#عکس_نوشته
سفر کرده ام تا بجویم سرت را
و شاید در این خاکها پیکرت را
من اینجایم ای آشنای برادر
همان جا که دادی به من دفترت را
همان جا که با اشک و اندوه خواندی
برایم غزل واره ی آخرت را
کجایی که چندی است نشنیده ام من
دعاهای پر سوز و درد آورت را
تو را زنده زنده مگر دفن کردند
که بستند دستان و پا و سرت را
پس از این من ای کاش هرگز نبینم
نگاه به درمانده مادرت را ببینم
#مرکزرسانهایشهیدحسنباقری
#کمیتهمرکزیخادمینشهدا
#پاییز۱۴۰۲
#خادممثلقاسم
#ماملتامامحسینیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما فراموشت نمیکنیم رفیق.....😔😭
#شهیدمدافع_حرم_محمدهادی_ذوالفقاری🌷🌷🌷🥀💔
#راهت_ادامه_دارد
🥀قسمتی از #وصیتنامه_شهید:
پشت سر ولی فقیه باشید و با بصیرت، چون همین ولی فقیه است که باعث شده ایران از مشکلات بیرون بیاید.
از خواهران میخواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا رعایت بکنند نه مثل حجابهای روز، چون این حجابها بوی حضرت زهرا(سلام الله علیها) را نمیدهد.
#یادش_باصلوات
🌷شهید مدافع حرم محمدهادی ذالفقاری 🌷
#نام: محمدهادی ذالفقاری
#نام_پدر: رجبعلی
#ولادت: 1367/11/13(تهران/مصادفبا شهادت امام هادی ع )
#شهادت: 1393/11/26 (عراق/مکیشفیه)
#وضعیت_تاهل: مجرد
#نام_جهادی: ندارند اما معروف به پسرک فلافل فروش هستن
#اخرین_مقام: سرباز بی بی زینب(س)
#نحوه_شهادت:
هادی سه بار برای مبارزه با داعش راهی منطقه سامراء شد. او با نیروهای حشدالشعبی چه در کارهای فرهنگی چه کارهای نظامی و دفاعی همکاری نزدیکی داشت .
روز ۲۶ بهمن بود،
چند روز بعد از سالگرد شهادت شهید ابراهیم هادی، همان شهیدی که الگوی زندگی هادی شده بود و درست یک هفته بعد از اینکه وصیت نامه اش را نوشته بود و گفته بود که :
"دنیا رنگ گناه دارد؛ دیگر نمیتوانم زنده بمانم"
در حومه ی سامرا،ناگهان صدای انفجار مهیبی آمد،عملیات انتحاری در بین سربازان عراقی وهادی به آرزویش رسید/پیکرش بعد از ۳روز پیدا شد و در نجف/وادی السلام بخاک سپرده شد
#سن_شهادت: 26ساله
#علاقه: امام هادی(ع)شهید ابراهیم هادی(همیشه یک عکس از شهید هادی جلوی موتورشان نصب بود)
#یادش_باصلوات 🌹
💠زندگی نامه شهید محمد هادی ذوالفقاری💠
محمد هادی ذوالقاری در ۱۳ بهمن سال ۱۳۶۷ به دنیا آمد،او در شب جمعه و چند روز بعد از ایام فاطمیه به دنیا آمد. وقتی به تقویم نگاه می ادازیم او درست مصادف با شهادت امام هادی (علیه السلام ) به دنیا آمد و بر همین اساس نام او را محمدهادی می گذارند؛ عجیب است که او عاشق و دلداده امام هادی (علیه السلام) شد و در این راه و در شهر امام هادی (علیه السلام) یعنی سامراء به شهادت رسید.
💠دوران تحصیل شهید محمد هادی ذوالفقاری💠
در دوران دبستان به مدرسه شهید سعیدی در میدان آیت الله سعیدی رفت. هادی در دوره دبستان بود که وارد شغل مصالح فروشی شد و خادمی مسجد را تحویل داد.
دوران راهنمایی را در مدرسه ی توپچی درس خواند.همان موقع کلاس های ورزش های رزمی می رفت و به فوتبال خیلی علاقه داشت.
سیکلش را که گرفت،برای ادامه ی تحصیل راهی دبیرستان شهدا گردید.اما از همان سال های اولیه ی دبیرستان،زمزمه ی ترک تحصیل را کوک کرد!
محمد هادی پس از پایان خدمت، چندین کار مختلف مثل کار کردن در فلافل فروشی را تجربه کرد و بعد از آن، راهی حوزه علمیه شد؛زیرا راهی جز طلبگی در نجف پاسخگوی غوغای درون هادی نبود.
جانبازی شهید هادی ذوالفقاری در سال۸۸
در جریان فتنه ۸۸ و اغتشاشات صورت گرفته ، برای دفاع از کشور حضور جدی داشت،یکی از دوستان شهید ، ماجرا حضور ایشان در اغتشاشات سال ۸۸ را اینگونه روایت می کند: بارها برای مقابله با فتنه گران که در سال ۸۸ به خیابان ها آمده بودند به همراه شهید به محل اغتشاشات رفتیم .
