انقدر دلم تنگ بود ک فقط داشتم تو هواش نفس میکشیدم ک ریه هام پر شه از هوای شهداااا🥲
بعد استراحت کردن بچها تقسیم کارها شروع شد🚶♀
شاید هرجا ک باشید تمیز کردن سرویس بهداشتی کار خوبی نباشه.
ولی بچها حتی برای تمیز کردن سرویس بهداشتی از هم سبقت میگرفتن
چون ما واسه شهدا کار میکردیم ن واس شخص خاصی
کار واسه شهدا خیلی قشنگه خیلی زیاد.
حتی میخواد اون کار تمیز کردن سرویس بهداشتی باشه
شب هم ک منتظر زائرهای دانش آموز های بازیگوش مون بودیم ک شهدا دعوت شون کردن بودن خونه شون. 🙃
زائرهای ما شب اول مهمون ما بودن شب دوم مهمون خادم های ک تو اردوگاه شهید مصطفی مسعودیان بودن شب سوم اردوگاه شهید باکری
و شب آخر مجدد مهمون ما.
یعنی زائرهای ک میومدن میشدن زائرهای ورودی های ما زائرهای ک میرفتن میشتن زائرهای خروجی ما.
خلاصه ای بود از گوشه خادمی ما
ان شاءالله رزق تون بشه.
دعا کنید برام.
امسال ک توفیق نشد برم
ان شاءالله سالهای دیگه.
من از نامش که زینت بر علی گشتهس دانستم،
زمانی زینتِ الله و اکبر میشود زینب.