فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🇮🇷 دوستان، خواهش می کنم تا اخر کلیپ را نگاه کنید ، چون بسیار زیباست ومطمئنم بعداز دیدن این کلیپ حال دلتون خوب میشه.
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها @shahidtoraji213
📌 ماجرایی از شهید دانشگر که به نام « اذان به وقت حلب » معروف شد
🔹 پدر شهید عباس دانشگر میگوید:" بعد از دو هفته از شهادتش ، ساکش به دستمان رسید وسایل داخل ساک را یک به یک دیدم و ساک را کنار اتاق گذاشتم.
◇ در نیمههای شب ناگاه صدای اذان را شنیدم و از خواب پریدم. ساعت را نگاه کردم، دیدم نیم ساعت به اذان شرعی مانده؛ هیجان تمام وجودم را گرفته بود؛ دویدم در حیاط خانه که ببینم صدای اذان از مناره مسجد است یا نه!
◇ متوجه شدم صدای اذان از داخل خانه است؛ وقتی خوب دقیق شدم؛ دیدم اذان از ساک کنار اتاق است.
◇ سراسیمه به سمتش رفتم و گوشی تلفن عباس در ساک بود؛ گرفتم، نگاهم به آن خیره شد... روی صفحه نوشته بود: «اذان به وقت حلب »
◇ متوجه شدم که عباس در منطقه هم نماز اول وقت را ترک نکرده است.
🔹 عباس متولد اردیبهشت ماه سال 1372 در سمنان است.
◇ در سال 1390 کنکور سراسری شرکت کرد و با رتبه ی عالی در دانشگاه سمنان و در رشته مهندسی کامپیوتر (نرم افزار) قبول شد؛ اما به خاطر دور اندیشی و البته علاقه ای که به سپاه پاسداران داشت، در آزمون دانشگاه امام حسین علیه السلام هم شرکت کرد و قبول شد.
◇ دوم اردیبهشت سال 1395 به جبهه مقاومت در سوریه پیوست و سرانجام در بیستم خرداد در روستای هویز حومه جنوبی شهر حلب سوریه با موشک تاو آمریکایی به شهادت رسید.
#شهید_عباس_دانشگر
#شهید_مدافع_حرم
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها 🤲🏻
@shahidtoraji213
بهت افتخار میکنم مرد
شهر با شماها خیلی زیباتره👏👏👏
#ایران_اسلامی
@shahidtoraji213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ویژه #استوری تخریب قبورائمه بقیع
◼️توهرحرم میرم به یادتم دلم به خواب آرزوخوشه
کریمی وحرم نداری وغمت یه روزی من رومیکشه
@shahidtoraji213
📜فرازےاز
#وصیتنامه_شهید_علیرضا_نورے
♥️معبودا !
به بزرگی چیزهایی ڪه داده ای آگاه و راضیم ڪن تا ڪوچکی چیزهایی ڪه ندارم آرامشم را برهم نزند.
#اللهمعجللولیکالفرج
@shahidtoraji213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌👌🌹🌹
به وعده خداوند ایمان بیاوریم
آیت الله جوادی @shahidtoraji213
بسم ربِّ زهـــرا سلام الله
قسمت هفدهم
#خاطرات_شهیدتورجی_زاده
والفجر یک
نوار مصاحبه شهید تورجی و خاطرات دوستان
اوایل فروردین شصت و دو بود. در کنار بردار هدایت بودم . حرفهایش عجیب بود . می گفت : دیگر تحمل ندارم . دنیا برای خیلی کوچک شده!
دیگر طاقت ماندن ندارم . مثل انسانی شده ام که نمی تواند نفس بکشد. می خواهم داد بزنم! می خواهم پروازم کنم!
من هم با تعجب گوش می دادم. روحیاتش خیلی عوض شده بود. همان روز خبر رسید که عملیات دیگری در راه است .
خودروهای نظامی بچه ها را به سوی منطقه فکه شمالی منتقل کردند. رنگ چهره برادر هدایت تغییر کرده بود. گویی مسافری بود که آخرین لحظات سفر را طی می کرد.
چادرها برپا شد. قرار بود گردان چند روزی در آنجا مستقر باشد. آمد در جمع بچه ها . خیلی مودب صحبت کرد. پیشنهاد کرد در همین جا مسجدی برپا کنیم . چهار نفر به نام های برادران فیضی ، انصاری ، رضایت و بت شکن بلند شدند. آنها به همراه برادر هدایت پیگیر شدند و مسجد گردان راه افتاد. (شهید تورجی در نوار مکثی کرد و گفت : همه این پنج نفر شهید شده اند)
خاک سرزمین فکه گریه ها و ناله های جانسوز آنها را به یاد دارد . چه حالی داشتند . چگونه خدا را صدا می زدند. سجده های طولانی آنها را در نیمه شبها فراموش نمی کنم.
سه روز مانده بود به آغاز عملیات والفجر یک . از طرف فرماندهی گردان کلیه بچه ها را جمع کردند.
پس از سخنرانی همه نیروهای گروهان ها را جابجا کردند. گفتند : باید برای عملیات نیروهای با تجربه و کم تجربه ترکیب شوند.
برادر هدایت به گروهان عمار منتقل شد . محل استقرار آنها از گروها ما یعنی ابوذر جدا شد.
فاصله ما از هم زیاد بود. اما دلهای ما به هم نزدیک . از فرمانده اجازه می گرفتم .
هر روز مسافت طولانی با پای پیاده می رفم . به قصد دیدن او . نگاه او دریایی بود از معرفت . لبخند او روحیه من را تغییر می داد.
عصر روز بیستم فروردین بود. فرمانده ما اعلام کرد : امشب ساعت ده عملیات آغاز می شود. همان روز به دیدن برادر هدایت رفتم . همدیگر را در آغوش گرفتیم . بوی عطر خاصی می داد. چنین بویی به مشامم نخورده بود.!
چهره اش برافروخته بود. همینطور در آغوش هم بودیم . حال عجیبی بود. من مطمئن بودم که این آخرین دیدار ماست !
ساعت ده شب حرکت نیروها آغاز شد. ترس عجیبی داشتم . رنگم پریده بود. اولین باری بود که به طور مستقیم به خط دشمن حمله میکردیم . به ما گفته بودند : اگر دوستان شما هم روی زمین افتادند معطل نشوید . باید جلو بروید و کانالهای روبرو را تصرف کنید.
حالت بدی بود. صدای تیراندازی و شلیک منور قطع نمی شد. گویی عراقی ها می دانستند ما ازکجا حرکت می کنیم .
گروهان یاسر جلوتر از ما حرکت کرد. گروهان ما هم پشت سر آنها به راه افتاد. صدای شلیک تیربار عراقی ها لحظه ای قطع نمی شد.
بچه ها همین طور روی زمین می افتادند .صدای ناله ها همینطور زیاد می شد . در تاریکی شب چندین بار از روی بدن دوستانمان عبور کردیم !
مشغول دودن بودیم. برای لحظه ای تعجب کردم ! من به سَر ستون رسیده بودم . فقط سه نفر قبل از من بودند! این یعنی همه بچه های گروهان یاسر
هرلحظه منتظر گلوله ای بودم. ترس بر من غلبه کرده بود. یکدفعه به یاد برادر هدایت افتادم . توصیه کرده بود هر وقت در این حالت قرار گرفتی آیه سکینه را بخوان. بسیار به انسان آرامش می دهد. من هم شروع کردم : هو الذی انزل السَکینه فی قلوب المؤمنین
رسیدیم به کانال . اما اصلاً جای امنی نبود. گلوله های خمپاره دشمن به طور دقیق داخل کانال می خورد. کار سخت شده بود . دشمن موانع عجیبی را بر سر راه بچه ها به وجود آورده بود.
از مسیر کانال جلو رفتیم . ما پشت نیروهای دشمن رسیده بودیم ! تعداد نیروهای ما کم بود.
با فرماندهی تماس گرفتیم . گفتند : خط دشمن شکسته نشده. بسیاری از گردانها به خطوط موردنظر نرسیده اند. تا هوا تاریک است برگردید!
منورها آسمان را روشن کرده بود. آماده برگشت شدیم . در مسیر برگشت قمستی از کانال پر شده بود.
تیربارهای دشمن همان نقطه را زیر آتش گرفته بودند. هرکسی از آنجا عبور می کرد مورد اصابت قرار می گرفت.
با چند رفتیم کنار کانال . به سمت دشمن شلیک کردیم . بقیه بچه ها سریع به سمت عقب حرکت کردند. وقتی همه از آنجا عبور کردند. ما هم به سمت عقب دویدیم .
قبل از روشن شدن هوا به خاکریز شروع عملیات رسیدیم. هیچ کاری نمی شد کرد. بسیاری از دوستان ما در طی مسیر مانده بودند. با اینکه خسته بودم و خواب آلود اما سریع به سراغ بچه های گروهان عمار رفتم
تعداد بچه های سالم آنها هم کم بود. همه خسته بودند. هرکس گوشه ای افتاده بود. با تعجب از همه سوال می کردم.
از بچه ها سراغ هدایت را می گرفتم . هیچکس از او خبری نداشت. سراغ فرمانده شان رفتم . او هم اظهار بی خبری کرد. خیلی به دنبال او گشتم . اما هیچکس خبری نداشت .
#ادامه_دارد.
📚 کتاب یازهرا
🌷🇮🇷
🇮🇷🌷
حتی به سراغ محل نگهداری شهدا رفتم . آمبولانس ها و سنگر امداد گرها را گشتم . اما خبری نبود.
خسته شدم . در کنار بچه های گروهان عمار نشستم . یکی از بچه های همان گروهان پیش من آمد. او را می شناختم . او هم مثل من ارادت قلبی به برادر هدایت داشت .
بعد از سلام و احوالپرسی سراغ او را گرفتم . نفس عمیقی کشید . در حالی که بغض کرده بود گفت : زیاد دنبال او نگرد! عصر دیروز فرمانده ما یک نفر را برای نگهبانی می خواست . برادر هدایت مفاتیح کوچکش را برداشت و به سنگر جلو رفت .
دوساعت بعد برگشت . شخص دیگری جایگزین او شده بود . چهره هدایت خیلی تغییر کرده بود . یکپارچه نور بود . بوی عطر عجیبی داشت . وصیتنامه اش را همانجانوشته بود . آن را به من تحویل داد.
آنجا نوشته بود : در همان سنگر نگهبانی مولایش امام زمان (عج) را زیارت کرده ! در همانجا مژده وصل را از زبان آقا شنیده بود. برای همین دیگر آرام وقرار نداشت .
همان موقع شما آمدی . فکر می کنم متوجه بوی عطر شدی !؟ با تکان دادن سر حرفش را تأیید کردم .
ایشان در حالی که قطرات اشک از چشمانش جاری بود با صدایی بغض آلود ادامه داد: دنبال برادر هدایت نگرد.
همان روز بچه ها را به عقب منتقل کردند. من هم که چند ترکش ریز به بدنم خورده بود به بهداری رفتم .
فرمانده گردان ما خواب برادر هدایت را دیده بود. مضمون خواب حکایت از شهادت این انسان وارسته داشت . روز بعد کل گردان ما به مرخصی رفت .
#ادامه_دارد......
📚 کتاب یازهرا
╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮
@shahidtoraji213
╰─*═ঈ❤️ঈ═*─╯
#اصحاب_المهدی
⭕️بعضـیها به قول خودشان با خدا قهر مےڪنند
👈🏼 و با این بهانہ، وظایف دینے را کُلّاً بےخیال مےشوند.
❌از نماز گرفتـہ تا حجاب...
⚠️حتے براے اینڪـہ حال گیرے کنند، مقدارے از موها را بیرون مےریزند، آرایش مےڪنند و حتے لبخند تلخی هم براے نامحرم مےزنند
و بعد زیر چشمے بـہ آسمان نگاه مےڪنند!
❎البته خیلے زود سرشان را پایین می آورند،
چون مےدانند مرتڪب چـہ اشتباهے شده اند، خجالت میڪشند!!
😱 لجبازی، اونم با خدا!!
‼️مثلاً اگر روے خودت را از خورشید برگردانے ، نور خورشید ڪم مےشود
یا اصلاً شاید هم فڪر میڪنے از غصـہ تو دیگر طلوع نمےکند!
👋🏼نه....
⏪خودت را از روشنایی و زیبایے محروم میڪنے....
💘شڪست عاطفی
📿مستجاب نشدن دعا
🖊مشکلات درسی
💵مشکلات اقتصادی
👨👩👧👦خانوادگی و مانند آن...
😔انسان را بہ قهر می ڪشانَد.
🔻🔻راستی اگر او هم با یڪی دو بار نـہ شنیدن
ڪه چندین بار در روز با ارتڪاب گناه بـہ خدا میگوییم.....
با ما قهر میڪرد، چـہ اتفاقی میافتاد؟
❤️ خــ❥ـــدا همیشه با ماستــــ..😊
#کانال_شهید_تورجی_زاده🚩
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@shahidtoraji213
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━
📸 تصویری از هنرمند انقلابی مرحوم #نادر_طالب_زاده در کنار رهبر انقلاب.
🖤 بهمناسبت سالگرد درگذشت پژوهشگر و هنرمند انقلابی و پرتلاش و پرانگیزه آقای نادر طالب زاده رحمة الله علیه
@shahidtoraji213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴رئیسی: ناف اقتصاد را از #دلار، قطع میکنیم
🔹رئیسجمهور در نشست مشترک شورای برنامهریزی، توسعه و فعالان اقتصادی استان #خوزستان:
🔹در دولت دبیرخانهای فعال شده که روابط ارزی ایران با دنیا را تغییر میدهد
🔹این دبیرخانه بندناف قدرت دلار را میبُرد تا هم ارزش پول ملی را بیشتر کند و هم باعث میشود فعالیتهای بیشتری در منطقه داشته باشیم
#حذف_دلار
@shahidtoraji213
اگر دوست دارید در فتنه کشف حجاب دشمن حداقل کاری که میشه کرد رو انجام بدید، کافیه متن بالا رو چاپ و در محل کارتان یا محل رفت و آمد یا آسانسور و... نصب کنید؛ میتوانید خیلی محترمانه یک برگه به افرادی که کشف حجاب کردهاند، بدهید.
@shahidtoraji213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️تا الان شنیدهاید که رهبر معظم انقلاب بگویند خدا از فلانی نخواهد گذشت؟!؟
📍پس مسئله خیلی مهمه که آقا اینجوری صحبت میکنند...
➖➖➖➖
🌍 #انتشار_حداکثری_با_شما
@shahidtoraji213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕗 قرار شبانه (هرشب ساعت ۸ )
زمزمه عاشقی ❤️
🌸صلوات خاصه امام رضا(ع)
💚اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرتَضَی ، اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ ، اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً ، زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً ، کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ.
🌸ان شاء الله سلامت و حاجت روا بشوید..
#ساعت_عاشقی
#کانال_شهید_تورجی_زاده🚩
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@shahidtoraji213
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━
♥️#دعای فرج
🌺بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ وَبَرِحَ الْخَفاءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عج)💠
⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ 🍃اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜
🔴اگرهمگی یڪدل و یڪصدا
برای ظهوردعاڪنیم قطعاً امرشریف ظهوربه زودی محقق خواهدشد🤲
⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️
📚زیارتنامه📜♥️
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها به نیابت از #شهید_تورجی_زاده🌹برای امر فرج و حاجت روایی همه بزرگواران✅...
🌻======✨=======🌻
🍃🌼🌸🌸🌼🌸🌸🌼🍃
بسم الله الرحمن الرحیم
🌸يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللّٰهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صابِرَةً، وَزَعَمْنا أَنَّا لَكِ أَوْلِياءٌ وَ مُصَدِّقُونَ وَصابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَأَتىٰ بِهِ وَصِيُّهُ، فَإِنّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْناكِ إِلّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُما لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلايَتِك🌸....🤲
🍃🌼🌸🌸🌼🌸🌸🌼🍃
🌻======✨=======🌻
🌼التماس دعای فرج🌼
#شهیدمحمدرضا_تورجی زاده🚩
╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮
@shahidtoraji213
╰─*═ঈ❤️ঈ═*─╯
سلام ارباب
گفتم کھ کجاست کعبھ یِ اهل ولا..
درگاھ حسینع را نشانم دادند♥️!'
زخم تـو رابه مرهم و خاک تـو رابه مشک ..
خار ره تـو رابه گلستان نمیدهم !♥️
#صلی_علیک_یا_ابا_عبدالله
#کانال_شهید_تورجی_زاده🚩
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@shahidtoraji213
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━
مهدیجانـم...🖐🏻♥️
تـوخودبرایظهورتمصممیاما
نمیشودکهبیایـی…🥀
کسیچهمیدانـد !؟
کسیاگرچهنداند؛خداکهمیداند . . .!
فقط معطل مایـی💔!
#اللهم_عجل_لولیک_فرج
#کانال_شهید_تورجی_زاده🚩
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@shahidtoraji213
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━
توی کار اهل دودر کردن نبود
پُرکار بود و به پُرکاری اعتقاد داشت
میگفت: من یکبار در حضور حاجقاسم
برای عدهای حرف میزدم
گفتم من اینطور فهمیدهام که خداوند
شهادت را به کسانی میدهد که پُرکار
هستند و شهدایِ ما اینطور بودهاند
حاجقاسم حرفم را تایید کرد و گفت:
بله همینطور بود..
شهید محمود رضا بیضائی🕊🌹
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@shahidtoraji213
╰━━⊰❀❤️❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید
🇮🇷#عملیات_بیت_المقدس در ساعات اولیه بامداد روز ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ با قرائت رمز عملیات « یا علی ابن ابیطالب » ایران آغاز شد.
این عملیات سرانجام در تاریخ ۱۳۶۱/۳/۳ منجر به آزاد سازی خرمشهر گردید.
🎥تصاویر فوق بخشی از لحظات ثبت شده این عملیات است.
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@shahidtoraji213
╰━━⊰❀❤️❀⊱━━╯
✳️ بخشی از افتخارات استراتژیک نظامی
#شهید_محسن_وزوایی
#سالروزشهادت🕊
#اللهمعجللولیکالفرج
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@shahidtoraji213
╰━━⊰❀❤️❀⊱━━╯
#علتگریه_آیتاللهبهجت_درنماز:
«تهران زندگی میکردم، کارم در زمینه کامپیوتر بود، روزی از تلویزیون یکی از نمازهایی را که آیتالله بهجت (ره) میخواندند را دیدم و لذت بردم.
تصمیم گرفتم به قم بروم و نماز جماعتم را به امامت آیتالله بهجت (ره) بخوانم، همین کار را هم کردم، به قم رفتم، دیدم بله همان نماز باشکوهی که در تلویزیون دیدم در قم اقامه میشود، نمازهای پشت آقا بسیار برایم شیرین و لذت بخش بود، برنامهام را طوری تنظیم کردم که هر روز صبح بروم قم و نماز صبحم را به امامت آقای بهجت بخوانم و به تهران برگردم.
یک سال کارم همین شده بود، هر روز صبح میرفتم قم نماز میخواندم و برمیگشتم، در این زمان شیطان هم بیکار ننشسته بود، هر روز مرا وسوسه میکرد که چرا از کار و زندگی میزنی و به قم میروی؟ خوب همین نماز را در تهران بخوان و … .
کم کم نسبت به فریادهای آیتالله بهجت (ره) هنگام سلام دادن آخر نماز حساس شده بودم، آخه چرا آقا فریاد میکشه؟ چرا داد میزنه؟ چرا با درد سلام میده؟ حساسیتم طوری شده بود که خودم قبل از سلامهای آقا سلام میدادم.
به خودم گفتم من اگر نفهمم چرا آقا موقع سلام آخر نماز فریاد میکشه دیگه نمیام قم نماز بخونم، همون تهران میخونم، این هفته هفته آخرمه …
یک روز آومدم و رفتم دم درب منزل آقا، در زدم، گفتم باید بپرسم دلیل این فریادهای بلند چیه، رفتم دیدم آقا میهمان داشتند، گوشه اتاق نشستم و در افکار خودم غوطهور شدم، تو ذهن خودم با آقا حرف میزدم، آقا اگر بهم نگی میرم هان! آقا دیگه نمیام پشتت نماز بخونم هان! تو همین افکار بودم که آیتالله بهجت انگار حرفامو شنیده باشه سر بلند کرد و به من خیره شد، به خودم لرزیدم، یعنی آقا فهمیده من چی میگفتم؟ من که تو دلم گفتم، بلند حرفی نزدم، چطور شنید؟
سرم را پایین انداختم و آرام از مجلس خارج شدم و به تهران برگشتم، در راه دائما با خودم میگفتم آقا چطور حرفهای من را شنید؟ در همین افکار بودم تا اینکه شب شد و خوابیدم، در خواب دیدم پشت آیتالله بهجت (ره) ایستادم و در صف اول نماز میخوانم، متعجب شدم، در بیداری اصلا نمیتوانستم به چند صف جلو برسم چه برسد به اینکه برم صف اول!
خوشحال بودم و پشت آقا نماز میخواندم، یک دفعه تعجب کردم، دیدم در جلوی آقا، روبروی محراب یک دربی باز است به یک باغ بزرگ و آباد، آخه این در رو کی باز کردند؟ اصلا قم چنین باغ بزرگی نداره، تعجب کردم، باغ سر سبز و پر از میوهای بود، خدای من این باغ کجا بوده؟ در همین افکار بودم که به سلام آخر نماز رسیدیم، در انتهای نماز و هنگام سلام نماز درب باغ محکم بسته شد، یک لحظه از خواب پریدم.
یعنی من خواب بودم؟ آقا جواب سئوال من رو در خواب دادند، پس راز این فریاد بلند آقا هنگام سلام نماز درد دل کندن از آن باغ آباد و بازگشت به زمین خاکی بود؟ به دلیل این درد آقا فریاد میکشید، من جواب سئوالم رو گرفته بودم و پس از آن سه سال دیگر عاشقانه هر روز صبح برای نماز به قم میرفتم و سپس به تهران بازمیگشتم تا آقا رحلت کردند.»
📚این مطالب خاطرات یکی از نمازگزاران حضرت آیتالله العظمی بهجت (ره) بود که توسط پسر این مرجع تقلید فقید در مراسم سالگرد حضرت آیتالله بهجت (ره) در مسجد صاحب الزمان (عج) ورامین بازگو شد.
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@shahidtoraji213
╰━━⊰❀❤️❀⊱━━╯