شهید ذوالفقاری ازآنهایی که بگوید باید به من موتور و امکانات و کلاه ایمنی و ضربه گیر بدهند تا بروم و از کشور دفاع کنم نبود ،دل شیر داشت و در شرایطی که برخی می ترسیدند موتورهایشان به آتش کشیده شود و جا زدند با موتور شخصی خود به میدان آمد.
در یکی از تجمعات آشوب گران که برای مقابله با تخریب اموال عمومی و جلوگیری از اغتشاش آنان حضور یافتیم ، درگیری به اوج خود رسید و فتنه گران موتور ما را محاصره کردند و سنگ خیلی بزرگی را به صورت شهید هادی ذوالفقاری کوبیدند.اگر قصد اغتشاش گران مقابله با ما بود ، قطعا سنگ را به سینه و یا پاهای ما نشانه می رفتند ، اما سنگ را به سمت صورت شهید نشانه رفتند و سنگ به زیر چشم شهید برخورد کرد و آنچنان دردی به شهید وارد کرد که به دور خود می پیچید و در حال غش کردن بود که او را به بیمارستان منتقل کردیم .
شدت این سنگ به حدی بود که صورت شهید پر از خون شد و گونه ایشان شکافته شد و تا مدت ها ، وقتی شهید لبخند می زد ، جای این زخم بر گونه ایشان به خوبی قابل دیدن بود.
آن جا هم به دنبال این نبود که پیگیر بحث جانبازی شود یا جار بزند که من در راه دفاع از کشور آسیب دیده ام ، با هزینه شخصی اش ، موضوع معاینه ودرمان خود را پیگیری کرد؛آن ضربه آن قدر محکم بود که بخش هایی از صورت شهید ، چندین روز بی حس بود.
یکی از علت هایی هم در اعلامیه ایشان نوشته شده جانباز شهید همین مجروحیت ایشان در فتنه ۸۸ است.
🍀خصوصیات اخلاقی #شهیدمحمدهادی_ذوالفقاری🌷
ارادت زیاد شهید ذوالفقاری به شهید ابراهیم هادی باعث شده بود در خلق و خو شبیه اوباشد؛اورا در زندگی الگوی خود قرار داد.
از #خصوصیات بارز هادی کمک پنهانی به نیازمندان (چه در ایران و چه در عراق)بوده است که این از اظهارات بعضی نیازمندان بعد از شهادتش روشن شد.
این شهید بزگوار همیشه دائم الوضو بودند و به مسائل مذهبی اهمیت می دادند.
ایشان مداحی می کردند و اکثر اوقات ذکر سینه زنی هیئت را می گفت؛هادی انرژیاش را وقف بسیج و کار فرهنگی و هیئت کرده بود.
اخلاص هادی زبانزد رفقا بود. اگر کسی از او تعریف می کرد، خیلی بدش می آمد.
هنگامی که شخصی از زحمات او تشکر می کرد، می گفت: خرمشهر را خدا آزاد کرد، یعنی ما کاری نکرده ایم. همه کاره خداست و همه کارها برای خداست.
او جوان فعال، کاری،پرتلاش اما بدون ادعایی بود.
هادی بسیار شوخ طبع و خنده رو و در عین حال زرنگ و قوی بود.
🌿🍁🍂🍁🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توسل شهدا به حضرت زهرا سلام الله علیها
🔹 این بار روضه حضرت مادر رو از زبان یک مداح شهید بشنوید؛| به روایت حاج محمد بذری و صدای هنوز زندهی شهید تورجیزاده
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توسل شهدا به حضرت زهرا سلام الله علیها
🔹 این بار روضه حضرت مادر رو از زبان یک مداح شهید بشنوید؛| به روایت حاج محمد بذری و صدای هنوز زندهی شهید تورجیزاده
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬پیام انگلیسی آرمیتا رضایی نژاد فرزند شهید هسته ای به مدافعان آزادی در محکومیت جنایات رژیم صهیونیستی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
«نمیدانم چه شد! هر قدر تلاش کردم خودم را از شر #سیمهای_خاردار خلاص کنم، نتوانستم. وضعیتم لحظه به لحظه بدتر میشد.
میدانستم چه بکنم. موانع در حال تکان خوردن و بسیار خطرناک بود، چون توجه #دشمن را به سمت من جلب میکرد. از همه کس و همه جا ناامید، به ائمه ـ علیهم السلام ـ متوسل شدم.
یکی یکی سراغ آنها رفتم. یک لحظه یادم آمد که ایام #فاطمیه است. دست دعا و نیازم را به طرف حضرت فاطمه(س) دراز کردم و با تمام وجودم از ایشان خواستم که نجاتم بدهند. گریه کردم...دعا کردم.
در همین حال احساس کردم یکی پشت لباسم را گرفت، مرا بلند کرد و در آب #اروند پرتم کرد. آن حالت را در هشیاری کامل احساس کردم.» #احمد این ماجرا را برای دوستش تعریف کرد، او را قسم داده بود که تا زنده است، آن را برای کسی بازگو نکند
#شهید_احمد_جولاییان
📚برگرفته از کتاب مهر مادر
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca