه منطقی در این سلسله از مباحث، در جهت تکمیل نوشتار پیشین، بررسی شهادتنامه شیخ فضل الله است که در کتاب «خانه، بر دامنه آتشفشان!، شهادتنامه شیخ فضل الله نوری»، خواننده گرامی، با برخی از زوایای دیگر شیخ آشنا می شود. حجاب زمان، هرچند شهادت او را برای ما تا حدودی غیر قابل فهم کرده ، سینه پر سوز تاریخ می تواند ما را در فهم سرّ شهادت وی مدد رساند. این برگ از تاریخ زندگی شیخ بر اساس پایداری آهنین و عاشورایی او و تأثیری که بر صحنه رزم سنّت و تجدّد وارداتی و به ویژه خاطره تلخ اعدام وی در یادها داشت، نگاشته شده است. ۵. با آشنایی به زمان و زندگی شیخ فضل الله، زمینه بررسی دیدگاه ها و مواضع سیاسی و فرهنگی وی فراهم می آید. نویسنده در تحقیق عمیق خویش، کتاب دیده بان، بیدار!، دیدگاه ها و مواضع سیاسی و فرهنگی شیخ فضل الله» را به این حلقه از پژوهش، اختصاص داده است. ۶. با بررسی دیدگاه ها و مواضع سیاسی شیخ، ذهن خواننده به دنبال آن است تا سرّ به دار آویختن وی را شفّاف تر ببیند تا از این راه، تجربه ای عبرت آموز برای زمان خویش حاصل کند. کتاب راز پنهان!، شیخ فضل الله نوری را چرا و چه کسانی کشتند؟» عهده دار حلّ این معمّای تاریخی سیاسی است. ۷. ...کامل مقاله👇 https://hawzah.net/fa/article/view/856 @ShahidRabe
16.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅👆 بیان یک درس بزرگ از مرجع شهید، حضرت آیت الله العظمی علامه شیخ فضل الله نوری رضوان الله تعالی علیه، توسط حجت الاسلام والمسلمین سید حسین خادمیان نوش آبادی 🔰 @sayedhosainkhademian @ShahidRabe
🔴‏ خطاب به علما و مراجع معظم سربازتان از یک برج دیده بانی، دید که اگر این نظام آسیب ببیند، دین و آنچه از ارزش‌های آن [که] شما در حوزه‌ها استخوان خُرد کرده اید و زحمت کشیده اید، از بین می‌رود. 🌹 فرازی از وصیت شهید حاج قاسم سلیمانی/ بیداری ملت @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ ۲۹ اردیبهشت ۱۲۹۱ شمسی سالگرد هلاکت مجری اعدام مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) تبریک و تهنیت باد 👇👇🔰
📜 برگی از تاریخ ناگفته و ناشنیده بخش 1⃣🔰 ✍در چنین روزهایی دست انتقام الهی گریبان "یپرم خبیث ارمنی" لعنة الله علیه، حرامزاده جنایتکاری که حتی به مبانی مسیحیت باور نداشت و دین ستیز بود را گرفت.حرامزاده ای که به گفته حتی هم قماشانش، همچون اسماعیل رائین، پدرش معلوم نبود🔰 ✍ او عامل اجرای حکم اعدام مرجع شیعیان، حضرت آیت الله العظمی علامه شیخ فضل الله نوری(ره) زعیم نهضت اسلام خواهی مشروطه(مشروعه) بود🔰 ⁉️ پس از اعدام علامه شیخ فضل الله نوری(ره) پیکر مطهر را به حیات نظمیه [شهربانی] منتقل کردند و به گوشه ای انداختند، مشروطه طلبان جریان انگلیسی و دیگر افرادی که نسبت به دین کینه و عداوت داشتند به جسد حمله کردند، نیروهای مسلح با قنداق تفنگ، دیگران با لگد، به طوری که خونابه از جسد سرازیر شد، یپرم ارمنی رئیس عیاش و لامذهب نظمیه قصد سوزاندن آن را داشت، که از این قصد، منصرفش کردند. یپرم، جلوی چشم همگان بر جنازه مطهر ادرار کرد و با خوشحالی گفت پاپ مسلمانان را کشتیم... ...سپس گزارش اعدام را به آخوند خراسانی از معممین ثلاث حامی مشروطه و مخالف شیخ فضل الله، به نجف، تلگراف زد !!!🔰 📃 متن تلگراف:🔰 حضور محترم آیت الله آقای آخوند ملا محمد کاظم خراسانی، شیخ فضل الله نوری مرتد و ضد انقلاب، اعدام و به دار مجازات آویخته شد/یپرم ارمنی از، ک، خانه بر دامنه آتشفشان، ص ۲۵۲ ⁉️✍ پرسش اینجاست که چرا، شخصی مانند آخوند محمد کاظم خراسانی چنین حرامزاده ای را که نه مسلمان و نه مسیحی بود، به عنوان رئیس نظمیه مشروطه، قبول نمود!!!؟ و از وی گزارش دریافت می کرد!!!؟ ادامه در بخش دوم👇🔰
بخش 2⃣🔰 ✍ یپرم داویدیان گانتاکتسی مشهور به یپرم‌ ارمنی و یپرم حرامزاده، از مزدوران نظامی دوران مشروطه که در دوران استبداد صغیر و بعد از آن در نبردهای متعددی علیه نیروهای مخالف مشروطه شرکت کرده بود. عموم محققين و مورخين، حتی اسمعيل رائين كه سعی داشته‌ است به دروغ از يپرم و اقدامات او قهرمانی افسانه‌اي بسازد، نامي از پدر يپرم نبرده‌اند و همگي زادگاه او را در نزديكي‌هاي گنجه از مادري بي‌نام و نشان ذكر كرده‌اند. خود يپرم نيز در نامه‌هايش هرگز اسمي از پدر نبرده است. رائين مي‌گويد: «در طفوليت به سبب طبع سركش و روح عصيانگر خيلي زود درس و مدرسه را رها كرد و براي مبارزه با دولت عثماني و تقويت ارامنه تابع آن دولت رهسپار تركيه شد(عضو گروه تروریستی داشناک گردید)، ولي [به] وسيله دولت روس دستگير و محاكمه و محكوم به 24 سال زندان در دوردست‌ترين منطقه سيبري شد، اما پس از چندي توانست از زندان فرار و دست تقدير او را به ايران كشانيد. ابتدا در منطقه شمال به كار راه‌سازي مشغول شد، ولي بعد از به توپ بستن مجلس، خود را در جرگه آزادي‌خواهان جا زد». نمودهای آزادی‌خواهی وی!! (بخوانید جنایت هایش) اولين اقدام او تسخير شهر رشت بود كه با عده معدودي به دستياري معزالسطان، با يک يورش غافلگيرانه، سردار افخم حاكم رشت را کشت و مجتهد اسلام خواه گیلان و استاد میرزا کوچک خان(ملا محمد خمامي) را به شهادت رساند. تمام اموال دارالحكومه را تصرف كرد. او با نيرنگ ناصرخان پسر غياث نظام رشتي را كه طرفدار دولت بود، در يوزباشي چاي با اطرافيانش كشت و به نام اعانه به زور بيش از صد و پنجاه هزار تومان از مردم رشت پول گرفت !و قواي خود را تقويت كرد و عازم تهران شد. در قريه «نگي» قزوين به قواي دولتي حمله كرد و بنا به اعتراف خودش ، عده‌اي زن و كودک و دهقان بي‌گناه را به‌طور عمدي به قتل رساند! بعد از تصرف قزوين به دستور او شيخ‌الاسلام قزويني و قاسم‌آقا ميرپنج (سرتيپ) و عده‌اي از سرشناسان قزوين را به‌طرز فجيع و وحشيانه‌اي به قتل رسانيدند و عمارت ارک و چهلستون اين شهر را به آتش كشيدند و از مردم به زور مقدار زيادي اعانه دريافت و غارت و بين افراد خود تقسيم كردند. از قزوين عازم زنجان شدند. در آنجا مجتهد اسلام خواه