eitaa logo
📗🇮🇷یازهراس♡شهیدتورجی زاده🇵🇸📗
3هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
224 فایل
#یازهــرا «س»💚 شهـــــ⚘ــــــیدزهرایی محمدرضا تورجی زاده🌷 📖ولادت:۱۳۴۳/۴/۲۳ 📕شهادت:۱۳۶۶/۲/۵ 🕯مزار:گلستان شهدای اصفهان 🆔️خادم شهید⚘ @s_hadi40 ♻️خادم تبادل🗨 ↙ @AA_FB_1357 #ثواب_کانال_تقدیم_حضرت_زهرا_س♡✅
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 بیایید با همدیگر قسمتی از خاطرات شهید عزیزمان را با هم مرور کنیم. 🍇امام رضا علیه السلام راوی: علی تورجی زاده و دوستان شهید 🔰آخرین روزهای اسفند65 آمد مرخصی. کمتر کسی باور می کند که محمد رضا بیست و دو سال داشته باشد! فکر می کردیم سن او حداقل ده سال بیشتر است.سَر و دست و صورتش پانسمان شده بود! 🔰این بار شدیدتر از قبل مجروح شده. وقتی حساب کردم دیدم این دهمین باری است که محمد مجروح شده! چند روزی در تعطیلات عید اصفهان بود. با هم رفتیم بیمارستان. پس از معاینه گفت: شما دیگر نباید به جبهه بروید! ترکشهای خمپاره در اطراف ریه شما قرار دارد! خیلی خطرناک است. 🔰اما محمد توجهی نکرد. کارش شده بود رفتن سر مزار دوستان شهیدش. بیشتر از همه سید رحمان. می گفت: از اینکه به منازل شهدا سر بزنم خجالت می کشم. خسته بود و دل شکسته. می گفت: توی گلستان شهدا بیشتر از داخل شهر رفیق دارم. 🔰از خانه کمتر خارج می شد. از شهر بدش آمده. از مردمی که صبح تا شب به دنبال پول بودند. از کسانی که به خاطر پول همه کار می کردند. از کسانی که گویی هدف خلقت آنها کسب مال است. 🔰مجلس دعای توسل برقرار شد. در گلستان شهدا. محمد مشغول خواندن بود. اما لحن خواندن های او تغییر کرده. 🔰اشک می ریخت و از عمق جان ناله می زد. همیشه برای پیروزی رزمندگان دعا می کرد. اما این بار بیشتر دعایش آرزویش شهادت بود. 🔰می گفت: خدایا دیگه طاقت ماندن ندارم. دنیا برای ما تنگ و کوچک شده! 🔰واقعاً همین طور بود. محمد مثل کبوتری بود که در قفس زندانی اش کرده اند. 🔰دوستانش تماس گرفتند. قرار شد با آنها به مشهد برود. محمد حداقل سالی یکبار را به مشهد می رفت. اما این بار نمی توانست ساک خودش را بردارد. این توفیق نصیب من شد که با آنها بروم 🔰با آقای سقائیان نژاد که از بچه های همرزمش بود صحبت میکرد. میگفت: هر وقت مشهد آمدی برنامه ریزی کن!   🔰هر روز از داخل رواقها و صحن ها زیارتنامه بخوان. فقط روز آخر داخل حرم برو. کاری کن که زیارت آقا برایت عادی نشود. 🔰دوستانش می گفتند: محمد در مشهد داخل حرم نمی آید! همیشه داخل صحن گوهرشاد می نشست. از همانجا دعا می خواند. 🔰صبح روز اول بود. محمد زودتر از بقیه بلند شد. جلوجلو راه افتاد. ساعتی تا اذان مانده بود. در راه صورتش خیس از اشک بود. اذن دخول را خواند. از صحن گوهرشاد وارد حرم شد! من هم با تعجب به دنبالش بودم! 🔰حالت عجیبی داشت. گویی فقط آقا را می دید. از میان جمعیت جلو آمد. به نزدیک ضریح مطهر رسید.همانجا ایستاد. با امام رضا علیه السلام مشغول صحبت شد.گویی آقا در کنارش ایستاده. اشک می ریخت و حرف می زد. 🔰بعد به کناری آمد. مشغول خواندن زیارتنامه شد. یک بسته را هم متبرک کرد. بعدها فهمیدم کفن بوده! 🔰حال محمد خیلی تغییر کرده بود.می گفت: همان شب اول آقا را در خواب دیدم. فرمودند: بیا داخل حرم و حاجت خود را بگیر! 🔰از حرم بر می گشتیم. اینجا هم دست از شوخی برنمی داشت. رفت جلوی یکی از نوار فروشی های اطراف حرم. خیلی جدی گفت: آقا نوار مداحی تورجی رو داری؟! جواب داد: تورجی دیگه کیه! 🔰محمد گفت: همین مداح جدید، خیلی هم قشنگ می خونه! آن آقا هم گفت: نه ، نداریم. 🔰زیارت با صفایی بود. چند روز مشهد بودیم. محمد صبح ها بعد از نماز در صحن گوهرشاد زیارت عاشورا می خواند. جمعیت زیادی اطراف ما جمع می شد. 🔰شب آخر هم داخل صحن مجلس دعا گرفتیم. محمد با آن صدای ملکوتی مداحی می کرد. 🔰بچه ها همه اشک می ریختند. این بار هم جمعیت زیادی اطراف ما جمع شده بود. 🔰محمد در این سفر آنچه می خواست از آقا گرفت ( شهادت را گرفت ) 🚩 ╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮  @shahidtoraji213 ╰─*═ঈ♥️ঈ═*─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این پست صفحه نشرآثار رهبری است که #FATF رو به #چاه_فاضلاب تشبیه کردند. ✅ ما اجازه تکرار تاریخ را نخواهیم داد. #شهیدمحمدرضا_تورجی_زاده🚩 ╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮  @shahidtoraji213 ╰─*═ঈ♥️ঈ═*─╯
💎 بچه‌داری از آن کارهای سخت است. شما هر کاری را در نظر بگیرید که خیلی دشوار باشد، در مقابل بچه‌داری در واقع آسان است. مردها یک روز هم نمی‌توانند این کار را انجام دهند. زنها با دقت، با حوصله و با ظرافت این کار بزرگ را انجام می‌دهند. خدای متعال، در غریزه آنها این توان را قرار داده است. ۱۳۷۴/۸/۲۲
✨قرار عاشقی✨ 🏴 یا امام رضا(ع)💚 #به_نیابت_از #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده #صلوات_خاصه_امام_رضا_ع اَللّهُمَ صَلِّ عَلی عَلیِّ بنِ موسَی الرِّضَا المُرتَضی اَلاِمامِ التَّقیِّ النَّقی وَ حُجَّتِکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضِ وَ مَن تَحتَ الثّری الصِّدّیقِ الشَّهید صَلوةً کَثیرَةً تامَّةً زاکیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیتَ‌ عَلی ‌اَحَدٍ مِنْ اَوْلیائِک #کانال_شهید_تورجی_زاده🚩 ╔═ ════⚘ ═╗ @shahidtoraji213❣ ╚═⚘════ ═╝
سلام بزرگواران شبتون بخیر به رسم هرشب🍃 تلاوت میکنیم سوره مبارکه فاتحه الکتاب و ۵ گُل صلوات🌺🌺🌺 هدیه به شهید عزیز محمدرضا تورجی زاده🥀 اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚زیارتنامه📜♥️ #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها به نیابت از #شهید_تورجی_زاده🌹برای امر فرج و حاجت روایی همه بزرگواران✅... 🌻======✨=======🌻 🍃🌼🌸🌸🌼🌸🌸🌼🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ 🌼صَابِرَهً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ 🍃أَبُوکِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَی (أَتَانَا) بِهِ وَصِیُّهُ فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ 🌼إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَیَتِکِ... 🍃🌼🌸🌸🌼🌸🌸🌼🍃 🌻======✨=======🌻 🌼التماس دعای فرج🌼 #شهیدمحمدرضا_تورجی زاده🚩 ╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮  @shahidtoraji213 ╰─*═ঈ♥️ঈ═*─╯
#راهی_که_از_سَر_گرفتیم ... ❤️ سر برای عشق ناچیـز است در آئینـمان ... بند دل‌هامان گره خوردہ است بر پوتینمان ... #شهید_نوید_صفری #صبحتون_شهدایی🌷 #شهیدمحمدرضا_تورجی_زاده🚩 ╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮  @shahidtoraji213 ╰─*═ঈ♥️ঈ═*─╯ 🕊🕊
