خاطرات عنایات شهدا به خودتون رو برای ما بفرستید🌹👇
@Modafeaneharaam_ad
تا در کانال قرار بدیم
با سلام و احترام
دوباره اومدم تا دعوتت کنم به حضور در پای صندوق رای
ما هیچ گزینهای به اسم "رئیس جمهور نداشتن" نداریم؛ بالاخره یکی از این افراد رئیسجمهور میشه پس به خاطر خودمون و مملکتمون بهتره یکی از این افراد رو انتخاب کنیم.
و اما انتخاب اصلح
چون
فرق میکنه که کی رئیسجمهور باشه
اینکه اقتصاد کشور ۸ سال گره بخوره به برجام و در نهایت که هیچ دستاوردی به ارمغان نیاورد بگن که نذاشتن کار کنیم!!!!
با رئیس جمهوری که ظرفیت اقتصادی و تجاری با کشورهای همسایه و ... به نفع ملت ایران شکوفا میکند.
و الان
یک نفر هست که هیچ سابقه فساد و ناکارآمدی نداره و کلی برنامه داره
اما نفر دیگه به خاطر عدم کفایت مدیریتی زمان وزارتش استیضاح شده، زمان نمایندگیش تو مجلس اقوامش تو صندوق بازنشستگی فساد کردند و الان هم میگه هیچ برنامهای ندارم
پس به هر حال فرق میکنه کی رییس جمهور باشه، حتی اگه هیچ کدوم به نظر ما اصلح نباشن.
#رای_من_جلیلی
باسلام و عرض ادب خدمت عزادارن حسینی 🏴
مسجدی که عزای امام حسین در اون برپاست بعلت نبود بانی و خیر متاسفانه سیستم گرمایشی و سرمایشی نداره...
عزاداران امام حسین تو گرما عزاداری میکنن...😔
زمستون هم واسه نمازگزاران روزهای سردی بود 😔
این مسجد بزرگه و حداقل به ۶ تا ۸ دستگاه سرمایشی،گرمایشی نیاز داره ◾️
راستش گفتم با شما درمیون بزارم میدونم که منو پیش مسئول مسجد شرمنده نمیکنید...
نیت کنید همین روز اول #محرم از هرکجا میتونید کمک جور کنید تا #عاشورا پولش تکمیل بشه انشالله اجرتون با امام حسین🥀
شماره کارت رو لمس کنید کپی میشه👇
6280231364795244
بنام زارع
انشاالله هر حاجتی دارید بزودی برآورده بشه🖤
سلام وعرض ادب خدمت شما
خواب دیدم مزار شهدا دارای دری هست که خادمی مثل خادم امام رضاع دارد . از طرف مزار شهدا به طرف بیرون در گردو خاک شدیدی بیرون میزد ما که از جلوی در مزار شهدا رد میشدیم شاید این گردو خاک شدید خوب نبود ولی چوناز طرف مزار بود وانگار از طرف شهدا بود لذت بخش بود چون میدونستیم اسیبی بهمون نمیرسه هرچند شاید این باد نشانه نارضایتی یا اعتراض شهدا از ما بود
خادم که برای مزار شهدا بودند بااحترام میخواستن وارد مزار شهدا بشیم وماهم وارد شدیم خانومی که درخواب انگار خواهر شهید آرمان علی وردی بودن و شاید همسن مادر ایشون بودن گفتن ارمان دستمال سیاه سرشون انداختن و کمی خمیده شدن انگار اتفاقی افتاده وایشون از ناراحتی اینطورشدن وانگار چند تا از شهدا دستمال سیاه سرشون انداخته بودن وانگار گردو خاک علامت نارضایتی شهدا بوده از مردم که میخواستن به این طریق به ما اعلام کنن و اتفاقی که امکان داره بیفته وخبراز چیزی میخواستن به ما بگن که بنده درخواب اینطور متوجه شدم که به خاطر انتخابات و فردی که رای اوردن اتفاقاتی قرار بیفته وانگار شهدا انتظار نداشتن ازمردم که خونشون رو پایمال کنن و زحمت هاشون رو انگار به هدر داده بودن.
