بس کن رباب
بس کن رباب نیمهای از شب گذشته است
دیگر بخواب نیمهای از شب گذشته است
کم خیره شو به نیزه، علی را نشان نده
گهواره نیست دست خودت را تکان نده
با دستهای بسته مزن چنگ بر رُخَت
با ناخن شکسته مزن چنگ بر رُخَت
بس کن رباب حرمله بیدار میشود
سهمت دوباره خندۀ انظار میشود
ترسم که نیزه دار کمی جابهجا شود
از روی نیزه رأس عزیزت رها شود
یک شب ندیدهایم که بی غم نیامده
دیدی هنوز زخم گلو هم نیامده
گرچه امید چشم ترت ناامید شد
بس کن رباب یک شبه مویت سپید شد
پیراهنی که تازه خریدی نشان مده
گهواره نیست دست خودت را تکان مده
با خنده خواب رفته تماشا نمیکند
مادر نگفته است و زبان وا نمیکند
بس کن رباب زخم گلو را نشان مده
قنداقه نیست، دست خودت را تکان مده
دیگر ز یادت این غم سنگین نمیرود
آب خوش از گلوی تو پائین نمیرود
بس کن ز گریه حال تو بهتر نمیشود
این گریهها برای تو اصغر نمیشود
@shahidshalamche_8
طبق قرارمون ۱۰۰ صلوات امروز برای حاجت روایی همه بنده های خوب خدا🌱🌸
#التماس_دعا
دلتنگِ
رخ
فاطمهاش
بود
علے...(ع)
وقت
سحـر
از غصـه
نجاتش دادند...
@shahidshalamche_8
شب های قدر توسل به وجود مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها و وجود مبارک امام عصر علیه السلام داشته باشید.
#علامهطباطبایی | #شبقدر