eitaa logo
📗🇮🇷یازهراس♡شهیدتورجی زاده🇵🇸📗
3هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
9.7هزار ویدیو
224 فایل
#یازهــرا «س»💚 شهـــــ⚘ــــــیدزهرایی محمدرضا تورجی زاده🌷 📖ولادت:۱۳۴۳/۴/۲۳ 📕شهادت:۱۳۶۶/۲/۵ 🕯مزار:گلستان شهدای اصفهان 🆔️خادم شهید⚘ @s_hadi40 ♻️خادم تبادل🗨 ↙ @AA_FB_1357 #ثواب_کانال_تقدیم_حضرت_زهرا_س♡✅
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 روح خدا آمد 🔹پس از ۱۵ سال دوری از وطن، ساعت ۹:۲۷ صبح پنج‌شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، امام خمینی به آغوش میهن برگشت. اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🇮🇷  @shahidtoraji213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜فرازی از وصیت شهید مدافع حرم بر روی سنگ مزارش : سربازی رهـبری . . . سربازی امام زمان(عج) را در پی دارد این راه عشـق من بـود و عشـق جگـر می خواهد ... 🌷 🕊
🔻منوتو تعطیل شد 🔹️شبکه منوتو با پخش برنامه «سکانس آخر» پس از ۱۴ سال برای همیشه به کار خود پایان داد. اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🇮🇷  @shahidtoraji213
📗🇮🇷یازهراس♡شهیدتورجی زاده🇵🇸📗
🔻منوتو تعطیل شد 🔹️شبکه منوتو با پخش برنامه «سکانس آخر» پس از ۱۴ سال برای همیشه به کار خود پایان داد
🔶 امام آمد؛ منوتو رفت 😁 خب حداقل یکم زود تر می رفتید اینجوری مسخره نمی شدید 😂 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🇮🇷  @shahidtoraji213
. ♨️ افزایش ۴۰۰ درصدی هزینه حمل و نقل دریای سرخ صندوق بین‌المللی پول: 🔹هزینه‌های حمل و نقل برای مسیرهای بین اروپا/دریای مدیترانه و چین از اواسط ماه نوامبر بیش از ۴۰۰ درصد افزایش یافته است. 🔹در صورت سرایت درگیری به کل منطقه، تاثیر منفی شدیدتر یا مداوم بر گردشگری نیز ممکن است رخ دهد. 🔶 امام آمد؛ منوتو رفت 😁 خب حداقل یکم زود تر می رفتید اینجوری مسخره نمی شدید 😂 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🇮🇷  @shahidtoraji213
🔹بعضی از ما شعار میدیم وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد ... باید گفت بزرگوار: دیگه بیشتر از این می خواهی ؟؟ حکم جهاد صادر شد بسم الله..... @shahidtoraji213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۹ روز مانده تا 🔹 جشن ملی، مشارکت پرشور، آینده‌ی روشن ♦️ 11 اسفند 1402 دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی و ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری @shahidtoraji213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Ejraye Goroohi - Booye Gole Soosano Yasaman (320).mp3
9.85M
بوی گل سوسن و یاسمن آید چقدر دلم واسه این مدل آهنگا تنگ شده بود☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فکت: منوتو یازدهم بهمن رفت و امام، دوازدهم بهمن اومد😅 ببینید قشنگه 😆😆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ♨️ خالی شدن قفسه فروشگاه‌ها از محصولات کشاورزی در پی اعتراضات و اعتصاب سراسری کشاورزان در فرانسه و بلژیک. ✍تصور کنید اگه ایران این اتفاق افتاده بود این خودتحقیرها چه چیزها که نمیگفتن البته اخیراً بعد از دیدن یکسری واقعیتهای اینچنینی از اروپا و غرب، کمتر شاهد خودتحقیری هاشون هستیم!👌 به زور شربت حقیقت ریختیم تو گلوشون الان بهتر شدن 😅 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🇮🇷  @shahidtoraji213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 مقام معظم رهبری امام خامنه‌ای مدظله‌العالی طی اقدامی بی‌سابقه، یک فرمان مهم و عمومی را در چند دیدار پشت سر هم مطرح کردند 🗳اول ۱۴۰۲/۱۰/۲: «همه کسانی که مخاطبانی دارند، وظیفه دارند مردم را به انتخابات دعوت کنند.» 🗳 دوم ۱۴۰۲/۱۰/۶: «در قضیه‌ی انتخابات، مادرها نقش ایفا کنند، هم در داخل خانه، هم درخارج خانه.» 🗳 سوم ۱۴۰۲/۱۰/۱۳: «احساس وظیفه‌ نسبت به انتخابات یکی از کارهای نقدِ جامعه‌ی مجاهد در جهاد تبیین است.» 🗳 چهارم ۱۴۰۲/۱۰/۱۹: «مسئله‌ی حضور مردم در صحنه باید ترویج بشود؛ هر کسی صدایی دارد، باید روی این زمینه کار کند: وَ تَواصَوا بِالحَقّ؛ تواصی به حق | اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🇮🇷  @shahidtoraji213
🔴 خدا رحمت کند آقای مشکینی را؛ یکبار قبل از انتخاباتی در خطبه هایش انتخابات را تشبیه می کرد به و می فرمود: 🔻صحنه انتخابات است. ▪️کسی که در انتخابات شرکت نمی کند گویا دارد یزید را می کند. ▫️کسی که در انتخابات شرکت می کند ولی رای سفید می دهد انگار در کربلا است ولی تیر به سوی هدف خاصی نمی اندازد. 🔸کسی که به غیر صالح رأی می دهد گویا دارد علیه امام حسین شمشیر می زند. 🔹کسی که می گردد و اصلح را انتخاب می کند گویا دارد از امام حسین دفاع می کند. 🔺رأی مسئولیت آور است. با دقت و بصیرت رأی دهیم.🙏 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🇮🇷  @shahidtoraji213
🔴‌️الحوثی: آمریکا و انگلیس خود را به دردسر انداختند ‌رهبر انصارالله یمن: 🔻درد و رنج و مظلومیت غزه، نفرینی است که گریبان آمریکا، رژیم اسرائیل و حامیان آنان را خواهد گرفت. 🔻‌بمباران اخیر تل‌آویو توسط گردان‌های القسام یک دستاورد بسیار مهم است. 🔻‌ما از آمادگی بالایی برای هدف قرار دادن تمام کشتی‌هایی که عازم اراضی اشغالی هستند، برخورداریم و آمریکا و انگلیس فقط خود را به دردسر انداختند. 🔻‌آمریکا خواست قدرت‌نمایی کند اما به همراه انگلستان شکست سختی خوردند و حتی نتوانستند امنیت کشتی‌های خود را تامین کنند. اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🇮🇷  @shahidtoraji213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تماشای مداوم ایران اینترنشنال؛ 🔻چگونه شما رو در آینده افسرده و روانی میکند؟ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🇮🇷  @shahidtoraji213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ظهر جمعه، مستند «آرمان روح‌الله» را ببینید 📽 مستند «آرمان روح‌الله»، روایتی از دیدار خانواده‌های شهدای امنیت با رهبر انقلاب، فردا منتشر خواهد شد. 🔄پخش این مستند، ظهر جمعه از KHAMENEI.IR و بطور همزمان از شبکه‌های سیما، به ترتیب در👇 🗓جمعه سیزدهم بهمن ۱۴۰۲ بعد از خبر ۱۴؛ شبکه یک سیما ساعت ۱۸؛ شبکه سه سیما 🗓یکشنبه ۱۵ بهمن؛ ساعت ۲۱:۴۵؛ شبکه افق 🗓سه‌شنبه ۱۷ بهمن؛ ساعت ۱۹؛ شبکه مستند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•~💛 حال من دقیقا مثل اون شخصیِ که رفت پیش امام جواد و گفت: جوانم... بریده ام... به ته خط رسیده ام! امام فرمود: فرّوا الی الحسین به سوی حسین فرار کن... شب جمعه‌ست و دلم در پی یک برگ برات ـ‌ زاده🚩  @shahidtoraji213
📗🇮🇷یازهراس♡شهیدتورجی زاده🇵🇸📗
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زنان عنکبوتی 🕸🕷 قسمت2 ارتباط را که تمام کرد، چشم گرداند روی ساختمان‌های کوچه و گفت : _
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زنان عنکبوتی 🕸🕷 قسمت3 - خانواده‌اش اظهار برهمین مدلشان و خودشان هم مانعی نبودن. سبک سنتی در منزل آن‌ها سبکی تمام‌شده بود اما در دانشگاه کنار تمام شیطنت‌ها او را خواست و برایش جدی بود. همه‌جا و همه‌چیز را با او می‌خواست در تمام مهمانی‌ها و پارتی‌ها... کوه و... وقتی می‌رفت که با هم بودند. - حداقل دو سال دوست بودیم همدیگر را خیلی می‌شناختیم و می‌خواستیم. جشن بزرگ و پرسروصدای گرفتیم خیلی‌خوب بود همه دوستای دانشگاه را گفتیم و اومدن. خیابون شریعتی را آخر شب پسرا با ماشینشون بنده اورنده بودن و یه ده دقیقه هم باهم رقصیدیم. یادآوری آن لحظات لبخند روی لبانش می‌نشاند هیجان‌هایی که در شلوغی زندگی درگیرش بود. که حداقل فایده‌اش این بود که سرش را گرم می‌کرد. دلش برای تمام آن لحظات تنگ شده بود تمام لوازم آرایشیش... بدلی جات و ماشین تویوتای...همه این‌ها باز بغۻ را مینشاند در گلویش .. خوب حداقل باید دو سال ازدواجمون دوم میورد ....اما نشد مردها همه عوۻی ان... زود عوض شد... منم طاقت نیاوردم.. اشک ارام ارام از گوشه چشمش راه گرفت.. مثل همون اوایلی که جشن طلاق‌گرفته بود. در جشن کلی خندیده بود و بچه‌های دانشگاه خوش گذرانده بود و بعد هم کیک سیاه را خودش برید ... اما همان شب تا صبح دو بار بالشش را عوض کرد بس‌که اشک ریخته بود پذیرش شکست سخت است... برای یک زن سخت‌تر...!!! البته او می‌گفت من عوض شدم دعوا ها زیاد شده بود... خیلی به رابطه من با بعضی ها حساس‌شده و دلش می‌خواست من حواسم بیشتر باشد. اصلاً دعوای من با فامیل اون سر همین بود که خیلی قدیمی فکر می‌کردند. قرار بود مثل اونا نباشم که راحت‌تر زندگی کنم. اما بعد از ازدواج این راحتی من اذیتش می‌کرد خب....خب دوست داشتم. اما یک چیز دیگر هم برام مهم بود که اختلافمون زیاد شد من و موقع دلم می‌خواست مثل یه مرد کارکنم. اعتقادی ندارم به کار خانه و بچه‌داری. مهری هم گذاشتم اجرا تا قبول کرد طلاقم بده. خیلی از مهریه مو بخشیدم یه خرده گرفتن باهاش ماشین خریدم. ماشین که اول داشتم نه این‌که الان دارم. راستش حالا که داشت او را در ذهنش مرور می‌کرد دلش تنگ شد و شاید خنده‌دار بود ...اگر می‌گفت که دلش می‌خواست و دوباره او را ببیند... شاید غرورش اجازه می‌داد می‌گفت که دلش می‌خواهد دوباره با او زندگی را شروع کند. یعنی زمان این آرزو را برآورده می‌کرد ؟ ساعت دوازده بود و کوچه در سکوت سرد پاییزی فرورفته بود سینا حسرت‌زده به ماشین‌هایی که از کنارشان رد می‌شد نگاه می‌کرد. شهاب خنده‌اش گرفت و گفت : حسرت بخوری گرم می‌شی؟؟ سینا در ماشین خاموش و سرد بیشتر مشاهده شد و گفت: - بخاری، شوفاژ، کرسی، چای...هم میاد جلوی چشمم. حالا بچه‌ها همین‌طور !! شهاب سرش را چرخاند سمت سینا پرسید : -مگه تبش قطع نشد؟؟ - نه طفلک امروز سه روز شد ک خونه سقفش سرجاشه. گفت ویروسه. بنده خدا خانومم خواب نداره هم‌زمان با این حرف، همراهش زنگ خورد . سینا صدای کودک مریضش را که شنید صاف نشست و کمی برای شعر خواند و وعده آمدن داد... ارتباط را که قطع یا چند لحظه طول کشید تا چشم صفحه روشن موبایل برداشت و برگردد به فضای سرد ماشین شهاب با تأسف سری تکان داد. به‌خاطر مسائل امنیتی ماشین را خاموش نگه‌داشته بودن و سرما کلافه شان کرده بود. ساعت‌ها بود نگاه دوخته بودند به دیوارهای خانه‌ای که ارتفاعش بیشتر از خانه‌های دیگر توی ذوق می‌زد . همان‌طور که برای گرم شدن دستانش را زیر بغل گرفته بود گفت: خونه نیست که دژِ! به قسمت بالای دیوار نگاه کن. انگار نیم‌مترش را بعدا ساختن. هم بلندی دیوار غیرعادی هم دو دوربینی که روی خونخ سواره. باید ببینیم توشم همین‌جوریه!! آقا امیر داره میاد، ببینیم چی می‌گه تا پیشنهاد خودمون رو بشش بدیم. لحظاتی نگذشته بود که موتور امیر کنار ماشین توقف کرد. صدای گرم امیر در ماشین پیچید: - سلام سلام .به سرمای دل‌چسبی! چ خبر؟؟ دستان سرد امیر را فشردم و شهاب گزارش داد .منتظر شما بودیم روی در اصلی ۳ تا دوربین سوار. البته یکیش برای ساختمان روبه‌روی همون که سنگ سیاه کاری کرده. یه در هم توی کوچه داره که برگ‌های خشک جمع‌شده جلو شو نشون میده خیلی وقته باز نشده. البته توی این مدتم ما ندیدیم کسی از کوچه رفت‌وآمد کنه. - خب پس شروع کنیم . شهاب از ماشین پیاده شد و در سکوت شب پهپاد راهی ساختمان کرد. سینا و امیر تصاویری که پهباد از فضای داخل حیاط نشان می‌داد و روی لپ‌تاپ کنترل می‌کردند . سینا گفت: - دوربین بالای در ورودی حیاط، اینم دومی بالای ورودی ساختمان 👇👇
چه قفل کتابی زدن ب درش. تمام پنجره ها هم نرده داره که. امیر به نور ضعیفی که از یکی از پنجره‌های این ساختمان دیده می‌شد اشاره کرد. این ساختمان کنار حیاط انگار تازه ساخته‌شده. یکی هنوز توی این ساختمون سینا. سینا با وحشت نالید: من مطمئنم که همه رفتن. امیر به‌سرعت از ماشین پیاده شد و اشاره کرد تا پهپاد را از ساختمان بیرون بیاورد. -خدا کنه متوجه نشده باشند. شهاب داخل ماشین که نشست گفت: هیچ راه نفوذی به داخل ساختمان نبود. وقتی سکوت هر دو را دید پرسید چیزی شده؟؟ ـ‌ زاده🚩  @shahidtoraji213
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زنان عنکبوتے🕷🕸 قسمت4 سینا فیلم را کمی عقب اورد و دوباره به‌دقت دیدند. شهاب زمزمه کرد : -یعنی چند نفر دائم اون‌جان!! بیرون نیومدند تا ببینیم‌شون!!؟؟ امیر نفسش را بیرون داد و گفت: - شاید هم این‌جا به خانه‌ی بغلی راه دارد و رفت‌وآمد از آن‌جاست . هر دو برگشتند سمت عقب و منتظر نگاه کردن به امیر و او تنها یک جمله گفت: - با آدم‌های ساده‌لوح و دوهزاری طرف نیستیم. با ی راهی به داخل خونه پیدا کنیم. روی یکی از نیروهای خود مؤسسه کار کنید روی چند تا از افراد مؤثر مخصوصاً مسئول، که تا حالا رفت‌وآمد بیشتری داشته. ت. م.(تیم تعقیب و مراقبت) متغیر سوار کنید. رفت‌وآمد خونه بغلی هم کنترل کنید امشب نرید خونه. دم سحری هلی کم و وارد خانه کنید یه دوره دیگه با دقت ببینید، تا خدا چی بخواد.! ب ارش هم بگید دوربینا رو هک کنه و تصاویر دو ماهی که خون را افتاده را ببینید تصاویر همین دوتا فیلم داخل حیاط رو!!. امیر که رفت تا سحر چشم از خانه برنداشتند در سکوت محض تنها از خانه بغل مؤسسه دوتا مرد خارج شدم و دیگر هم برنگشتند. هلی کم هم همان تصاویر را نشان می‌داد و نور کمی که از ساختمان کناری بیرون می‌زد و سایه یک‌نفری که بیدار بود و پشت سیستم مشغول. تصاویر واضح‌تر ک شد سینا گفت: - ی سیستم نیست چندتاست. سایه بلند شد و آمد سمت پنجره! شهاب با اشاره سینا هلی کم را عقب کشید و فردی که از پنجره فاصله گرفت دوباره نزدیک شد. وجود پرده تور مانع بود ک تصاویر واضح باشد. صدای ماشین که از سر کوچه آمد شهاب خودش را کشاند پشت درخت بر روی زمین نشست. ماشین کنار در خانه کناری ایستاد و همان دو مرد پیاده شدند. سینا از ماشین پیاده شد و گفت : -شهاب بیارش بیرون. شهاب که داخل ماشین نشست لرز کرده بود: - آخ چه سرد این‌جا مثل زمستون، اون وقت ما با لباس تابستونی اومدی بازی. - چه می‌دانستی امشب مهمون مردم بالا شهریم. این‌جا برف تازه منطقه ما آفتاب سلام می‌کنه. امیر تماس گرفت: - پاشم از پی سجاده؟؟ چ خبر ؟؟ سینا با تأمل جواب داد: - فکر کنم تازه سجاده‌نشینی شروع‌شده باشه. اینا تایم کاری‌شون ۲۴ ساعته اس اقا! -تا ده دقیقه دیگه تیم جایگزین میاد. برید اداره ی استراحتی بکنید. منم میام ببینم با موشایی ک دارن میفتن وسط خونه چیکار باید بکنیم. شهاب با مشت‌ومال سینا سر از روی‌میز بلند کرد و نگاه خواب آلودش را دوخت به‌صورت او. امیر گفته و برای صبحونه بریم اتاقش پاشو جمع کن. شهاب صاف ایستاد و دستی به موهایش کشید: - من مرده صبحونه‌ی کاری ت اداره ام. بعد از ۲۴ساعت گرسنگی. صبحانه در میان سکوت امیر خورده شد که سرش داخل پرونده‌ای بود که می‌خواند و ابروهایش و مدام در هم می‌برد و بازمیکرد. سینا نگاهش به کاسه حلیم امیر بود که شنید: - روی تمام دخترهایی ک وارد خونه میشن ت.م. سوار کنیم و تا فردا بگید کدوم‌شون بدرد کار میخوره. شهاب تو نه، سینا تو. کنار خونه می‌مونی و رفت‌وآمد دوتا خونه رو کنترل میکنی. شهاب تو مسئول تعقیب هم باش. شهاب با کمی تامل گفت: - همه رو که نیرو نداریم آقا خودتون می‌دونین که با توجه به پخش شدن نیروها توی پرونده دیگه دست من خالیه!! امیر با تأمل نگاه صورت شهاب برداشت و گفت: - همیشه خواهش جواب می‌ده و از سید کمک بگیر. منم برم پیش حاجی ببینم تو چه ماجرایی داریم پا می‌ذاریم و تا کجا باید پیش بریم. تو حتما به سید هماهنگ شو. سینا با خنده گفت: - دم سید را به اداره رو بچاپ. روز پرکاری بود برای شهاب و روز و شب سختی برای سینا. از صبح که آمدم با رفت‌وآمد افراد جدید روبرو شده‌است رفت‌وآمد زنان و دخترانی که در رده سنی متفاوت غافل‌گیر شده بودند. سینا شماره تمام ماشین‌ها و تصویربرداری تمام افراد انجام داد. قرار شد شهاب تنها روی کادر مؤسسه ت.م. سوار کند و فعلا زنهای دیگر را رصد اطلاعاتی کنند؟ آن روز بیش از پنجاه بار زنگ در مؤسسه زده شد و همه هم زن وارد شد و تا عصرو ساعت پایان کاری مؤسسه، خروج چندانی نداشتند. شهاب با معرفی سینا هرکدام از نیروهایش را در پی یکی از زنهای اصلی مؤسسه روان کرد! کوچه که خلوت شد امیر با سینا ارتباط گرفت: - سلام تیزبین! شنیدم اونجا پارتی بوده. از تو هم پذیرایی شد؟ سینا لبخند کجی زد و گفت: - آقا باب میل من نبود خوراکشون. خیلی هم شلوغ بود و من هم که میدونید با شلوغی حال نمی کنم و البته که... یه پیشنهاد دارم! - من همیشه با پیشنهادای تو حال می کنم! - ممنون آقا! اول یه سوال کنم؟ - همه سوالهاتو یه جا بپرس! - ما مطمئنیم خونه موش داره دیگه! 👇👇 ـ‌ زاده🚩  @shahidtoraji213
- داریم مطمئن تر میشیم! با این جواب امیر عملا راهکار سینا در ذهنش پودر شد و فقط گفت: - پس باید مطمئن تر بشیم؟ - حتما! به موش رو ببینی و بگیری فایده نداره! باید برسی به لونشون تا معدومشون کنی! تیم جایگزینت که اومد یه راست بیا این جا! تصاویر دوربینای حیاط رو تیم آرش داره بررسی می کنه، بیا! راستی تب کوچولوت قطع شد؟ لبخندی نشست روی صورت سینا و لب زد: - آره خدا رو شکر. هم تبش قطع شده، هم همه خونه رو به شور انداخته! امیر با خنده تماس را قطع کرد. تا ساعت هشت شب که شهاب کارش تمام بشود، سینا در اداره یک نمودار از رده سنی کادر مؤسسه و زنهایی که این مدت به آنجا رفت وآمد کرده بودند را در آورد: - ده درصد حدود ۱۶ تا ۱۸ دارند، چهل درصد ۱۸ تا ۲۴ دارند، بیست درصد ۲۴ تا ۲۷ دارند، سی درصد تا ۳۵ سال دارند که بین همه اما آدمایی ه امروز خیلی اومدن اون چهل درصد بودن. و یه چیزی ه مهم بود همه با هم نیومدن اما هری اومد حدود چهار ساعت توی مؤسسه موند. ـ‌ زاده🚩  @shahidtoraji213