بنده خوابی قبل از اینکه اقای پزشکیان رای بیارن دیدم
اقای جلیلی رو به شکل زنبور عسل دیدم که عده ای از مردم دست و پای ایشون رو گرفته بودن و اقای پزشکیان و همراهانشون رو شبیه زنبورهای مهاجم زرد میدیدم . سرایشون رو زدن و سرایشون رو شروع کردن به خوردن .انموقع متوجه شدم که اقای جلیلی رای نمیارن و رویای صادقه بود خوابم.
وشاید همین باعث ناراحتی شهدا از ما شده و اتفاقی که نمیدونم چی هست قرار بیفته .
البته باعثش خود ماهستیم ودر حق شهدا واقعلا ظلم کردیم در حالی که حق و باطل مشخص بود.
شادی روح همه شهدا صلواتی بفرستیم و دعا کنیم وازشون بخواهیم راهی رو نشونمون بدن که جبران کنیم
🙏🌹
باسلام وعرض ادب خدمت شما و اعضای گروه
دیروز قسمت شد و رفتیم مزار شهدا
دوستم گفتن خیلی گرمه من هم گفتم مادرشهیدی بودن که چندین سال سر مزار پسر شهیدشون چادر زده بودن و زندگی میکردن خیلی پیرو لاغر بودن. یکم که سر مزار شهدا میچرخیدیم یکدفعه ازدور چشمم افتاد به سنگ مزار شهید ذلفقاری
نزدیکتر نشدم باخودم گفتم که مزار ایشون که کربلا هست واینجاسنگ خالی گذاشتن فاتحه هم ندادم گفتم
مزارشون که خالیه نیازی نیست فاتحه بدم
بادوستانم تصمیم گرفتیم سرمزار شهید حسین فهمیده بریم مدتی گشتیم تا مزارشون رو پیداکردیم وایستادیم برای فاتحه دادن. اقایی باچهره مذهبی و رویی خوش و مهربان امدن و وقتی مارو دیدن شروع کردن از شهید ذلفقاری صحبت کردن که ایشون یار امام زمان ع هستن و هرجا ایشون مزارشون باشه رجعت اونجا اتفاق میفته واینکه مزاری کا اینجا دارن شاید خالی باشه ولی گفته شده که رجعت میکنن سر مزارشون وکلی حرفهایی که تا به حال نشنیده بودم و افسوس از اینکه وقتی نمونده و من سر مزارشون نرفتم فاتحه بدم چون فکر کردم فایده ای نداره. بعد ایشون گفتن بیایید شما رو ببرم مزار ننه علی همین جا هست یکم جلوتر گفتن ایشون ۱۷ یا ۱۸ سال سر مزار پسرشون چادر زده بودن و زندگی کردن همونجا پیش پسرشون هم دفن شدن مارو بردن ومزارشون رو نشون دادن ویکم صحبت کردن
وکمی جلوتر بردن سر مزار پدرو مادر شهید حسین فهمیده و برادرشون و
مزار مادرشهید ذلفقاری درست پایین تر از مزار پدرو مادرشهید حسین فهمیده بود و قسمت شد سرمزارمادر این شهید عزیز بتونیم بریم .
