#داداش رضا
#ازسفیرابلیس_تاسفیرپاکی
قسمت نهم
سالم.... این فصل خیلی جالبه...وقتی وارد سال ۱۳۹۵ شدم یهو خیلی چیزا تغییر کرد...
حس میکردم یه رسالتی خدا بهم داده اما زیاد خودمو باور نداشتم...
سال ۹۵ تقریبا سه بار سایتمو کال پاک کردم اما دو روز بعد دوباره میرفتم با بک آپ برش
میگردوندم...
انگاری نمیتونستم از سایت دل بکنم...
سایت داشتن خیلی هزینه بر بود ولی چون دیوونه و عاشق این مسیر بودم نمیتونستم کنار
بذارمش...
و از همه مهمتر؟ هزاران نفر به امید حرفام وارد سایت میشدن و وقتی سایتمو پاک میکردم همه
ایمیل میزدن و گریه میکردن که رضا تورو خدا برگرد انقدر اذیت نکن...بمون نرو...حرفات آروممون
میکنه...
خالصه سال ۱۳۹۵ کال مونده بودم برم یا بمونم...
چون خدا هم مشکلمو کامل بر طرف کرده بود و منم کال نماز اول وقت خون شده بودم و دیگه
میخواستم به فعالیت هام پایان بدم...اما واقعا نمیشد...
حس میکردم یه رسالتی دارم...
رسالت منم این بود که به جوونا کمک کنم برگردن و با خدا دوست بشن...
تا اینکه تصمیممو گرفتم و موندم...
وقتی تصمیم بر موندن گرفتم انگاری خدا تازه کارشو با من شروع کرده بود...بعدش رفتم برای سایت
یه قالب خوشگل حرفه ای و کلی امکانات جدید گرفتم تا سایتمون بهترین و مجهزترین سایت
مذهبی ایران بشه .
دوست داشتم همه چیم جذاب و تازه و متفاوت باشه.
بچه های سایت هم دیوانه وار دوستم داشتن...میدونی چرا ؟
چون منم عاشقانه دوستشون داشتم و دارم.
یعنی انقدر بهم اعتماد داشتیم که فقط کافی بود بگم فالن جا مشکل دارم یا تو فالن شهر االن اومدم
و جایی رو ندارم...بعدش کلی برام ایمیل میمومد که رضا بیا خونمون...
باورتون نمیشه اصال...چند بارم مشهد خونه داداشای عزیزم میرفتم و خدا میدونه که چقدر احترام میذاشتن و دوستم
داشتن.
خیلی برام جالب بود...خیلی...
صداقت و رک بودنم باعث ارتباط بهترم با اعضا میشد و حقیقتا تو این پنج سالی که مدیر سایت و
مجموعه سریع الرضا بودم حتی کوچیکترین بی احترامی از کسی ندیدم.اگرم بوده همونا بعدا شدن
کسایی که سایت رو به بقیه معرفی میکردن...
خیلی همه چی داشت عالی پیش میرفت...
تا اینکه حس کردم یه جا خیلی میلنگم...
من به دلیل تحقیر های پدرم مشکل عزت نفس داشتم و به شدت کمال گرا بودم.
تو بچگی مدام کتک میخوردم و چون همش خونمون جنگ و دعوا بود و همه با هم بلند بلند حرف
میزدن من از همون بچگی مشکل عزت نفس داشتم...
یعنی زیاد خودمو مسخره میکردم و خودمو پوچ و ذلیل میدیدم و کال خودمو آدم حساب نداشتم.
تو کتاب بهترین نسخه خودت باش کامل درمورد اون دوران صحبت کردم...خدارو شکر بعد اون کتاب
کال شخصیتم دوباره ساخته شد ...
یکی از چیزایی که خیلی به خودم افتخار میکنم و همیشه به نیکی ازش یاد میکنم همین تقویت عزت
نفسم بود...
یه چی بگم؟
دلیل اصلی تموم کج رفتن هام همین عزت نفس بود...
خودمو دوست نداشتم.
خیلی وابستگی داشتم.
بخاطر همین قبل تحولم با دخترا دوست میشدم.
یه نکته جالب بگم؟
سال ۹۵ خدا خیلی خوب و اصولی داشت هدایتم میکرد...
مثال یهو یه کسیو سر راهم قرار میداد که بهم بگه رضا تو مشکل عزت نفس داریعنی سال ۱۳۹۵ بارها این اتفاق برام افتاد...
خدا به زبون اینو اون مدام باهام حرف میزد.
خیلی وقتا الکی الکی یه سایت برام باز میشد که میدیدم جواب تموم سواالتم توشه...
یا خیلی وقتا میزنم شبکه مازندران و میدیدم مجری داره درمورد مشکل من حرف میزنه...
بعدش به خودم گفتم : وای رضا...هیچ اتفاقی اتفاقی نیست...
حس میکردم جهان داره منو هدایت میکنه...
هر چقدر پیش میرفتم کالمم پر نفوذتر و اراده و انگیزم بیشتر میشد...
دیگه آذر ماه سال ۹۵ حس میکردم کوه عزت نفس شدم و نکته جالب اینجاست !
بعد ها فهمیدم دلیل اصلی اینکه خیلی ها گناه میکنن دقیقا کمبود عزت نفسه...
چون هر چقدر آدم به خودش بیشتر احترام بذاره کمتر گناه میکنه...
همه چی داشت برام توپ پیش میرفت که یهو از دی ماه سال ۹۵ از درون مدام احساس غم
میکردم...
میدونی چرا؟
حس میکردم دین اسالم جلو شادیمو میگیره...نمیذاره شاد باشم...هی میگه گناه نکن...
دهن آدمو سرویس میکنه...
خب این چه دینیه...
همش باید نماز بخونم گناه نکنم چشم پاک باشم.
خب مردم از بس شاد نبودم...
من جوونم...
این چه وضعشه آخه...
از طرفی خدارو خیلی دوست داشتم و عاشقش بودم اما دین برام یه جوری بود که انگاری جلو دست
و پامو میگیره...
تا اینکه ۱۵ دی یه اتفاق عجیبی افتاد...صبح روز ۱۵ دی داشتم میرفتم بانک ... آخه کار داشتم...
یهو از تو کوچمون دوست دخترمو دیدم...
خیلی خوشگل شده بود.
#قسمت دهم
به هم نگاه کردیم و بعدش بهم گفت :
سالم...منم گفتم سالم...بعد نگاش کردم گفتم : چقدر بزرگ شدی...اونم گفت تو هم همینطور ..اخه دو سال همو ندیده بودیم.خالصه یکم حرف زدیم و بعدش برگشتم خونه.هه...تموم وجودم حسرت بود که چرا رضا بهش شماره جدیدتو ندادی.اومدم خونه و شروع کردم به خودخوری که اصال چرا دین ب
ادامه قسمت دهم
#داداش رضا
#ازسفیرابلیس_تاسفیرپاکی
ش گذرونی رو بگیره.خب من یه سری نیاز ها دارم .خب یکی باشه آدم باهاش دور بزنه چه اشکالی داره.من که دیگه مثل قبال شهوت رانی نمیخوام بکنم.فقط در همین حد باشه...
خالصه ۱۵ دی برام تا غروبش عین جهنمگذشت.نمیفهمیدم چرا باید گناه نکنم...یعنی میدونستم نباید گناه نکنم ولی هیچ چرایی پشتش نبود.چرایی محکمی پشت دین داریم نبود...لج کردم و نشستم تا تونستم فیلم پورن دیدم.
تا اینکه مامانم غروب صدام زد و گفت : رضا؟
اماده شو مارو ببر بیرون فالن مغازه کار داریم . منم گفتم باشه...من یه عادتی رو تا اون موقع در خودم به وجود آورده بودم... عادتمم این بود که تو ماشین با
هنذفری سخنرانی های خوب گوش میکردم...
طبق عادتم رفتم سریع از اینترنت سخنرانی دانلود کردم و ریختمش تو گوشی و سوار ماشینم شدم تا
مامانمو برسونم.وقتی سوار ماشین شدم سخنرانی رو پلی کردم...یهو گفت : تنها مسیر...سخنران استاد پناهیان...
گفتم :هه... ولمون کن بابا...همین مونده با این حالم بشینم پا حرف این.گفتم باش...
حاال که من دارم مامانمو میرسونم بذار این پناهیانم حرف بزنه ببینم چی میگه...یهو معجزه شد!وقتی مامانمو رسوندم جلسه یک تنها مسیرو تموم کرده بودم...سریع رفتم سراغ جلسه دو...بعدش جلسه سه ...بعدش جلسه چهار و...
عین کسی بودم که تو بیابون آب پیدا کرده...
حرفای استاد پناهیان رو گوش نمیکردم...بلکه میبلعیدم!!!
میگفتم : پسر...این خودشه...خود خودشه.داره با من حرف میزنه.اشنایی منو استاد پناهیان از ۱۵ دی سال ۱۳۹۵ شکل گرفت...این روزا منو استاد پناهیان با هم خیلی
دوست شدیم و منو بچه گرگانی خطاب میکنه...تو کانال و سایتشم فیلم منو گذاشته و خیلی دوستم
داره...بعد از گوش کردن سخنرانی تنها مسیر تازه فهمیدم چرا باید دین دار باشم...فهمیدم خدا مارو واسه
لذت بردن آفریده و اگه لذت نبریم خیلی از دستمون ناراحت میشه.خدا میگه لذت ببر اما نه لذت
سطحی که بعدش ضعیف بشیم...بلکه خدا میگه لذتی ببر که بعدش برات موندگار و دائمی باشه...خالصه استاد پناهیان روش تربیت دینی رو کامل توضیح داد و منو از لجن گناه دوباره کشید بیرون.ولی ایندفعه خیلی اصولی تر ! نه از روی هیجان !دقیقا بعدش قدم هام خیلی محکمتر شد.میدونی نکته جالب زندگی من تو سال ۹۵ چی بود؟نکته جالب زندگیم این بود که دستان خدارو قشنگ حس میکردم...مثال ده تا اتفاق میوفتاد که یهو تهش یه نتیجه ای میداد که میفهمیدم خیرم توش بوده...از بس این اتفاق برام افتاد که این باور برام ساخته شده که رضا ؟همه چیز خیره...میتونم این ادعارو داشته باشم که تقریبا از بهمن سال ۱۳۹۵ یه جهش عجیب به سمت جلو داشتم و انقدر حرفام دقیق و پخته میشد که خیلی از روحانیون و طلبه ها میومدن تو سایت و ازم سوال میپرسیدن رضا چکار کنیم جوونا گناه نکنن...جالبه نه ؟با چند تا از طلبه ها دوست شدم و مدام ازم سوال دینی میپرسیدن!منی که سفیر ابلیس بودم االن به جایی رسیدم که عموم روحانی ها میان تو سایت و میگفتن رضا چجوری با جوونا دوست شدی ؟ این جوونا اصال هیچی حالیشون نمیشه...تو چجوری تونستی اخه...خب...حقم دارن تعجب کنن...آخه من خودم از جنس همون جوونا بودم...بخاطر همین درکمون از هم خیلی خوبه.یکی از دالیلی که حرفامو بچه ها گوش میدن بخاطر همینه که من خودم قبال ختم روزگار بودم.تقریبا اسفند ماه ۱۳۹۵ بود که تصمیم گرفتم رسالتمو توسعه بدم.ولی خب....توسعه رسالت هزینه بر بود...بخاطر همین تصمیم گرفتم کتاب بنویسم و با فروش این کتاب ها هزینشو صرف توسعه فعالیت هام و موسسه و رسالتم کنم.خالصه سال ۹۵ سالی پر از اتفاقات برام بود. اما همه اتفاقات خیر بود...رمز موفقیت من فقط استقامت بود و از طرفی خدا خیلی کمکم میکرد... چون با اینکه پام میلغزید اما خدا بهم راه رو نشون میداد...اگه از من بپرسی رضا اتفاقات شاخص سال ۱۳۹۵ تو چی بود میگم :تنها مسیر/ باال بردن عزت نفس/ ایمان آوردن به دستان پنهان خداوند...یه چی بگم قول میدید روتون زیاد نشه؟راستش من فکر میکنم خدا کال دنبال دستگیریه تا مچ گیری...ببین ...اصال خدا دوست نداره مارو جهنم بفرسته.میخواد همه مارو بهشتی کنه.ولی بعضی ها از عمد دوست دارن برن جهنم.جهنمم همین دنی که بد زندگی میکنه دل آرومی نداره...دل نا آروم یعنی جهنم.خالصه زیاد به این فکر نکن خدا میبخشه یا نمیبخشه خدا همه چیو میبخشه اگه تو لبخند بزنی و از
زندگیت راضی باشی.خدا زمانی تورو نمیبخشه که ناراحت باشی
شهید تورجی زاده🥰
@shahid1384torji
#داداش رضا
#ازسفیرابلیس_تاسفیرپاکی
قسمت سیزدهم
سالم ! بچه ها ؟
یه چی بگم؟
اگه یه روز بفهمی اصال خدایی نبود و کال سر کار بودی چکار میکنی؟
مثال پیامبری در کار نبود و حسین هم بخاطر ریاست داشت میرفت کوفه و کال همه چی که به ما
گفته شد دروغ بوده و قرانم یه کتابی از یه شاعر زبر دست به نام ام حبیب بود که محمد بهش پول
داده بود کتاب بنویسه و بگه کتاب خداست.
اگه بفهمی همش سرکاری بوده و یه مشت روحانی مخ تو رو کار گرفتن و الکی بود همه چی چکار
میکن ؟
اصال خدا کو...
خدا وجود نداره که.اگه وجود داشت چرا وضعیت مسلمونا اینه ؟
مهدی هم که مثال منجیه اصال قصد اومدن نداره.مخ همتونو کار گرفتن.
این همه میگن دعا اثر داره پس چرا مملکت ما وضعیتش از همه بد تره.هه...
اصال خدارو کی درست کرده.خدا ساخته ذهنه بشره.وگرنه خدا رو کی خلق کرده اصال.اینا همه کشکه.
این چه خدائیه که اجازه میده یک نفر اونقدر پولدار وهمه چی تمام باشه ولی یک نفر توافریقا
ازگرسنگی بمیره...
اونایی که دین ندارن هم شادترن هم غصه هاشون کمتره زودتر ازدواج میکنن و خوشبخت ترن!
چطور خدا میتونه اونقدر بی رحم باشه که بنده هاشو تو اتیش بسوزونه...
خداکجابود؟اگه خداوجودداشت پس چرا همش تو غمیم؟خارجیاکه خداندارن خیلی هم
شادهستن....الکی بهمون گفتن خداهست تا باورکنیم یه سری چیزارو...خدارو برامون تو ذهنمون
ساختن.الکی منتظرمون میز ارن میگن مهدی میاد...پس کو؟
کجاس؟چرانمیاد؟
اگه خدایی هست پس چرا ایران جزو سه کشور تو افسردگیه؟
چرا؟
این چه خداییه که بعضیا خوشگلن بعضیازشتن؟اصأل امام حسین وجود داشت؟
امام علی بود؟ اگه بود چرا اسمش تو قرآن نیست ولی اسم کوروش تو قرآن هست؟
کوروش مرد بزرگی بود ...
اصأل اون دنیا وجود داره؟
حجاب چیه زن باید آزاد باشه.
چرا تو خارج زن لخت می گرده هیچ مردی نگاش نمی کنه
از کجا معلوم قرآن تحریف نشده؟
میگن تو قرآن ی آیه هست که میگه قرآن تحریف نشده.
اصال از کجا معلوم شاید خود اون آیه هم تحریف شده باشه
اون دنیا چیه؟ ما فقط همینجا هستیم بعدم تموم میشیم.
مگه خودکشی تو دینتون گناه نابخشودنی نیس؟
پس چرا حسین خودشو به کشتن داد؟ خودش رفت که
قرآن چیه؟ یه مشت جمله عربی، که هر عربی میتونه بگه.
چرا اگه حق با علی بود نجنگید؟ مگه یل خیبر نبود؟
چرا مسلمون ها اگه خدا به این بزرگی دارن، ضعیف ترین کشورهای دنیان؟
مگه پیامبرتون پیامبر رحمت نیس، پس این داعش وحشی چیه؟
مگه خدا انقد مهربون نیست، مگه کریم الصفح نیست، پس چرا من هرچه میخوام بهم نمیده و
زجرم میده؟
یارو مثال رتبه تک رقمی کنکور!یا دورقمی!
بعد پارتی شبانه داره دوس دختر یا دوس پسر داره
خیلی کارا میکنه
تو علم هم موفقه
از زندگیشم راضیهبهش خوش هم میگذره!
بعد نگا میکنم میبینم بچه مذهبیا کمتر اینجورین
کمتر از زندگیشون راضین!کمتر پیشرفت میکنن! کمتر تو فاز علمن
اصال اگه خداهست چرا کشور امریکا واسرائیل اینهمه راحت دارن ظلم وستم میکنن وهیچ اتفاقی
نمیفته براشون چرا ماهرچی دعا میکنیم بالیی سر ترامپ بیاد هیچیش نمیشه یاخدا
نیست یا خدا ظلمو دوسداره!
اگه خدا قدرت داره چرا ادما به این کارا کشیده شدن و تو جامعه فساد زیاده چرا جلوی این
مسئولین رو نمیگیره چرا همه مردم رو ثروتمند نمیکنه!
بر چه اساسی باید قبول کنم وجود خدایی رو که ندیدم اصال!
اینا تلقینه...
از زمان قدیم مردم برا هرچی دلیل پیدا نمیکردن میگفتن کار خداست اما علم هرروز که پیشرفت
میکرد دلیل هرچیزیو پیدا میکردن،االنم هرچی علم پیشرفت کنه ،میفهمن یه دلیل هست غیر خدا اما
ه نمیدونن، میگن خدا! که اسمش میتونه هرچی باشه مثال من اسمشو میذارم َد !!! اونایی رو ک د
اصال وایستا!
میدوسنتی ؟
امام حسین و یزید با هم دعوای فامیلی داشتن!
عاشورا مگه تو پاییز رخ نداده و یه مورد دیگه اینکه امام حسین میتونست چون خیمه هاش نزدیک
رودخونه فرات بود چاه بزنه...
اگه خوندن زن حرامه پس چرا خدا این استعدادو بهش داده!
چرا همش شیعه باید بدبختی بکشه و بگن چون اخرالزمانه باید این مصیبتا رو تحمل کنه
)همش با یه اخرالزمان گفتن همه چی رو سر هم میکنن(
در صورتی که تو کشورای اروپایی با اینکه دین ندارن خیلی هم شادن...
ما میگیم برگی که از درخت هم میفته کار خداست.
پس بمبی که داعشیا میترکونن هم ترکیدنش دست خداس پس خدا با ما دشمنی داره؟گه دوست دختر حرامه و اخر عاقبت نداره پس چرا فامیالی من اونایی که توسط همین تلگرام با
هم اشنا شدن و دوست شدن و بعدش ازدواج کردن االن با هم راحت زندگی میکنن مگه این روش
حرام نبود؟
خب...
تا همین جا فکر کنم همتون کافر شدید?? ادامه بدم یا نه ؟
بیخیال....تازه میخواستم بگم ما تک سلولی بودیم و از نسل میمون بودیم بعد کم کم انسان شدیم??
ببینید بچه ها
https://eitaa.com/joinchat/1583022171Cf663fac596
شهید تورجی زاده🥰
@shahid1384torji
#ازسفیرابلیس_تاسفیرپاکی
#قسمت چهاردهمین
#داداش رضا
با دین داری تقلیدی مخالفم...
کسی که برای خودش ارزش قائل باشه از صفر میره و باورهاشو خودش میسازه و هیچ چیزش
تقلیدی نیست.
من جواب تک تک این شبهات رو میدونم ...اما جواب نمیدم.میدونی چرا ؟
چون من تالش کردم و رفتم دنبال شناخت دین.تو هم باید بری و شبهاتتو برطرف کنی.اصول دین و عقاید تقلیدی نیست که حاال مامان بابات نماز خون بودن تو هم نماز خون بشی !
نه!
خدا روز قیامت اصال قبول نمیکنه که تو تقلیدی جلو رفته باشی!
من سال 93 و 94 و 95 رفتم و باورهامو از صفر شخم زدم و خودم رفتم دنبال شبهاتم و جوابشو پیدا
کردم.
اگه میبینید انقدر اعتقاداتم محکمه چون واقعا براش زحمت کشیدم!
شبهاتی که براتون مطرح کردم شبهات خودم بود و برای همشون جواب دارم.اما عمرا جواب بدم!
خودت برو تالش کن جوابشو پیدا کن.
وگرنه همون بهتر که کافر باشی و مسلمون تقلید کار نباشی...
ببخشید یکم جدی حرف زدم...واقعا دوست ندارم کسی اینجا تقلیدی جلو بره...
اگه واقعا میخوای رشد کنی برو تموم شبهاتتو بنویس و از عالمش سوال کن.
دیگه خود دانی...
برو یه دفتر بگیر شبهاتتو بنویس و یک به یک برو دنبالش.
اینجوری اگه تو اسرائیلی میشدی صد در صد یهودی میشدی !
میدونی چرا؟
چون تقلید کاری...
دنبال جواب سواالتت نمیری و میگی : بی خیال بابا...
ولش کن.
به خدا عموم بچه ها انقدر اعتقاداتشون ضعیفه که با چهار تا سوال به راحتی کافر میشن.هه...این چه جورشه آخه...
باور کن اعتقادات من انقدر محکمه که سه ماه پیش با یه عالم مناظره کردم و شکستش دادم.
وا مونده بود چی بگه...
ولی از بس براش از کتابای خودشون استدالل آورده بودم که گفت : داداش رضا تسلیم...حق با
توئه...میدونی میخوام چی بگم؟
میخوام بگم برو از صفر باورهاتو خودت بساز.تقلید نکن از کسی.اینجوری محکم میشی !باورات ریشه میگیره!
تو جوونی دنبال شبهاتت نری دیگه بعدا که ازدواج کنی حوصلت نمیگیر ه ها !!!حاال خود دانی....وقتی میگم کتابای مدرسه و دانشگاه چیزی یاد نمیدن بخاطر همین چیزا میگم.خداییش اینا مهمتر نیست آیا؟
اینکه آدم اعتقاداتش محکم باشه و تقلیدی نباشه؟
امیدوارم از حرفام ناراحت نشیدا...
ولی عمومتون الکی سینه میزنید و هیئت میرید...
سه تا سوال ازت بپرسم کال مغزت هنگ میکنه و نمیدونی چی جواب بدی و به راحتی شک میکنی...
واقعا خیلی بده نتونی از اعتقاداتت دفاع کنی...
میدونی چرا آدما نمیرن دنبال شبهاتشون ؟
بخاطر ترسه...بخاطر ترس از سوال پرسیدن...شایدم غرورت اجازه نمیده...
شایدم میترسی مسخرت کنن...
باور کن خیلی چیزارو از دست میدی...
اینجوری اعتقاداتت دووم نداره...
نماز خوندنتم از سر عادت میشه...
میدونم...ممکنه بگی : رضا سرم درد گرفت...کلی سوال تو ذهنم ایجاد شد...
من درکت میکنم...
منم قبال همین بودم...
ولی واقعا کم نیاوردم و برای رشد اعتقادات خودم سال 95 وقت گذاشتم.
شاید بگی رضا چجوری به برای شبهاتم جواب پیدا کنم ؟
جوابش دست خداست...
خدا هدایتت میکنه .
تو فقط بخواه که جواباشو پیدا کنی ...خدا هدایتت میکنه.
میدونی چرا وهابی ها ...بچه هاشونم وهابی میشن ؟
چون از بابا مامانشون تقلید میکنن...
یه سوال دیگه.....میدونی چرا بعضی از این بچه وهابی ها یهو شیعه میشن ؟
دلیلش سادست...
خودشون میرن دنبال شناخت و آگاهی...
به خدا مسیر براتون باز میشه...
نگید رضا چکار کنم...
به خدا اعتماد کنید...
خدا براتون مسیر باز میکنه...
هدایت دست خداست.
تو فقط بخواه که بری دنبالش و بهونه نیار و تعصب هاتو بذار کنار...باور کن خدا هدایتت میکنه.
بچه ها به من اعتماد کنید...منم هزار تا شبهه داشتم.
خدا هدایت میکنه.
منم از این سر درد ها زیاد گرفتم. اما نتیجش میدونی چی شد ؟
نتیجش استقامتم تو روزای سخت و نفس گیر شد...
چون چرایی محکمی پشت خودم داشتم کم نیاوردم.
یعنی واقعا امام حسین ارزش اینو نداره که بخاطرش چند تا کتاب بخونی ؟ یعنی تو که انقدر میگی
امام زمان امام زمان...واقعا چند تا کتاب درموردش خوندی...خب قبول کن اعقاداتت تقلیدیه دیگه...
با خودت صادق باش.بعضی ها ده ساله شبهه دارن ولی اصال نمیرن دنبالش...
هه...تو که عشق علی ته دلته.. چرا نمیتونی از حقش دفاع کنی ؟سریع زبونت بند میاد ؟
یعنی شبی 15 دقیقه تحقیق و مطالعه کردن سختهبا یکی از بچه ها آشنا شده بودم مولوی وهابی بود و 500 نفر رو وهابی کرده بود...اسمش سلمان
بود. تو تلگرام با هم دوست شده بودیم.
باورتون نمیشه...
بخاطر امام علی انقدر از دست باباش و اطرافیانش کتک خورده بود که حد نداشت.
ولی دیوونه وار عاشق امام علی و امام رضا بود...
دلیلشم فقط این بود که روحیه حق پذیری داشت و متعصب نبود...رفت دنبال شبهاتش و براش جواب پیدا کرد.من میدونم اینجا اهل سنت هم هست...
من کال دارم میگم.
https://eitaa.com/joinchat/1583022171Cf663fac596
شهید تورجی زاده🥰
@shahid1384torji
#قسمت پانزدهم
#داداش رضا
#ازسفیرابلیس_تاسفیرپاکی
حاال بعضی ها زورشون میاد یه سرچ ساده کنن...
من اگه 200 سال پیش به دنیا میومدم عمرا میتونستم تو 5 سال انقدر رشد کنم...
باور کن همین اینترنت کلی باعث رشد من شده... باور کن خیلی استفاده های خوب میشه ازش
کرد...
اگه زرنگ باشی تو یه سال میتونی به اندازه ده سال رشد کنی.
فضای اینترنت خیلی بستر خوبیه برای رشد...
اگه واقعا بخوای رشد کنی.
کلی سایت های خوب هست که شبهه جواب میدن. میتونی اونجا با مدیر هاشون دوست بشی و
سوال بپرسی.
تو اگه واقعا بخوای خدا مسیر رو برات باز میکنه.
تازه شبهاتی که من مطرح کردم خیلی بچگونه بود...جوابش سادست...
اما برای شروع خوبه. باعث میشه رشد کنی.
برو دنبال تموم شبهاتت.
آدم از شک به یقین برسه خیلی با ارزش تره. نترس که بگی رضا اعتقاداتمو از دست دادم.
همون بهتر که از دست دادی.
خودت برو دنبال ساختن اعتقاداتت.
بذار یه مسیر بهت نشونت بدم
اولین چیزی که باید درش اعتقاداتت خیلی قوی باشه اینه که باور کنی خدا همه کارست و از همه
مهمتر ؟ اصال باور کنی خدایی وجود داره...
برای همین باید دو الی سه ماه وقت بذاری و تا میتونی تحقیق و بررسی کنی تا باورت بشه خدایی
هست و این خدا همه کارست...
متاسفانه خیلی ها یهویی میرن پله آخر و درمورد امام زمان کتاب میخونن !
این غلطه!
باید پله پله پیش بری!اول خدا...
بعد از اینکه خدارو باور کردی باید درمورد قیامت کتاب بخونی و تحقیق کنی تا باورت بشه روز
حساب کتابی در کاره!
بعد از اینکه به قیامت ایمان آوردی کم کم باید به این فکر کنی که خدا برای هدایت ماها پیامبر
فرستاده و بری داستان همه پیامبرارو بخونی...
بعد باید در مورد آخرین پیامبر خدا حضرت محمد )ص( تحقیق و بررسی کنی و اطالعات خودتو باال
ببری!
بعدش باید معجزه پیامبرو بخونی...
یعنی : قران!
بعد از خوندن قران میرسه به امام ها و باید بپذیری خدا به پیامبر دستور داده بعد خودت امام علی
رو جایگزین کن...
اینجا اختالف اهل سنت و شیعه هست...
خیلی باید تحقیق کنی و اصال تعصب نداشته باش...
برو تا میتونی کتاب بخون و تحقیق کن.
نباید تعصب داشته باشی.
بعد کم کم درمورد همه امام ها اطالعات کسب کن و در انتها میرسی به امام زمان و باز هم تحقیقات.
کل این فرایند شاید یه سالم نشه...
ولی من بهت قول میدم آنچنان اعتقاداتت قوی میشه که هیچکس نمیتونه برات شبهه درست کنه.
من همه این مسیرو قبال رفتم.راستشو بخوای خیلی اعتقاداتم محکمه.خیلی.
بچه ها ؟
از من منابع نخواید...ازت خواهش میکنم به خدایی که وظیفه هدایتت رو داره ایمان بیار.چیزی که
منو هدایت کرد قرار نیست تورو هدایت کنه.هدایت هر کسی متفاوته...
تو فقط بخواه که ری استارت بشی...
بقیه رو خدا درست میکنهاگه تو ری استارت بشی...خدا آدما کتابا مطالب سایت ها و همه چیو به زندگیت دعوت میکنه...اگه
این کارو نکرد به من بگو کال سایت و کانالو پاک میکنم و میرم خودمو غرق میکنم.
خخخ
باور کن خدا هدایتت میکنه...هدایت خدا به وسیله دستاش صورت میگیره...دستان خدا برای
هدایت تو زیاده.
یه چیزی بگم ؟
درسته گفتم از عالم سوال کن...
اما اگه خودکار به دست باشی از درون خدا جواب خیلی از این سواالتو میده...
من شبهاتمو خدای درونم جواب میده.
هیچ وقت یه انسان نمیتونه بگه ک من دیگه اطالعاتم فول شده و همه چیو فهمیدم مگه اینکه الکی
تعصب داشته باشه ! منم نباید بگم اطالعاتم خوبه...
باید همیشه در حال یاد گیری باشم...
همین...تا فصل بعدی خداحافظ
شهید تورجی زاده🥰
@shahid1384torji
#داداش رضا
#ازسفیرابلیس_تاسفیرپاکی
قیمت شانزدهم
یه چیزی بگم بهت ؟
سعی کن زیاد رو خودت حساب باز نکنی.
زیاد من من من نکن...
تو فقط وظیفت اینه که به الهاماتت عمل کنی و مسیری که خدا برات داره طراحی میکنه رو بیای.
رو عقلت زیاد حساب باز نکن که بخوای مسیری که خدا برات طراحی کرده رو تحلیل کنی...
عقل مگه چیه؟
همش تجربیاتته دیگه...
سعی کن زندگیتو وقتی دست خدا سپردی انقد دل دل نکنی که هی به خدا بگی :
چجوری ..مگه میشه؟ نه نمیشه...
این چیزاش به ما ربطی نداره...
اگه اینارو میگی چون رو خودت حساب باز کردی و به خدا قلبا اعتماد نداری...
لطفا تو کار خدا دخالت نکن و بذار اهسته آهسته هدایتت کنه...
وقتی رو خودت حساب باز میکنی دیگه نمیذاری خدا هدایتت کنه...
وگرنه اگه رو خودت حساب باز کنی اینجوری خیلی زجر میکشی...و همیشه ترس داری..
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم
هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر
موالنا
یاد خدا بیامرز مرغ عشقام افتادم...
دو تا مرغ عشق داشتم ۱۵ تا شده بودن.... هی تخم میذاشتن هی جوجه میاوردن...وقتی میخواستم قفس رو باز کنم و براشون غذا بریزم در حد مرگ استرس میگرفتن و میترسیدن...
ولی من فقط میخواستم غذا بریزم براشون.اما میترسیدن ....خیلی میترسیدن.خودشونو به قفس
میزدن محکم....
یاد خدا افتادم . خدا هم میخواد هدایتمون کنه ما جیغ میزنیم...
هی میگیم : نههههه
میگیم نمیشههههه....چجورییییی !!! نههههه !!! خدااااا کجایییییی ! چرا اینجوری میکنییییی ؟؟؟
خداااااا
از این مسیر نمیشهههههههه
خدا میگه : بابا صبر کن... این اتفاق کلی نعمت و موهبت پشتشه ! صبر کن...قضاوت نکن...چرا
اعتماد نداری خب...
هه...
یه مثال دیگه بزنم؟
میگن شرط اصلی اینکه بتونی یه اسب خوب تربیت کنی اینه که باید اسب بهت اعتماد کنه...وگرنه
هرگز نمیتونی تربیتش کنی و حتی بهش غذا بدی...چون تا تورو میبینه بهت حمله میکنه و گازت
میگیره !
چی بگم واال...
بچه ها ؟
میدونی مشکل مرغ عشقم چی بود؟
مشکل مرغ عشقام این بود که با عقل خودشون داشتن منو قضاوت میکردن...بخاطر همین تا دستمو
میکردم تو قفس که اب و غذاشونو درست کنم فکر میکردن میخوام اذیتشون کنم بخاطر همین
خودشونو محکم به قفس میزدن...
هه...
چقدر جالب...
ما هم با عقل خودمون خدارو قضاوت میکنیم و...رو عقلت حساب باز نکن!!!
اون چیزی که تو اسمشو میذاری منطق... همش ترساته...نه منطق...
تازه؟
منطق خدا با منطق تو فرق داره.
راستی خیلی معذرت میخواما... چی باعث شده فکر کنی خیلی حالیته ؟
واقعا چی ؟
نکنه رو خودت خیلی حساب باز کردی؟؟
اوکی...
بروبا ترسات زندگی کن.
خدا هم تورو به خودت واگذار میکنه...
انقدر ادامه بده تا خسته بشی...
تهش میفهمی که باید رو خدا حساب کرد ...نه ر و خودت.
کسی که به خدا اعتماد داره اوال به الهاماتش گوش میده و بعدشم اهسته اهسته جلو میره و
مسیرشو قضاوت نمیکنه و نمیترسه...
چون خدا پشتشه...
اصال میدونی خدا یعنی چی؟
خدا یعنی همه چی...
چقدر قدرت خدارو باور داری واقعا؟
خدا تو قران گفته ایمان بیاری این دنیا و اون دنیا نمیذارم اندوهگین و غمگین بشی...
ایمان یعنی عزیز من برو بخواب فکر خیال نکن.تو مگه توکل نکردی ؟ خب دیگه نگران نباش.خدا
کمکت میکنه.
لطفا رو عقل و منطق خودت انقدر حساب باز نکن !!!
اینجوری نمیذازی خدا هدایتت کنه.عموم کسایی که فکر و خیال میکنن به خدا اعتماد ندارن.به عقل و منطق خودشون اعتماد دارن.
بخاطر همین خدا هدایتشون نمیکنه.
شرط اصلی هدایت اعتماده...
انتخاب با خودته...یا به خدا اعتماد کن و حرکت کن...یا انقدر بشین فکر و خیال کن )به قول خودت
منطقی فکر کردن ( که خسته بشی و روز به روز ترسات بیشتر بشه...
اون مرغ عشق هم منطقی فکر میکرد که خودشو میکوبید به قفس و دستمو گاز میگرفت!
من قصد کمک داشتما...اما حالیش نمیشد.فکر میکرد میخوام اذیتش کنم...تو دلم کلی بهش بد و
بیراه گفتم !
گفتم چقدر تو خنگی...بابا میخوام کمکت کنم...چرا اینجوری میکنی...
اما اون با عقل غریزیش داشت منو تحلیل میکرد...
راستی ؟
تو هم با عقل غریزیت خیلی وقتا خدارو روندیا...
مگه نه...
اینکه میگی خدا هست اما بهش اعتماد نداری و دلت آرومنیست و همش ترس داری نشونه چیه
واقعا؟
یه خواهش کنم؟
خواهش من اینه که اجازه بده خدا هدایتت کنه.همین....
اون منطقی که تو روش حساب باز کردی اگه تو افریقا به دنیا میومدی کال مدلش فرق میکرد...
منطق تو همش از تجربیاتته...
تجربیاتت و ورودی هات و شنیده هات و دیده هات ... اینا به مرور منطقت رو ساخته...
حاال تو داری با این منطق خدارو میسنجی و قضاوت میکنی...
هیچوقت با منطق اکتسابیت خدارو نسنج..
شهید تورجی زاده🥰
@shahid1384torji
#داداش رضا
#ازسفیرابلیس_تاسفیرپاکی
#قسمت هفدهم
نشونه اعتماد خیال راحته...اگه یه آدم برش دار تو بانک بهت یه قولی بده میبینی چقدر دلت آروم
میشه؟ یا مثال یکی از فامیالتون بهت قول بده کمکت کنه...گه به خدا اعتماد کنی دقیقا حالت این مدلی میشه...آرومی و خیالت راحته...
خدا مراقبته نمیذاره اتفافی برات بیوفته.نگران نباش...
یه مدت همش با خدا دعوا داشتم و میگفتم : خدایا...
تو صدامو نمیشنوی...
اما بعدا که کمی گذشت فهمیدم : قبل از اینکه خدا بخواد صدای منو بشنوه ... خودم باید صدای
خودمو بشنوم...
در واقع کسی که صدای خودشو بشنوه...صدای خدا رو هم میشنوه و خدا هم صداشو میشنوه...
من این روزا صدای خودمو میشنوم...
بخاطر همین بهتر حس میکنم خدا صدامو میشنوه...
خودمم صدای خدارو میشنوم...
هه...
یکم پیچیده شد...
راست ی ؟؟
نکنه این صدایی که با من حرف میزنه همون خدا بود و من خیال میکردم که خودمم...
وقت ی حقایق برات شفاف میشه زبونت بسته میشه و هیچ ی جز خدایا شکرت نمیتون ی بگ ی....
هر وقت گفت ی : خدایا تو نمیفهمی...بدون خودت ی که نمیفهمی...
کسی که خودش خودشو نفهمه...حس میکنه خدا هم نمیفهمه...
یه بار اون اوایل رفته بودم تو یه مجلسی که اون سخنران فقط داشت درمورد حسن ظن به خدا
صحبت میکرد و میگفت :
همه چ ی درست میشه...خدا بزرگه...تجسم کن و فکر کن خدا مشکلتو حل کرده...
وقت ی این حرفارو شنیدم با حالت عصبانیت و خشم مجلس رو ترک کردم و با همه بحثم شدو گفتم :
این سخنران چرت پرت محض میگه...
قشنگ یادمه...خیلی بهم ریخته بودم...
من کلی مشکل داشتم...
اما اون سخنران خیلی ریلکس داشت میگفت خدا حلش میکنه و از این حرفا...
من به خودم گفتم : پس چرا مشکالت من حل نمیشههههه چرا تمومی ندارههههههه !!!!
چرا زندگیم قاط ی پاتیه و نظم ندارهههه ؟
جالبه...
با سه نفر تو اون مجلس بحثم شد و میگفتم : این سخنران خیلی تو رویاهاست ...
بعدشم مجلسو ترک کردم و رفتم یه گوشه نشستم و کلی گریه کردم .
خیلی برام سخت بود...نمیتونستم تصور کنم خدا منو میفهمه و درک میکنه...
از اون روزا چند سالی میگذره...
میدون ی مشکل من چ ی بود ؟
مشکلم این بود که خیلی منطق ی فکر میکردم...
هه...
بعد ها خدا بهم گفت :
رضا ؟
شرایط رو جوری که االن هست نبین...شرایط رو جوری ببین که دوست داری باشه...
این یعنی ایمان...
یه چ ی بگم؟
سعی کن نسبت به آ یندت زیاد منطق ی فکر نکنی...
چون منطق تو با منطق خدا اصال شبیه هم نیست.
تو میگ ی نمیشه و کلی ذهنت محدودیت میاره...اما خدا لبخند میزنه و میگه: برای من کاری نشد
نداره...انقدر قدرتمو دسته کم نگیر !
یه چیز میخوام بگم ممکنه به غرورت بر بخوره...اما مهم نیست...تو اگه منطق داشت ی...وضعیتت این نمیشد ...
لطفا رو منطق خودت هیچ حساب ی باز نکن...
تو اصال هم منطق ی نیست ی...
تو اسم ترس ها و بد دلی ها و بد بینی ها و ب ی ایمانیتو میذاری منطق ی فکر کردن...
نه...
این منطق ی فکر کردن نیست...
کسی که منطق ی فکر میکنه میگه:
مهم نیست االن کجام...مهم اینه وضعیت االن من موندگار نیست...چرا ؟
چون خدا با منه...
همین و بس...
ک ی بهتر از خدا ؟
ببینید بچه ها ...
شما هر چقدر هم خرابکاری کرده باشید بازم اگه در مسیر باشی خدا برات درستش میکنه...
خدا هر کاری بگ ی از دستش بر میاد.
فقط به خدا زمان بده تا پالسکوی درونتو از صفر بسازه...
شهید تورجی زاده🥰
@shahid1384torji
#داداش رضا
#ازسفیرابلیس_تاسفیرپاکی
قسمت هجدهم
سالم...چند روز پیش یکی از بچه ها بهم پیام زد و گفت : رضا ؟
منم میخوام مثل تو کار فرهنگی کنم.
منم خیلی خوشحال شدم .گفتم ایول !
کمک خواستی روم حساب کن...
بعدش که چند روز گذشت و فعالیت هاشو دیدم کال گفتم این کارات هیچ فایده ای نداره...
متاسفانه خیلی ها اصال بلد نیستن کار فرهنگی کنن...
جنس جوون رو نمیشناسن اصال...
خیلی زشت و بد سلیقه کار فرهنگی میکرد انصافا...
من بارها درمورد کار فرهنگی کردن صحبت کردم اما متاسفانه کسی گوش نمیده...
خدا وکیلی االن کی شبکه قران میبینه ؟
از بس بد سلیقه کار فرهنگی میکنیم که حد نداره.تو پست آخرمم تو سایت گفتم...ما با این کارا و
این کتابا و این چیزا ...جوونارو بیشتر کافر بار میاریم تا مسلمون...
بعضی ها همش بهم میگن :
رضا ؟
تو چجوری با جوونا ارتباط میگیری که به حرفت گوش میدن ...
خب من یه سری چیزارو رعایت میکنم دیگه...
به خدا اگه یه مسجد به من بدن ...این مسجد رو پر از جوون میکنم.
میدونی مشکل خیلی ها کجاست؟
مشکلشون اینجاست که قانون سطح هارو رعایت نمیکنن.
ببین...
ما بیست تا سطح داریم.
یه کسی که تازه میخواد تغییر کنه در واقع تو سطح یک هست و کسی که خیلی االن به خدا نزدیک
شده تو سطح بیست هست...متاسفانه عموم کسایی که کار فرهنگی میکنن قانون سطح هارو رعایت نمیکنن و مثال به زبون یه
سطح هفتی با یه سطح یکی صحبت میکنن..
این کار کامال غلطه!
ما باید مخاطب خودمونو بشناسیم!
مثال تو برنامه سمت خدا اصوال مخاطب 𢀽 سطح دوازدهی 𢐽هست...
کسی که سطح دو هستش دقیقا نمیفهمه اون کارشناس چی میگه...
