هدایت شده از کانال تبیین و روشنگری
☝️یک رأیِ من چه فایده ای دارد؟!
#تبیین و #روشنگری | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/550830581C3bbb082e49
هدایت شده از بهشت ایران
گفت جناب سرهنگ! من یک لیسانسه بودم، ولی افتخار می کنم که این جا تلفنچی دفتر تیمسار بودم.
گفتم: «چطور؟»
گفت: «من توی این مدت سه چیز از تیمسار یاد گرفتم؛ کم بخورم، کم بخوابم، زیاد عبادت کنم».
راست میگفت. صیاد کم میخورد و کم میخوابید و زیاد عبادت میکرد.
سه ماه رجب و شعبان و رمضان هر روز روزه بود. ماههای دیگر هم دوشنبهها و پنجشنبهها.
وقتی هم روزه نبود و میخواست ناهار بخورد ناهارش چی بود؟ یک تکه نان بربری با مقداری کاهو، با یک لیوان شیر.
اگر خودش مهمان داشت، یا توی جمعی بود، مثل دیگران ناهار میخورد، وگرنه غذایش معمولاً همین بود.
از کتاب "خدا میخواست زنده بمانی"
شهید #علی_صیاد_شیرازی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
هدایت شده از بهشت ایران
من آمادهام و هیچ کاری ندارم
حاج احمد کاظمی میگفت:
راه افتادیم برویم برای قرارگاه، من جیپ را میراندم و ایشان بغل دست من نشسته بود، آمد نزدیکتر شد، دستش را گذاشت روی شانهام و گفت: «برادر احمد، من آمادهام و هیچ کاری ندارم همین دو سه روزه شهید میشوم».
از این روشنتر و واضحتر؟ و همین هم شد. در اوج پیروزی عملیات و در موقعی که سختیها پشتسر گذاشته شده بود و عملیات رو به اتمام بود یک گلوله زدند و همان یک گلوله فلسفه شهادت شهید خرازی شد.
از کتاب "پرواز آخر"
روایت شهید #احمد_کاظمی
از شهید #حسین_خرازی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
هدایت شده از بهشت ایران
به اين طرف و آن طرف ننگــريد.
فقط نگاه ڪنيد به نائــب امـــام زمانتــان
تا فــريب نخـــوريد.
در گــرداب غيبــتها و تهمــتها نيفتيد.
خدا گــواه است ڪه اين بدگوييها ايمــان را ميخـورد
و انســان را از روحــانيت اخــراج میڪند.
لذت مناجات با خدا را از بيـن میبــرد.
#شهید_عبدالله_میثمی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
عروس بدون گناه....
#حتمـا_بخونیـد☺️☺️
داستان ازدواج شهید مدافع حرم مرتضی زارع
💍عروسی بدون گناه ...
🌷ازدواج به سبک شهدا
زیباترین عروسی با دعوت اهل بیت و حضور ۲ شهید مدافع حرم در شب میلاد امام حسین (ع) ...💕
↩️جملاتی تکان دهنده از همسر شهید مرتضی زارع
💝من و همسرم قصد داشتیم تا آغاز زندگیمان را در شب میلاد بهترین سرور کائنات حضرت سیدالشهداء علیه السلام آغاز کنیم.
✍دعوتنامه را خودمان نوشتیم. آقا مرتضی با اشتیاق تمام اصرار داشت تاریخ عروسیمان شب میلاد امام حسین (ع) باشد و روز پاسدار اشتیاقش را دوچندان می کرد.
💌کارت های عروسی را که توزیع می کردیم، جای برخی میهمانان را خالی دیدیم، شروع به نوشتن دعوتنامه کردیم برای امام علی علیه السلام، امام حسین (ع)، حضرت ابوالفضل (ع)، امام جواد، امام موسی کاظم، امام هادی و امام حسن عسگری علیهم السلام و دعوتنامه ها را به عموی آقا مرتضی که راهی کربلا بودند دادیم تا در حرم این بزرگواران بیندازند و برای حضرت مهدی (عج) هم نامه ای مخصوص نوشتیم.😍
🙏از چهارده معصوم عاجزانه درخواست کردیم که در عروسی ما شرکت کنند و برای این که دعوت ما را قبول کنند دعای توسل خواندیم.
😇چند شب قبل عروسی خواب دیدم که من با لباس عروس و آقا مرتضی با لباس دامادی در حرم امام حسین (ع) هستیم و برایمان جشن گرفته اند، یک دفعه به ما گفتند که شما همیشه همسایه ما بودید و یک عمر همسایه ما خواهید ماند.❤️
خواب عجیبی بود برای آقا مرتضی که تعریف کردم بسیار خوشحال شد و گفت: خوشا به حال شما؛ من می دانم که شما شهید می شوید، من به او گفتم اما به نظرم شما شهید می شوی چون مدت کوتاهی در خوابم بودید.
👰عروسیمان رنگ و بوی خاصی داشت، مسئول تالار به آقا مرتضی گفت: عروسی مذهبی در این تالار زیاد برگزار شده اما عروسی شما خیلی متفاوت بود.
📜برگه هایی را که در آن احادیث و جملات بزرگان نوشته بودیم، بین مهمان ها توزیع کردیم و جالب آن که عده ای به ما گفتند آن جملات، راه زندگیمان را عوض کرد! برای ما خیلی جالب بود که تاثیر یک کلام معصوم در مکانی به نام تالار عروسی، شاید تاثیرگذارتر باشد تا روی منبر…
عروسیمان متفاوت بود و شاید به خاطر حضور دو شهید بزرگوار شهیدسجادمرادی و
شهیدمرتضی زارع
در این جشن بود…🎊
آقا مرتضی همیشه می گفت: ازدواجم را مدیون حضرت زهرا (س) هستم و برای همیشه مدیون حضرت هستم.
😅شاید خنده دار باشد اما احتمالا ما اولین عروس و دامادی بودیم که قبل از آن که مهمانان به تالار بیایند ما آن جا حضور داشتیم، دلمان نمی خواست مهمانان را معطل کنیم. با گل زدن به ماشین عروس، مخالف بودیم و آن را خرج اضافه می دانستیم البته یکی از همسایه ها به اصرار دوستان چند شاخه گل به ماشین عروسمان زد.
🚗در راه آرایشگاه به تالار، زندگیمان را با شنیدن کلام وحی آغاز کردیم. یادم می آید چون نزدیک اذان مغرب بود، آقا مرتضی آن قدر با سرعت رانندگی می کرد که فیلمبردار به او تذکر داد. در ماشین به من می گفت: نماز اول وقت مهم تر است تا فیلمبرداری! و وقتی وارد تالار شدیم آقا مرتضی به مهمانان گفت:
برای تعجیل در فرج حضرت صلوات بفرستید.🌹
🌧آن شب باران شدید می بارید عده ای گفتند ته دیگ خوردن های زیادی کار دستتان داد اما من مطمئن بودم که خداوند با بارش باران رحمتش به من یادآوری می کرد که همسرت سرسبد نعمت هایی است که من از روی رحمت به تو عطا کرده ام؛ چرا که صدای رحمت خدا مانند صدای پای پروانه روی گل ها بی صداست…
😌حدود دویست غذای اضافه، تاوان عروسی مذهبی گرفتنمان بود😐
عده ای نیامدند و اظهار کردند چگونگی عروسی شما قابل پیش بینی است! صبح فردای عروسی آقا مرتضی غذاهای باقیمانده را بسته بندی کرد و به خیریه داد، همان شد خیر و برکت در زندگیمان…
همسر عزیزم،❤️ خوشا به حالت! من با تمام ظلماتم روی زمین ماندم و تو در بهشت، در جوار امام حسین (ع) با تمام برکاتش…🌺🍃
پس بیراه نیست که لحظه جان دادن، نام مبارکش را بر زبان جاری کردی… برای همسفر جا مانده ات دعا کن😔
#ازدواج_به_سبک_شهدا
هدایت شده از هر روز با شهدا
مذهبی ها عاشقترند ...
وقتی به خانه می رسید، گویی جنگ را می گذاشت پشت در و می آمد تو. دیگر یک رزمنده نبود. یک همسر خوب بود برای من و یک پدر خوب برای مهدی با هم خیلی مهربان بودیم و علاقه ای قلبی به هم داشتیم. اغلب اوقات که می رسید خانه، خسته بود و درب و داغان. چرا که مستقیم....از کوران عملیات و به خاک و خون غلتیدن بهترین یاران خود باز می گشت. با این حال سعی می کرد به بهترین شکل وظیفه سرپرستی اش را نسبت به خانه صورت دهد. به محض ورود می پرسید؛ کم و کسری چی دارید؛ مریض که نیستید؛ چیزی نمی خواهید؟ بعد آستین بالا می زد و پا به پای من درآشپزخانه کار می کرد..ظرف می شست. حتی لباسهایش را نمی گذاشت من بشویم. میگفت لباسهای کثیفم خیلی سنگین است؛ نمی توانی چنگ بزنی. گاهی فرصت شستن نداشت. زود بر می گشت. با این حال موقع رفتن مرا مدیون می کرد که دست به لباسها نزنم. در کمترین فرصتی که به دست می آورد، ما را می برد گردش.
شهید#محمدرضا_دستواره🕊🌹
🌷@shahedan_aref
هدایت شده از هر روز با شهدا
5.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽#شهادت مرگ تاجرانه است مقام معظم رهبری (حفظه الله)
🌷@shahedan_aref
گاهی وقتا به شوخی میگفت: درجه برای آبگرمکنه!!
به درجه اعتقادی نداشت
و دنبالش هم نمیرفت،
روی لباسش هم نمیزد،
میگفت:
درجه رو باید خدا بده تا شهادت نصیبت بشه.
#شهید_جواد_محمدی🌷
خجالتش باشه برای ماها که دوست داریم برای هرکارناچیزی ، از ما نامی برده بشه و بین مردم درجه واعتباری کسب کنیم!!!!!
#اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ
❣ #اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ ❣️
💕@deldadeganmahdy💕
هدایت شده از عفاف و حجاب
حاج قاسم:بزودی فتنههایی پیش روی خواهید داشت ڪه ڪل شهدا آرزوی حضور بجای شما را خواهند داشت!
آنروز من نیستم، ولی شما پشت آقا را خالی نڪنید❤️
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی❤️
#عموفیدل🔻
🔆@amoofidel
مداحی_آنلاین_ذکر_فضائل_امیرالمومنین_استاد_دارستانی.mp3
7.14M
🌺 #میلاد_امام_علی(ع)
♨️ذکر فضائل امیرالمومنین علی(ع)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #دارستانی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
🔴بهترین #سخنرانی های روز
♨️ @Maddahionlin 👈
10.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#زندگی زیباست اما #شهادت زیباتر...💞
✍ شهادت را نه در جنگ،،،
بلکه در مبارزه میدهند
ما هنوز شــــهادتی بی درد میطلبیم
غافل از آن که شهادت را جز به اهل
درد نمیدهند...✌️
#به_احترام_حضرت_علی_ع_ببخش
💚 #شهیدابراهیم_هادی و
#شهید_تورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
✍ همسرشمیگفت:
وقتایی ڪه ناراحتبودمبااینڪہ
سرشدادمی زدممی گفت
-جاندلهادی ....؟
چندهفته بیشترازشهادتشنگذشتہبود
یهشبکه خیلیدلمگرفتہبود
قلموڪاغذبرداشتمشرو؏ڪردم
بهنوشتن...ازدلتنگمگفتم...
ازعذابنبودنشبراشنوشتم،هادی...
فقطیهبار....
فقطیهباردیگہبگوجاندلهادے....💔
نامہروتازدموگذاشتمرومیزخوابیدم....
بعدشهادتشبهترینخوابی بودڪ ِمیشد
ازشببینم...دیدمش...صداشڪردم...
بهترینجوابےڪ ِمیشدازشبشنوم...
-جاندلهادی ...؟
چیهفاطمه ؟
چرااینقدربی تابی می ڪنی...؟🙂♥️
توجاتپیشخودمه شفاعتشدهای
#شهید_هادی_شجاع ...🌷
#به_احترام_حضرت_علی_ع_ببخش
💚 #شهیدابراهیم_هادی و
#شهید_تورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124