نمیدونم اقایی که امدن چه کسی بودن ولی متوجهم کردن که مزار شهید ذلفقاری شاید ظاهرا خالی باشه ولی خالی نیست واینکه مزار ننه علی که به دوستم گفته بودم رو بهم نشون دادن ومطمین هستم که از دلم خبر داشتن و شاید از دوستان شهدا بودن و خیلی چیزها رو گفتن و مزار ننه علی رو نشون دادن ورفتن
شادی روح همه شهدا صلوات مخصوصا والدین شهدا🙏⚘⚘⚘
سلام
دیروزماتویکی ازاستانهارفته بودیم برای کاری
که وسط جاده ماشینمون خراب شد هیچ جوره درست نشد
جاییکه حتی آب نبود
مابودیم یه ماشین دیگه اونم خراب شده بود
منم سریع متوسل شدم به شهیدقاضی زاده ولی درست نشد
بهش گفتم باشه برادری نمیکنی پس چیکارکنم توشهرغریب
یهودیدیم امدادخودروکنارماشین ماوایستاد
منوهمسرم شوکه شدیم
گفتیم ماکه خبرندادیم
اومد دید هیچ جوردرست نمیشه مارورسوند تعمیرگاه
جالبش اینجابود که اصلابه اون یکی ماشین خراب توجه نکرد
ببین شهیدقاضی زاده چجوری حاجت داد
ماشاالله به غیرتش
شادی روحش صلوات وفاتحه
✨🌸پیام حاجتروایی یکی از اعضای عزیزمون👇
سلام عزیزم خوبید شبتون بخیر
خانم زارع من یکم درگیر جهیزیه دخترم هستم وقت نمیکنم بیام عنوان کنم حاجت روایی هامو
یعنی روزی نیست که من از،شهدا حاجت نگیرم
دست و بالمون خالی بود خانواده نامزد دخترم هم گفتن ما میخواییم عروس مونو ببریم آماده شید
منم هر چی به خانواده شوهرم گفتن کمک کنید گفتن نداری بگو نداریم ما کمک نمیکنیم
گفتم من از شهدا کمک میگیرم بخدا قسم هر وقت برای خرید وسایل بزرگ رفتم بازار با دست خالی رفتم ولی صاحب فروشگاه وسایل خانگی با کمترین اعتبار بمن وسایل دادن با گرو کارت ملی،سرویس خواب و قسطی و با راحت ترین شرایط با من راه اومدن بخدا قسم که من مدیون شهدا هستم امروزم رفتم با توسل به شهید مجتبی قاضی زاده دو تا فرش آشپزخونه و اتاق خواب گرفتم با شرایط،آسون و بدون هیچ مدارکی
خیلی روزای سختی رو پشت سر دارم میگذارم ولی شهدا همیشه کنارم هستن
شهید ابراهیم هادی که با من زندگی میکنه
شهید احمد پلارک
شهید حاج قاسم سلیمانی
شهید محسن حججی
شهید محمد رضا شفیعی
اینا خیلی توی زندگی من نقش دارن و تمام جهیزیه دخترمو با کمک این شهیدان گرفتم خدا رو شاهد میگریم
البته که همه ی اینایی که گفتم خدا درست کرده ولی با آبرویی که این شهیدان پیش خدا دارن و من متوسل شدم به این شهدا و اونا از خدا کمک گرفتن
من همیشه میگم خدایا این شهید ابراهیم هادی از وجود خودش این همه توجه ات به این شهید یا اون سخت شهید شدنشه که این همه کرامت دار شده
امروز،برای شهید قاضی زاده صلوات نذر کردم رفتم توی مغازه هیچی پول نداشتم رفتم سوال کنم ببینم شرایطی قبول میکنه بهم فرش بده
رفتم اصلا قسطی نمیده به هیچ کس،گفت تا حالا قسطی ندادم ولی بمن داد و گرفتم دستم اومدم خونه
گفت به شما فقط قسطی میدم چون بیست سال توی محل رفت و آمد دارین میشناسمتون ببرید مادر شوهره دخترم پیشم بود پیش اون گفت، گفتم من پولی،ندارم اصلا گفت ببر در اولین فرصت یه تومن یه تومن بیار بده
من همینطوری به کرامت شهید قاضی،زاده مونده بودم
همونجا بلند گفتم من نذر شهید کردم که براحتی بتونم وسایل دخترمو بخرم
خدا بحق این شهدا و بحق شهید ابراهیم هادی و شهید مجتبی قاضی زاده حاجت رواتون کنه که این کانال رو تشکیل دادین و امسال منو با این شهدای عزیزمون آشنا کردید
چند بار با خواهرم اینا سر مزارش رفته بودم و سر مزار شهید پلارک
با این کانال خوبتون من با شهدای عزیز،کشورمون انس خاصی پیدا کردم یعنی از خواب بیدار میشم اول کانال چله زیارت عاشورا و دوم چله توسل به شهدا رو باز میکنم نگاه میکنم و صلوات و دعا در حقشون بعد روزمو شروع میکنم
مزار شهید نوید صفری هم رفتم و هر وقت زیارت عاشورا بخونم مهمونش میکنم و اگر وقت داشته باشم که ویژه برای خود شهید زیارت عاشورا هدیه میکنم
خیلی من ازش کرامت داشتم توی زندگیم
ولی دیگه ابراهیم هادی مثل دست راست من هست هر کجا میچرخم پیشمه
دخترم میگفت مامان من هیچی نخونده بودم رفتم سر امتحان دیدم خیلی جای،بدی گذاشتن منو نه میتونم از،روی کسی بنویسم نه کسی میتونه کمکم کنه میگه یهو یادم افتاد مامان هر وقت هر کجا گیر کنه سریع متوسل میشه به شهید ابراهیم هادی
میگه صد تا صلوات نذرش کردم
میگه مامان به خداوندی خدا دونه دونه کلمه کلمه در گوشم میخوند سه تا ورقو پر کردم از همه زودتر ورقه هامو دادم اومدم بیرون میگه همه دهنشون باز،مونده بود من که رنگ صورتم از،وحشت این سوالا زرد زرد شده بود چطور،شد اینقدر رنگ و رخ سرخ تموم کردم و اومدم بیرون از جلسه
من سعی میکنم حداقل مراقب رفتار خودم و حجابم و حجاب دخترام باشم و همچنین رفتار و کردارشان
خدا کمک کنه بچه هامون یه وقت از راه راست خط کج نکنن.
سلام سید
یه بار جمعی میخواستیمبریم کربلا
چونبلیط ارزون لحظه اخری میخواستیم جورنمیشد به تعداد ما، یه شب نذر شهید مجتبی قاضی زاده کردم گفتم زیارت میکنم از طرف این شهید و به همه خانواده میگم تکلیفه همتون یه زیارت براش بکنین..
خدا شاهده همون شب بلیط گرفتیم بی سابقه انقدر ارزون بود..
رفتیم نجف بخدا اصلا یادم رفت بگم به خانواده زیارت کنن
، توی کربلا عمم که همسفرمون بود گفت خواب دیدم یه شهید با چند تا دوستاش منتظر تو هستن بری از طرفشون زیارت و بعد من یادم اومد و همگی زیارت کردیم به نیابت از شهید قاضی زاده و برگشتنی نجف هم زیارت کردیم..
ایام اربعینه گفتم بذارید کانال به نیابت از شهدا زیارت کنند اعضا
سلام من عضو کانالتون هستم ،خواستم خاطره خودم از شهدا که همین چند روز پیش اتفاق افتاد تعریف کنم. همسرم خیلی بد اخلاق هست و ما خیلی به خاطر اخلاق شوهرم زجرهای زیادی کشیدیم چند وقت پیش جایی مراسم شهیدان قاضی عسکر بود به پسرم گفتم میای بریم گفت میام موقع رفتن شوهرم سر یک چیز الکی دعوای بدی راه انداخت و خیلی حرفای بدی به من و پسرم زد جوری که حال هر دومون خراب شد و وقتی اخلاقش تا این اندازه بد میشه روزها و هفته ها ماجرا و کشش میده و خیلی ناراحت کننده میشه اوضاع زندگیمون، خلاصه با دل شکسته رفتیم مراسم این شهید و اونجا من گریه کردم و به شهید سپردم که اوضاع من رو درست کن، به لطف شهیدان قاضی عسکر و دیگر شهیدان برگشتیم خونه و فردا ظهرش برای اولین بار در ۱۴سال زندگی مشترک خودش اومد و آشتی کرد و این برای من معجزه بود و مطمینم شهدا نقش داشتن چون هیچ وقت همچین چیزی ندیده بودم در زندگیم.