هدایت شده از کوچه شهدا✔️
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈•
🌷#پسرک_فلافل_فروش🌷
#قسمت_نود_و_ششم
✳قرار بود براي تصويربرداري به هادي و دوستان ملحق شويم. روز يکشنبه نتوانستم به سامرا بروم. هر چقدر هم باهادي تماس گرفتم تماس برقرار نمي شد. تا اينکه فردا يکي از دوستان از سامرا برگشت.
🔗سلام کردم و گفتم: چه خبر از بچه ها؟ گفت: براي شيخ هادي دعا کن. ترسيدم و گفتم: چرا؟ مگه زخمي شده؟ دوست من بدون مکث گفت: نه شهيد شده. همانجا شوکه شدم و نشستم. خيلي حال و روز من به هم ريخت.
نمي دانستم چه بگويم.
🌀آنقدر حالم خراب شد که حتي نتوانستم بپرسم چطور شهيد شده.براي ساعاتي فقط فکر هادي بودم. يادصحبتهاي آخرش. من شک نداشتم هادي از شهادت خودش خبر داشت.به دوستم گفتم: شيخ هادي به عشقش رسيد. او عاشق شهادت بود. بعد حرف از نحوه ي شهادت شد.
💟او گفت که در جريان يک انفجارانتحاري در شمال سامرا، پيکرهادي از بين رفته و ظاهراً چيزي از او نمانده!
****************
🔳روز بعد دوربين هادي را آوردند.همين که دوربين را ديديم همه شوکه شدم. لنز دوربين پر از آب شده وخود دوربين هم کاملا منهدم شده بود.با ديدن اين صحنه حتي کساني که هادي را نمي شناختند، فهميدند که چه انفجار مهيبي رخ داده.
🌟از طرفي همه ي دوستان ما به دنبال پيکر شيخ هادي بودند. از هرکسي که در آن محور بود و سؤال مي کرديم، نمي دانست و مي گفت: تا آخرين لحظه که به ياد ما مي آيد،هادي مشغول تهيه ي عکس و فيلم بود. حتي از لودر انتحاري که به سمت روستا آمد عکس گرفت.
🔶من خيلي ناراحت بودم. ياد آخرين شبي افتادم که با هادي بودم. هادي به خودش اشاره کرد و به من گفت: برادرت در يک انفجار تکه تکه ميشه!اگر چيزي پيدا کرديد، در نزديکترين نقطه به حرم امام علي دفنش کنيد.
🔘نمي دانستم براي هادي چه بايدکرد. شنيدم که خانوادهي او هم ازايران راهي شده اند تا براي مراسم اوبه نجف بيايند.سه روز از شهادت هادي گذشته بود. من يقين داشتم حتي شده قسمتي از پيکر هادي پيدا مي شود؛ چون او براي خودش قبر آماده کرده بود.
🔲همان روز يکي از دوستان خبر داددر فرودگاه نظامي شهر المثني، يک
کاميون يخچال دار مخصوص حمل پيکر شهدا قرار دارد. پيکر بيشتر اين شهدا از سامرا آمده.
🌟در ميان آنها يک جنازه وجود داردکه سالم است اما گمنام! او هيچ مشخصهاي ندارد، فقط در دست راست او دو انگشتر عقيق است. تا اين را گفت يکباره به ياد هادي افتادم. با سيد وديگر فرماندهان صحبت کردم. همان روز رفتم و کاميون پيکر شهدا را ديدم.
📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری
✍ ادامه دارد ...
#مرگ_بر_اسرائیل
#مرگ_بر_آمریکا
#شهدا
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
1.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره ای از سردار و فاتح دلها
شهید حاج #حسین_خرازی
#مرگ_بر_اسرائیل
#مرگ_بر_آمریکا
#شهدا
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
هدایت شده از هر روز با شهدا
دکتر منصور عسگری، فیزیکدان هستهای ایرانی
برای اینکه بتوانند تو را ترور کنند، همسرت، دختر جوانت و نوۀ کوچکت را نیز کشتند؛ آدمهای بیگناه، آدمهای ارزشمند.
دخترت پزشک فوقتخصص نوزادان بود. نوۀ کوچکت، فقط سه سال داشت و تازه یاد گرفته بود سرود «ای ایران» را بخواند.
آنها تو را از سایر کشتگان جدا کردند تا قتلت را عادی جلوه دهند؛ انگار کشتن دانشمندان برای آنچه برای وطنشان انجام میدهند پذیرفتنی باشد؛ انگار جان از دست رفتۀ تو سوگواری نداشت.
فرزند ایران، وطنت سوگوار توست.
شهید#منصور_عسکری
🌷@shahedan_aref
هدایت شده از هر روز با شهدا
♦️با پلاتین در پا و ایمان در دل، تا آخرین قدم ایستاد
🔹بهروز پازوکی، رزمندهای از گردان محمد رسولالله(ص)، پنج سال از عمرش را در جبههها گذراند.
🔹سه بار مجروح شد و در آخرین بار، پایش بهشدت آسیب دید. پزشکان گفتند باید قطع شود، اما پدرش حاج مصطفی با ایمان گفت: «گچ بگیرید، انشاءالله خوب میشود.»
🔹پایش درمان شد، بهروز با پلاتین در پا و عصا در دست دوباره راهی جبهه شد، مأموریت شناسایی را بر عهده گرفت و شجاعانه تا آخرین نفس جنگید.
