فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقفنامه بنویسیم...
👇آدرس 👇
یاد شهدای غواض دست بسته
نشر دهید
کانال🌹175نفر🌹
@nafar175
روایتی عجیب از یک شهید در ملامجدالدین ساری!
شهیدی که با آبرویش بازی کرد!
در آستانه سالروز شهادت شهید محمد تورانی در ۲۲ آبان ۱۳۶۹
یادی کنیم ازاسطوره اخلاص...شهید محمد تورانی.
جوانی که پا روی آبرو و اعتبارش گذاشت و ماسک منافق بودن به صورتش زد تا بتونه تو سازمان منافقین نفوذ کنه. طلبه ای که حاضر شد مامومین خودش رو از دست بده تا امامش از او راضی باشه...
قصه محمد تورانی قصه آدمایی که قرار گذاشتند فقط و فقط واسه خدا کار کنند.
داستان از اینجا شروع شد که محمد متوجه شد عده ای به صورت غیر قانونی مشغول جمع آوری سلاح هستند.
با در میون گذاشتن این مسئله با فرماندهان سپاه و با رضایت محمد،ماموریت سختی روی دوش محمد افتاد.قرار شد محمد در نقش منافق وارد سازمان منافقین بشه. اما محمد،جوان متدین و خوشنامی بود و این ماموریت نیازمند تدارک مقدمات و کارهایی بود.کارهایی در تخریب اعتبار محمد تورانی! اون باید آزمایش سختی رو می گذروند.
تو اولین قدم، و با هماهنگی فرماندهان، محمد از سپاه اخراج شد.کم کم انحراف محمد نقل محافل شد.بازار سرزنش ها و توهین ها گرم تر و گرم تر می شد. تو این مدت فرماندهان هم بیکار نبودند. در قدم بعدی تدارک یک بستنی فروشی رو برای کار محمد دیده بودند.خیلی طول نکشید که برق محل کار محمد رو به جرم ارتباط با منافقین قطع کردند.
دیگه برای محمد احترام و آبرویی نمونده بود. اونقدر نقشش رو خوب اجرا کرد که خانمش هم دم از جدایی می زد و می خواست درخواست طلاق بده.گفتند:خانمش رو دیوارهای خونه مرگ بر منافق و مرگ بر ضد ولایت فقیه می نوشت.
فقط چند نفر از این نمایش با خبر بودند.
سردار شهید طوسی و سردارشهید محمدیان و سردار تولایی.
دادستان وقت می گفت: چندین بار محمد با منافقین دیگه بازداشت شد.
باید منافقین به او اعتماد می کردند.همین هم شد.محمد با نفوذی که در سازمان کرد و ارتباطی که با کوموله ها گرفت اطلاعات خوبی به دست سپاه رسوند. سرانجام هم با اطلاعات محمد، یک باند و خونه تیمی منافقین با کلی مهمات توسط سپاه رهگیری و منهدم شد.
با پایان ماموریت، محمد بین نگاه های پر از شرم و خجالت دوباره به سپاه برگشت.اما این برگشت زمان زیادی طول نکشید.چندی نگذشت که محمد تو نبرد جنگل های آمل به چنگال منافقین افتاد. هر بلایی خواستند سر این جوون آوردند. شعله کینه منافقین دامن این مجاهد رو گرفت.منافقین بدن محمد رو آتش زدند و تا چند وقت خبری از بدن مطهرش نبود.
بعد از چند ماه با دستگیری بعضی از منافقین و اعتراف اونها، قتلگاه محمد پیدا شد.
گفتند:تکه های سوخته بدن محمد که تونستند جمع کنند؛ حدودا دو کیلو بود....
محمد در غریبی و تنهایی به شهادت رسید. جوونی که پا روی خودش گذاشت تا دستهاش به خدا برسه...
بزارید از غریبی محمد، چیز دیگه ای هم بگم..
نمی دونم چند نفر از شما مردم ساری سر قبر شهید محمد تورانی رفتید. یا اصلا چند نفر از شما اسمش رو شنیدید.
محمد تورانی طلبه حوزه مصطفی خان ساری تو چهار راه برق بود و تشییع بدن مطهرش هم از مسجد جامع ساری شروع شد و الان هم قبر مطهرش تو گلزار شهدای ملا مجد الدین ساریه.
غریبانه زیر یکی از این درخت های نارنج....
شهیدی که غریبانه زندگی کرد؛ غریبانه شهید شد، و همچنان غریبانه از دیده ها دور است.
#شهیدمحمدتورانی🌺
#شهیدانزندهاند.
👇آدرس 👇
یاد شهدای غواض دست بسته
نشر دهید
کانال🌹175نفر🌹
@nafar175
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#پيكر_بیسر_آخرين_شهيد....
🌷روز تاسوعا قرار شده بود پنج شهيد گمنام در شهر دهلران طى مراسمى تشييع شوند. بچههاى تفحص، پنج شهيد را که مطمئن بودند گمنام هستند انتخاب کردند. ذره ذره پيکر را گشته بودند. هيچ مدرکى بدست نيامده بود. قرار شد در بين شهدا يکى از آنها را که سر به بدن نداشت به نيابت از ارباب بیسر، آقا اباعبدالله الحسين(ع) تشييع و دفن شود. کفنها آماده شد. شهدا يکى يکى طى مراسمى کفن میشدند.
🌷آخرين شهيد، پيکر بیسر بود. حال عجيبى در بين بچهها حاکم بود. خدا اين شهيد کيست که توفيق چنين فيضى را يافته تا به نيابت از ارباب در اين روز تشييع شود؟! ناگهان تکه پارچهاى از جيب لباس شهيد به چشم خورد. روى آن نوشتهاى بود که به سختى خوانده میشد؛ "حسن پرزه اى، اعزامى از اصفهان"
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز حسن پرزه اى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
شهبازی می گفت: وقتی کاری تکلیف شد، روی چند و چونش نباید حرف زد، بلکه باید عمل کرد. واقعا هم همین طور بود. همان حاج محمودی که در راه مقر فرماندهی، مثل کوه سفت و سخت ایستاده بود که نباید عملیات کنیم، حال که پای تکلیف شرعی شده با تمام وجود آماده ی انجام عملیات بود.
#شهید_محمود_شهبازی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
احدی بر جسم بیروحم اشک نریزد.
چرا که این تن جز قفس نیست ..
این بدن پوسته صدفی بیش نیست
مرواریدش را تقدیم یار کردهام
و حقش هم همین است ..
فرازی از وصیتنامه
شهید #محمد_رضا_مهر_پاک
از شهدای مشترک گردان تخریب و واحد اطلاعات و عملیات لشگر ۳۱عاشورا
شهید مهدی خوش سیرت
گاهی با حالی خوش این شعر را میخواند:
من به مردن راضیام پيشم نمیآيد اجل
بخت بد بين كز اجل هم ناز میبايد كشيد
شهید #مهدی_خوش_سیرت
فرمانده تیپ و معاون لشکر ۱۶قدس گیلان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🤲 خدایا اگر صدای ما لایق شنیدن نمیدانی، پاسخ یا ربّ یا ربّ این کودک فلسطینی را با ظهور مهدی فاطمه بده
#غزه
#طوفان_الاقصی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرمانده لشگری که در وقت بیکاری، کف آشپزخانه را تمیز میکرد
🔹️ روایت بسیار جالبی از سرپرست آشپرخانه لشگر که شهید مهدی زین الدین را نمی شناخت و از جانشین لشگر او را به عنوان نیرو طلب میکرد
#شهید_مهدی_زینالدین
♦️واکنش مقام معظم رهبری #امام_خامنه_ای به شهادت سرلشکر حاج #حسن_طهرانی_مقدم به نقل از همسر رهبرانقلاب
🔹خانم باقرزاده: آقا تشریف آورده بودند برای صرف غذا سر سفره همین که میخواستیم غذا را بخوریم، صدای انفجار آمد. هر دویمان بلند شدیم و از پنجره بیرون را نگاه کردیم. گفتیم شاید در این محوطه و در این اطراف اتفاقی افتاده باشد. خیلی نگران و ناراحت شدیم.
🔹آقا بعد از اینکه غذا میل کردند از منزل خارج شدند و شب که آمدند خیلی ناراحت بودند. شاید به ندرت ایشان اینقدر ناراحت بودهاند وقتی من از ایشان پرسیدم چه شده است؟ ایشان گفتند که: "یکی از عزیزترین کسانم را از دست دادم"
🔺موشک جواب موشک
🔺هنوز یکسال از تشکیل یگان توپخانه سپاه نگذشته بود و کلی آرزوهای دوربرد داشتیم که یک روز آمد و استعفایش را گذاشت روی میز.
🔺گفتیم چه شوخی بیمزهای!
🔺گفت شوخی ندارم، من باید بروم یگان موشکی را عَلَم کنم.
🔺گفتیم هنوز کلی کار و ایده روی زمین مانده در توپخانه داریم...
🔺گفت اینها مال شما، من باید بروم.
🔺علت را جویا شدیم.
🔺جوابش مثل همان موشکهایی که بعدها ساخت، ویران کننده بود؛ «صدام روی سر مردم موشک میریزد و مردم در کنار آوار موشکها شعار میدهند موشک جواب موشک... اما دست امام خالی است. من باید بروم دست خمینی را پر از موشک کنم تا حرف مردم زمین نماند...»
🔺سه چهار ماه بعد، اولین موشک به بغداد اصابت کرد. حسن مقدم روی موشک نوشته بود : و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی...
🔹خاطره از سردار یعقوب زهدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نوزاد فلسطینی، بانک اهداف هواپیماهای جنگی اسرائیل
هدایت شده از شهدای ایران
🌹محمدحسن کوسه چی ؛ #سردار #دشت #عباس ( فرمانده ی #دلاور #لشکر ویژه ۲۵ #کربلا)
.
🔸«محمدحسن کوسه چی» در یکم مهرماه 1333 در دزفول دیده به جهان گشود.پدرش کاسب بود.محمد حسن در جوانی وزنه بردار بود و به مقام قهرمانی کشور هم رسید.با آغاز جنگ تحمیلی در دو جبهه مهم به خدمت پرداخت: آموزش نظامی و تاکتیک به نیروهای بسیجی و فرماندهی محور دشت عباس و صالح مشطط. سال 1361 هم به عضویت سپاه درآمد و هم تشکیل خانواده داد که صاحب دو فرزند دختر و یک فرزند پسر گشت.در طول جنگ با حضور در بیش از 14 عملیات گسترده و متمرکز ابتدا جانشین تیپ و سپس جانشین لشکر7حضرت ولی عصر بود و در مقطعی از جنگ نیز فرماندهی لشکر25 کربلا را به عهده گرفت. او همچنین در کارنامه عملیاتی خود، افتخار فرماندهی قرارگاههای منطقه ای نجف اشرف و صاحب الزمان نیروی زمینی سپاه و مشاور فرمانده کل سپاه را هم داشت.
.
🔸بعد از جنگ به ادامه تحصیل در دانشگاه نظامی پرداخت و موفق به اخذ کارشناسی ارشد از دانشگاه دافوس شد و در ادامه نائل به درجه سرتیپی آمد.مقام سردار کوسه چی را در زمین باید از سرزمینهای تفتیده خوزستان و ایلام و بسیجیان دریادل، و در آسمان باید از شهدای عالی مقام و ملائکه مقرب و معراجیان محفل انس الهی پرسید.کوسه چی در آخرین ماموریت خود به عنوان ریٔیس گروه ارزیابی دفاعی رزمی نیروی زمینی قرارگاه مرکزی حضرت خاتم الانبیاء، در پی حضور در رزمایش نظامی جان عزیز خود را در مسیر دفاع از آرمانهای حضرت امام و در مسیر سربازی امام خامنه ای به حضرت باری تعالی تقدیم کرد.🇮🇷
.
#قهرمان_گمنام
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
✅@shohadayeiran57
هدایت شده از شهدای ایران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹مردمی که در یک روز ۳۷۰ شهید از شهرشان را تشییع کردند و خم به ابرو نیاوردند...
۲۵ آبان ۱۳۶۱ ، کوچه پس کوچههای شهر اصفهان بوی شهدا را میداد...
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅@shohadayeiran57
هدایت شده از بهشت ایران
❣آن روز صبح حبیب نورانیتر از همیشه شده بود. گفت: آقای رودکی روایتی برات بگم؟
گفتم: بفرما!
گفت: شیخ شوشتری (ره) فرمود امام حسین(ع) دو خون داشت. یکی خونی که از سر مبارک آمد و به سمت محاسن شریفش رفت و حضرت آن را در دست جمع کرد و به آسمان پاشید و دیگری خوندل امام از مردم آن روزگار.
