eitaa logo
📗🇮🇷یازهراس♡شهیدتورجی زاده🇵🇸📗
3.1هزار دنبال‌کننده
22هزار عکس
12.2هزار ویدیو
236 فایل
#یازهــرا «س»💚 شهـــــ⚘ــــــیدزهرایی محمدرضا تورجی زاده🌷 📖ولادت:۱۳۴۳/۴/۲۳ 📕شهادت:۱۳۶۶/۲/۵ 🕯مزار:گلستان شهدای اصفهان 🆔️خادم شهید⚘ @s_hadi40 ♻️خادم تبادل🗨 ↙ @AA_FB_1357 #ثواب_کانال_تقدیم_حضرت_زهرا_س♡✅
مشاهده در ایتا
دانلود
3.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ری اکشن مردم جهان وقتی خودتو اسرائیلی جا میزنی 🇮🇷  @shahidtoraji213
📌تیتر امروز روزنامه آگاه: شکست منطقه پرواز ممنوع حضور عراقچی در منطقه و سفر به لبنان و سوریه سیستم پرواز ممنوع رژیم صهیونیستی را به سخره گرفت/ یکپارچگی عملیاتی حزب‌الله و زمین‌گیرشدن صهیونیست‌ها بخش دیگری از فضای امروز منطقه است. 🇮🇷  @shahidtoraji213
3.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حامیان فلسطین در شیکاکو دست از سر ایران فلسطین و لبنان بردارین دانشجوی ایرونی روشنفکر آب دهی گیاهان دریایی: ببین تقصیر جمهوری اسلامی و حماسه🤡 🇮🇷  @shahidtoraji213
🔵 منابع عبری: گزارش های تایید نشده حاکی از آن است که ایران روز گذشته آزمایش هسته ای انجام داده است که منجر به زلزله ای به بزرگی 4.6 درصد در مقیاس ریشتر شده است. 🔹️آژانس های اطلاعاتی غربی اکنون در حال بررسی هستند که آیا این زمین لرزه طبیعی بوده یا نتیجه آزمایش هسته ای زیرزمینی بوده است. 🇮🇷  @shahidtoraji213
4.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
 🟩🟨♦️♦️🟨🟩 🔵 هدف‌گیری گله ای جانوران صهیونسیت با موشک ضد زره جنوب لبنان 🔹 اینجوری تیکه تیکه میشن تو نبرد زمینی. 🇮🇷  @shahidtoraji213
🔴 سردار حاجی زاده: به زودی چیزی غیر از پهپاد و موشک و هسته ای روی میز میگذاریم که معادلات را عوض کند. 🌍 🇮🇷  @shahidtoraji213
🔴رسانه های اسرائیلی: موشک هایی از نوار غزه به سمت جنوب عسقلان شلیک شد 🇮🇷  @shahidtoraji213
♨️این افسر بازنشسته ارتش رژیم صهیونیستی در توییتی در انتقاد از جاه‌طلبی‌های نتانیاهو افشا می‌کند که در ۴۸ ساعت گذشته بیش از ۳۰۰ صهیونیست در نبرد زمینی در لبنان کشته و زخمی شده‌اند. پس از آن ارتش اکیپی را برای برخورد با این فرد به منزلش می‌فرستد. و جالب اینکه او نیز در پاسخ در توییت دیگری می‌گوید: نتانیاهو دیشب اوباش خود را به خانه‌ام فرستاد تا مرا تهدید کنند. حداقل ۳۰ تا صلوات داره🙂 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🇮🇷  @shahidtoraji213
1.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عبدالحمید خراسانی از مردم قهرمان ایران ورهبری محترم ایرانی که مقابل صهیونیزم جهانی ایستادن تشکر میکنم 🇮🇷  @shahidtoraji213
🚨گعده جریان نفاق ملی در منزل خاتمی در جماران اعضای اصلی و حاضر در گعده نفاق ملی سعید حجاریان، عباس عبدی،محمدرضا تاجیک، علی ربیعی، محمدفاضلی به نمایندگی از رضاصالحی امیری، غلامحسین کرباسچی، آذرمنصوری، موسوی لاری، مجید انصاری، هادی خانیکی، جابری انصاری 🔸️موضوع گعده: سیاستگذاری و ریل گذاری برای جبهه اصلاحات و دولت چهاردهم 🔸️مصوبات: ۱. فشار مضاعف به حاکمیت برای آزادسازی شماری از زندانیان سیاسی ۲. ادامه فشار رسانه‌ای به صداوسیما، شهرداری و سایر نهادهای خارج از اراده دولت برای همسو شدن با دولت جدید. (هدف از این اقدام صرفا همسو شدن یا تغییرات مدیریتی نیست بلکه تغییر زمین بازی به زمین حریف است) ۳.تبدیل انتخابات شورای شهر سال آینده به رفراندوم. تهییج افکارعمومی، آماده سازی اقشار در پاییز ۴۰۳ و بهار ۴۰۴تهدید به خروج از حاکمیت و استعفای جمعی در صورت حذف مهرهای اصلی در انتخابات ۴. معرفی جابری انصاری بعنوان مسئول راهبری رسانه‌های تحت امر دولت از جمله ایرنا. ۵. ایجاد کمیته رفع حصر با مدیریت پنهان مجید انصاری و طرح مکرر آن در فضای رسانه‌ای کشور ۶. تقدیس‌گری و ارتقاء نقش و چهره سید 🔸️مراقب فتنه گران داخلی (دستهای اسرائیل )باشید!! 🇮🇷  @shahidtoraji213
📚 انتشار کتاب « عزیز زیبای من » ✍ کتاب «عزیزِ زیبای من» مستند روایی از روزهای پایانی زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی است. 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خواهشمندیم با ما همراه باشید.
« بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم » صلوات ‌‌و سلام خداوند بر ارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت « عزیز زیبای من » 📚 کتاب «عزیزِ زیبای من» مستند روایی از روزهای پایانی زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی است. 🔹فصل اول : 🔸صفحه:۲۲،۲۳ ✍راوی خانواده محترم شهید سلیمانی فاطمه هم آرام آرام سرش را ماساژ می داد. دستش را می برد لای موهای او و نوازشش می کرد. حاجی هم کم کم چشمهایش رامی بست و به خوابی شیرین اما کوتاه فرو می رفت. از راه که می رسید، فاطمه با اشتیاق به سمتش می دوید.جوراب های بابا را در می آورد و شروع می کرد پاهایش را ماساژ دادن. پاهای حاجی از شدت درد همیشه کبود بود. عوارض شیمیایی هم گاهی به آن اضافه می شد و درد را بیشتر می کرد. هم در دوران دفاع مقدس شیمیایی شده بود، هم دو بار در حلب سوریه. پاهایش تاول می زد و اذیتش می کرد. فاطمه با مهربانی و دلسوزی مادرانه، پاهایش راماساژ می داد تا کمی از دردهایش کم شود. حالا او همان فاطمه بود؛ همان که تسکین دهنده دردهایش بود! اما بابا همچنان در سکوتی عمدی به سر می برد. پس چرا حاجی به او نگاه نمی کرد و حرفی نمی زد؟! فاطمه که دید بابا چیزی نمی گوید، سکوت کرد و فقط به او چشم دوخت. حاجی طاقتش تمام شد، بدون اینکه در چشمهای فاطمه نگاه کند، دست او را گرفت وبه سمت خودش کشید. زیر گوشش آرام گفت:«فاطمه، بابا، مشکلی چیزی نداری؟!» «نه بابا جون.» «مطمئنی؟!» «بله.» بعد هم دست فاطمه را رها کرد و کمی او را به سمت عقب هل داد. همان طور که به نقطه ای نامعلوم خیره شده بود، به فاطمه گفت:«بابا من حسرت به دلم می مونه. هیچ وقت بچه تو رو نمیبینم...!» فاطمه در سکوت به او نگاه کرد. غم عجیبی همه وجودش را گرفت. اصلاً طاقت نداشت این حرفها را از پدرش بشنود که جانش به جان او بند بود. سریع بلند شد و رفت توی اتاق خودش را با بازی با بچه ها سرگرم کرد تا کمتر به حرفی که از پدرش شنیده بود، فکر کند. کمی نگذشته بود که قامت پدر در چهارچوب در ظاهر شد. ایستاده بود و به فاطمه نگاه می کرد: ادامه دارد.....