‌‌ - من شنیدم سرِ عشاق به زانوی شماست و از آن روز سرم میلِ بُریدن دارد :)

+هیـئت‌رفتنـی‌که‌ما‌رو‌به‌مکتـب‌امـام‌حسیـن نرسـونه،سـرگرمیه🚶🏾. . . ! ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌

<📻🌼⛓> ازطرف‌من‌بہ‌جوانان‌بگویید چشمِ‌شهیدان‌وتبلورِخونشان بہ‌شمادوختہ‌شده‌است... بہ‌پاخیزیداسلام‌وخودرادریابید نظیرانقلابِ‌اسلامی‌ما درهیچ‌کجاپیدانمی‌شود! #شهید‌همٺ

تو بگو عشق😍❤️ من میگم رقیه❤️ سبک:شور #کربلایی_وحید_شکری #رقیه_خاتون ╭─✨♥️─↷ │ᵂᴱ ˢᴴᴵᴺᴱ ᵀᴼᴳᴱᵀᴴᴱᵀ❝ │ 𝐉𝐨𝐢𝐧➴ ╰─➛@donyay_madahi

تنگه دلم حسین😭🥺 #استوری #کربلایی_حسین_ستوده ╭─✨♥️─↷ │ᵂᴱ ˢᴴᴵᴺᴱ ᵀᴼᴳᴱᵀᴴᴱᵀ❝ │ 𝐉𝐨𝐢𝐧➴ ╰─➛@donyay_madahi

من اگه خاک بودم سبک:شور #کربلایی_حسن_عطایی ╭─✨♥️─↷ │ᵂᴱ ˢᴴᴵᴺᴱ ᵀᴼᴳᴱᵀᴴᴱᵀ❝ │ 𝐉𝐨𝐢𝐧➴ ╰─➛@donyay_madahi

⊰{⚠️🌾}⊱ میگفت↓ میدونۍ‌فرق‌بۍنماز باشیطون‌چیہ؟! شیطون‌بہ‌آدم‌سجده‌نڪرد… بۍ‌نمازبہ‌خداسجده‌نمیڪنہ🙂💔 +واۍبہ‌حالمون‌ڪہ‌گاهۍ ازشیطون‌هم‌بدتریم😱🚶🏻‍♂ #شاید_تلنگࢪ ❗️❗️ ‌‎‌

بہ دۅ چیز خیݪے حسـ‌اسـ بۅد : مۅهـ‌اشـ مۅټـۅرشـ قبݪ از رفتݩ بـہ سۅریـہ هم مۅهـ‌اشۅ ټـراشید هـم مۅتۅرشـۅ بـہ دۅسٺشـ بخشید بدون هیچ وابستگی رفت...!!(: همیݩـقدر قشݩگ!♥️ شہید محمدرضا دهقان ‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌

میگفت : اگه از در انداختنت از پنجره بیا تو . . بجنگ واسه خواسته هات ؛🌹 ناامید نشو ! خدا ببینه سفت و سخت چسبیدی به خواستت بهت میده خواستتو شهیدمصطفی‌صدرزاده☘ #شهیدانه

هوای یک دیگر را داشته باشید هرکس به اندازه دردهایش شب‌هایش طولانیست🥲

<🤍🔗👀> ‌داشـتم فکر می‌کردم که، این مصرع باید کامل شه و این شد که قلم نوشت؛ صد پسر در خون بغلتد گُم نگـردد دختـری، کـاش، آن دختر بفهمد غیرتِ آن صد پسر💔..." #شهید‌غیرٺ/"

آن ها چفیه داشتند… من چادر دارم!!! آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند… من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم… آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود… من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم… آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند… من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم… آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند … من وقتی چادر ی می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم... آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند… من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم… #شهدا #حجاب