#سلام_امام_زمانم ♥️
السَّلامُ عَلَیکَ أیُّها الإمامُ الهادِمُ لِبُنیانِ الشِّرکِ وَالنِّفاقِ...
آمدنت نزدیک است...
و صدای قدم هایت لرزه بر جان طاغوت ها انداخته!
سلام بر تو و بر روزی که بُت های روزگار یکی یکی به دستان ابراهیمی تو سقوط کنند!
📚 صحیفه مهدیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
『◆ @mohamadhadi67 ◆』
🌷 اگر میخواهی محبوبِ خدا شوی،
گمنام باش، کار کن برای خدا،
نه برای معروفیت...
سردار شهید #علی_تجلایی🌷
🔻به جمع ما بپیوندید↓
『◆ @mohamadhadi67 ◆』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سالروز_ازدواج_حضرت_محمد (صلوات الله علیه و آله)
🌱دهم ربیع سالروز ازدواج پیامبر صلی الله و حضرت خدیجه سلام الله علیها
🌸از بهر قیامتت براتی بفرست
🌸یک توشه برای روز آتی بفرست
🌸در شام عروسی نبی، جانانه
🌸از عمق وجودت صلواتی بفرست
🍃آسمان می خندد این اتفاق زیبا را و زمین کِل می کشد این پیوند آسمانی را.
چه طرب انگیز است مهتاب امشب! چه روح فزاست هلهله ممتد نخلستان های عرب!
چشم های ملائک، با لهجه ای بارانی شادباش می گویند این وصلت خوشایند را.
🌼🌼مقدسترین پیوند هستی بر #امام_زمان ارواحنا فداه و منتظران حضرتش مبارکباد🌼🌼
🔻به جمع ما بپیوندید↓
『◆ @mohamadhadi67 ◆』
💐
💕 او به خديجه علاقهمند است و خديجه هم به وى علاقه دارد!
💍 سالروز ازدواج #پیامبر_اکرم_(ﷺ) با حضرت خدیجه سلام الله علیها
#امام_صادق_علیه_السلام :
🔅 وقتى پيامبر خدا(ص) تصميم به ازدواج با خديجه دختر خُوَيلد گرفت، ابو طالب با خانوادهاش و جمعى از قريش به خانه ورقة بن نوفل، عموى خديجه، رفتند . ابو طالب آغاز به سخن كرد و گفت :
سپاس براى پروردگارِ اين خانه كه ما را از نسل ابراهيم و دودمان اسماعيل قرار داد و ما را در حرمى امن سُكنا داد و ما را فرمانرواى مردمان كرد... بدانيد كه پسر برادرم ـ يعنى پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ـ با هيچ مردى از قريش مقايسه نمىشود، جز آن كه بر وى برترى دارد، و مردى با او سنجيده نمىشود، جز اين كه از وى فراتر است . او در آفرينش، همتايى ندارد، گرچه ثروتش اندك است، ولى ثروت، دست به دست مىگردد و مانند سايه از بين مىرود. او به خديجه علاقهمند است و خديجه هم به وى علاقه دارد. نزد تو آمدهايم تا او را از تو با رضايت و خواست خودش خواستگارى كنيم و مهريّه را هر مقدار كه طلب كنيد، نقد و نسيه بر عهده من است. به خداى اين خانه سوگند كه پسر برادرم بهرهاى عظيم و دينى گسترده و رأيى كامل [و استوار] دارد...
⩵ سپس ابو طالب ساكت شد و عموى خديجه لب به سخن گشود و به لكنت افتاد و از پاسخ ابو طالب در ماند و نفسش به تپش افتاد. او از عالمان مسيحى بود.
⩸ سپس خديجه به سخن آمد و گفت:
اى عمو ! گرچه شما به من در مجالس عمومى سزاوارتريد، ولى از خودم به خودم سزاوارتر نيستيد.
اى محمّد! خودم را به عقد تو در آوردم و مهريّه هم بر عهده خودم باشد. به عمويت بگو شترى بكشد و وليمه دهد و اينك به خانه همسرت داخل شو .
