eitaa logo
بصیرت افزایی
189 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.6هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
9.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گرگیج معزول شده رو بهتر بشناسیم
یکی از همرزمان حاج قاسم سلیمانی می‌گفت در یکی از سفرهای سردار سلیمانی در بحران داعش در عراق در زمستان، از عراق تماس گرفت. صدای تیراندازی‌ می‌آمد و شرایط جنگی بود. شهید گفت شنیده‌ام تهران برف سنگینی آمده است. آهوهای کوه نزدیک مقر سپاه حتما برای غذا پایین می‌آیند. همین امروز علوفه تهیه کن و چند جا بگذار که از گرسنگی تلف نشوند. بعدازظهر مجددا زنگ زد که چه کردی؟! گفتم انجام شد اما وسط نبرد داعش چرا نگران آهوهایید؟ حاج قاسم گفت به شدت به دعای خیر آن‌ها محتاجم.
13.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 محبت مادری حضرت زهرا (س) به رزمندگان دفاع مقدس 💬 حاج قاسم سلیمانی، خطاب به مادران شهدا: 🔻 وقتی شما مادرها نبودید و بچه‌هایتان در خون دست و پا میزدند، حضرت زهرا (س) را دیدم... دل هایتان اگر شکست ما را هم دعا کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای دعوت علامه امینی به مکه برای صرف شام در مجلس علمای عربستان و امتناع قبول دعوت و سپس قبول دعوت به شروطی که می‌گذارند
🌹 نصف شب رفتم آسایشگاه تاوضعیت انضباطی سربازهاروچک کنم همینطورکه داشتم توتاریکی قدم میزدم وچشمم به پوتین های یک سربازافتادکه واکس نزده وخاکی کنارتختش افتاده بودباعصبانیت رفتم جلوومحکم پتوروازروش زدم کنارودادزدم چراپوتین هاتوواکس نزدی؟ بنده خداازشدت صدای من ازجاپریدوروی تخت نشست. بعدهمینطورکه سرش پایین بودگفت:ببخشیدبرادردیروقت بودکه ازمنطقه ی جنوب رسیدم خانوادم رفته بودن شهرستان ومنم چون نمیخواستم مزاحم کس دیگه ای بشم،آمدم آسایشگاه. وقتی رسیدم همه خواب بودن ونتونستم واکس پیداکنم... صداش برام خیلی آشنابود. وقتی سرش روبلندکرددیدم جناب سرهنگ بابایی، فرمانده پایگاهه! بدجوری شرمنده شدم. نمیدونستم چی بگم واسه همین فقط به خاطرجسارتم ازشون عذرخواهی کردم. اما ایشون اصلاناراحت نشده بود و با لحن مهربونی گفت:برادرجان!شما وظیفه ات عمل کردی،من بیشترازهرکسی خودم روموظف به رعایت مقررات وامورانضباطی میدونم. "شهیدعباس بابایی"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📍سردار مستشاری ایران در یمن که دنیا را مات و مبهوت کرده کیست؟ 🔻آنان که تاریخ خوانده اند می‌دانند، یمنیان دو وجه اشتراک با ایرانیان داردند؛ 🔹وجه اول: در دوره خسرو انوشیروان شاه قدرتمند ساسانی در سال ۵۷۰ میلادی و در رقابت با روم، یمن توسط وهرز دیلمی سردار خسرو فتح شد و ضمیمه خاک ایران گردید تا روم در صحنه رقابت جهانی با ایران عقب بماند و ماند‌. ایرانیان همراه وهرز ساکن یمن شدند و در دوره اسلامی مشهور به ابناء گردیدند. در آخرین روزهای زندگی پیامبر (ص) که اسود عنسی در یمن دعوی پیغمبری کرد، رسول خدا (ص) به ابناء ایرانی نامه نوشت و آنان اسود عنسی کذاب را با اشاره آن حضرت کشتند، ابناء هنوز در یمن هستند و به ایرانی بودند خود می نازند و تعداد زیادی از این حوثی‌ها که امروز علیه ظلم و جور قیام کرده‌اند نسب از آنان دارند. 🔹وجه دوم: در قرن سوم و در سال ۲۸۴ هجری، یحیی بن حسین از نوادگان امام حسن (ع)، حکومت زیدی بنی رس را تاسیس کرد و زیدیان که تا قرن بیستم به تناوب چندین بار حکومت کردند، تا اینکه عربستان با زر و زور بر یمن تسلط یافت. زیدیان یمن از شیعیان معتقد و از دوستداران ایران اسلامی می باشند و سید حسین بدرالدین الحوثی رهبر فقید جنبش حوثی ها از مریدان حضرت امام خمینی(ره) بوده است. 🔸درست هفت سال پیش بود که با تدبیر سپاه قدس ایران، حوثی‌های زیدی قیام کردند، خیلی‌ها ریشخند کردند و گفتند عربستان با کمک آمریکا و اسرائیل یک ماهه کار حوثی ها را تمام می کند؛ اما بر طبق آنچه آمریکایی ها و سعودیها منتشر کرده اند، سرداری ایرانی بدون نام و نشان، عربستان را با همه اعوان و انصارش، پولش، نوکرانش، رسانه هایش، اربابانش و متاسفانه بعضی ضدانقلاب ایرانی خارج نشین همچون مریم قجر، زمین گیر کرده است. 🔸اینکه بعد از هفت سال یک عکس و یک نام توسط بزرگترین سرویس جاسوسی جهان (سیا) منتشر شود و بعد ۱۵ میلیون دلار جایزه تصویب کنند که به هر کس که اطلاعاتی جزئی و کلی از این سردار ایرانی به ما بگوید، ۱۵ میلیون دلار به او جایزه می‌دهیم نهایت ناتوانی و زبونی است. 🔹آمریکایی‌ها بعد از جنگ جهانی اول که وارد تحولات جهانی شدند تاکنون با آلمانی‌ها، شوروی، کره شمالی، ویتنام، عراق، یوگسلاوی، طالبان، القاعده و ده‌ها مورد دیگر، درگیر جنگ‌های نظامی، اطلاعاتی و نیابتی شده اند، اما تاکنون با چنین پدیده ای روبرو نشده‌اند، این ادعا و یا تبلیغات نیست، خود آمریکایی ها اولین بار چنین ادعایی را درباره سردار ایرانی مطرح کرده اند و طرف ایرانی تاکنون سکوت کرده. 🔸الان وضعیت جنگ یمن به نفع جبهه مقاومت در حال رقم خوردن است و با بمباران نقاط استراتژیک عربستان و پیشروی در جبهه مارب، جبروت حکومت سعودی برای چندمین بار در حال شکسته شدن است توسط انقلابیون مظلوم یمنی. 🔻ما هم نمی‌دانیم واقعا اسم این سردار دلاور کیست، آیا واقعا است و یا کس دیگر، اما هر چه است بر طبق برآوردی که انجام شده این موضوع که سرداری ایرانی همچون یک شبح از تبار پهلوانان نامی و همرزم سرداران جاوید جنگ تحمیلی فرمانده اصلی نظامی حوثی‌هاست، امری قطعی می‌باشد و نیازی به اما و اگر ندارد. 🔻این پدیده اولین بار است در جهان معاصر رخ می‌دهد که تمام سرویس‌های اطلاعاتی جهان بعد هفت سال فقط یک عکس و یک نام از یک فرمانده نظامی طرف مقابل داشته باشند، که این موضوع مایه خرسندی، فخر و مباهات است. 🔺بنازم به این بی ادعایی، به این شجاعت، به این جسارت که یادآور حماسه سرداران نامی اسلامی همچون مالک اشتر است. ما نمی‌دانیم در آینده چه اتفاق سیاسی، نظامی و یا امنیتی می‌افتد، اما تاکنون و با همین کارنامه هفت ساله یک چیز قطعی است: دیگر کسانی که عملیات نورماندی و... را طراحی کردند و هیتلر را با تمام جبروتش شکست دادند، برترین طراحان نظامی و اطاعاتی قرون معاصر جهان امروز نیستند.. بلکه سردار ایرانی که شبحش خواب را از چشمان کفر و نفاق ربوده از برترین طراحان نظامی و اطاعاتی تاریخ معاصر جهان است./آیت قبادی