ادامه داد: ما نباید دل امام خمینی (ره) را خون کنیم، ما باید مطیع ایشان باشیم و اطاعت بکنیم، تا این عَلم اسلام ناب را که امام برافراشته است، برافراشته بماند.
💠در همین حین خبر دادند که عراق روی تپه 175 پاتک کرده است. با تعدادی از بچهها آماده رفتن شدیم. حبیب هم پای ماندن نداشت و با ما راهی شد. پایین تپه، دست در جیبش کرد و هرچه در جیبهایش بود را درآورد و به من داد.
یک قرآن جیبی کوچک، یک انگشتر و کلید منزلشان، بعد پیراهنش را هم در آورد با زیر پوش به سمت تپه دوید.
ساعتی بعد خبر شهادتش و ماندن پیکرش را به من دادند. وقتی جنازه حبیب ماند، با خودم گفتم چرا هر چه داشت را به من داد و با جیبهای خالی از هر نشانهای ، رفت!
شهید#حبیب_روزیطلب🕊
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
هدایت شده از بهشت ایران
اسمش را گذاشته اند شهیدِ عطری
مادرش میگوید:
از سن تکلیف تا شهادتش، نماز شبش ترک نشده بود...
#شهید_سید_احمد_پلارک
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
هدایت شده از هر روز با شهدا
ماجرای مسلمان شدن پزشک معالج شهید مدنی
🔹شهید حمیدرضا مدنی قمصری، از طرف بنیاد جانبازان برای درمان ۳ بار به انگلیس و یک بار به آلمان اعزام شد آن هم برای دورههای ۶ ماهه، ۲ ماهه و ۱ ماهه. همیشه تنها میرفت. اجازه نمیدادند کسی با او برود. حتی دفعه آخر که تنها رفتن برایش مشکل بود، باز هم به همراه ویزا ندادند. البته تسلطش به زبانهای خارجی بالا بود. به مترجم نیازی نداشت.
🔹در سفر آخر، بدنش نیاز به خون پیدا کرد. پزشک معالجش هرچه خون به او تزریق میکرد وارد رگ نمیشد! کادر پزشکی انگلیسی متعجب مانده بودند. حمید آقا حسابی خندید و به آنها گفته بود «شفیعی یا علی... محال است خون غیرمسلمان به بدنم وارد شود... هر کاری میخواهید انجام دهید. این اتفاق محقق نمیشود...» یک مسلمان سیاهپوست را آوردند و خونش را به حمیدرضا تزریق کردند. خون به سرعت و به راحتی وارد بدنش شد... پزشک معالجش، دکتر گیلیکز، بلافاصله شهادتین را گفت و مسلمان شد.
شهید#حمیدرضا_مدنی_قمصری🕊🌹
🌷@shahedan_aref
هدایت شده از هر روز با شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره شنیده نشده از روز قبل از شهادت، شهید حسین خرازی از زبان حاج حسین یکتا در برنامه شب های پرستاره در گلستان شهدا اصفهان
🌷@shahedan_aref
هدایت شده از هر روز با شهدا
❣همسر شهید تهرانی مقدم با اشاره به حضور سرزده رهبر انقلاب در منزل شهید پس از شهادت ایشان گفت: حضرت آقا آمدند و در این دیدار گفتند که ۲۵ سال حاج حسن را از نزدیک میشناختند و فرمودند: «من خودم مصیبت زدهام» و این جمله خیلیها را به یاد جمله امام (ره) در مورد شهادت شهید مطهری با همین مضمون انداخت.
شهید#حسن_طهرانی_مقدم🕊🌹
🌷@shahedan_aref
این خـــون
تا قیامٺ جاریست🥺❤️🥺
مـن و شمـا
باید مواظب باشـیم
تا حـرمـتِ
چنین خون هایی نشڪند❤️
#رزقک_شهادت🕊❤️🕊
#همراه_شهدا
✦✧✾═✾❤️❤️✾═✾✧✦
این پلاکهای زنگ زده یعنی:
چشمهایی که تا همیشه
بر در خواهد ماند ...💔
#گمنام🥀
#یاد_شهدا_باصلوات📿
پلاڪش را برای ما جا گذاشت
تا روزی بدانیـم از جنس ما بود.
هویتش خاکے بود،
اما دلش را به آسمان زد...🕊
#گمنامے راز عجیبے است
_شهیدابراهیمهادی💚