ابو طالب گفت: گواه باشيد كه او محمّد را قبول كرد و مهريّه را بر عهده گرفت ...
پس از آن، ابو طالب شترى كشت و پيامبر خدا به خانه خديجه رفت ...
◌ الكافي : ج۵ ص۳۷۴ ح۹
#سالروز_ازدواج_حضرت_محمد (ﷺ)
『◆ @mohamadhadi67 ◆』
هر آدمی با غمی میجنگه
که ما ازش بی خبریم ...
مهربون باشیم!❤️🩹
『◆ @mohamadhadi67 ◆』
شیطان دائما مراقب شماسـت،
ولی به کسانی که نمازشان را در
#اول_وقـت می خوانند، کـمـتـر
نزدیک می شود.
✍ آیت الله حق شناس (ره)
🔻به جمع ما بپیوندید↓
『◆ @mohamadhadi67 ◆』
🔰اولین زن آزادۀ جنگ: اینقدر بعثیها را کتک زدیم تا دلشان برای مردهای ایرانی سوخت😳
🔹فاطمه ناهیدی اولین زنی که در دفاع مقدس به اسارت نیروهای بعث درآمد میگوید: وقتی خواستیم اعتصاب غذا را در اسارت شروع کنیم، عراقیها ریختند داخل سلول و شروع کردند به زدن. ما همیشه دفاع را با هم هماهنگ میکردیم. این بار مثلاً یکی گفت: «من ناخن بلند میکنم که اگر عراقیها آمدند چنگشان بزنم!»
🔹هرکس کاری گردن گرفت و همزمان حمله کردیم به عراقیها. یکی از بچهها کابل برق را از دست سرباز عراقی کشید و شروع کرد به زدن عراقیهایی که درجهدار بودند.
🔹بعداً یکی از افسران خودی برایمان تعریف کرد یکی از همینهایی که کتک خورده، جلوی سلول یکی از افسرها رفته و گفته بود: «اگر همه زنهای ایرانی این طوری هستند، دلم به حال مردهای ایرانی میسوزد!»
🔻به جمع ما بپیوندید↓
『◆ @mohamadhadi67 ◆』
⊹
میگفت:
یکی از راههای نجات انسان از گناه،
پناه بردن به امامزمان‹ع› است✨
ايشان به انتظار نشستهاند
تاكسی دستش را به سمتشان دراز كند💔،
"تا ايشان او را هدايت کنند"
+آیت الله جاودان
⊹
#امام_زمان ،، #جمعه
🔻به جمع ما بپیوندید↓
『◆ @mohamadhadi67 ◆』
💠شهید ابراهیم هادی، دوست امام زمان(عج)💠
🔰یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ🔰
🔸خون زيادی از پای من رفته بود. بی حس شده بودم. عراقی ها اما مطمئن بودند كه زنده نيستم. حالت عجيبی داشتم. زير لب فقط می گفتم:
[ يا صاحب الزمان ادركنی ]
🔹هوا تاريك شده بود. جوانی خوش سيما و نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را به سختی باز كردم. مرا به آرامي بلند كرد. از ميدان مين خارج شد. در گوشه ای امن مرا روی زمين گذاشت. آهسته و آرام.
🔻من دردی حس نمی كردم! آن آقا کلی با من صحبت کرد. بعد فرمودند: "كسی می آيد و شما را نجات میدهد. او دوست ماست!"
🔆لحظاتی بعد ابراهيم آمد. با همان صلابت هميشگی. مرا به دوش گرفت و حركت كرد. آن جمال نورانی، ابراهيم را دوست خود معرفی كرد. خوشا به حالش...
📚سلام بر ابراهیم1 / ص۱۱۸
🔻به جمع ما بپیوندید↓
『◆ @mohamadhadi67 ◆』
16.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 از چی میترسی؟!
#استاد_پناهیان
🔻به جمع ما بپیوندید↓
『◆ @mohamadhadi67 ◆』