💢 *دستِ خالی امارات از سازش با رژیم‌صهیونیستی* ▪️پایگاه خبری العهد در یادداشتی، ناکامی امارات در دستیابی به امتیازهایی که قرار بود در قبال سازش با تل‌آویو به دست آورد را مورد بررسی قرار داد و نوشت: 🔸"ترامپ" رئیس‌جمهور سابق آمریکا به صراحت اعلام کرد که "بنیامین نتانیاهو" نخست‌وزیر سابق اسرائیل او را فریب داده و از او علیه ایران، توافق هسته‌ای و علیه فلسطینیان و قضیه فلسطین استفاده کرده است و او اصلا به "صلح" با فلسطینیان اعتقادی ندارد. 🔸 اگر این، وضعیت یک رئیس‌جمهور آمریکا با رژیم‌صهیونیستی است پس وضعیت رژیم‌های عربی که اقدام به عادی‌سازی با صهیونیست‌ها کرده‌اند و خیال می‌کنند در قبال این عادی‌سازی به هر امتیازی از جانب آنها می‌رسند، چگونه خواهد شد؟ 🔸 با گذشت کمتر از دو سال از توافقنامه عادی‌سازی میان ابوظبی و تل‌آویو، قرارداد فروش هواپیماهای اف 35 آمریکا به امارات و نیز پروژه انتقال لوله‌های نفت از اراضی اشغالی فلسطین به سواحل دریای مدیترانه- جهت انتقال نفت امارات- به بن‌بست خورده‌است. 🔸 قرارداد فروش سامانه های پدافندی "گنبد آهنین" و "دیوید اسلینگ " نیز به حالت تعلیق درآمده‌است؛ یعنی اینکه امارات به هیچ‌یک از اهداف اعلام‌شده از توافقنامه سازش دست نیافته‌است.
10.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹درد دل جانباز بسیجی با امام خامنه ای:یک چیزی بگویید تا دلمان آرام شود، شما خیلی زجر میکشید، حرفتان را گوش نميدهند...
انتشار نامه تکان‌دهنده شهید سلیمانی به فرزندش؛ *هرگز نمی‌خواستم نظامی شوم* *شهید قاسم سلیمانی در نامه‌ی خود به فرزندش از چگونگی انتخاب شغل خود می‌گوید.* *متن نامه شهید حاج قاسم سلیمانی به فرزندش* «بسم الله الرحمن الرحیم آیا این آخرین سفر من است یا تقدیرم چیز دیگری است که هر چه باشد در رضایش راضی‌ام. در این سفر برای تو می نویسم تا در دلتنگی‌های بدون من یادگاری برایت باشد. شاید هم حرف به درد بخوری در آن یافتی که به کارت آید. هر بار که ســفر را آغاز می‌کنم احساس می کنم دیگر نمی بینمتان. بارها در طول مســیر چهره‌های پر از محبتتان را یکی یکی جلوی چشمانم مجسم کرده‌ام و بارها قطرات اشکی به یادتان ریخته‌ام. دلتنگتان شده‌ام، به خدا ســپردمتان. اگر چه کمتر فرصت ابراز محبت یافته‌ام و نتوانستم آن عشق درونی خودم را به شما برسانم. اما عزیزم هرگز دیده‌ای کسی جلوی آیینه خود را ببیند و به چشمان خود بگوید دوستتان دارم، کمتر اتفاق می‌افتد اما چشمانش برایش باارزشترینند. شما چشمان منید. چه بر زبان بیاورم و چه نیاورم برایم عزیزید. بیش از بیست سال است که شما را همیشه نگران دارم و خداوند تقدیر کرده این جان پایان نپذیرد و شما همیشه خواب خوف ببینید. دخترم هر چه در این عالم فکر می کنم و کرده‌ام که بتوانم کار دیگری بکنم تا شما را کمتر نگران کنم، دیدم نمی توانم و این به دلیل علاقه‌ی من به نظامی‌گری نبوده و نیست. به دلیل شغل هم نبوده و نخواهد بود. به دلیل اجبار یا اصرار کسی نبوده است و نیست. نه دخترم من هرگز حاضر نیستم به خاطر شغل، مسئولیت، اصرار یا اجبار حتی یک لحظه شما را نگران کنم، چه برسد به حذف یا گریاندن شما. من دیدم هرکس در این عالم راهی برای خود انتخاب کرده است یکی علم می‌آموزد و دیگری علم می‌آموزاند. یکی تجارت می کند کسی دیگر زراعت می کند و میلیون‌ها راه یا بهتر است بگویم به عدد هر انسان یک راه وجود دارد و هر کس راهی را برای خود برگزیده است. من دیدم چه راهی را می بایست انتخاب کنم. با خود اندیشیدم و چند موضوع را مرور کردم و از خود پرسیدم اولا طول این راه چقدر است انتهای آن‌ها کجاست، فرصت من چقدر است. و اساساً مقصد من چیست. دیدم من موقتم و همه موقت هستند. چند روزی می مانند و می روند. بعضی‌ها چند سال برخی‌ها ده سال اما کمتر کسی به یک ‌صد سال می رسد. اما همه می روند و همه موقتند. دیدم تجارت بکنم عاقبت آن عبارت است از مقداری سکه براق شده و چند خانه و چند ماشین. اما آن‌ها هیچ تأثیری بر سرنوشت من در این مسیر ندارد. فکر کردم برای شــما زندگی کنم دیدم برایم خیلی مهم‌اید و ارزشمندید به طوری که اگر به شما درد برسد همه‌ی وجودم را درد فرا می‌گیرد. اگر بر شما مشکلی وارد شود من خودم را در میان شــعله‌های آتش می بینم. اگر شما روزی ترکم کنید بند بند وجودم فرو می ریزد. اما دیدم چگونه می توانم حلال این خوف و نگرانی‌هایم باشم. دیدم من باید به کسی متصل شوم که این مهم مرا علاج کند و او جز خدا نیست. این ارزش و گنجی که شما گل‌های وجودم هســتید با ثروت و قدرت قابل حفظ کردن نیست. وگرنه باید ثروتمندان و قدرتمندان از مــردن خود جلوگیــری کنند و یا ثروت و قدرتشــان مانع مرض‌های صعب‌العلاجشان شود و از در بسترافتادگی جلوگیری نماید. من خدا را انتخاب کرده ام و راه او را. اولین بار است که به این جمله اعتراف می‌کنــم؛ هرگز نمی خواســتم نظامی شــوم، هرگز از مدرج شــدن خوشــم نمی‌آمد. من کلمه‌ی زیبای قاسم را که از دهان پاک آن بسیجی پاسدار شهید برمی خاست بر هیچ منصبی ترجیح نمی دهم. دوست داشتم و دارم قاسم بدون پسوند یا پیشوندی باشم. لذا وصیت کردم روی قبرم فقط بنویسید سرباز قاسم، آن هم نه قاسم سلیمانی که گنده‌گویی است و بار خورجین را سنگین می کند. عزیزم از خدا خواستم همه‌ی شریان‌های وجودم را و همه‌ی مویرگهایم را مملو از عشق به خودش کند. وجودم را لبریز از عشق خودش کند. این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم، تو میدانی من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفته‌ام برای ایستادن در مقابل آدمکشان است نه برای آدم کشتن. خود را سرباز در خانه هر مسلمانی می بینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم. نه برای اسلام عزیز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد، نه برای شیعه‌ی مظلوم که ناقابلتر از آنم، نه نه... بلکه برای آن طفل وحشت‌زده بی‌پناهی که هیچ ملجأیی برایش نیست، برای آن زن بچه‌به‌سینه چسبانده هراسان و برای آن آواره در حال فرار و تعقیب، که خطی خون پشت سر خود بر جای گذاشته است می جنگم. عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد. تا دیگران در آرامش بخوابند. بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند. دختر عزیزم شما در خانه من در امان و با عزت و افتخار زندگی می کنید. چه کنم برای آن
دختر بی پناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفل گریان که هیچ چیز... که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است. پس شما مرا نذر خود کنید و به او واگذار نمایید. بگذارید بروم، بروم و بروم. چگونه می توانم بمانم در حالی که همه قافله من رفته است و من جا مانده‌ام. دخترم خیلی خسته‌ام. سی سال است که نخوابیده‌ام اما دیگر نمی خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می ریزم که پلک‌هایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من آن طفل بی‌پناه را سر ببرند. وقتی فکر می کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس اســت، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سربریده شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظاره‌گر باشم، بیخیال باشم، تاجر باشم؟ نه من نمی توانم اینگونه زندگی بکنم. والسلام علیکم و رحمت الله»