#سلام_امام_زمانم✋
#صبحتبخیرمولایمن
▫️سلام مضطرِ غریب...
روزهای نیامدنت طولانی شد
رو به قبله
امن یجیب میخوانم🤲 و میگویم:👇
يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا ۖ إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_
🌹ڪانٰالشَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹
https://eitaa.com/shahidsalehi72
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
💠فرازی از دعای زیبای #عهد
▫️اَللَّهُمَّاكْشِفْهَذِهِالْغُمَّهَ عَنْهَذِهِالأُْمَّهِبِحُضُورِهِ وَعَجِّلْلَنَاظُهُورَهُ ...
خدایا اندوه را از این امت
به حضور آنحضرت برطرف کن
و در ظهورش برای ماشتاب فرما ... 🤲🏻
آمین یا رب العالمین
🌹ڪانٰالشَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹
https://eitaa.com/shahidsalehi72
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
💠آیا تا کنون اینگونه👆 خداوند را قسم داده اید که فرج را نزدیک گرداند؟
#امام_زمان
«اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🌹ڪانٰالشَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹
https://eitaa.com/shahidsalehi72
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
27.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
♦️ مراسم اولین سالروز شهادت شهید مدافع امنیت طلبه بسیجی حسن مختارزاده♦️
⏱زمان : شنبه 18 آذر ماه (مصادف با روز شهادت شهید) بعد از نماز مغرب و عشاء .
📍 مکان : حرم مطهر حضرت معصومه(س) ، شبستان امام خمینی (ره) .
#اطلاعیه_مراسم | #شهید_حسن_مختارزاده
#مرد_میدان_دهه_هشتادی
ڪانال "شهیدحسنمختارزاده"
•🌱•
[ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]
_____________
🌹ڪانٰالشَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹
https://eitaa.com/shahidsalehi72
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
#عکس_نوشته👆
رفیق شهیدم
#ارسالی
🌹ڪانٰالشَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹
https://eitaa.com/shahidsalehi72
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
#به_روایت_تصاویر👆
#پنج_شنبه و سیل مشتاقان زیارت شهدا
#ارسالی
🌹ڪانٰالشَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹
https://eitaa.com/shahidsalehi72
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
5.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شهدا و دل نباختن به دنیا
#چه همخوانی دارد متن انتخابی با وصیت شهید صالحی که از دنیا دل بریده ام ....
#ارسالی
🌹ڪانٰالشَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹
https://eitaa.com/shahidsalehi72
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مهمانان_مادر_پس_از_سالها_رسیدند
▫️خوب میزبانی کنیم تا شرمنده ی حضرت زهرا سلام الله علیها نباشیم از راه دوری آمدند خسته اند و رنج سفر و غربت دارند
#شهدای خوشنام خوش آمدید به دیارمان...
🌹ڪانٰالشَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹
https://eitaa.com/shahidsalehi72
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
11.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ویژه_برنامه_ی_شهدایی_پلاک
#جوانان_عاشق
#زیارت_عاشورا
#پنج_شنبه_در_جوار_شهدا
🌹ڪانٰالشَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹
https://eitaa.com/shahidsalehi72
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
#مزار_شهید
▫️غروب پنج شنبه و نزدیک اذان مغرب؛
احمد جان شب جمعه محضر ارباب یادمان هستی ما که پنج شنبه ها مهمان شهدائیم حق میزبان است که خوب پذیرایی کند.
پذیرایی ما یاد کردن مشتاقان و ملتمسین دعا هست نزد ارباب مان؛ حتماً حضرت فاطمه سلام الله علیها هم در مجلس می آیند یادمان کن نکند جذب نور ملکوتی حضرت شوی و ما را فراموش کنی....همانگونه که در زمان حیات خوش آمد می گفتی به مهمانان حضرت ؛ میدانم با محبت ترو با مرام تر از آنی که فراموشمان کنی دستمان را بگیر ...
▫️ایام فاطمیه است در مجلس خانم دعوت میشوید و توفیق حضور در روضه ی حضرت دارید ما را هم دعا بفرمائید.
▪️مادر شهید صالحی
#ارسالی تصویر مزار
🌹ڪانٰالشَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹
https://eitaa.com/shahidsalehi72
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
سلام همراهان گرامی
آنچه در پست ذیل می خوانید داستان همراه بزرگواری است که از رفیق شهیدش ( احمد آقا) می گویم.
شما هم اگر مایلید از رفیق شهید تان (هر شهید گرانقدری ) برایم ما بفرستید یا حاجت گرفتید از شهدا بگویید تا دیگران هم بدانند.....
از اغتشاشات پارسال شروع شد
تو شهر ها یه سری اتفاقات افتاده بود که هرکی یه نظری میداد یه چیزی میگفت جدا از اینکه از پشت پرده این داستانا خبر داشته باشه
رفیقا یه چیز میگفتن همکلاسی یه چیز دیگه
مسجد محله یه چیز دیگه از اونور فضای مجازی یه چیز دیگه میگفت در هرصورت کلی حرف بود که جوون و نوجوون رو میتونست به راحتی جذب کنه
من اعتقادات خودم و داشتم نه اونطرفی بودم نه اینطرفی . درواقع تو این کشور بودم ولی احساس مسئولیت برای چیزی نداشتم چون اطلاعی نداشتم ،بود و نبود جمهوری اسلامی مهم نبود. خانواده م مخصوصا پدرم علاقه شدیدی به رهبر دارن منم تا حدودی احترام میزاشتم ولی دوره اغتشاشات که تحت تاثیر فضای فضای قرار گرفته بودم کلا خنثی شده بودم و نمیدونستم کی راست میگه کی دروغ میگه .
سر حجابم یه چارچوبی داشتم ولی بعضی اوقات رد میکردم
نماز هامو نه همیشه ولی بعضی اوقات میخوندم درواقع به قول بچه ها عشقی نماز میخوندم کارم پیش خدا گیر بود میخوندم نبود بیخیال بودم.
تو اون دوره تو فضای مجازی مخصوصا اینستا غوغا بود تک تک استوری بچه ها و پست هاشون و میدیدی یا داشتن ب خدا توهین میکردن یا انکارش میکردن یا به قرآن یا نظام و ...
واقعا دوره عجیبی بود
من به شخصه تحت تاثیر قرار گرفته بودم
تا جایی خودم به وجود خدا شک کرده بودم نکنه واقعا هرچی گفتن بهمون دروغ بود!!!
کلا یه مدت طولانی من درگیر بودم با خودم
یادمه کلا بخاطر این قضیه گریه میکردم خب تو سن بدی هم بودم 💔
هیچوقت این جمله و یادم نمیره ک گفته بودم خدا تروخدا اگ هستی یه نشونه ای چیزی بمن نشون بده 🙂💔
میتونم بگم چند روز از اون داستانه گذشته بود پنج شنبه بود یکی از دختر عمو هام خونمون بود من نمیدونم یهو چیشد برگشتم بهش گفتم میریم آرامگاه ملامجدین؟
(اینم بگم که کلا من آرامگاه اونجا نرفته بودم
ی بار من و دوتا از دوستام رفته بودیم فقط برای اینکه آب بخوریم /: )
یادمه برای اولین بار سر مزار شهید علمدار رفته بودم تا اونموقع اصلا نمیشناختمش فقط میدونستم که خیلی از حاجات هارو برآورده کرده .
دفعه بعد که هفته ی بعدش میشد پنج شنبه باز به همون دخترعموم خودم پیشنهاد دادم که به اونجا بریم.
اون روز که برای بار دوم بود که به مزار شهدا میرفتم اول رفتیم سر مزار شهید نوروزی یادمه یه پسر جوونی سر مزارش نشسته بود خیلی گریه میکرد من از دخترعموم پرسیده بودم چرا گریه میکنه؟ نسبتی باهاش داره؟
گفت نه فک نکنم اینا اینطوری ن ک هرکدوم واس خودشون یه رفیق شهید دارن ... اونجا بود دلم خواست ک منم یه رفیق اینطوری داشته باشم که بتونم باهاش حرف بزنم درد و دل کنم .
بعدش رفتیم سر مزار علمدار اونجا بود ک رفیق شهید و از علمدار خواستم
(درواقع من رفیق شهیدمو از شهید علمدار دارم)
چهارشنبه شد ۹ آذر 💔🥀
اون روز برای اولین بار عکس آقا احمد و که همراه با پارچه سیاه رو سوپری دشت ناز بود دیدم
فکرشم نمیکردم تصویر اونی ک رو عکس بود یه روزی رفیق روزای سختم بشه...
من کلا مراسم شهید یا تشییع جنازه شهید نرفته بودم
اون دو روز هی از بابام میپرسیدم کی میارنش ساری برای تشیع چرا طولش میدن/:
اون شب برای اولین بار واس مراسم وداع آقا احمد پامو تو حسینیه عاشقان گذاشتم
تو کل مراسم مات و مبهوت بودم
یادمه اونجایی که مجری ثارالله دکلمه ای برای آقا احمد خوند خیلی گریه کرده بودم.
منی که هیچوقت ندیده بودمش حس میکردم یکی از عزیزامو از دست دادم...🖤
اونجایی که مادر شهید وصیتنامه و خوند عذاب وجدان شدید گرفتم مخصوصا اون تیکه ای که درمورد حجاب بود...
شب که رفتم خونه کلا ذهنم درگیر بود
فردا صبحش که شنبه بود مدرسه نرفتم و با خانواده به تشییع جنازه رفتیم از امامزاده یحیی شروع میشد
هنوزم که هنوز وقتی امامزاده یحیی میرم یاد اون روز میوفتم 💔🖤
خیلی شلوغ بود اون روزا فکرشم نمیکردم که وسط اون اغتشاشات مراسم شهید انقدر شلوغ بشه ولی شلوغ بود خیلی ...
همیشه که میخوام برم آرامگاه از کنار آتش نشانی رد میشم یاد اون صحنه گل های پرپر شده که ریخته بودن رو تابوت شهید و میوفتم
سوم شهید ک حسینیه عاشقان بود و هفتم هم سر مزارش هم گذشت...
یادمه اون روزا کلا ذهنم درگیر این شد که برای خودم چادر بگیرم
ولی میترسیدم بگیرم و بعد از یه مدت بیخیال بشم
دیگه با کلی فکر کردن تصمیم خودمو گرفتم و به خانواده گفتم خانواده هم مخالفتی نکرده بودن.
اخرای آذر دیگه یادمه چادری شده بودم
حس خوبی داشت واقعا که به میل خودت همچین تصمیم قشنگی گرفتی.
یه تصمیم دیگه ای که گرفتم این بود که مثل شهید صالحی نماز هامو اول وقت بخونم...