زنجان، آخوند ملا قربانعلي زنجانی كه طرفداران زيادي داشت دستگير كردند و عواملش او را که محبوب عامه بود تيرباران كردند. از آنجا به «سرآب» و «اهر» و «قرچه‌داغ» حمله كردند. بعد از تصرف آنها خانه و اثاث سران و سرشناسان آن سامان با بي‌رحمي به غارت رفت و نصيب قشون ظفرنمون آزادي! شد. در تهران او را به سمت رياست پليس(نظمیه) منصوب كردند، اما او بارها قانون را زير پا گذاشت و خودسرانه اقداماتي برخلاف قانون اساسي و دستورات دولت و مقررات مي‌كرد. او اداره تحقيقات و چند اداره ديگر را خودسرانه بست و كارمندان آن سازمان‌ها را با لگد و پس‌گردني بيرون كرد. اين مشروطه‌طلب آزادي‌خواه! در جمادي‌الثاني 1329 عده‌اي پليس فرستاد و عدليه (دادگستري) را به زور بست، وقتي قضات فرمان دولت را مطالبه كردند، يپرم دستور داد آنها را در برابر اين گستاخي توقيف كنند! دو روزنامه «بهلول» و «چنته» يپرم را در مورد اخراج كارمندان پليس و توقيف قضات سخت نكوهيدند، ولي پس از اينكه اين دو روزنامه به دست يپرم رسيد و از انتقاد آنها آگاه شد، چند نفر را فرستاد تا روزنامه‌ها را توقيف و دفتر آنها‌ را غارت و ميرزامحمود مدير روزنامه چنته را بازداشت كردند. وقتي ميرزااحمدخان مفتش ماليه به‌موجب حكم وزير ماليه (دارايي) مأمور رسيدگي به حساب صندوق پليس شد، يپرم‌ فرمان او را پاره كرد و با سر و دست شكسته از نظميه بيرونش انداخت. دستور بازداشت اقتدارالسلطنه كه از وجوه وزارت جنگ اختلاس كرده بود، از طرف دولت و وزارت جنگ به نظميه صادر شد، ولي يپرم به‌طور علني او را در منزل خود برد و در پاسخ نامه نوشت: «اين شخص در تهران نيست»! يپرم حرامزاده كه خود را مجاهد می نامید، در ماجراي پارک اتابک به مجاهدين آذربايجان به سرپرستي ستارخان و باقرخان حمله و پارک را محاصره كرد و به آتش كشيد و با گلوله توپ و تفنگ درحالي كه آنها بيرق سفيد صلح‌طلبي خود را نشان مي‌دادند، به آنان پاسخ داد و بسياري از آنها را به خاک و خون كشيد. ‼️ او حتي به روحانيت مسيحی اهانت مي‌كرد، چنانچه پس از هلاکتش، اسقف همدان او را ارمني ندانست و از مراسم مذهبي خودداري كرد، ولي دوستان ارمني او اسقف را به تير بستند و كشتند. ‌ يپرم بخاطر عداوت ذاتی با روحانیون مسلمان و حتی مسیحی، طرفدار ترور آنها بود، او قاتلین سید عبدالله بهبهانی را پناه داد و برخلاف ميل و خواست خاص و عام مانع از محاكمه آنها شد. ادامه در بخش سوم👇🔰
بخش 3⃣🔰 ⁉️ عاقبت يپرم ✍ دست انتقام الهی توسط جوان رشید و دلاور کرمانشاهی، یپرم حرامزاده جانی را به درک واصل کرد🔰 يپرم نه مسلمان بود و نه ايراني، ازاین روی نمي‌توانست هيچ‌گونه احساسي نسبت به مشروطه و غیر آن داشته باشد، به‌خصوص كه مشروطه‌خواهان ايران نماينده نيروي ملي نبودند، كه از اقليت‌هاي كوچكي تشكيل شده بودند كه بيشترشان تحريک شده و كمترشان احساس آزادي‌خواهي داشتند و سياست خارجي نیز زير بال آنان را گرفته بود، یپرم که دست نشانده خارجی بود، كوره سوادي بيش نداشت و تقریبا همه او