eitaa logo
عاشقان ولایت 🇮🇷
199 دنبال‌کننده
9هزار عکس
941 ویدیو
261 فایل
بسیج ادارات شهید رجایی شهرستان لنجان⚘
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ آمریکا تصور می‌کرد بعد از ترور می‌تواند بگوید "حالا می‌توانیم با ایرانِ تنبیه‌شده مذاکره کنیم" ؛ سال‌ها گذشت و حالا مشخص شد این ترور بزرگترین حماقت آنها بوده است...!!
♦️آیا کسی درباره آینده چیزی به "آیت الله خامنه ای" گفته است؟ 🔸نکته ی رازآلود قاسم سلیمانی که درباره ی رفتار این روزهای رهبر ایران معنا پیدا میکند 🔸رهبر ایران به چیزی فراتر از اطلاعات میدانی اشراف دارد؟ ۱۴۰۱/۱۰/۱۱ 🔺دو بار کلمه ی "جنگ احزاب" از سوی رهبر ایران استفاده شده است. بار اول در جلسه‌ای با حضور قاسم سلیمانی، در اوج درگیری حزب الله لبنان با رژیم صهیونیستی بوده است. بار دوم هم در ناآرامی‌های اخیر ! ژنرال سلیمانی درباره آن جلسه می‌گوید: پس از آنکه بحرانی بودن وضعیت را بطور کامل برای رهبری توضیح دادم او بر خلاف نظری که کارشناسان و نیروهای میدانی داشتند تاکید داشتند بر اینکه این نبرد به نفع رقم خواهد خورد و مانند جنگ احزاب خواهد شد. نبرد احزاب از جمله نبردهایی بود که یک اتحاد حداکثری علیه مسلمانان رخ داد اما در نهایت به یک فتح تاریخی برای جبهه حق منتهی شد. قاسم سلیمانی می‌گوید آن جلسه و آن جمله از رهبری آنقدر عجیب و متفاوت‌ از حقایق میدان بود که با خودم گفتم "کاش او این را بر زبان نمی آورد"... 🔺 فرمانده شهید میگوید رهبر ایران در همان جلسه جمله ای هم در خصوص صهیونیست‌ها و آنچه در ذهن دارند مطرح کرد که نه من و نه هیچ کسی از آن اطلاع نداشتیم به طوری که ظاهرا این اطلاعات از جایی فراتر از سرویس‌های اطلاعاتی و نیروهای میدانی به او رسیده بود. تحلیلی که به شدت جدید بوده و زمانی که آن را با سید حسن نصرالله در میان گذاشتم برای او بی اندازه راهگشا شد. ماجرای مربوط به رخدادی بود که بین خواب و رویا برای سید حسن نصر الله رخ می‌دهد (که در آن حضرت زهرا(س) به او وعده ی پیروزی می‌دهد) که پس از همین پیش‌بینی آیت الله خامنه ای رخ داده است. (ماجرایی که بعدا حاج قاسم در مصاحبه با العالم به آن اشاره کرده است) مسئله اینجاست که برخلاف تصور همگان، مسیری که رو به شکست بوده؛ مانند یک معجزه برای نیروهای مقاومت تغییر کرده و به ضربه ای تاریخی برای صهیونیست‌ها تبدیل شده و آغازی بر استحکام و شکل گیری "جغرافیای مقاومت" می‌شود... 🔺 آیا رهبر ایران در آن ماجرا به درستی از کلمه ی "جنگ احزاب" استفاده کرده است؟ بسیاری از کارشناسان غربی می‌گویند جغرافیایی که ایران و یارانش در منطقه بنا نهاده‌اند حدودا ۱۵ سال است که شکل گرفته است. این یعنی همان زمانی که همه یقین داشتند شکست خورده‌ایم اما رهبر ایران از جنگ احزاب میگفته، دقیقا یک فتح بزرگ در حال رقم خوردن بوده است. حاج قاسم درباره آن ماجرا می‌گوید: پس از آن صحبت‌های رهبری بود که فهمیدم او چیزی فراتر از حقایق میدان، و اشرافی فراتر از دانسته‌های سرویس‌های اطلاعاتی و عناصر میدانی دارد؛ و متاثر از آن باید آنچه میگوید را مورد توجه اطلاعاتی قرار داد. این جمله نشان می‌دهد پیش بینی رهبر ایران که کاملا متفاوت از همه نگاه‌ها بوده تا چه حد قاسم سلیمانی را تحت تاثیر قرار داده است. رهبر ایران در خصوص ناآرامی های اخیر هم از کلمه ی "جنگ احزاب" استفاده کرد. کلمه ای که کمی بعد وارد ادبیات چهره‌های سیاسی شد، به طوری که حتی رئیس جمهور نیز در صحبت های اخیر خود از آن یاد کرد. 🔺 مسئله اینجاست که درجنگ 33 روزه و در سال 2006 هیچکس ماجرا را مانند جنگ احزاب (از این جهت که یک فتح بزرگ قرار است پشت آن باشد) نمی‌دید. در سال 2006 که رو به شکست بود و درصدِ پیروزی بسیار کم به نظر می‌رسید، گفتن از "جنگ احزاب" جرات می‌خواست. ایشان گفتند و چند روز بعد ورق برگشت؛ و معادلات طور دیگری رقم خورد. در نهایت بعد از گذشت 15 سال، امروزِ مقاومت با آن روزها، و اوضاع بحرانی دشمنانِ مقاومت هم با آن روزها هرگز قابل مقایسه نیست! با در نظر گرفتن این رویداد مهم، حالا اظهارات رهبر ایران که کودتای شهریور 1401 را "جنگ احزاب" می‌نامد معنا پیدا می‌کند. در سال‌های بعد چه چیزی پیش روی ایران و دشمنان این کشور خواهد بود؟ چرا رهبر از جنگ احزاب سخن گفت؟ آیا فتح مکه نزدیک است؟ مرور زمان به این سوالات پاسخ روشن خواهد داد...
♦️ اگر شما دوست دارید کمی شبیه "قاسم سلیمانی" مسائل را بفهمید متن امشب را بخوانید ۱۴۰۱/۱۱/۱۴ 🔺 سال‌هاست دارم به یک سوال فکر میکنم: قاسم سلیمانی مسائل را چگونه می فهمید؟ بیست و چهار ساعتِ زندگیِ او چگونه می‌گذشت؟ اگر خبر خوبی می‌شنید یا خبر بدی می‌شنید اولا در ذهنش چه می‌گذشت ! دوما آن را چگونه تحلیل میکرد؟ سوما واکنشش (به اطرافیان و در فضای عمومی تر) به آنچه از خبر فهمیده بود چگونه بود؟ او چگونه مسائل را میفهمید و چه محتواهایی را دنبال میکرد؟ برای درک همین سوال کوشیدم بسیاری از کتاب ها و مطالبی که او دنبال میکرده را پیدا کنم بلکه ببینیم زندگی به سبک چگونه بوده است. عادت ندارم کتاب معرفی کنم و خیلی وقت است که چنین نکرده ام اما در بررسی احوالات حاج قاسم به یک کتاب رسیدم که او بسیار بسیار بسیار به یارانش توصیه کرده که آن را تهیه کرده و بخوانند. 🔺 نام کتاب "کتاب کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی" بوده است؛ اما ماجرای کتاب چیست؟ سالیان سال یک سوال جدی ذهن ژنرال سلیمانی را درگیر خود می‌کند و آن سوال این بوده است: ریشه ی اصلی دشمنی های دنباله دار غرب و آمریکا با ایران چیست؟ او در همین خصوص به کتاب "کتاب کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی" می‌رسد. کتابی که مربوط به دوره ی حکومت حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام است و به ریشه‌ی دشمنی ها با او میپردازد. حاج قاسم درباره این کتاب میگوید: "این کتاب را با دقت خوانده ام. چرا میگویم بخوانید؟ چون در هر جریان مهمی آفت های مهمی هم به وجود می آید که اگر از آنها مراقبت نشود آن جریان اثر گذار به این دلیل که مورد توجه و طمع است آسیب خواهد دید. 🔺 شما می بینید معاویه با خلفای قبل از امیرالمومنین کاری نداشت. اصلا جنگی با آنها نمیکرد و کاری با آنها نداشت و توطئه ای بر علیه آنها انجام نمیداد مثل همین وضعی که ما امروز داریم در جهان امروز، خیلی از این کشورها هستند که آمریکا و رژیم صهیونیستی کاری با آنها ندارند اما با ما سر جنگ دارند. این دقیقا همان فاصله ای است که بین امیرالمومنین و تضادِ آن با سیاست معاویه دیده میشد. امام عادل نمی‌توانست در درون حکومت اسلامی یک جریان فاسق را حاکم بر بخشی از حکومت اسلامی تحمل کند و همه این تضاد از اینجا شروع شد..." برای هر ایرانی و غیر ایرانی که خود را بخشی از میداند ضرورت دارد که یک بار این کتاب را بخواند تا بفهمد دعوا در آن زمان بر سر چه بوده است و دشمنی های این روزها با ما سر چیست؟! 🔺 حضرت امیر تعریفی از دوران جاهلیت دارد که با امروزِ ما کاملا همخوانی دارد. او در بخشی از توضیحات خود در خصوص آن زمان میگوید: امّا مردم حیران و سرگردان، بی خبر و فریب خورده، در کنار بهترین خانه (کعبه) و بدترین همسایگان زندگی می کردند. خواب آنها بیداری، و سرمه چشم آنها اشک بود، در سرزمینی که دانشمند آن لب فرو بسته و جاهل گرامی بود. خدا پیامبر اسلام را زمانی فرستاد که مردم در فتنه ها گرفتار شده، رشته های دین پاره شده و ستون های ایمان و یقین ناپایدار بود. در اصول دین اختلاف داشته، و امور مردم پراکنده بود، راه رهایی دشوار و پناهگاهی وجود نداشت، چراغ هدایت بی نور، و کور دلی همگان را فرا گرفته بود. خدای رحمان معصیت می شد و شیطان یاری می‌گردید، ایمان بدون یاور مانده و ستون های آن ویران گردیده و نشانه های آن انکار شده، راه های آن ویران و جاده های آن کهنه و فراموش گردیده بود. مردم جاهلی شیطان را اطاعت می کردند و به راه های او می رفتند و در آبشخور شیطان سیراب می شدند. با دست مردم جاهلیت، نشانه های شیطان، آشکار و پرچم او بر افراشته گردید. فتنه ها، مردم را لگد مال کرده و با سم های محکم خود نابودشان کرده و پا بر جا ایستاده بود. 🔺 آنچه مولا درباره ی آن روزها میگوید مختصات جهان امروز ماست. جهانی که در تاریکی فرو رفته، جهالت آن را فرا گرفته است. و یک نظم اهریمنی میکوشد جهالتی مدرن را به سر تا سر آن پمپاژ کند. جهانی که نیاز به بیداری دارد.