eitaa logo
شهید هادی ذوالفقاری...♡
463 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
59 فایل
خـوش اومدی رفیـق💚 دع‌ــوت شـده‌ی خـاصِ شهدا هستی..😍🌱 {کانال شهید مح‌ـمّدهادی ذوالفقاری♡} ✅خادم کانال جهت تبادل: ↬ @Gordaan3_MIS ✅ارتباط با مدیر کانال ↬ @Nazanin_hbiby ___________ 🌴تاسیس.1400/2/7 ◆ @shahidzoalfaghari
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید هادی ذوالفقاری...♡
#دلتنگی_شهدایی💕✨ __________ 💔چنـد‌ وقتـی‌ست که‌ مـا از‌ دیـدنت محـروم‌ شده ایـم و‌ تـو‌‌ چنـد‌ وقتـ
🎙💚 ______________  با آقا سجاد دو خانواده بی سر پرست ویتیم می‌شناختیم که در قم ساکن و وضعیت مالی مناسبی نداشتند آقا سجاد از دوستانش پول جمع میکرد و مقداری هم خودش میگذاشت و برنج، گوشت، مرغ و.... تهیه میکردتا به این خانواده ها برسانیم... ______________ 🍃
3.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ابراز ارادت ماهی به حسن روحانی: روحانی مچکریم.🐟🕸 😂😂😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
「💚🌿」 .⭑ هَرگِزبِه غِیرِجانـان مـاجان نِمی فُرُوشیم جـان مِیدِهیم اَمّا... جانـان نِمی فُروشْیم
15.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 شهدا شرمنده ایم 😞 ممد ممد ممد جواب بده ممد جان کجایی برادر
من به قربان خدا، تا مرا غمگین دید بهر خوشحالی من دردلم انداخت تو را ...♡ یاد همه شهدا با ذکر یک صلوات 💚☺️
۰ سعے ڪن جورے زندگے ڪنے ڪہ خدا عاشقت بشہ اگ خدا عاشقت بشہ دل رو خوب خریدارے میڪنہ...! -شہیدمحسن‌حججـے:)🌱
2.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جون؛خادم‌المهدی[عج]: شھیدعطایـے‌میگفت:↯ آقاجان‌تو‌کہ‌آخر‌گره‌رو‌و‌میکنے پس‌چرا امروزوفردامیکنے...!
و او ثابت ڪرد اگر واقعا منتظر شہادت باشی۰ شہادت دنبالت میاد :) و می‌شود حتی در ڪوچہ‌پس‌ڪوچہ‌هاۍ تہران هم بہ اوج رسید🕊!' -شہیدعلے‌خلیلے:))💔
: 🖐🏻🙂 -و‌َخدا‌نکنه‌تو‌مجازی‌ حق‌الناس‌کنیم.! با‌چت‌‌نامحرم‌!✖️ بایه‌پروفایل‌‌که‌به‌گناه‌میندازه‌! با‌یه‌کانال‌مبتذل🚫 بایه‌کپی‌کردن‌که‌راضی‌نیستن‌! با‌یه‌مزاحمت‌! باایجاد‌گروه‌مختلط‌|: با‌تبرج‌🖐🏻 با‌یه‌لایک‌و‌کامنت🚫 -حواست‌باشه‌همش‌نوشته‌میشه‌،
آقا برگه من زخمی شده😂😂 بعد از داير شدن مجتمع هاي آموزشي رزمندگان در جبهه ، اوقات فراغت از جنگ را به تحصيل مي پرداختيم .يكي از روزهاي تابستان براي گرفتن امتحان ما را زير سايه درختي جمع كردند . بعد از توزيع ورقه هاي امتحاني مشغول نوشتن شديم .خمپاره اندازهاي دشمن همزمان شروع كرده بودند . يك خمپاره در چند متريمان به زمين خورد .همه بدون توجه ، سرگرم جواب دادن به سئوالات بودند . يك تركش افتاد روي ورقه دوست بغل دستيم و چون گرم بود قسمتي از آن را سوزاند . ورقه را گرفت بالا و به ممتحن گفت : برگه من زخمي شده بايد تا فردا به او مرخصي بدهي ! همه خنديدند و شيطنت دشمن را به چيزي نگرفتند.