را عامي دانسته‌اند. نداشتن مربي صالح و احساسات تند و ماجراجويانه، او را به سوي يک زندگي ناراحت سوق داده و چون قسي‌القلب بود، در اين راه با جنایتکاری، موفقيت‌هايي نیز به دست آورد. خودسري‌ها و قانون‌شكني‌های او موجب شد كه ازسوی دولت و برای دور داشتن وی از مرکز، برای خاموش کردن شورش ها در غرب كشور مأموريت يابد. یپرم در كرمانشاه عده‌اي از رجال و روحانيون را كشت و چون به قلعه «شورجه» از قراء «چاردولي» [در آن زمان این مناطق همگی از توابع کرمانشاه بودند] كه قبلاً محل برخورد قواي دولتي و سالارالدوله بود- رسيد، از قواي مهاجم در آن قلعه كسي باقي نمانده بود و ساكنين قلعه عبارت بودند از: عبدالباقي‌خان چاردولي کرمانشاهی و محمدخان چناري با جمعي از دهقانان و كشاورزان. «اجل» يپرم حرامزاده را وادار به تخريب قلعه و تارومار ساكنين قلعه كرد، لذا دستور داد توپ‌ها را رويِ تپه برابر قلعه نصب كنند و با خمپاره و توپ به قلعه حمله كنند.وقتي صداي غرش توپ و ريزش ديوارها بلند شد، به‌ناچار از درون قلعه به اين تجاوز پاسخ دادند. با اينكه اكثريت سكنه قلعه در اين يورش كشته شدند، از سنگرهاي بالاي قلعه چند نفر به تيراندازي براي دفاع مشغول بودند. مزدوران یپرم، بر آن شدند كه با يورش بعدي قلعه را خراب و تصرف و مدافعين را نابود كنند، در اين هجوم چند تن از افراد یپرم هدف گلوله‌ تيرافكن‌هاي قلعه قرار گرفتند و در خاک و خون غلتيدند، يكي از آنها دكتر سهراب‌خان معاون نظميه و طبيب اردوي مشروطه چیان بود. مرگ او يپرم را كه در پشت تپه استراحت مي‌كرد عصباني ساخت و برخاست و دیوانه وار شخصاً به‌سوي قلعه هجوم برد، يكي از افرادش سعی کرد مانع رفتن او به‌سوي مرگ شود، اما يپرم كشيده‌اي به گوش او زد و با حس شديد انتقام‌جويي پيش رفت، هنوز به قلعه نرسيده بود كه گلوله‌اي به پشت گوش او اصابت كرد و از گونه راستش بيرون آمد !و همان‌جا در دم به هلاکت رسید. در پی اين حادثه، مزدوران ارمني آشفته شدند و شيون‌كنان خود را به كنار ديوارهاي قلعه رساندند و با وجود شدت آتش و رگبار گلوله‌ها با كمک يار محمدخان قلعه را تصرف كردند و تمام اهالي بازمانده در قلعه را از زن و بچه و پير و جوان به استثناي 14 نفر مرد مسلح كه براي محاكمه و يافتن قاتل يپرم زنده گذاشتند، قتل‌عام كردند و در همان‌جا از اسيران(۱۴ نفر) شروع به تحقيقات كردند. در ميان آنان جواني بود بالابلند، چهارشانه، خوش‌قيافه و رشيد كه ارباب قلعه محسوب مي‌شد. نام او عبدالباقي‌خان کرمانشاهی بود و بيش از 24 سال نداشت، چهره مردانه و اندام برازنده او توجه حاضران را جلب كرد، پس از تحقيقات بسيار معلوم شد كه هلاک کننده يپرم حرامزاده، شخص عبدالباقي‌خان است. او با رشادت تمام به فرمانفرما گفت: «من يپرم را كشته‌ام، ولي قاتل نيستم! اگر كسي خانه شما را هدف توپ و خمپاره قرار بدهد و افراد بي‌گناه شما را به خاک و خون بكشد و شما در مقام دفاع برآييد، قاتليد؟» فرمانفرما تأملي كرد و به رشادت اين جوان پاك‌نهاد مي‌انديشيد، عبدالباقي‌خان به كلام خود ادامه داد و گفت: «مرا بفرستيد تهران، اگر خواستند مرا آنجا مجازات كنند». فرمانفرما با اين پيشنهاد موافقت كرد و دستور داد تا مقدمات اعزامش را به تهران فراهم كنند، اما وقتي كه از پيش فرمانفرما برمي‌گشت «ابرام ارمني» يكي از مزدوران يپرم، او را ناجوانمردانه از پشت سر هدف گلوله قرار داد و به شهادت رساند. جنازه یپرم نیز به تهران منتقل و علی رغم مخالفت ها، در محوطه کلیسای مریم مقدس دفن گردید. 🔶 يپرم، تصور مي‌كرد بتواند با توسعه تروريسم در ايران به زمامداري مطلق برسد!بی شک اگر او به دست شهید عبدالباقي‌ خان چهاردولی کرمانشاهی كشته نمي‌شد، در اين كشور منشأ فتنه‌هاي بسيار مي‌شد و نقشه‌هاي خطرناكي را به زيان استقلال و مليت ايراني اجرا مي‌كرد. گويي در «چاردولي» به اين نكته پي برده بودند كه از عبدالباقي‌خان به عنوان يک قهرمان ملي ياد مي‌كردند و براي جواني و برازندگي و دليري او ترانه‌هاي محلي ساختند كه هنوز ورد زبان‌هاست .آنان تا هم اینک نیز دلاوري‌هاي اين جوان اصيل ايراني را مي‌ستايند و بر زندگي كوتاه او اشک مي‌ريزند. منابع: مشرق نیوز، مؤسسه پژوهش های سیاسی، آثار علی ابوالحسنی(منذر)، دکتر شمس الدین تندر کیا، جواد بهمنی و... @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ آشنایی با کتاب خانه بر دامنه آتشفشان!(چاپ جدید ۵) 💥شهادتنامه مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری ره (به همراه وصیتنامه منتشر نشده او) ✍ اثر استاد ابوالحسنی منذر 🔹این کتاب در پی شناخت عملکرد عاشورایی و استوار است؛ که با فرجام اندوه بارش، رسوایی مشروطه وارداتی را بر همگان عیان ساخت. 🔹این چنین بود که شیخ، خانه بر دامنه آتشفشان ساخت و از گدازه های فتنه، هیچ هراسی به دل راه نداد و یاد نبوغ سیاسی خود را در تاریخ جاودانه ساخت. محورهای این کتاب به ترتیب، در خطوط ذیل خلاصه میشود: ۱. «عاشورا، حدیث ماندگار»: بازتاب «عاشورا» بر آفاق جان «شیخ»؛ در این بخش به بینش عاشورایی شیخ و نوع الگوگیری وی از نهضت حسینی اشاره میشود. ۲. «نبوغ سیاسی شیخ»: دشمن شناسی شیخ، توجّه به تعارض ذاتی اسلام و فلسفه سیاسی غرب، تدلیس دشمن، هشدارها و پیش بینی های سیاسی او و سرانجام تأسیس اصل طراز اوّل از شاخص ترین جلوه های این نبوغ بودند. ۳. این پیش بینی ها، صرفاً حاصل نبوغ سیاسی شیخ نبود؛ بلکه به یُمن «معجزه عشق» و «بصیرت معنوی و روشن بینی الاهی» بود. انس شیخ با عارفان و رازآگاهان بزرگ؛ «کرامات شیخ» و نقلهای تاریخی فراوانی، که نشان میدهد از شهادتش خبر داشته. ۴. ناگفته های تحصّن شیخ در حرم حضرت عبدالعظیم ع و داستان درس آموز مذاکره تاریخی سیّدین با شیخ. ۵. انتشار وصیتنامه شیخ برای اولین بار ۶. ترور نافرجام شیخ و دست پنهان انگلیس. ۷. تحلیل نامه مهم شیخ به صاحب عروه (ره) دیگر مباحث کتاب: اسرار شهادت شیخ٬ با پیکر شیخ چه کردند؟ انتقام تاریخ از قاتلین٬ مویه بزرگان در شهادت شیخ و... @ShahidRabe