تو مساجد روحانی ها با زبون یه سطح پونزدهی با یه سطح چهاری صحبت میکنن...
بخاطر همین خیلی ها تو مسجد گوش نمیدن یا سر صدا میکنن...
االن عموم کسایی که تو سایت من هستن تازه عوض شدن و دارن مراحل اولیه تغییر رو طی
میکنن...
خب...
اگه من به زبون یه سطح دوازدهی با کسایی که زیر سطح پنج هستن صحبت کنم چی میشه؟
خب معلومه...
اصال حرفامو گوش نمیدن...
چون اصال نمیفهمن چی دارم میگم!
قانون سطح بندی رو خودم اختراع کردم...
همش تجربست...جایی گیر نمیاری..
اینو گفتم که اگه قصد کار فرهنگی داری لطفا جان عزیزت اینو رعایت کن.
آرزو به دلم موند یه نفر این قانون رو رعایت کنه...
فقط چند نفر رعایت میکنن...بقیه کال سطح بندی رو رعایت نمیکنن.
اول مخاطبتو بشناس...بعد سطحش ببین چنده...بعد به زبون همون سطح باهاش حرف بزن...
تا سطح هفت باید چاشنی کار فرهنگی لذت هم باشه...
یعنی چییعنی باید طرف لذت ببره از با تو بودن...تو هم باید شوخی کنی و جدی نباشی.خدارو شکر من ذاتا
شوخم و اینو به صورت پیش فرض دارم...اما اگه تو نمیتونی شوخی کنی بدون که نمیتونی تو کار
فرهنگی تا سطح هفت موفق باشی...چون تا سطح هفت عموما آدم دنبال لذت بردن و در کنارش
رشد کردنه...از سطح هفت به بعد طرف خودش بقیه مسیرو میره...
تو این پنج سال تو کار فرهنگی خیلی ها شریک بودم... همین االنم ادمین هاشون تو کانالم
عضون.بارها بهشون گفتم : انقدر خشک مذهبی نباشید...اما گوش نمیدادن...منم دیگه گفتم نمیتونم
باهاتون ادامه بدم.
باورتون نمیشه...
حالم داشت بد میشد از بس خشک مذهبی بودن...
انگاری خدا با خنده و شادی و شوخی مخالفه...
تازه؟
عموم بچه ها تازه متحول شده بودن...میومد میگفت گناه نکنید جهنم میرید و ...
یعنی حال بهم زن ترین کار فرهنگیو میکردن...
متاسفانه کاراشون جذاب نبود...تهشم کال جمعش کردن...
اگه اسم ببرم همه میشناسیدشون...اما نمیگم کیا...
با مجموعه های زیادی کار کردم و ادمین کانال هاشون بودم اما یه ماه نشده اومدم بیرون...
هیشکدوم باب میل من نبود...
تو کانالشون همش حدیث و آیه و ...
خیر سرشون داشتن کار فرهنگی میکردن...اونم با کسایی که سطحشون سه بود...
یه چیزی بگم؟
جوونا از هر چی بسیج و پایگاه و مسجد و مذهبی ها حالشون بهم میخوره...
اینو گفتم که در جریان باشی.
حالشون بهم میخوره.پس مذهبی بازی در نیار .اوکی؟
بگم مذهبی بازی یعنی چی؟ابتدایی ترین چیزش یعنی اینکه یه مدل دیگه حرف بزنی...
حوصله ندارم...
بسه.
از بس گفتم زبونم مو در آورد.کیه که گوش بده.
طرف مخاطبش سطح دو هستش ...اما تو کانالش پست های سیاسی میذاره...
در صورتی که سطح دو نیاز به آگاهی داره و باید براش جا بیوفته واقعا خدایی هست...
متاسفانه رعایت نمیشه...بخاطر همین کسی سمت دین نمیاد...اگرم بیاد خسته میشه...چون
مخاطب شناسی بلد نیستن خیلی ها...
من خودم االن سطح پونزدهی هستم.ولی خودتم میدونی که عین سطح یکی باهاتون حرف
میزنم.اینجوری درکمون از هم خیلی بیشتره.
هر سال که میگذره سطحم داره باال تر میره...
اگه من االن به زبون یه سطح پونزدهی باهاتون حرف بزنم
شهید تورجی زاده🥰
@shahid1384torji
#ازسفیرابلیس_تاسفیرپاکی
#داداش رضا
#قسمت هجدهم
کالا ممکنه حرفامو نفهمی...یه بار اینکارو
کردم...
یادته؟
درمورد روابط جنسی یه سری پست گذاشته بودم کال کسی نفهمید چی میگم
گفتم عبادته و از این چیزا
خخخ
یه دختری که تازه قراره با حجاب بشه...هرگز نباید فعال اسم چادر رو پیشش بیاری...بگو سعی کن
موهاتو بدی تو.همین...
آهسته آهسته خودش قدم هاشو برمیداره.
با توجه به سطحش باهاش برخورد کن.
اگه یه کسی نماز نمیخونه و زورش میاد بگو فعال نماز صبحتم قضا شد موردی نداره...اصال نماز صبح
رو نمیخواد بخونی.ظهر و مغرب رو بخون..
با توجه به سطحش باهاش رفتار کن.اینجوری بهتر نتیجه میگیری.خیلی دلم پره خدایی...دوست ندارم درمورد این چیزا حرف بزنم.اما اگه نزنم آروم نمیگیره خخخ
کمیت کار فرهنگی مهم نیست...کیفیتش مهمه...
اینو هیچوقت یادت نره...
اگه مخاطبت سطح های زیر پنج هستش تو نباید چهرت زیاد مذهبی باشه ! وگرنه طرف باهات حال
نمیکنه و به حرفات گوش نمیده!
خب...به احتمال زیاد بحث سطح ها برات جا افتاد.
حاال میخوام درمورد یه موضوع مهمتر باهات صحبت کنم اونم عامل بودن خودته.
ببین...تا خودت به حرفایی که میزنی عمل نکنی حرفات نفوذ نمیگیره.این اصل کار فرهنگیه.باید
خودت تا هفتاد درصد عمل کنی...
اگه زیر هفتاد باشه حرفات نفوذ کالم نداره...
نفود کالم ربطی به جنسیت و سن نداره.هر کسی به حرفاش عمل کنه خدا بهش قدرت نفوذ میده...
پس خواهشا تا خودت اوستا نشدی وارد کار فرهنگی نشو...
البته کمال گرا هم نباش...
هیچکس کامل نیست.
مورد بعدی مدل حرف زدن هستش...
در کل مذهبی بازی در نیار.باید کالمت ساده و خودمونی باشه.سلیس و روان حرف بزن...سعی کن
شوخی کنی و هر کاری هم که میکنی رنگ بندی شده و با سلیقه و خوشگل باشه.
به شدت این چیزا تاثیر گذاره.
مثال از بین روحانی ها استاد پناهیان همه میگن یه چیز دیگست...میدونی چرا ؟
چون سطحش خیلی باالست...اما انقدر ساده و سلیس صحبت میکنه که سطح دو و سه راحت
حرفشو میفهمن...
بخاطر همینه که بهترین روحانی ایرانه.
خخ چه پپسی برا استاد بازکردمااالن خیلی ها میگن رضا چون رفیقته تعریفشو میکنی...اما به خدا خود استاد هم میدونه که خیلی
دوستش دارم...البته استادم منو خیلی دوست داره.این دوستی دو طرفست
بگذریم.
یه بار دوستم بهم پیام زد و گفت : رضا؟
کجا بریم کار فرهنگی کنیم؟
این سوال خیلی هاست...
قبلش باید یه چیزی رو توضیح بدم.
کال از این فکر بیا بیرون که بتونی کسیو با حرفات تغییر بدی.اوکی؟
تو اصال نمیتونی این کارو کنی...
پس به این فکر نکن بری تو دل آدمای خالفکار و بی حجابا و بتونی روشون تاثیر بذاری...
طبق تجربه من...تو فقط رو کسایی میتونی اثر گذار باشی که خدا قلبشو برای هدایت آماده کرده...
یعنی چی ؟
یعنی تو باید رو کسایی تاثیر گذار باشی که خمیر مایه رو دارن و تو حاال باید بهشون راه نشون
بدی...
پس کال از این فکر بیا بیرون که بتونی همه رو تغییر بدی...نه...تو فقط کسیو میتونی تغییر بدی که
خودشم میخواد...
تازه؟
تو فقط میتونی راه نشون بدی و انگیزه بدی...وگرنه تغییر رو خود طرف باید در خودش ایجاد کنه...
فقط یه چیزو یادت نره...
۹۹ درصد آدما تو قدم های اول فکر میکنن تو دین همش غم و عزاداریه...تو باید این باور مسموم رو
درست کنی...چون به شدت ماهواره و رسانه دین رو تخریب کرده...بهش بفهمون شادی واقعی تو
دینه نه تو بی دینی...این خیلی مهمه.
من خودم شخصا زمانی دین دار شدم که فهمیدم لذت واقعی تو دین داری و مبار زه با هوای نفسه.
اگه بتونی جایی رو پیدا کنی که همه پشیمونن خیلی خوبه.مثال یکی از بچه ها دم در حرم میرفت کتاب نون داغتو نشون گشنه نده رو به دخترای شل حجاب
میداد.
خیلی هم اثر گذار بود...
چون تضاد داره دیگه...
یه دختر با اون وضع حجاب اومده حرم امام رضا...این یعنی چی؟
یعنی خمیر مایه تغییر داره اما راهشو بلد نیست...
باید تیز باشی و بتونی از رو تضاد درون و بیرون آدما تشخیص بدی که طرف خمیر مایه تغییر رو داره
یا نه...
اگه تو فامیالتون یه همچین شخصی هست حتما روش کار کن...بعضی ها ظاهر مذهبی ندارن اما
موقع محرم سینه زنی میکنن...
این مورد خوبیه...
چیزایی که گفتمو رعایت کنی به راحتی میتونی روش اثر بذاری....
راستی ؟
تو اگه خودتو بکشی بازم نمیتونی یه آدم مغرور رو تغییر بدی. اگه فهمیدی طرف مقابلت مغروره
براش دعا کن...چون قابل هدایت نیست.آدمای مغرور اصوال با مرگ یا بیماری تغییر میکنن...
من خودمم مغرور بودم.
آدمای مغرور حرف هیچکسو قبول ندارن.غرور یعنی حقارت نفس...بخاطر همین پذیرش و حق
پذیری در آدمای مغرور سخته...
فقط من با اینکه مغرور بودم اما کالم حق به گوشم واقعا نرسیده بود....
یعنی نمیدونستم خدایی هست . یعنی اصال نمیدونستم زندگی یعنی چی.
شهید تورجی زاده🥰
@shahid1384torji
#داداش رضا
#ازسفیرابلیس_تاسفیرپاکی
#قسمت نوزدهم
در ضمن ؟
سعی هم نکن کسیو که خودشو به احمق بودن زده رو عوض کنی...
شاید آدم مغرور یه روزی آدم بشه برگرده...اما احمق هرگز برنمیگرده....
چون احمق خودشو به احمق بودن زده...یعنی چی ؟ یعنی میدونه...اما دوست داره ندونه.
کسی که خوابه رو میشه بیدار کرد اما کسی که خودشو به خواب زده رو نمیشه.پس با احمق ها هیچ
کاری نداشته باش و خودتو حرص نده.
در ضمن به آدمای باالی چهل سالم زیاد امیدوار نباش.عمومشون دیگه تغییر نمیکنن..اگرم دیدی
طرف پنجاه سالشه کال کاری باهاش نداشته باش.
پرونده تغییر بسته میشه تو سن پنجاه سالگی.
ببین میشه عوض شدا....ولی خیلی سخته...
خیلی...
دیگه باالی پنجاه واقعا تغییر سخته.ولی چهل سال شاید با تالش بیشتر بشه...
در کل صبور باش...
ممکنه یه حرفی بزنی و طرف پنج سال بعد به حرفت برسه.اشکالی نداره...
بزرگترین ثواب برای امر به معروف و نهی از منکره.یه نفر با حرفت برگرده هر کار خوبی کنه برای تو
هم نوشته میشه.پس کم نیار .
سعی هم نکن دلسوزی بیش از حد داشته باشی...
چون بعضی هاشون توقع بیجا دارن.
تو اول باید دلسوز خودت باشی و بعد دلسوز دیگران...
اگه حس میکنی داره پات میلغزه دیگه نمیخواد به اون شخص کمک کنی...
اولویت خودتی..
سعی هم نکن کسیو به خودت وابسته کنی...
که هی بیاد از پیشرفتاش برات بگه...این اوایل خوبه اما در طوالنی مدت اصال خوب نیست..چون اگه جوابشو ندی به راحتی برمیگرده...
سعی کن از هر پنجاه تا پیام به سه تاش جواب بدی...وابستش نکن...
این کارو من قبال کردم دودشم به چشمم رفت.بخاطر حرفا و مشاوره های من کلی تغییر کرد...اما تا
یه مدت بخاطر مشغله کاری جوابشو ندادم کال برگشت و دوباره شروع کرد...
دلیلشم این بود که رضا تو جواب ندادی و من برگشتم ...هه...
هیچکسو وابسته نکن.
بذار خودش قدم هاشو برداره...
ترک عادت زمان میبره...تا بخواد تغییر کنه چند ماه طول میکشه...پس نتیجه گرا نباش...سعی کن
بهش امید بدی ...امید خیلی مهمه...خیلیییی...شیطون مدام اذیتش میکنه.باید کمکش کنی و بگی
میشه...
همین...
حرفام تموم شد...
امیدوارم حرفام به دردتون خورده باشه️❤
ادمه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/1583022171Cf663fac596
شهید تورجی زاده🥰
@shahid1384torji
#ازسفیرابلیس_تاسفیرپاکی
#داداش رضا
قسمت بیستم
سالم.راستشو بخوای من قبال اصال دعا کردنو قبول نداشتم.یعنی اعتقاد نداشتم بهش...
نمیدونم چجوری بهتون اینو توضیح بدم...
خیلی سخته...
ببین من میدونستم دعا اثر داره ها...اما زیاد حوصله دعا کردن نداشتم.
یه جورایی میگفتم همه چی تالشه آدمه...
دعا واسه موقع هایی هستش که دیگه خیلی کارت گیره....
کال باورام نسبت به دعا اینجوری بود
قدرتشو باور نداشتم...
من بیشتر تو کار معامله با خدا بودم...
یعنی مثال میگفتم خدایا من گناه نمیکنم تو هم فالن کارو کن...خداییش خدا همیشه پا معامله بود...
من فکر میکردم دعا واسه جاهایی هستش دیگه خیلی زندگی سخت شده...
نمیدونستم تو چیزای خیلی ساده هم آدم میتونه دعا و توسل کنه و نتیجه بگیره...
من جدیدا دعا که میکنم خیلی حسن ظن دارم.
باورتون نمیشه...
مطمئنم خدا بهم میدش.
من قبال اینجوری نبودم...
جدیدا اینجوری شدم.
قبال خیلی میچسبیدم...اما االن رها کردم...
قدرت دعارو باور کردم...
معتقدم اگه کسی قدرت دعارو بدونه و باورش کنه همیشه ازش نتیجه میگیره...
میدونی چی خیلی جالبه؟
این جالبه که خدا به اندازه باورت باهاتهدوست دارم اینو ده میلیون بار بگم...
خیلی مهمه...خیلی...
بگی خدا میتونه...میتونه...بگی نمیشه...نمیشه...
این کل قانون و اخالق خداست.
خخخ االن عین ندید پدیدا دارم برا همه دعا میکنم
من قبال فکر میکردم قانع کردن خدا کار خیلی مشکلیه...
این باور مسخره رو تا همین چند سال پیشم داشتم...
حس میکردم اگه یه چیزی از خدا میخوای باید کلی براش توضیح بدی و کلی حرص بخوری و داد
بکشی تا در انتها خدا حاال یا راضی بشه یا رحم کنه و بعدا خواستمو اجابت کنه....
متاسفانه این باور غلط خیلی ریشه ای در من بود...
دلیلشم این بود که اطرافیانم خیلی سخت یه چیزی رو میپذیرفتن....
من نا خوداگاه فکر میکردم خدا هم همینه...
شاید اگه آدمای عاقل زیاد میدیدم این تصور درمورد خدا در من شکل نمیگرفت...
اما خدارو شکر این روزا خدارو خیلی عاقل و منطقی میبینم و دیگه فکر نمیکنم خدا لجبازه و منطق
نداره...
شاید خیلی هاتون درک نکنید االن من چی گفتم ولی انصافا پرستش خدای بی منطق خیلی سخته...
این خدا نبود...
در واقع بت ذهنی من بود که شکستمش..
شکستن این بت ذهنی کار همچین ساده ای هم نبود...
میدونی چیه...
دلیل سخت بودنش به بچگی هام برمیگرده.
من از همون بچگی کسی نمیفهمید چی میگم...
کال در هر مسئله ای فهمیده نمیشدم...حاال یا مقصر شناخته میشدم یا اینکه کسی بهم گوش نمیکرد و هرگز حق نمیداد...
خیلی سخته کسی نباشه که بفهمه چی میگی....
بخاطر همین اتوماتیک شرطی شده بودم و حس میکردم خدا هم نمیفهمه چی میگم...
خنده دار به نظر میاد ... اما یکی از دالیلی که همیشه برای خدا کلی توضیح میدادم و جونم به لب
میرسید تا خدارو قانع کنم همین بود.
تازه؟
خیلی وقتا با خدا رو به رو نمیشدم...
میگفتم : این خدا منو نمیفهمه...منطق نداره...سخت گیره....قانع نمیشه...جواب نمیده...باید پدرت
در بیاد تا متوجه بشه...
و از این فکرا...
میگفتم خدا منو نمیفهمه...
اما این خدا نبود که منو نمیفهمید...
نه...
این من بودم که خودمو نمیفهمیدم...
اما میگفتم خدا نمیفهمه...
کسی که خودش خودشو نفهمه حس میکنه خدا هم نمیفهمتش...
کسی که خودش خودشو بفهمه براش مهم نیست دیگران بفهمنش یا نه...چون میگه : خدا که منو
میفهمه.همین کافیه...
خدا برام کافیه...
خدا همه کار ازش بر میاد اگه بگم خدایا تو شاهد زندگیم بودی و دیدی...همین حرف برای خدا
کافیه.نیازی هم نیست بشینی چهار ساعت برا خدا توضیح بدی...خدا میفهمه چی میگی...نمیذاره
اتفاقی برات بیوفته.
جبران میشه...
همه چی جبران میشه...تو جبران نمیکنی...بلکه خدا برات جبران میکنه...تو فقط حرکت میکنی و خدا بهت میگه بیا عزیزم و
مسیر برات باز میشه.مسیر رو طی میکنی و خوشبخت میشی..
خدا وسط راه رهات نمیکنه.
تو بنده برگزیده خدا هستی...
این همه اسباب رو فراهم کرد که برت گردونه...فکر نکن وسط راه تنهات میذاره.
از تو هزار فرشته مراقبت میکنن...
چون قراره به زودی کارهای بزرگی انجام بدی...اون کارو فقط تو میتونی انجام بدی پس تو دست
خدایی...
خدا مهره ارزشمندی مثل تورو از دست نمیده...
مهم نیست این حرفارو قبول کنی یا نکنی...مهم اینه خدا بهت نظر کرده ... همین کافیه.اگه بدونی
خدا چقدر دوست داره هیچوقت فکرت اینور اونور نمیرفت...
شاید خودت اینو باور نکنی...
بازم مهم نیست...
خدا تورو خیلی دوست داره...
اگه دوست نداشت اینجا نبودی...
خدا ازت میخواد ادامه بدی...
هر اتفاقی هم بیوفته خدا خیلی راحت...بدون اینکه تو سختی و مشقت بیوفتی خوب میکنه...
تا فصل بعدی خدافظ
ادامه دارد
شهید تورجی زاده🥰
@shahid1384torji
#ازسفیرابلیس_تاسفیرپاکی
#داداش رضا
قسمت بیستیکم
الم.میخوام از گناه زنا حرف بزنم𣀽
تو این پنج سالی که سایت داشتم کلی پسر و دختر تو سایتمون اومد که بعضی هاشون درگیر گناه زنا
بودن...
حتی چند تا از بچه ها با یک الی 20 نفر رابطه جنسی برقرار میکردن...
حتی چند نفر شغلشون همین بود و از پسرا پول میگرفتن و میرفتن خونه هاشون.
و طبق گفته خودشون روزانه با سه الی پنج نفر سکس میکردن.
این چیزارو خیلی ها روشون نمیشه حرف بزنن...
ولی من حس میکنم اگه نگم کسی نیست اینارو بهتون بگه...
متاسفانه بنا به دالیل مختلف کسی در مورد این مسائل نمیخواد حرف بزنه...
اما من رسالتم همینه که به شما آگاهی بدم.
ببینید بچه ها ...
من پا حرفای خیلی ها نشستم...ازت میخوام به حرفام گوش بدی...چون صداقتی که من دارمو کسی
نداره.
پسر و دخترای زیادی بودن که درگیر زنا بودن و میومدن تو سایت و باهام درد و دل میکردن.
میگفتن رضا بریدیم دیگه...چکار کنیم ؟
منم سعی میکردم باهاشون حرف بز نم و کشف کنم ببینم دقیقا چشونه...
میدونی نکته مشترک همشون چی بود ؟
وقتی بررسی کردم به نتایج عجیبی دست پیدا کردم که مطمئنم اگه بهتون بگم طرز فکر خیلی هاتون
عوض میشه.
اول از همه اینو بهتون بگم که زنا بیشتر از اینکه گناه باشه به نظر من کامال بیماری روانیه و طول دوره
درمان داره.
اما متاسفانه درمورد این مسائل نمیشه دکتر بری...
چون اوال طرف روش نمیشه بره...دوما ؟ اصوال راهکار مفیدی به این افراد داده نمیشه که برن
خودشونو خوب کنن...وقتی پا حرفای این افراد نشستم متوجه شدم همشون از درون ناراحتن و نا رضایتی دارن...اما
نمیتونن این کارو کنار بذارن...
بعضی ها میگفتن : رضا ؟
من ماهی یه بار میرم پیش کسی که دوستش دارم اما از درون بعدش از خودم متنفر میشم.
وقتی آمار میگرفتم و میگفتم چرا...میگفتن : داداش رضا اصال نمیشه ... انگاری چشم آدم کور میشه
و اصال نمیتونی جلو خودتو بگیری...
اونجا بود که یه رازی رو متوجه شدم...
متوجه شدم عموم کسایی که زنا میکنن دقیقا از درون از خودشون متنفرن...اما از بس رابطه جنسی
براشون لذت بخشه که اصال نمیتونن به خودشون نه بگن.
بارها میمودن تو سایت و توبه میکردن اما باز 2 هفته بعد عهد میشکوندن.
بعدش دوباره میومدن تو سایت و کلی گریه میکردن و میگفتن : رضا زیر عهدم زدم...
من فقط ازشون یه سوال میکردم...
میگفتم:
تو که االن رفتی پیشش خدا وکیلی االن ارضا شدی ؟
میگفت نه...رضا نه...حالم از خودم بهم میخوره...
یعنی اینو بارها ازشون پرسیدما...همشون میگفتن نه...ارضا نشدیم...
جالبه...
بعضی ها میرفتن بازم این کارو تکرار میکردن...به گمان خودشون مشکل از شریک جنسیشون بوده!
بخاطر همین با یکی دیگه دوست میشدن و باز هم میرفتن خونه و بازم همون آشو همون کاسه...
یعنی از لحاظ جسمی کامال چند دست ارضا میشدنا... اما اصال از درون احساس سیراب شدن
نمیکردن...
جالبه نه ؟ میدونی نکته دردناکش چیه؟
زنا به شدت عادت زاست...یعنی اصال اینجوری نیست که یه بار با یکی رابطه بگیری و بعدش تا یه ماه سیره سیر بشی...
نه...
اتفاقا چون شیرینی کاذبش میره زیر زبونت سری بعد حست دو برابر میشه...بعدشم سه برابر...و
بعدش چهار برابر...
و تا الی آخر...
اما چون این روند آهسته آهسته هستش طرف حس نمیکنه.
بعضی از این بچه ها کارشون به جایی رسیده بود که روزانه با چند نفر سکس میکردن...
شاید بگی رضا اینا دیگه خیلی هات بودن...
اما باور کن اینجوری نبودن...
تنها مشکلی که پیدا کردن این بود:
عادت کرده بودن....همین...
وقتی به زنا عادت کنی دیگه خودت با پا خودت میری.
زنا به شدت عادت زاست...عادت میاره ... یعنی بعضی روزا واقعا نیاز جنسی نداریا...اما زنگ میزنی
و...
هه...
میوفتن تو یه دور باطل...هی میرن اما به تهش نمیرسن...
خیلی خوش خیالی اگه فکر کنی تو این مسیر کسی ارضا شده...
اگه ارضا شدن این مدلی بود اینهمه بازیگرای پورن فیلم بازی نمیکردن...اما چون ارضا نمیشن هی
شریک جنسی عوض میکنن...بعضی هاشون تعداد فیلماشون به 5 هزارتا رسیده..اما بازم حرص
میزنن...
اما کی ارضا میشن ؟
واقعا کی ؟
هیچوقت...
تو این مسیر هیچکس ارضا نمیشه...شاید ازشون آبی خارج بشه...اما ارضا هرگز...
چون ارضا شدن این مدلی نیست...
خیلی از پسر و دخترا تو این مرحله به جنون جنسی میرسن که نشونشو با چشم چرونی و فیلم مستهجن زیاد
دیدن و تنوع طلبی نشون میده...
خالصه میوفتن تو جاده ای که انتها نداره و هی میگازن...هی میگازن... هی میگازن اما به چه
مقصدی ؟
هیچ مقصدی...
چون اصال مقصدی وجود نداره تو این مسیر...
بعدشم یا افسرده میشن یا نا امید یا ضعیف...
بچه ها ؟
چند تا آدم واست مثال بزنم که اینجوری شدن ؟ واقعا چند تا ؟ انقدر مثال تو ذهنم دارم که نمیدانم
شهید تورجی زاده🥰
@shahid1384torji