گفت: آره؛ گفت: از فحشات معلومه؛ جا داری؟ غذا داری؟ اینا مکارم الاخلاقه؛ اما میدونی توی اینها، تو این خاندان، کی تمام کرده مکارم الاخلاق و؟ اصلا آقا رسول الله میگه: «إنَّمَا بُعِثتُ لِاُتَمِّمَ مَکارِمَ الاخلَاق (۲)» من میخوام تمومش کنم؛ اما میدونی کی تمام کرد؟ یعنی تو این خاندان جلوه کرد؟ بله همونی که داریم صحبتش و میکنیم؛ آقا امیرالمومنین وقتی داشت غسل میداد بی بی حضرت زهرا رو تازه متوجه زخمها شد؛ بعد گریهاش گرفت؛ گفت: من همه دردم اینه، منه علی دردم و به این میگفتم؛ اما او دردش و حتی به من هم نگفت؛ چرا؟
واسه امام زمان کاری نکردیم که؛ حضرت زهرا نگاهش این بودها؛ زشته حالا مثلا یه بازویی و یه سقط جنینی و ایناها برای امام زمان چیزی نیستش که؛ بعد امیرالمومنین یه چیزی میگه آتیش میگیری؛ به آقا رسول الله میگه: بابا این دختر تو مدلش فرق میکنه؛ اون دنیا که دیگه ماجرا تموم شده؛
میگه اومد اون دنیا سوال پیچش کن؛ که این اون دنیا هم نمیگه که؛ کاری نکردیم بابا؛ زشته آقا من بیام بگم برای علی مثلا ضربت خورم؛ زشته؛ میگه اونجا هم نمیگه؛ به این فکر کنید تو رو خدا؛ میگه استَخبِره الحَال؛ یک چیزی در زبان عربی اگر یک وزنی، یک ریشهای به باب استفعال رفت؛ یعنی به زور گرفتن؛ میگه استعلام؛ خبری که به زور بگیری؛ استخبارات؛ به این اطلاعاتشون میگفتن عربها؛ دیگه یعنی به زور ازش حرف میکشیدن؛ میگه استَخبِره الحال؛ میگه حرف بکش ازش؛ بازجوییاش کن زهرا رو؛ و الّا این نمیگه.
حالا نمونهی، کی این جوری خیلی خوشگل ادا همین کار و درآورد؟ حضرت عباس؛ سرش و انداخته بود پایین، میخواست چشش و پاک کنه؛ گفت: پاک نکنها؛ رو ندارم نگات کنم؛ یه آب از ما خواستی، نتونستیم؛ تمام؛ ببین؛ نگاه کن عزیز من یه موقع میخوای حرف بزنی، یه موقع خودت پروندهای؛ آقا اباعبدالله نگاه میکنه؛ نه دستی؛ سر شکسته؛ بر زمین افتاده؛ این خودش گویاست؛ خود اباعبدالله میگه؛ من کمرم شکست وقتی علم عباس افتاد؛ خب این خودش گویاست؛ اما هیچی نمیگه؛ من چی بگم؛ اما آرزو به دل نذاشت امام حسین و؛ گفت: یا أخا؛ چون مجوز از حضرت زهرا گرفت.
ما اینها رو باید بفهمیم؛ این بزرگواران نرفتن انتحار کنن؛ خدایی ناکرده در یک صحرایی خودشون و تیکه پاره بکنن؛ که امروز من و تو فقط بیایم بزنیم تو سر و کلمون؛ فقط همین؟ پس چه تفاوتی دارم من با آن زرتشتیانی که برای سیاوش و در سوگ سیاوش، سووشون یا سیاوشون میگرفتن؟ از تو دل این هیئتها امام زمان بیرون نیومد، در این هیئتت و تخته کن؛ هیچ فایدهای نداره؛ آقا امام رضا میشست رو منبر،میشست دم در رو صندلی، مجلس ختم میگرفت برای امام حسین؛ برای جده غریبش؛ میاومدن اشک میریختن، میرفتن؛ هیچ بیشعوری نفهمید بابا همین الان یه امام زمانی، این هیچ فرقی با ابا عبدالله نداره؛ این هم، همین الان یه یزیدی داره به اسم مامون؛ با زبان بیزبانی هَل مِن ناصِر یَنصُرُنی(۳) میطلبید؛ اما نمیشنیدن.
میشنوی صدای هَل مِن ناصِر یَنصُرُنی حجت ابن الحسن العسگری رو؟ لا یَوم کَیَومَک یا ابا عبدالله (۴) هیچ روزی چون روز تو نبود؛ اما ببین؛ آقا امام زمان وقتی زیارته ناحیهی مقدسه میخونی داغون میشی؛ او هر روز داره عاشورا رو درک میکنه؛ میگه اینقدر گریه میکنم، اشکم تموم بشه؛ اشک تموم بشه، خون گریه میکنم؛ چرا؟ چون هر روز داره عاشورا میبینه.
شَـهٖیدٓآنِـهٖ...
#تلنگری #استاد_شجاعی #بشنویم #امام_رضا @shahiidaaneh
قیمتت اگه دستت اومد دیگه هی غصه دنیارو نداری....
((:
شَـهٖیدٓآنِـهٖ...
#تلنگری #استاد_شجاعی #بشنویم #امام_رضا @shahiidaaneh
رفت دمِ درِ حــرم ..:
آقا گرهی افتاده به کارم!
یا بازش میکنی... یا دیگه برنمی گردم!
رفت و ...
((:
شَـهٖیدٓآنِـهٖ...
#تلنگری #استاد_شجاعی #بشنویم #امام_رضا @shahiidaaneh
یار بس نازک مزاج است و غیور...
((:
شَـهٖیدٓآنِـهٖ...
#تلنگری #استاد_شجاعی #بشنویم #امام_رضا @shahiidaaneh
روزیتون باشه گوشش میدین...
((: