🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#شهیدانه
#شهید_والامقام
#محسن_ترک
مرگ حق است ، پس چه بهترکه حیات ابدی #شهادت باشد .
از خداوند بخواهیم که #شهادت ، حیات ابدی ما باشد ،مانند مردم کوفه نباشید ، به فرمان امام خود باشید وگرنه باید ننگ و ذلت را پذیرا باشید .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌴 🕊🌹
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#عاشقانه_های_شهدا
#شهید_والامقام
#حمیدرضا_فاطمی_اطهر
#رفیق ...
براے #شهید شدڹ، هنر لازم است ...
هنر رد شدڹ از سیم خاردارِ نفس ...
هنر به #خدا رسیدڹ ...
هنر تهذیب ...
تا #هنرمند نشوے
#شهید نمیشوے
🌹 🕊🥀
#تلنگرانه
خییلی دلم برای شهدای گمنام و خاکهایِ رملیِ فکه تنگ شده ...
خاکی که هنوزم که هنوزه دلم نمیاد روش پا بزارم ...
آخه از حاجحسینیکتا شنیدم که میگفت:
شهدا شاید استخوان هاشون از خاک درآمده باشد..
اما وجودشان، قلبشان و چشم شان در این خاک هستش هنوز 💔
#مرکزرسانهایشهیدحسنباقری
#کمیتهمرکزیخادمینشهدا
#پاییز۱۴۰۲
#خادممثلقاسم
#ماملتامامحسینیم
#دلنوشته
سلام بر تو ای قرار بی قراران ، ای جائیکه نه چندان دور نردبان معراج و ترقی بودی .
سلام بر تو ای نقطه تلاقی عرش با فرش
سلام بر آن نیمه شب هایت ،
سلام بر آن فضای عارفانه و عاشقانه ای که شب زنده دارانت با ترنم زیبا و ملکوتی الهی العفو ، می آفریدند.
سلام بر نماز شب هایی که در سنگرهای آسمانی تو آغاز میشد و در بهشت خاتمه می یافت.
و باز سلام بر تو ای شلمچه ، ای جبهه عاشقان ، ای تمامیت عرشیان ...
شلمچه
تو مانند موج خاموش و درهم شکسته می مانی .
به ساغری که خالی از شهد لقاء و بند نام شهادت شده است .
به دریایی که در بستر خویش آرام خفته است .
شلمچه جزر و مَدّت کجا رفت ؟
هر گاه بسیجیها در تو نیستند موج شرارهایت در درون تو فرو رفته است
شلمچه جا دارد امروز چفیه ام را بر سر بکشم و اشک حسرت از چشمان ملتهبم جاری کنم و فریاد بکشم...
مابعدازشهداچه کرده ایم؟؟!!!
#مرکزرسانهایشهیدحسنباقری
#پاییز۱۴۰۲
#خادممثلقاسم
#ماملتامامحسینیم
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#شهیدانه
#شهدا
عاشقند...
معشوقشان #خداست
شاگردند...
معلمشان #حسین_ع است
معلمند...
درسشان #شهادت است
مسلحند...
سلاحشان #ایمان است
#مسافرند...
مقصدشان #لقاءالله است
مستحکمند...
تکیه گاهشان #خداست
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌴 🥀🕊
27 آبان
🌷 به مناسبت سالروز شهادت سرلشکر پاسدار "مهدي زين الدّين" فرمانده لشكر 17 علي بن ابيطالب(ع)
✍️ سردار رشيد اسلام، شهيد مهدي زين الدين در سال 1338 در يك خانواده مذهبي در تهران به دنيا آمد. در 5 سالگی به همراه خانواده به خرم آباد لرستان مهاجرت نمود. فعالیت سیاسی او از زمانی آغاز شد که آیت الله مدنی به خرم آباد تبعید شد. مهدی به شدت جذب ایشان شد و در خدمت او بود و در آنجا شکل سیاست و مبارزه را آموخت. علاقه متقابل آيت اللَّه مدني به مهدي زين الدين موجب شد كه او بيشتر اوقات را در كنار آن عالم فرزانه سپري كند.
✅ مهدي در سال 1356 رتبه چهارم كنكور سراسري از دانشگاه شيراز را اخذ نمود. خانواده شهيد زين الدين در اوايل انقلاب به شهرستان قم مهاجرت كردند. شهيد زين الدين پس از انقلاب فعاليتهاي خود را از جهاد سازندگي شروع كرد و سپس به عضويت رسمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد.
✅ وي در آزادسازي كردستان از سيطره ضدانقلاب، فعاليتهاي فراواني به عمل آورد و پس از شروع جنگ تحميلي مسؤوليتهاي مختلفي به عهده گرفت و تا زمان شهادتش، در عملياتهاي متعددي شركت نمود، تا اينكه به سبب لياقت توصيف ناپذيرش مفتخر به فرماندهي لشكر 17 علي بن ابيطالب(ع) قم گرديد.
✅ سرانجام ۱۳۶۳/۸/۲۷ سردار مهدي زين الدين به همراه برادرش مجيد، در يكي از مناطق كردستان از سوي ضدانقلاب به شهادت رسیدند و پس از تشييع با شكوه در گلزار شهداي قم به خاك سپرده شدند.
سالروز شهادت❣
شهید#مهدی_زین_الدین🕊🌹
هدایت شده از مسیر مؤمنانه
4_5785139871890801939.mp3
6.22M
خوش به حال کسی که
تمام خلوتش را
تو پر کردهای ...
🌹ترجمه صوتی بسیار زیبا #دعای_کمیل
هدایت شده از شهدای ایران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آه از این غم....
🔰نمیتونه اشکهاش رو هم پاک کنه.....
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅@shohadayeiran57
هدایت شده از بهشت ایران
رفتم جلوی چادر تدارکات گردان و گفتم: پوتینهایم پاره شده و دیگر قابل استفاده نیست. و با دستم اشاره کردم به پوتینهایم که دهان باز کرده بودند و ... . مسئول تدارکات گفت: باید از آقا سید نامه بیاوری، اگر او نوشت، من پوتین میدهم وگرنه، نمیتوانم. رفتم دنبال آقا سید. گفتم: آقا سید، پوتینهایم پاره شده، گفتند شما باید نامه بدهید تا تدارکات... سید گفت: ببر کفشدوزی درستش کند. گفتم: بردم. درست بشو نیست. وضعشان خیلی خراب است. میبینید که. گفت: پوتینهای من، وضعشان بهتر از پوتینهای شما نیست، اما باید تحمل کرد. موقع نماز جلوی حسینیه تخریب، پایش را گذاشت روی یکی از پلهها، بند پوتینش را باز کرد. وقتی به پوتینش نگاه کردم از تقاضای خودم شرمنده شدم. پوتین سید هیچ کفپوشی نداشت. همهاش، همان کف زیرین زبرِ خانه خانه بود. دیگر حرفی برای گفتن نداشتم. بعد از نماز مغرب و عشا در حسینیه نشسته بودم غرق در فکر و خیال که دستی به شانهام خورد. تا خواستم سرم را بلند کنم، دستی به طرفم دراز شد، یکی از بچههای گردان بود. کاغذی در دستم گذاشت و رفت. باز کردم و یادداشت را خواندم: تدارکات، لطفا یک جفت پوتین تحویل حامل نامه بدهید.
#شهید_سید_داوود_علوی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
هدایت شده از بهشت ایران
❣درلحظهیشهادت
لبخندزیباییبرلبانشبود
بعدهاپیغامدادوگفت:
اینبالاترینافتخاربودڪہمن
درآغوشامامزمان(عج)
جاندادم:)♥
شهید#محمدرضا_تورجی_زاده🕊
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca