eitaa logo
شهید تورجی زاده🥰
398 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.5هزار ویدیو
28 فایل
«بسم الله الرحمن الرحیم» آقا محمد رضا خیلی فاطمه زهرا (ع) را دوست داشت گونه ای که پهلو و بازویش به عشق مادر کبود شد 😓و ترکش خورد آخرین باری که داشت می رفت جبهه سپرده بود برایش همسر پیدا کنن ولی شهید شد😓 برای همین خیلی از بخت های جوانان را باز کرده
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ •═┄•※🍃🌸🍃※•┄═• 🌷 🔷همیشه یک ارادت خاصی به امام زمان (عج) داشتند تا آنجایی که محمدمهدی را یک جورایی هدیه از خود امام زمان (عج) می‌دانستند. قسمت ما شده بود با همدیگر به سوریه رفته بودیم و بنده آن موقع باردار نبودم و آزمایش‌های قبل از سفر این را می‌گفت. در حرم حضرت رقیه (س) چند لحظه سرم را روی پاهایم گذاشتم و خوابم برد. در عالم خواب و رؤیا دیدم که بچۀ هفت‌ماهه‌ای را به من دادند و گفتند که اسم ایشان محمدمهدی است و برای شماست. 👧وقتی بیدار شدم، یک عروسک کنارم افتاده بود. به آقا مسلم گفتم من هم‌چین خوابی را دیدم و وقتی بیدار شدم این عروسک کنار من بود. گفتند اجازه بده بپرسم ببینم برای کسی نیست؟ خب ایشان عربی به‌راحتی می‌توانستند صحبت کنند. با خادم‌های آنجا صحبت کردند و خادم‌ها گفتند که نه این هدیه حضرت رقیه (س) بوده برای شما و برای خودتان بردارید. ما این را به فال نیک گرفتیم و گفتیم خدا به ما یک دختر می‌دهد و اسمش را رقیه می‌گذاریم. 🩺وقتی ما از سوریه برگشتیم بنده سرماخوردگی شدیدی گرفتم و دکتر گفتند حتماً ایشان قبل از اینکه آمپول بزنند باید آزمایش بارداری جدید داشته باشند. هرچه به ایشان گفتیم که این آزمایش‌های بارداری برای ۱۵ روز پیش است و بنده باردار نیستم، گفتند که نه باید آزمایش و سونوگرافی بدهید. ما آزمایش و سونوگرافی را که دادیم دکتر گفتند: «آزمایش‌های قبلی شما را ببینم.» بنده نگران شدم که شاید بیماری بدی گرفتم که دکتر این‌گونه تعجب کرده است. دکتر با همکارشان آرام صحبت کردند و به بنده گفتند: «خانم چه کسی گفته شما باردار نیستید؟! شما ۴ ماه است که باردارید و بچه شما پسر است!» ☘خب خیلی ما تعجب کردیم. این را به فال نیک گرفتیم و گفتیم حضرت رقیه (س) مزد ما را داده است. محمدمهدی ظهر نیمه شعبان به دنیا آمد. ما همیشه دوست داشتیم اسم بچه خود را علی بگذاریم اما آقا مسلم گفتند چون امام زمان (عج) به ما یک عنایت ویژه داشتند و یک نگاهی به ما کردند اسمش را محمدمهدی بگذاریم. 💕چون هر دو علاقه‌مند به امام زمان (عج) بودیم عروسی‌مان نیز شب نیمه شعبان بود و برای امام زمان کارت دعوت نوشتیم. آقا مسلم با چند تا از دوستانشان صحبت کرده بودند و مداح آورده بودند و عروسی‌مان بدون گناه برپا شد. خب ما دوتا خیلی خوشحال بودیم که این مراسم در شب نیمه شعبان اتفاق می‌افتد. محمدمهدی هم دقیقاً ظهر روز نیمه شعبان به دنیا آمد و آقا مسلم می‌گفتند اینکه عروسی ما در شب نیمه شعبان بود و تولد محمدمهدی هم در روز نیمه شعبان بود یعنی اینکه امام زمان (عج) نگاهشان را از روی ما برنداشته است. 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• شهید تورجی زاده🥰 @shahidtorji
11.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آخرین وداع شهید حسین هریری شادی روحش صلوات ❤️ شهید تورجی زاده🥰 @shahidtorji
اسمش‌ را گذاشتھ‌اند '' شھیدِعطری " مادرش‌ می‌گوید : از سنِ تکلیف‌ تا شھادت ، نماز شبش ترک نشده بود :)🌱. . 🕊 " شهید تورجی زاده🥰 @shahidtorji
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم اخلاص شهیدحججی برشهدا محسن حججی 🕊 شمادعوت شدید شهید تورجی زاده🥰 @shahidtorji
「♥️」 🥀 -شَہید‌مُحسن‌حُججۍ: هَمہ‌مےگویَندخوش‌بِحال‌فلانی‌شَھیدشُد امـّٰاهیچ‌ڪس‌حَواسش‌نیست‌ ڪِہ‌فلانۍبرا؎ِشَھیدشُدن شَھیدبودن‌رایادگِرفت...!💪 . شهید تورجی زاده🥰 @shahidtorji
بسم الله الرحمن الرحیم شه‍یدمصطفےچمران: به‌شوخے‌به‌یڪے‌از‌دوسٺانم‌گفٺم من‌۲۲‌ساعت‌مٺوالے‌خوابیده‌ام! گفٺ:بدون‌غذا؟ همین‌سخن‌را‌به‌دوسٺدیگرم‌گفٺم: گفٺ:بدون‌نما‌ز؟ و‌این‌گونہ‌خدا‌ێ‌هرکس‌را‌شناخٺم! شهید تورجی زاده🥰 @shahidtorji
🔻 خاطرات شهدا 🔅 من هر ماه پولی بابت کرایه ماشین به او می‌دادم که با تاکسی رفت‌ و آمد کند، اما زینب پیاده به مدرسه می‌رفت و با پولش گل و کتاب می‌خرید و به ملاقات مجروحان جنگی می‌رفت.در زمینه‌های مختلف، به ویژه حجاب و حمایت از امام‌خمینی(ره) با آنها مصاحبه می‌کرد و در صبحگاه مدرسه یا در روزنامه دیواری مدرسه‌شان، سخنان مجروحان را برای دانش‌آموزان بازگو می‌کرد. زینب بعد از انقلاب، تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه برود و طلبه بشود. او می‌گفت: «ما باید دینمان را خوب بشناسیم تا بتوانیم از آن دفاع کنیم.» در آن زمان زینب 12 سال داشت و نمی‌توانست حوزه علمیه برود. قرار شد وقتی اول دبیرستان را تمام کرد، به حوزه علمیه قم برود. 🔅 یک شب سر نماز، سجده‌اش خیلی طولانی شد و حسابی گریه کرد. بلندش کردم. گفتم «مامان، تو را به خدا این همه گریه نکن. آخر تو چه ناراحتی داری؟» با چشم‌های مشکی و قشنگش که از شدت گریه سرخ شده بود. گفت: «مامان، برای امام خمینی گریه می‌کنم، امام تنهاست. به امام خیلی فشار می‌آید. به خاطر جنگ، مملکت خیلی مشکل دارد. امام بیشتر از همه غصه می‌خورد.»  🌷 🕊 شمادعوت شدید شهید تورجی زاده🥰 @shahidtorji
اهمیت به نماز . . . آن روز به مسجد نرسیده بود. برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش. داشتم یواشکی نماز خواندنش را تماشا می‌کردم. حالت عجیبی داشت. انگار خدا در مقابلش ایستاده بود. طوری حمد و سوره می‌خواند مثل اینکه خدا را می‌بیند؛ ذکرها را دقیق و شمرده ادا می‌کرد. بعدها در مورد نحوه ی نماز خواندنش ازش پرسیدم، گفت: «اشکال کار ما اینه که برای همه وقت می‌ذاریم به جز برای خدا! نمازمون رو سریع می‌خونیم و فکر می‌کنیم زرنگی کردیم؛ اما یادمون می‌ره اونی که به وقت‌ها برکت می‌ده، فقط خود خداست.» 🌷 📚مسافر کربلا، ص32 وقت✨📿 🕊 شمادعوت شدید شهید تورجی زاده🥰 @shahidtorji
به‌تربتِ‌امام‌'ح‌س‌ی‌ن‌'زیاد‌سجده‌کنید .. اخلاق‌‌را‌عوض‌میکند :)📿! - حاج‌اسماعیل‌دولابی🌿' وقت✨✨📿 🕊 شمادعوت شدید شهید تورجی زاده🥰 @shahidtorji
براے خواندن نماز شب ڪارے به من نداشت، اصرار نمی‌ڪرد با هم بخوانیم، خیلے مقید نبود ڪه بخواهم بگویم هرشب بلند میشد براے تهجد، نه، هر وقت امڪان و فضا مهیا بود، از دست نمی‌داد، گاهے فقط به همان شفع و وتر اڪتفا می‌ڪرد، گاهے فقط به یک سجده، ڪم پیش مے آمد مفصل و با اعمال بخواند، می‌گفت: آقاے بهجت مے فرمودند: اگه بیدار شدے و دیدے هنوز اذان نگفتن و فقط یه سجدهٔ شڪر به جا بیارے ڪه سحر رو بیدار شدے، همونم خوبه. 🌷شهید محمدحسین محمدخانی🌷 راوے: همسر شهید ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید شهید تورجی زاده🥰 @shahidtorji
♥️ وَقتی درونَت پاڪ باشَد خُدا چِهره‌ات را گیرا میڪُند💫 این گیرایی از زیبایی و جَوانی نیست.. این گیرایی از نورِ ایمانی است✨ ڪه دَر ظاهِر نَمایان میشَود..👌🏾 ..🌿 شهید تورجی زاده🥰 @shahidtorji
🕊 می گفت: وقتی شهید میشی که رُفَقای شهیدت بیشتر از رُفَقای عادیت باشن رُفقای عادی یعنی مثل خودمون تو ڪُما باشن فقط نبض دارن و دیگر هیچ‌❀͜͡💗 شهید تورجی زاده🥰 @shahidtorji