رفقا! تا جوونید، جوونه بزنید! جوونی بهارِ عمره #حسین_یکتا

سلام شبتون بخیر (: امروز غروب ی نقطه ای از شهر بودم. خواستم بگم که وضعیت حجاب خیلیییییییییییییییییییی داغووووووونه🥲🤦‍♀🤦‍♀🤦‍♀🤦‍♀🤦‍♀

میدونم میدونید همتون خبر دارید ولی این وضعیت اصلاااااااااا خوب نیست...

با خودم و سه نفر دیگه غیر خودم. فقط چادری بودیم بقیه هیچ🤦‍♀🤦‍♀🤦‍♀ حالا اصلا چادری هم میگیم هیچی حجاب کامل کسی نداااااااااااشت

این واسه کشور ما که این‌ همه شهید داده و داره شهید میده همچنااااان خيلي جای تاسف دارههههههه

فقط میتونم بگم که خداااا فقط فرج آقا امام زمان عج برسووووونه بخدااااا قسم آدم دلش میخواد بشینه گریه کنه زار زار فقط گریه کنهههه

هرچی نگاه میکنی هیچی از غیرت و حیا نمونده....

اللهم عجل لولیک الفرج بحق عمتی زینب(س) اللهم عجل لولیک الفرج بحق عمتی زینب (س) اللهم عجل لولیک الفرج بحق عمتی زینب (س)

بسم الله...

شب اول قبر به خاطر فشاری که از گناهانمون بهمون میاد به قدری فشار هست که شیری که در بچگی خوردیم از گوش و دهانمون میزنه بیرون؛ اونجا اگه امام حسین نیاد و امام زمان نیاد و نگن اینا از ما هستن، اگر شهدا نیان و واسطه نشن، بیچاره‌ایم؛ بیچاره. #حسین_یکتا

‌ یارت ای یار ِخراسانی چه شد ؟

دل شب تو هوای بارونی به یاد شما.🌱 ببخشید اگر عکس بد افتاده

حجابِ چهرهٔ جان می‌شود غبارِ تنم خوشا دَمی که از آن چهره پرده برفکنم چُنین قفس نه سزایِ چو من خوش اَلحانیست رَوَم به گلشنِ رضوان، که مرغِ آن چمنم عیان نشد که چرا آمدم، کجا رفتم دریغ و درد که غافل ز کارِ خویشتنم چگونه طوف کنم در فضایِ عالمِ قدس؟ که در سراچهٔ ترکیب، تخته‌‌بندِ تنم اگر ز خونِ دلم بویِ شوق می‌آید عجب مدار که هم‌دردِ نافهٔ خُتَنَم طرازِ پیرهنِ زَرکشم مبین چون شمع که سوزهاست نهانی درونِ پیرهنم

به بابایت بگو کارمو خانوم سه ساله بگو خیلی دوسش دارمو خانوم سه ساله💔🚶‍♀ 3/3/3

نماز لیلة الدفن ِ شهدای خدمت امشب بین نماز مغرب وعشاء را فراموش نکنید . 🔰سیدابراهیم رئیسی فرزند سید حاجی 🔰سید محمدعلی آل هاشم فرزند سیدمحمدتقی 🔰سیدمهدی موسوی فرزند سیدمحمدعلی 🔰سید طاهر مصطفوی فرزند سیداحمد 🔰حسین امیرعبداللهیان فرزند محمد 🔰مالک رحمتی فرزند حاج اسکندر 🔰بهروز قدیمی فرزند اسحاق 🔰محسن دریانوش فرزند مختار

بسم الله

یکی از خلبانان می گفت: در آذرماه ۱۳۵۹ اکبر به پایگاه کرمانشاه برگشت. او گفته بود که چند روزی به مرخصی می رود اما همان شب بازگشت! بیشتر خلبانان خواب بودند. اکبر هم آماده ی خواب شده بود که پرسیدم: قرار بود چند روزی مرخصی باشی؟ چی شد که ... گفت: توی این شرایط نمی تونم توی خونه بمونم. وقتی دشمن به راحتی حمله می کنه و اوضاع کشور این طوریه، باید برمی‌گشتم. 📚به نقل از کتاب #بر_فراز_آسمان #شهیدعلی‌اکبر‌شیرودی @shahidshalamche_8