eitaa logo
شهید هادی ذوالفقاری....♡
468 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
38 فایل
خـوش اومدی رفیـق💚 دع‌ــوت شـده‌ی خـاصِ شهدا هستی..😍🌱 {کانال شهید مح‌ـمّدهادی ذوالفقاری♡} ✅خادم کانال جهت تبادل: ↬ @Ghaf_sin120 ✅ارتباط با مدیر کانال ↬ @Nazanin_hbi ___________ 🌴تاسیس.1400/2/7 ◆ @shahidzoalfaghari
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 میگه‌‌ڪنڪور‌دارم ‌نمیرسم‌نمازو...‌بخونم!😑 ببینم‌ میرسی‌ناهاربخوری؟شام‌بخوری؟چت‌ڪنی؟فیلم‌ببینی؟!!!🤦🏿‍♂ چراوقت‌عبادت‌‌ڪه‌میشه‌ فاز‌صرفه‌جویی‌دروقت‌میگیریم؟!!🚶🏿‍♂. .🕳 روزقیامت‌... نمیگن‌‌تڪ‌رقمی‌بودی‌یانه‌ میگن‌ نمازت‌ڪو؟!!!!👌🏾 🌱 🚫
‌ خونت‌دررگ‌ها؎سربازانت‌جریان‌دارد واین‌خون‌امروزدرنھان‌وآشڪارحریف‌ مۍطلبد..!
🌿فرازی از وصیت نامه 💌 : 💫گاهی "شهید شدن" آسان‌تر از زنده ماندن است. این نکته را اهل معنا و دقت خوب درک می‌کند، گاهی زنده ماندن و تلاش کردن درک محیط و بصیرت داشتن به مراتب مشکل‌تر از شهید شدن و به لقای الهی پیوستن است. 💫دعا کنید شهید باشیم نه اینکه فقط شهید شویم. اصلا تا شهید نباشیم شهید نمی‌شویم.💥
شهید هادی ذوالفقاری....♡
__
+یه نگاه به قَلبت بنداز! ببین‌ اصلا جایی برای مَهدیِ فاطِمه عج گذاشتی یا نه؟!
📌پسرک فلافل فروش هادي در كنار درس خواندن براي طلبه ها صحبت مي كرد و به شرايط روز عراق و موقعيت آمريكا و دشمني اين كشور با مسلمانان اشاره مي كرد. حالا ديگر زبان عربي را به خوبي تكلم مي كرد. خيلي از طلبه ها عاشق هادي شده بودند. او با درآمد شخصي خودش بارهادوستان را به خانه ي خودش دعوت مي كرد و براي آنها غذا درست مي كرد. منزل هادي محل رفت وآمددوستان ايراني نيز شده بود. در ايام اربعين، خانه را براي اسكان زائران آماده مي كرد خودش مشغول پخت و پز و پذيرايي از زائران ابا عبدالله الحسين مي شد. برخي از دوستان عراقي هادي مي گفتند: تو نمي ترسي كه در اين خانه ي بزرگ و قديمي و ترسناك، تك وتنهازندگي ميكني❓ هادي هم مي گفت: اگر مثل من مدتها كنار خيابان خوابيده بوديد قدر اين خانه را مي دانستيد❗ بعد از آن رفت و آمد هادي با منازل دوستان طلبه اش بيشتر شد. در اين رفت و آمدها متوجه شد كه بيشتردوستان طلبه، از خانواده هاي مستضعف نجف هستند. بسياري از اين خانواده ها در منازلي زندگي مي كنند كه از نيازهاي اوليه محروم است. 🔰ادامه دارد ...🔰
