📚زیارتنامه📜♥️
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها به نیابت از #شهید_تورجی_زاده🌹برای امر فرج و حاجت روایی همه بزرگواران✅...
🌻======✨=======🌻
🍃🌼🌸🌸🌼🌸🌸🌼🍃
بسم الله الرحمن الرحیم
🌸يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللّٰهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صابِرَةً، وَزَعَمْنا أَنَّا لَكِ أَوْلِياءٌ وَ مُصَدِّقُونَ وَصابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَأَتىٰ بِهِ وَصِيُّهُ، فَإِنّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْناكِ إِلّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُما لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلايَتِك🌸....🤲
🍃🌼🌸🌸🌼🌸🌸🌼🍃
🌻======✨=======🌻
🌼التماس دعای فرج🌼
#شهیدمحمدرضا_تورجی زاده🚩
╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮
@shahidtoraji213
╰─*═ঈ❤️ঈ═*─╯
سلام ارباب
گفتم کھ کجاست کعبھ یِ اهل ولا..
درگاھ حسینع را نشانم دادند♥️!'
زخم تـو رابه مرهم و خاک تـو رابه مشک ..
خار ره تـو رابه گلستان نمیدهم !♥️
#صلی_علیک_یا_ابا_عبدالله
#کانال_شهید_تورجی_زاده🚩
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@shahidtoraji213
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━
مهدیجانـم...🖐🏻♥️
تـوخودبرایظهورتمصممیاما
نمیشودکهبیایـی…🥀
کسیچهمیدانـد !؟
کسیاگرچهنداند؛خداکهمیداند . . .!
فقط معطل مایـی💔!
#اللهم_عجل_لولیک_فرج
#کانال_شهید_تورجی_زاده🚩
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@shahidtoraji213
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━
توی کار اهل دودر کردن نبود
پُرکار بود و به پُرکاری اعتقاد داشت
میگفت: من یکبار در حضور حاجقاسم
برای عدهای حرف میزدم
گفتم من اینطور فهمیدهام که خداوند
شهادت را به کسانی میدهد که پُرکار
هستند و شهدایِ ما اینطور بودهاند
حاجقاسم حرفم را تایید کرد و گفت:
بله همینطور بود..
شهید محمود رضا بیضائی🕊🌹
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@shahidtoraji213
╰━━⊰❀❤️❀⊱━━╯
6.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ببینید
🇮🇷#عملیات_بیت_المقدس در ساعات اولیه بامداد روز ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ با قرائت رمز عملیات « یا علی ابن ابیطالب » ایران آغاز شد.
این عملیات سرانجام در تاریخ ۱۳۶۱/۳/۳ منجر به آزاد سازی خرمشهر گردید.
🎥تصاویر فوق بخشی از لحظات ثبت شده این عملیات است.
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@shahidtoraji213
╰━━⊰❀❤️❀⊱━━╯
✳️ بخشی از افتخارات استراتژیک نظامی
#شهید_محسن_وزوایی
#سالروزشهادت🕊
#اللهمعجللولیکالفرج
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@shahidtoraji213
╰━━⊰❀❤️❀⊱━━╯
#علتگریه_آیتاللهبهجت_درنماز:
«تهران زندگی میکردم، کارم در زمینه کامپیوتر بود، روزی از تلویزیون یکی از نمازهایی را که آیتالله بهجت (ره) میخواندند را دیدم و لذت بردم.
تصمیم گرفتم به قم بروم و نماز جماعتم را به امامت آیتالله بهجت (ره) بخوانم، همین کار را هم کردم، به قم رفتم، دیدم بله همان نماز باشکوهی که در تلویزیون دیدم در قم اقامه میشود، نمازهای پشت آقا بسیار برایم شیرین و لذت بخش بود، برنامهام را طوری تنظیم کردم که هر روز صبح بروم قم و نماز صبحم را به امامت آقای بهجت بخوانم و به تهران برگردم.
یک سال کارم همین شده بود، هر روز صبح میرفتم قم نماز میخواندم و برمیگشتم، در این زمان شیطان هم بیکار ننشسته بود، هر روز مرا وسوسه میکرد که چرا از کار و زندگی میزنی و به قم میروی؟ خوب همین نماز را در تهران بخوان و … .
کم کم نسبت به فریادهای آیتالله بهجت (ره) هنگام سلام دادن آخر نماز حساس شده بودم، آخه چرا آقا فریاد میکشه؟ چرا داد میزنه؟ چرا با درد سلام میده؟ حساسیتم طوری شده بود که خودم قبل از سلامهای آقا سلام میدادم.
به خودم گفتم من اگر نفهمم چرا آقا موقع سلام آخر نماز فریاد میکشه دیگه نمیام قم نماز بخونم، همون تهران میخونم، این هفته هفته آخرمه …
یک روز آومدم و رفتم دم درب منزل آقا، در زدم، گفتم باید بپرسم دلیل این فریادهای بلند چیه، رفتم دیدم آقا میهمان داشتند، گوشه اتاق نشستم و در افکار خودم غوطهور شدم، تو ذهن خودم با آقا حرف میزدم، آقا اگر بهم نگی میرم هان! آقا دیگه نمیام پشتت نماز بخونم هان! تو همین افکار بودم که آیتالله بهجت انگار حرفامو شنیده باشه سر بلند کرد و به من خیره شد، به خودم لرزیدم، یعنی آقا فهمیده من چی میگفتم؟ من که تو دلم گفتم، بلند حرفی نزدم، چطور شنید؟
سرم را پایین انداختم و آرام از مجلس خارج شدم و به تهران برگشتم، در راه دائما با خودم میگفتم آقا چطور حرفهای من را شنید؟ در همین افکار بودم تا اینکه شب شد و خوابیدم، در خواب دیدم پشت آیتالله بهجت (ره) ایستادم و در صف اول نماز میخوانم، متعجب شدم، در بیداری اصلا نمیتوانستم به چند صف جلو برسم چه برسد به اینکه برم صف اول!
خوشحال بودم و پشت آقا نماز میخواندم، یک دفعه تعجب کردم، دیدم در جلوی آقا، روبروی محراب یک دربی باز است به یک باغ بزرگ و آباد، آخه این در رو کی باز کردند؟ اصلا قم چنین باغ بزرگی نداره، تعجب کردم، باغ سر سبز و پر از میوهای بود، خدای من این باغ کجا بوده؟ در همین افکار بودم که به سلام آخر نماز رسیدیم، در انتهای نماز و هنگام سلام نماز درب باغ محکم بسته شد، یک لحظه از خواب پریدم.
یعنی من خواب بودم؟ آقا جواب سئوال من رو در خواب دادند، پس راز این فریاد بلند آقا هنگام سلام نماز درد دل کندن از آن باغ آباد و بازگشت به زمین خاکی بود؟ به دلیل این درد آقا فریاد میکشید، من جواب سئوالم رو گرفته بودم و پس از آن سه سال دیگر عاشقانه هر روز صبح برای نماز به قم میرفتم و سپس به تهران بازمیگشتم تا آقا رحلت کردند.»
📚این مطالب خاطرات یکی از نمازگزاران حضرت آیتالله العظمی بهجت (ره) بود که توسط پسر این مرجع تقلید فقید در مراسم سالگرد حضرت آیتالله بهجت (ره) در مسجد صاحب الزمان (عج) ورامین بازگو شد.
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@shahidtoraji213
╰━━⊰❀❤️❀⊱━━╯
_ وقتۍ مهـدی عج وارد کوفہ مے شود.
برفراز منبر قرار میگیرد.سخـن آغاز
مے کند.در حالے کہ مردم از شدت
شوق دیدارش آنچنان می گریند.
کہ از شدت گریهـ نمیفهمند امام عج
چہ میفرمایند!🌱
#اماممحمدباقرعلیهالسلام🔅
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@shahidtoraji213
╰━━⊰❀❤️❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثل شهیدان زندگی کنید ولی فعلا خداکنه شهید نشید!
رهبرانقلاب
#قهرمانان_وطن
#لبیک_یا_خامنه_ای
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها
@shahidtoraji213