شهید#بهروز_پازوکی
🌷@shahedan_aref
هدایت شده از قاصدک
3.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️حال عجیب حاج مهدی رسولی بعد تماشای مجنون
💬 #مجنون هم حالم را خوب کرد، هم دلم گرفت ...
🔹 سهشنبه مجنون نیمبهاست.
تهیه بلیت:
🌐 https://gisheh7.ir/event/47648/
🔹 ثبتنام اکران در مناطق بدون سینما:
🌐 https://ekranmardomi.ir/movie/majnoon
🇮🇷 اکران مردمی عمار👇
eitaa.com/joinchat/1112277110C952842dfba
هدایت شده از هر روز با شهدا
15.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تصاویری از شهید حسن تهرانی مقدم سرباز ایران زمین، پدر موشکی ایران
شهید#حسن_تهرانی_مقدم
🌷@shahedan_aref
هدایت شده از 🇮🇷 ابوحسین / abuhossein
21.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این قافله عزم کرببلا دارد...
#شهداء_علی_طریق_القدس
😭😭😭😭😭😭😭😭
@Abuhossein
حسین خرازی نشست ترک موتورم بین راه، به یک نفربر برخوردیم که در آتش میسوخت.فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده میسوزد؛من و حسین آقا هم برای نجات آن بندهخدا با بقیه همراه شدیم.گونی سنگرها را برمیداشتیم و از همان دو سه متری،میپاشیدیم روی آتش
جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت میسوخت، اصلاً ضجه و ناله نمیزد و همین موضوع پدر همهی ما را درآورده بود!»بلند بلند فریاد میزد: خدایا...الان پاهام داره میسوزه!
می خوام اون ور ثابت قدمم کنی
خدایا! الان سینهام داره میسوزه
این سوزش به سوزش سینهی حضرت زهرا(س) نمیرسه...
خدایا! الان دستهام سوخت
می خوام تو اون دنیا دستهام رو طرف تو دراز کنم...نمیخوام دستهام گناهکار باشه!
خدایا!صورتم داره میسوزه!
این سوزش برای امام زمانه
برای ولایته ، اولین بار حضرت زهرا(س)اینطوری برای ولایت سوخت!آتش که به سرش رسید، گفت:خدایا! دیگه طاقت ندارم،
دیگه نمیتونم، دارم تموم میکنم.
خدایا!خودت شاهد باش!
خودت شهادت بده آخ نگفتم
آن لحظه که جمجمهاش ترکید من دوست داشتم خاک گونیها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت.حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغلکرده بود و های های گریه میکرد و میگفت:
ما جواب اینا را چه جوری بدیم
ما فرمانده ایناییم؟
اینا کجا و ما کجا؟اون دنیا خدا ما رو نگه نمیداره بگه جواب اینا رو چی میدی؟زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه من و آن قدر گریه کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیس شد.
13.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«لای لای ای جبهه لرین یورقونی ای خسته جوانلار»
تقدیم به روح پرفتوح همه شهدا به ویژه شهدای غواص
#شاعر_حاج_صمد_قاسمپور
#مداح_حاج_سید_یوسف_شبیری
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
♦️چمران وقتی یتیم خانه ای را در لبنان دایر می کند در آن فضا به خانمش میگوید ما از این به بعد غذایی را میخوریم که این یتیم ها میخورند.
♦️همسر لبنانی شهید چمران تعریف می کند که یک روز مادرم غذای گرم و لذیذی را برای من و مصطفی پخته بود.
♦️مصطفی آن شب دیر وقت به خانه آمد. وقتی به او گفتم بیا این غذا را بخور، همین که خواست بخورد از من پرسید که آیا بچه ها هم از همین غذا خوردند؟
♦️گفتم نه بچه ها غذای یتیم خانه را خوردند و این غذا را مادرم برای شما پخته، چمران با تمام گرسنگی و ولعی که برای خوردن غذا داشت، این غذا را کنار گذاشت و گفت ما قرار گذاشتیم فقط غذایی را بخوریم که بچه ها بخورند. به او گفتم حالا که بچه ها خوابند و شما هم که همیشه رعایت می کنید این دفعه این غذا را بخورید. دیدم چمران شروع کرد اشک ریختن و گفت بچه ها خوابند خدای بچه ها که بیدار است.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران
#شهید
#شهدا
#مرگ_براسرائیل
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
بعد از امتحان دیدم به شدّت ناراحته،
ازش پرسیدم چی شده؟
گفت سرِ جلسه امتحان ناخواسته چشمم خورد به برگه امتحانی بغل دستیام و جواب یکی از سؤالها رو دیدم.
البته جواب رو بلد بودم اما چون چشمم به جواب افتاده بود احتیاط کردم و اون سوال رو جواب ندادم...!
با این حال باز دغدغه داشت که آیا نمرهی اون امتحان توی زندگیاش تأثیر منفی میذاره یا نه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#شهیدسیدمحمدحسیننوّاب
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
« هیچ چـیز ، بر اقامہ نمـاز
و قرائت قرآن اولویت ندارد. »
#شهید_صیادشیرازی
📷 اقامه نماز در حاشیه یکی از بازدیدهای هوایی هیئت معارف جنگ
#التماس_دعا
#شهید
#شهدا
#مرگ_براسرائیل
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