📌پسرک فلافل فروش اين خانه ها آب لوله كشی نداشت. با اينكه آب لوله كشی تا مقابل درب خانه آمده بود اما آنها بضاعت مالی برای لوله كشی نداشتند. اين موضوع بسيار او را رنج می داد. برای همين به تهران آمد و به سراغ دوستانش رفت.دستگاه های مربوط به لوله كشی را خريد چند روزی در مغازه ی يكی از دوستانش ماند تا نحوه ی لوله كشی با لوله های جديد پلاستیکی را ياد بگيرد. هر چه را لازم داشت تهيه كرد و راهی نجف شد. حالا صبح تا عصر در كلاس درس مشغول بود بعد از ظهرها لوله تهيه می كرد وبه خانه ی طلبه های نجف می رفت. از خود طلبه ها كمك می گرفت و منازل مردم مستضعف، ولی مؤمن نجف را لوله كشی آب می كرد. خستگی برای اين جوان معنانداشت. از صبح زود تا ظهر سركلاس بود. بعد هم كمی غذا می خورد و سوار بر دوچرخه ای كه تازه خريده بود راهی می شد و در خانه های مردم مشغول كار مي شد. برخی از دوستان هادی نمی فهميدند❗ يعنی نمی توانستند تصوركنند كه يك طلبه كه قرار است لباس روحانی بپوشد چرا اين كارها را انجام مي دهد❓ برخی فكر ميكردند كه لباس روحانيت يعنی آهسته قدم برداشتن و ذكر گفتن و دعا كردن و... برای همين به او ايراد می گرفتند. حتي برخی ها به اينکه او با دوچرخه به حوزه می آيد ايراد می گرفتند❗ اما آنها كه با روحيات هادی آشنا بودند می فهميدند كه او اسلام واقعی را شناخته. هادی اعتقاد داشت كه لباس روحانيت يعنی لباس خدمت به اسلام و مسلمين به هر نحو ممكن. 🔰ادامه دارد ...🔰
📌پسرک فلافل فروش با اينكه فقط دو سال از حضور هادی در نجف می گذشت اما دوستان زیادی پيدا كرده بود. برخی جوانان طلبه، كه كاري جزمطالعه و درس و بحث نداشتند با تعجب به كارهای هادی نگاه می كردند. او در هر كاری كه وارد می شد به بهترين نحو عمل می كرد. كم كم خیلی ها فهميدند كه هادی در كنار درس مشغول لوله كشی آب برای خانه های مردم محروم شده. هادی با اين كار كه بيشتر مخفيانه انجام می شد خدمت بزرگی باخانواده های طلاب می كرد. اخلاص و تقوا و ايمان هادی اثرخود را گذاشته بود. او هر جا می رفت می خواست گمنام باشد. هيچ گاه از خودش حرفی نمی زد. هرگز نديديم كه به خاطر پول كاری را انجام دهد. اما خدا محبت او را به دل همه انداخته بود. بعد از شهادت همه از اخلاص او می گفتند. چندين نفر را می شناختم که در تشييع هادی شرکت کردند و می گفتند: ما مديون اين جوان هستيم و بعد به لوله کشی آب منزلشان اشاره می کردند. هادی غير از حوزه هر جاي ديگر هم كه وارد مي شد بهترين نظرات را ارائه می كرد. در مسائل امنيتی به خاطر تجربه ی بسيج و فتنه ی 1388 بسيار مسلط بود. از طرفی ديدگاه های فرهنگی او به جهت تجربه ی فعاليت درمسجدبسيار مؤثر بود. شايد به همين خاطر بود كه مسئولان حشدالشعبی به اين طلبه ی ايرانی بسيار علاقه پيدا كردند. رفت و آمد هادی با نيروهای مردمی زياد شده بود. او به كار هنری و ساخت فيلم علاقه داشت اين روند را بين نيروهای حشدالشعبی گسترش داد. 🔰ادامه دارد ...🔰
🌱شهید محمد رضا تورجی زاده🌱 شَهد شیرین شهادت را کسانی مچشند که شهد شیرین گناه را نچشیده باشند.... ♥️⃟🍁¦⇢
دلتنگیم دلتنگ بیقراری هایمان با شهدا کاش مارا صدا بزنید از لابه لای ناگفته های دلمان این روزهایمان سخت میگذرد..