✅شهیدی که بعد از شهادت شخصی را که منکر اهل بیت بود را برای نماز شب از خواب بیدار کرد‼️👇👇   مادرشهید: یک مورد اتفاق افتاد که برای خودم نیز بود و برای دیدنش نیز به شیراز رفتم. آن جوان را در یک یادواره ای که برای محمدرضا در شیراز گرفته بودند,دیدم. با اینکه دو ماه از اتفاقی که برایش افتاده بود, وقتی من را دید فقط گریه می‌کرد💔😞 او تعریف می‌کرد: که فردی 32 ساله هستم که تا پانزده سالگی بچه‌ای پاک و طاهر بودم و قرآن‌خوان و نماز خوان و اهل مسجد بودم🙂 به سبب آشنایی با دوستان از راه به‌در شدم و 17 سال خدا و ائمه را شدم و هیچ چیز را قبول نداشتم و هر گناهی که بگویید از من سر زده است😔  اسم من بود بعد از آنکه آن اتفاق برایم افتاد یک اسم عجیب و غریب برای خود گذاشتم و بعد از آن اتفاق حتی پدر و مادرم من را عاق کرده بودند و از خانه خود بیرون کرده بودند😞😞😞 یک شب نزدیک اذان صبح دیدم یک جوانی مرا صدا می‌زند 😳«حاج مصطفی پاشو وقت نماز است» من بلند شدم و نشستم و خیلی متعجب شدم و دوباره خوابیدم,😐دوباره آن پسر به خوابم آمد و گفت «حاج مصطفی پاشو یک ربع به اذان مانده, پاشو نماز بخوان»😊✋🏼 این را که گفت بلند شدم و چهره‌اش به دلم نشست🙂❤️ 10 روز در اینترنت دنبال این شخص بودم که بعد پیدایش کردم و با او آشنا شدم😍💔 آن جوان می‌گفت: محمدرضا آنقدر بر روی من اثر گذاشته که با همه آن دوستانم قطع رابطه کردم و از همه گناهانم توبه کردم و به خاطر توبه‌ام و مال‌های حرامی که کسب کرده بودم, تمام زندگی‌ام را فروختم تا مال‌های حرام از زندگی‌ام بیرون برود👌💔 و حقوق ضایع شده را به صاحبانش بازگردانم و حتی برای جلب یک رضایت 4،5 بار به مازندران رفتم تا حق ضایع شده را بازگردانم.🙂 ____ +ان شاءالله از این نگاه ها شهدا به ماهم بندازند 🚩 ╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮  @shahidtoraji213 ╰─*═ঈ♥️ঈ═*─╯ 🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊
📗🇮🇷یازهراس♡شهیدتورجی زاده🇵🇸📗
🌴 بعد از شهادتش سپردم همه جا را دنبال وصیتنامه اش گشتند. حتی توی وسایلی که در سوریه جامانده بود اما وصیت نامه ای در کار نبود‌ تنها چیز مکتوبی که از او موجود است همان نامه ای است که برای همسرش در شب شهادت 💚 نوشته بود 🌴 این وصیتنامه را بعد از شهادتش منتشر کردم. محض اطمینان، یکبار از همسرش درباره وصیتنامه سوال کردم. گفت: یک بار در خانه درباره ی وصیتنامه از او پرسیدم، پوستر شهید همت را نشان داد و گفت: وصیت من این است، محمودرضا پوستری از حاج همت در اتاق کوچکش روی کمد وسایل شخصی اش چسبانده بود، روی این پوستر، زیر تصویر حاج همت این فراز از وصیت نامه‌اش نوشته شده بود 📜 با خدای خود پیمان بسته ام تا آخرین قطره خونم در راه حفظ و حراست از انقلاب الهی یک آن آرام و قرار نگیرم✊ راوی:برادرشهید 🌷 🚩 ╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮  @shahidtoraji213 ╰─*═ঈ♥️ঈ═*─╯ 🌹🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دست نوشته ی شهید حججی برای بانوی صبر👆 #شهادت_روزیتون▪️ #شهیدمحمدرضا_تورجی_زاده🚩 ╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮  @shahidtoraji213 ╰─*═ঈ♥️ঈ═*─╯
❤️ازشهدا یادگرفتم : .. 😔از ابراهیم هادی ، پهلوانی را .. 😔از حاج همت ، اخلاص را .. 😔ازجهان آرا،شجاعت را .. 😔از باکری ها ، گمنامی را .. 😔از علی خلیلی ، امر به معروف را .. 😔از مجید بقایی ، فداکاری را .. 😔از حاجی برونسی ، توسل را .. 😔از مهدی زین الدین ، سادگی را ..   از حسين همدانى ، جوانمردى و اخلاق را 😭بااین همه نمیدانم چرا ، موقع عمل که میرسد ، شرمنده ام !! .. 😭نه این شرمندگی نیست ☘☘☘☘🍃 🚩 ╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮  @shahidtoraji213 ╰─*═ঈ♥️ঈ═*─╯
🌸🍃🌸🍃 ﮐﺴﯽ ﺳﺮﺍﻍ ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: می ﺷﻮﺩ همۀ ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯽ؟ ﮔﺮﺩﻭﻓﺮﻭﺵ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﻧﺪﺍﺩ. ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﮔﺮﺩﻭ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯽ؟ و ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﺪ. ﭘﺲ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺩﺳﺖ ﮐﻢ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﮔﺮﺩﻭﯼ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯿﺪ. ﺍﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ بالاخره ﮔﺮﺩﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ. ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﮔﺮﺩﻭ ﮐﻪ ﺍﺭﺯﺵ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺑﺪﻫﯿﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﺮﺩﻭ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﮔﺮﺩﻭﯼ ﺳﻮﻡ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﮕﯿﺮﺩ. ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﮐﻪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﮔﻔﺖ: ﺯﺭﻧﮕﯽ، ﺍﯾﻦ ﻃﻮﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﯾﮑﯽ، ﯾﮑﯽ ﻫﻤﻪ ﯼ ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺗﺼﺎﺣﺐ ﮐﻨﯽ؟ ﻣﺸﺘﺮﯼ ﺳﻤﺞ ﮔﻔﺖ : ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺩﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺪﻫﻢ. ﻋﻤﺮ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﻧﯿﺰ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ. ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻔﺮﻭﺵ، ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻗﯿﻤﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ. ﻭﻟﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻪ، ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﯽ ﻭ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﯿﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮﺕ ﺍﺯ ﮐﻒ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ ﻧﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﻧﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ، پس تا میتوانی برای آخرتت توشه ای جمع کن و ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪ لحظه زندگیت ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮ که عمر آدمی بسیار کوتاه است. 🚩 ╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮  @shahidtoraji213 ╰─*═ঈ♥️ঈ═*─╯
الهٰی به عَلیٍ تا که گفتم یا شوریده و شیدا شدم تا نجف پرواز کردم از غم‌ها شدم قطره بودم از کرامات دریا شدم لایق دست دعای حضرت شدم
📗🇮🇷یازهراس♡شهیدتورجی زاده🇵🇸📗
الهٰی به عَلیٍ تا که گفتم یا #علی شوریده و شیدا شدم تا نجف پرواز کردم #راحت از غم‌ها شدم قطره بودم
حواسم شش دانگ به تربیت پسر‌ها بود حواسم شش دانگ به تربیت پسر‌ها بود. برایشان ساعت گذاشته بودم که از فلان ساعت نباید دیرتر از مدرسه برسید خانه. یا تابستان‌ها که تعطیل بودند تنها از ساعت ۶ تا ۷ حق داشتند بیرون با بچه‌ها بازی کنند. موقع درس خواندنشان که می‌شد محمد را می‌فرستم زیر زمین، محرم را می‌فرستادم یکی از اتاقها، هادی را می‌فرستادم آشپزخانه، مهدی را هم می‌گذاشتم داخل یک اتاق دیگر، محسن را هم می‌فرستادم حیات. نمی‌گذاشتم کنار هم باشند که حواسشان پرت شود. شما توجه کن پنج پسر داشتن یعنی پنج کتونی میخی، پنج شلوار لی و پنج کیف مدرسه. هر روز بدون اینکه بفهمند داخل کیف هایشان را نگاه می‌کردم مبادا چیز نامربوطی پیدا کنم. بهشان سفارش کرده بودم مسیر مدرسه را از همین راهی که می‌روید از همان برگردید. اگر اتفاقی افتاد من بیایم مدرسه. تا کمی دیر می‌کردند سریع می‌رفتم مدرسه. یک روز محرم و برادرهایش آمدند خانه یک جک ماشین دستشان هست. پدرش پرسید: این چیه؟ محرم گفت در شهرک بعثت یک ماشین وسیله خالی کرد هر کسی یک چیزی برای خودش برداشت و برد ما هم این را آوردیم. پدرش به شدت ناراحت شد و گفت همین الان برمی‌گردانید سر جایش. گفتند الان شب شده ما می‌ترسیم، گفت: خودم هم می‌آیم. دست پنج تا را گرفت و رفتند گذاشتند سر جایش. پدرش گفت: این کار حرام است، دزدی است! هر کسی هم ببرد شما نباید ببرید. شوهرم به شدت حواسش به نان حلال آوردن بود و من هم از داخل خانه مواظب بودم تا محرم و بقیه بچه‌ها درست بزرگ شود. سال دوم دانشگاه یکروز آمد گفت: مامان سعید همکلاسی ام می‌گوید دایی من در دانشگاه امام حسین (علیه السلام) است، تو هم برو دانشگاه امام حسین (علیه السلام) امتحان بده. آخه مامان دلم می‌خواهد بروم سپاه. پدرش می‌گفت تو قبول نمی‌شوی. اما من گفتم باشه بیا برو شاید قبول شدی مادر. امتحان داد و اتفاقا قبول شد. محرم اینگونه وارد سپاه شد. وقتی وارد سپاه شد می‌دانستم مأموریت زیاد می‌رود، اما برایمان توضیح نمی‌داد کجا می‌رود و چطور؟ ما هم سوال نمی‌کردیم. اما آخرین باری که می‌خواست برود متوجه شدیم می‌رود سوریه. پدرش گفت نمی‌دانم چرا حس می‌کنم این بار دفعه آخری بود که او را دیدیم. تا این را گفت بند دلم پاره شد و گفتم حاجی اگر مطمئنی اجازه نده برود. گفت: چرا اجازه ندهم؟ او خیلی وقته این راه را انتخاب کرده حالا بعد از این همه مدت مانعش شوم؟ خدامی‌خواست که برود و برای حضرت زینب (سلام الله علیها) به شهادت برسد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❖ بخونین خیلی قشنگه🌼🍃 🌔چند ویژگی منحصر به فرد امام حسین علیه السلام🌔 🌗--تنها امامی که شش ماهه به دنیا آمدند 🌗--تنها امامی که از هیچ بانویی شیر نخوردند و تغذیه ی ایشان تنها توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صورت گرفته است 🌗--تنها امامی که روز ولادتشان،پدر و مادر و جد و نزدیکانشان برای ایشان گریه کردند 🌗--تنها امامی که در معرکه ی جنگ به شهادت رسیدند 🌗--تنها امامی که در دعای توسل ازایشان به عنوان (ایّها الشهید) یاد شده با اینکه همه ی ائمه ی ما شهید شده اند. 🌗--تنها امامی که در زمان حیات خود پدر دو شهید شدند( علی اکبر علیه السلام و علی اصغر علیه السلام ) 🌗— تنها امامی که اربعین و زیارت اربعین دارند 🌗— تنها امامی که قبر مطهرشان بیش از ده بار توسط ظالمان خراب شد تا اثری از آن باقی نمانَد!! اما همچنان پابرجاست 🌗— تنها امامی که بدون غسل و کفن دفن شدند 🌗— تنها امامی که سر مبارکش از بدن جدا شد. 🌗--تنها امامی که تشنه لب با هزاران زخم تیر و نیزه و شمشیر و سنگ بر بدن به شهادت رسیدند 🌗--تنها امامی که بعد از شهادتش،خانواده اش اسیر شدند. 🌗— تنها امامی که پدر و مادر و 9 نسلش معصوم بودند. 🌗--تنها امامی ک تولدش در ماهی است ک هیچ شهادتی درآن نیست و شهادتش در ماهی است که هیچ تولدی درآن نیست 🌗--تنها امامی که خوردن خاک قبرش اشکال ندارد 🌗--تنها امامی که دعا تحت قبه ی ایشان به اجابت می رسد 🌗--تنها امامی که امام زمان شبانه روز حداقل دو مرتبه بر او گریه می کند! 🌗--تنها امامی که سرعت و وسعت کشتی نجاتش از سایر امامان بیشتر است اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 🚩 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @shahidtoraji213 ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
°•. ‼️ داشت‌‌رو‌زمین‌با‌انگشتــ چیزۍ‌می‌نوشتـــ رفتن‌جلو‌چندین‌متر؛ دیدن‌صدبار‌نوشته! حسیــــن حســــین حســــین طوریڪه‌انگشتش‌زخم‌شده! ازش‌پرسیدن‌‌ حاجۍ‌چیڪار‌میکنۍ؟؟ گفتــــ ↓ 🥀چون‌میسر‌نیستـــ من‌را‌ڪام‌او.. 🥀عشق‌بازۍمیــڪنم‌با‌نـــام‌او.. 🏷 🚩 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @shahidtoraji213 ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
شهید مدافع حرم ☘🌷روح الله مهرابی☘🌷 #سالگرد_شهادت #کانال_شهید_تورجی_زاده🚩 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @shahidtoraji213 ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🌹✨زندگی نامه شهید مدافع حرم روح الله مهرابی✨🌹: یازدهمین روز از دومین ماه سال 1361 دیده به جهان گشود. همزمان با سالروز میلاد امام امت و او همنام روح الله خمینی شد. خانواده ی شش نفری شان پر بود از صفا و صمیمیت و مهربانی. مدیریت و تربیت پدر، در کنار مهربانی و صفای مادر، در خانواده محیط امنی ایجاد کرده بود برای رشد و تعالی فرزندان. به سبب همین تربیت پدر انقلابی و مادر متعهد بود که همه ی خانواده حدود شرعی را رعایت می کردند و مقید به انجام وظایف الهی خود بودند. روح الله از کودکی علاقه زیادی به کارهای فنی داشت و درس و کار و زندگی اش را بر مبنای همین علاقه پیش برد. مقطع راهنمایی را که تمام کرد به پیشنهاد پدر لباس پاسداری بر تن کرد و به انجام خدمات فنی در مرکز بازسازی زرهی شهید زین الدین مشغول شد. در سال 1382 با دختری متعهد ازدواج کرد و ثمره ی ازدواجش دختری به نام زینب و پسری به نام حسین شد. او که وجودش سرشار از عشق و محبت به خانواده بود همه ی تلاشش را می کرد برای آن که زندگی راحت و پر مهری برای آنان فراهم سازد. میل و علاقه اش به تحصیل، درونش غلیانی ایجاد کرد تا با شوق و علاقه در کنار کار تحصیلاتش را هم ادامه دهد. پس در دانشگاه علمی کاربردی شهید دستواره مشغول به تحصیل شد از بهترین دانشجویان دانشگاه گشت. آنگاه که خاک کشورهای اسلامی در زیر آتش داعشیان کافر قرار گرفت و ترس از اشغال سرزمین های مقدس دل غیرتمندان را لرزاند، روح الله که تخصص و توانمندی لازم را داشت تصمیم گرفت به یاری مجاهدان بشتابد. پس داوطلب اعزام به عراق شد و از طریق موسسه شهید زین الدین با عنوان تکنسین ادوات جنگی اعزام شد. وی پس از پایان چهل روز اعزامش به عراق، در حالیکه آماده بازگشت به میهنش بود متوجه شد چند تجهیز نظامی در منطقه عملیاتی عاشورا زمین گیر شده و نیاز به بازسازی دارند پس به همراه همرزمش حمیدرضا مرادی داوطلبانه از بازگشت به وطن خودداری کرده و راهی منطقه ی عملیاتی شد. صبح روز جمعه دوم آبان ماه سال 1393 در حین ماموریت در تله ی انفجاری که توسط نیروهای خبیث داعشی در منطقه جرف الصخر عراق تعبیه شده بود، قرار گرفت و در عروجی آسمانی، حضوری جاودانه یافت و در سن 32 سالگی از شهدای مدافع حرم گشت. 🚩 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @shahidtoraji213 ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