گفتم: با فرمانده تون کار دارم
گفت: الان ساعت 11 هست ملاقاتی قبول نمیکنه!
رفتم پشت در اتاقش در زدم
گفت: «کیه؟»
گفتم: مصطفی منم...
سرش را از سجده بلند کرد؛ چشم هایش سرخ و رنگش پریده بود...
نگران شدم!
گفتم چی شده مصطفی؟
خبری شده، کسی طوریش شده؟
دو زانو نشست سرش را انداخت پایین،
زل زد به مهرش گفت:
یازده تا دوازده هر روز را فقط برای خدا گذاشتم!
از خودم میپرسم کارایی که کردم برای خدا بوده یا برای خودم...
برگرفته از کتاب: مصطفای خدا
طلبه_شهید_مصطفی_ردانی_پور
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#شهید_یعنی
یعنی #نجات از اسارت پستی ها و زبونی ها و حقارت ها
یعنی #عزت و غیرت و شجاعت
یعنی اهدا #خون در برابر حمله به #ناموس و دین و #آبرو و خاک و میهن
یعنی #رهایی از بند حسادت ها و طمع ها و زر اندوزی ها
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفت: خانوم شما بارداری نمیتونیم بریم کربلا
گفت: به عشق #امام_حسین بریم ...سپردم به آقا
رسیدن، حالش بد شد، دکتر گفت بچه مُرده!
- خانومه گفت، اگه قراره بمیره بذار به عشق حـسیـﷺین بمیره ... فقط منو ببر پیش ضریح با بچهی مُرده تو شکمش کنار حرم خوابید و خواب دید
« بچهش شد کــی؟!»
ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ
🌀🌀🌀این متن را بخوانید تأمل برانگیزه 👇
🔹آیا در منزل قرنطینه هستید ؟چند روز ؟حوصله تان سر رفته ؟ تحملتان تمام شده ؟ خیلی خسته شدید؟
لطفا این متن را با دقت بخوانید ببینید یک عده برای شرف و عزت و ناموس ودین ما چه کشیده اند...
✍ آن قدر اسارتش طولانی شده بود که یک افسر عراقی گفته بود تو به ایران باز نمی گردی بیا همین جا تشکیل خانواده بده!...
همسر شهید لشگری می گفت خدا حسین را فرستاد تا سرمشقی برای همگان شود...
او اولین کسی بودکه رفت و آخرین نفری بود که برگشت....
اسیر که شد پسرش علی۴ ماهه بود و دندان نداشت و به هنگام آزادیش علی پسرش دانشجوی دندانپزشکی بود...
وقتی بازگشت از او پرسیدند این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی و او می گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هر روز یکی از خاطرات گذشته خود را مرور می کردم سالها در سلول های انفرادی بوده و با کسی ارتباط نداشت، قرآن راکامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی می دانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود .
حسین می گفت: از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت می شدم.
بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود!
عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مساله خوشحال بودم.
این را بگویم که من ۱۲ سال در حسرت دیدن یک برگ سبز، یک منظره بودم، حسرت ۵دقیقه آفتاب را داشتم...
📚کتاب خاطرات دردناک"
#ناصرکاوه
⚫️⚫️⚫️⚫️
🌱🕊✨🌱🕊✨🌱
🔰زندگینامه شهید مدافع حرم حسن رجایی فر
💐🍃شهید رجایی فر در چهارم تیر ماه 1354 در یکی از روستاهای خوش آب و هوای کامیکلا از توابع بند پی غربی، شهر خشرودپی از شهرستان بابل و در پای کوه های سر به فلک کشیده البرز کودکی چشم به جهان گشود، که نامش را از ارادت خاص خانواده متدین و مذهبیاش به خاندان بزرگ عصمت و طهارت، حسن نامیدند.
🌹🍃 از همان اول کودکی صبر و زیبایی خلقش زبانزد اهل روستا بود. دوران کودکیاش تازه داشت شکل میگرفت که صدای تیر و ترکش و بوی شهید و شهادت از گوشه گوشه مملکت به گوش می رسید و تابوت هایی در همین حوالی و روستاهای همجوار بر روی دست مردم شریف و مومن تشییع می شد. با عشق و علاقهای که به امام بزرگوار امت، آن پیر جماران داشت با ندای بسیج 20 میلیونیاش، از همان دوران کودکی به عضویت بسیج محله درآمد و طولی نکشید که عضو فعال بسیج و مسجد محله شد.
🦋گرچه به جبهه و جهاد بسیار علاقهمند بود اما سن کمش اجازه ورود به جبهه را به او نداده بود.
دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطهاش را در همان روستا ومنطقه تا سطح دیپلم به پایان رساند و از آنجایی که به کارهای الکتریکی و برق علاقه داشت، مهارت خاصی در این زمینه کسب نمود. طوری که اکثر کار دستیهای مدرسه اش را با وسایل برقی آماده و در این بخش جوایزی را هم کسب کرد.
تحصیلات اولیهاش را در سال 73-1372 تا مقطع دیپلم علوم انسانی پیش برد و ادامه تحصیل را به وقتی دیگر انداخت و وارد بازار کار شد.
🌺🍃دو سالی نگذشت که وارد خدمت مقدس سربازی شد و در همان سال اول خدمت سربازی ازدواج کرد و حاصل این ازدواج تا زمان شهادت سه فرزند بود. در امتداد خدمت مقدس سربازی، به سربازی دائمی نظام در آمد و در سال 1387 به عضویت پاسداری در سپاه متنعم شد. در سال 1382 در دانشگاه آزاد اسلامی در رشته مدیریت بازرگانی و در عرض 2 سال و نصفی لیسانس گرفت و با توجه به مشغله ای که داشت، برای ارشد ثبت نام و در سال های 93-92 در رشته مدیریت استراتژیک این رشته را به پایان رساند.
🌿هر زمان و مکان مأموریتی بود با جان و دل می پذیرفت و کارش را فقط و فقط برای رضای خدا انجام می داد و در دی ماه 1394 بود که برای اولین بار به ماموریت رزمی حقیقی یعنی پیکار با دشمنان زبون و کافران حربی، دشمنان اسلام و به خصوص شیعه در کشور سوریه رفت. پس از 20 روز مبارزه از ناحیه کتف مجروح شد و برای معالجه و درمان به ایران بازگشت.
🥀🕊 14 فروردین 1395 موعد دوم ماموریتش بود. پس از رزم سنگین 22 روزه در مناطق عملیاتی حلب، خان طومان و دیگر مناطق عملیاتی سوریه مشغول رزم بود که در روز پنجشنبه 1395/2/16 و در عملیات ناجوانمردانه دشمن کافر، در حالی که نیروها در زمان نه صلح و نه جنگ بودن مورد هجوم همه جانبه از جمله حملات انتحاری دشمنان به ظاهر مسلمان احرارالشام ، جیش الفتح ، داعش و... قرار گرفتند که به همراه 14 لاله خونین بال استان همیشه لاله خیز مازندران در منطقه خان طومان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.روح تمامی شهدا علی الخصوص شهدای مدافع حرم آل البیت (علیه السلام) شاد و در جوار رحمت حضرت حق متنعم باد.
🥀🌷پیکر پاک شهید بعد از ۴ سال دوری به وطن بازگشت.
روحشان شاد و راهشان پررهرو باد
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
🔴خاطره از شهید مدافع حرم
#حسن_رجاییفر
💥علاقه خاص به پدر و مادر و خواستن دعا از آنها
همیشه می گفت: سعی کنیم که پدر و مادر در آسایش باشند. هر وقت پدرش می خواست یک کار سختی انجام دهد، جلوی کارش را می گرفت و نمی گذاشت کار سخت را خودش انجام دهد یا اگر خودش نبود برایش کارگر می گرفت یا وسیله ای فراهم می کرد تا آن کار برایش آسان شود. هر وقت امتحان داشت یا یک کار مهمی می خواست انجام دهد، زنگ می زد و به پدرش می گفت برام دعا کنید.
🌷دلنوشته شهید با خدا...
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود گوشه چشمی به ما کنند
خدایا نمیدانم چرا مرا از بسیاری از حوادث نجات دادی و مرا در این راه مقدس قرار دادی. خداوندا به خاطر همه موهبتها و حکمتهایت سپاسگزارم.
♨️💌♨️💌♨️💌♨️💌
📝✨فرازهایی از وصیت نامه شهید مدافع حرم حسن رجایی فر
🌷 بسم رب الشهدا و الصدیقین ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون
به نام خدایی که آفریننده عالم هستی است و بر همه موجودی که در این دنیا وجود دارد، سرنوشتی معین کرده است. خدایا سرنوشت هر انسان و رساندن انسان به هر سرنوشتی دست توست و این انکار ناپذیر است و برای من هم سرنوشتی رقم زدی.
🌷 خدایا مرا تا اینجا به خوبی نشان دادی و هرچه گفتم و کاری که میکردم انشاءا.. جز رضایت خودت چیز دیگری نبوده. خدایا شبی نبود که به یاد فقرا نباشم. خدایا ایاک نعبد و ایاک نستعین. تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم. سرنوشت من در دست توست ، پس خدایا سرنوشت مرا خوب و با عزت رقم بزن تا در پیشگاه تو و اهل بیت (علیه السلام) شرمنده نباشم.
🌷وصیت من به همه این است که؛ حامی ولایت باشید تا به کشور آسیبی وارد نشود. کاری نکنید به زبان گفته شود، ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند، بلکه با عمل نشان دهید. به زبان گفتن آسان است ولی به عمل دشوار. به عالمان سر بزنید؛ زیرا دیدار با ابرار انسان را به خدا نزدیک می کند. به پدر و مادر نیکی کنید که خوشبختی دنیا و آخرت را برای شما رقم خواهد زد.
🌷 به خواهران عرض می کنم که حجاب را رعایت کنید که حجاب مصونیت است نه محدودیت. به بزرگان احترام بگذارید که دعای بزرگان استجابت خواهد شد. به مزار شهدا سرکشی و فاتحه خوانی کنید. به خانوادههای شهدا سرکشی کنید؛ چون آنها سرمایه کشور هستند. اخلاق نیکو پیشه گیرید که اخلاق نیک، پسندیدهترین رفتار در نزد خداست. به همدیگر کمک و یاری کنید و مشکلات همدیگر را بر طرف کنید.
ببخشید تا خداوند ببخشد شما را. بپوشید گناهان دیگران را تا بپوشاند خداوند گناهان شما را.
🌷قرآن بخوانید و تا می توانید آن را سرلوحه زندگی خود قرار دهید.
و در پایان وصیت روی صحبتم با محمد است؛ فرزند عزیزم، محمد آقا من خدا را شاکرم که فرزندی به من داد که به راه راست هدایت و حافظ قرآن شد. همین راه را ادامه بده که قرآن پشتیبان تو خواهد بود.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
📚معرفی کتاب از شهید رجائی فر
《حواله عاشقی》
خاطرات مرد خستگی ناپذیر خان طومان؛ مدافع حرم، شهید حسن رجائی فر
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام " حسن رجایی فر" نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
5.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔🕊ای شهیدان عشق مدیون شماست هر چه ما داریم از خون شماست...
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
🌷 فرازی از وصیت نامه شهید بیسر محسن حججی:
🔸خودتان را برای ظهور #امام_زمان روحی له الفدا و جنگ با کفار به خصوص #اسرائیل آماده کنید که آن روز خیلی نزدیک است...
📚 وصیتنامه #شهید_محسن_حججی