eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 در شب طوفان غم، آرام بودن مشکل است من لبالب آهم اما ... لب ‌گشودن مشکل است ... 💞 @aah3noghte💞
💔 💞 خدایا استغفار میکنم برای همه نذریهایی که در ماه محرم با قاشق یکبار مصرف روی جدول کنار خیابان نشستیم و خوردیم و شکری به جای نیاوردیم😔 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 عشق یعنے نام زیباے حسین عشق یعنے نوڪرے پاے حسین عشق یعنے سرورت باشد حسین عشق یعنے دم به دم گویے حسین... ڶبيڬ يا حسين 💔 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 زدیم بغل. وقت نماز بود. گفتم: «حاجی قبول باشه.» ‌گفت: «خدا قبول کنه ان‌شاءاللّه.» نگاهم کرد. ‌گفت: «ابراهیم!» نگاهش کردم. ــ نمازی خوندم که در طول عمرم توی جبهه هم نخوندم. ــ حاج‌آقا شما همه نمازهاتون قبوله. قصه‌اش فرق ‌می‌کرد. رفته بود کاخ کرملین. قرار داشت با پوتین. تا رئیس‌جمهور روسیه برسد وقت اذان شد. حاجی هم بلند شد. اذان و اقامه‌اش را گفت. صدایش ‌پیچید توی سالن. بعد هم ایستاد به نماز. همه نگاهش ‌می‌کردند. می‌گفت در طول عمرش همچین لذتی از نماز نبرده بوده. پایان نماز پیشانی‌اش را گذاشت روی مهر. به خدای خودش ‌گفت: «خدایا این بود کرامت تو، یه روزی توی کاخ کرملین برای نابودی اسلام نقشه ‌می‌کشیدند، حالا منِ قاسم سلیمانی اومدم اینجا نماز خوندم.» ✍راوی: ابراهیم شهریاری منبع: سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران، صفحه ۱۰۹ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 کرونا با طعم بهشت! همه می خواهند به بهشت بروند، ولی هیچکس نمی خواهد بمیرد! این مطلب، فقط و فقط زبان حال خودم است و بس. مخاطبش هم فقط خودم هستم نه هیچکس دیگر. حال و روز خودم است نه شما و دیگران. پس لطفا به خودتان نگیرید! تا گفتند کرونا آمده، ترس همه وجودم را گرفت. آدم را سگ بگیرد، جوّ نگیرد. دیگر از یک کیلومتری مسجد هم رد نمی شوم. انگار مسجد منبع اشاعه کروناست. خوب شد نماز جمعه را منتفی کردند، هرچند که من نمی رفتم، شاید مرکز ترویج کروناست. آنقدر دست هایم را با مایع و صابون و وایتکس می شویم که دارند پوست می اندازند. حتی بعد از قنوت که دستهایم به هم چسبند. فضای مجازی را زیر و رو می کنم. همه فیلمها و دستورالعملهایی را که هر بچه ای در پیجش نوشته، به طور کامل رعایت می کنم تا مبادا من هم کرونایی شوم! راحتت کنم: اگر این قدر که از کرونا می ترسم، از خدا ترسیده بودم اگر این قدر که امروز به شستشوی دستهایم اهمیت می دهم، از گناه دست می شستم و به حق الناس دست درازی نمی کردم اگر این قدر که از ترس کرونا خانه نشین شده ام، از شرم، به هر جایی پا نمی گذاشتم اگر این قدر که در فرار از کرونا جدی هستم، در فرار از غیبت و تهمت به دیگران جدی بودم اگر این قدر که به خطرناکی کرونا باور دارم، به خطرناکی دروغ باور داشتم اگر این قدر که مرگ بر اثر کرونا مرا ترسانده، مرگ بر اثر گیرکردن لقمه حرام در گلو، مرا می ترساند اگر این قدر که بخاطر کرونا از نزدیک شدن به دیگران حتی پدر و مادر و فرزندان خود هراس دارم، از دست درازی به ناموس مردم هراس داشتم اگر این قدر که به رعایت همه جوانب فاصله با مردم مقیّد شده ام، به رعایت فاصله از مال مردم مقیّد بودم و اختلاس نمی کردم اگر این قدر که ترس از مرگ بر اثر کرونا مرا ترسانده، مرگ بر اثر هزار و یک خطا مرا می ترساند اگر این قدر که کرونا چهار ستون بدنم را لرزانده، آه مظلومی که هیچ فریادرسی جز خدا ندارد، ذره ای وجدانم را می لرزاند اگر این قدر که امید به سلامت و رهایی از کرونا در احوال امروزم تاثیر دارد، امید به توبه و عاقبت بخیری در ایمانم تاثیر داشت این روزها و شب ها، با خیال راحت، بسم الله می گفتم و به زندگی ادامه می دادم و همچون گذشته، در کنار تلاش برای سلامت جسم، به سلامت دین و روح و عاقبت بخیری هم می اندیشیدم. خلاصت کنم: اگر این قدر که از کرونا و سارس و آنفولانزا و هزار مرض و درد دیگر ساخت بشر می ترسم، از خدا ترسیده بودم و بر روی اعمالم تاثیر مثبت می گذاشت، تا حالا پیغمبر شده بودم! اینها را نوشتم تا به خودم یادآوری کنم: اختلاس و حرام خواری و ظلم، ضرر و تاثیر منفی اش بر جامعه شاید به این شدت تبلیغاتی و دیدنی نباشد، ولی هزاران برابر کرونا خطرناک است! این روزها هم می گذرند، مبادا از ترس مرگ، خودکشی کنیم! اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا حمید داودآبادی اسفند 1398 یک صبح کرونایی زمستانی خدایی @hdavodabadi ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
✨ بسم الله النور #مردی_در_آینه قسمت 2⃣4⃣ تاریکِ تاریک جا خوردم ... تازه حواسم جمع شد مسلح ني
✨ بسم الله النور قسمت 3⃣4⃣ شعاع نور شعاع نور از بين پرده ها، درست افتاده بود روي چشمم ... به زحمت کمي بين شون رو باز کردم ... و تکاني ... درد تمام وجودم رو پر کرد ... - هي مرد ... تکان نخور ... سرم رو کمي چرخوندم ... هنوز تصاوير چندان واضح نبود ... اوبران، روي صندلي، کنار تختم نشسته بود ... از جا بلند شد و نيم خيز شد سمت من ... - خیلی خوش شانسی ... دکتر گفت بعيده به اين زودي ها به هوش بياي ... خون زيادي از دست داده بودي ... گلوم خشک خشک بود ... انگار بزاق دهانم از روي کوير ترک خورده پايين مي رفت ... نگاهم توي اتاق چرخيد ... - چرا اينجام؟ ... تختم رو کمي آورد بالاتر ... و يه تکه يخ کوچيک گذاشت توي دهنم ... - چاقو خوردي ... گيجي دارو که از سرت بره يادت مياد ... وسط حرف هاي لويد خوابم برد ... ضعيف تر و بي حال تر از اون بودم که بتونم شادي زنده موندم رو با بقيه تقسيم کنم... اما اين حالت، زمان زيادي نمي تونست ادامه پيدا کنه ... نبايد اجازه مي دادم اونها از دستم در برن ... شايد اين آخرين شانس من براي حل اون پرونده بود ... کمتر از 24 ساعت ... بعد از چهره نگاري ... لويد بهم خبر داد که هر سه نفرشون رو توي يه تعميرگاه قديمي دستگير کردن ... شنيدن اين خبر، جون تازه اي به بدنم داد ... به زحمت از جا بلند شدم ... هنوز وقتي مي ايستادم سرم گيج مي رفت و پاهام بي حس بود ... اما محال بود بازجويي اونها رو از دست بدم ... سرم رو از دستم کشيدم ... شلوارم رو پوشيدم و با همون لباس بيمارستان ... زدم بيرون ... بدون اجازه پزشک ... بقيه با چشم هاي متحير بهم نگاه مي کردن ... رئيسم اولين کسي بود که بعد از ديدنم جلو اومد ... و تنها کسي که جرات فرياد زدن سر من رو داشت ... - تو ديوونه اي؟ ... عقل توي سرته؟ ... ديگه نمي تونستم بايستم ... يه قدم جلو رفتم، بازوش رو گرفتم و تکيه دادم به ديوار ... و دکمه آسانسور رو زدم ... - کي به تو اجازه داده از بيمارستان بياي بيرون؟ ... مي شنوي چي ميگم؟ ... در آسانسور باز شد ... خودم رو به زحمت کشيدم تو و به ديوار تکيه دادم ... - کسي اجازه نداده ... فرار کردم ... با عصبانيت سوار شد ... اما سعي مي کرد خودش رو مسلط تر از قبل و آروم نشون بده ... - شنيدم اونها رو گرفتيد ... با حالت خاصي بهم نگاه کرد ... - ما بدون تو هم کارمون رو بلديم ... هر چند گاهي فکر مي کنم تو نباشي بهتر مي تونيم کار بکنيم ... نگاهم چرخيد سمتش ... لبخند معناداري صورتم رو پر کرد... - يعني با استعفام موافقت مي کني؟ ... - چي؟ ... - اين آخرين پرونده منه ... آخريش ... و درب آسانسور باز شد ... ⏪ ادامه دارد... ... 💞 @aah3noghte💞 نویسنده : شهید مدافع حرم سید طه ایمانی ارسال داستان فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
شهید شو 🌷
✨ بسم الله النور #مردی_در_آینه قسمت 3⃣4⃣ شعاع نور شعاع نور از بين پرده ها، درست افتاده بود
✨ بسم الله النور قسمت 4⃣4⃣ بازگشت از جهنم دنبالم از آسانسور خارج شد ... - هر وقت از بيمارستان مرخص شدي در اين مورد صحبت مي کنيم ... ماه گذشته که در مورد استعفا حرف زده بودم، فکر کرده بود شوخي مي کنم ... بايد قبل از اينکه اين فکر به سرم بيوفته ... با انتقاليم از واحد جنايي موافقت مي کرد ... به زحمت خودم رو تا اتاق صوتي کشيدم ... اوبران با يکي ديگه ... مشغول بازجويي بودن ... همون جا نشستم و از پشت شيشه به حرف ها گوش کردم ... نتونستن از اولي اطلاعات خاصي بگيرن ... دومين نفر براي بازجويي وارد اتاق شد ... همون کسي که من رو با چاقو زده بود ... بي کله ترين ... احمق ترين ... و ترسوترين شون ... کار خودم بود ... بايد خودم ازش بازجويي مي کردم ... اوبران تازه مي خواست شروع کنه که در رو باز کردم و يه راست وارد اتاق بازجويي شدم ... محکم راه رفتن روي اون بخيه ها ... با همه وجود تلاش می کردم پام نلرزه ... درد وحشتناکي وجودم رو پر کرده بود ... با دیدن من برق از سرش پرید و چشم هاش گرد شد ... - چيه؟ ... تعجب کردي؟ ... فکر نمي کردي زنده مونده باشم؟ ... بيشتر از اون ... اوبران با چشم هاي متعجب به من خيره شده بود ... - تو اينجا چه کار مي کني؟ ... سريع صندلي رو از گوشه اتاق برداشتم و نشستم ... ديگه پاهام نگهم نمي داشت ... - حالا فهميدي نشانم واقعيه ... يا اينکه اين بارم فکر مي کني اين ساختمون با همه آدم هاش الکين؟ ... اين دوربين ها هم واقعي نيست ... دوربين مخفيه ... پوزخند زد ... از جا پريدم و ... با تمام قدرت و ... مشت هاي گره کرده کوبيدم روي ميز ... - هنوزم مي خندي؟ ... فکر کردي اقدام به قتل يه کارآگاه پليس شوخيه؟ ... يه جرم فدراله ... بهتره خدا رو شکر کني که به جاي اف بي آي ... الان ما جلوت نشستيم ... اون دو تاي ديگه فقط به جرم ايجاد ممانعت در کار پليس ميرن زندان ... اما تو ... تو بايد سال هاي زيادي رو پشت ميله هاي زندان بموني ... اونقدر که موهات مثل برف سفيد بشه ... اونقدر که ديگه حتي اسم خودت رو هم به ياد نياري ... اونقدر که تمام آدم هاي اين بيرون فراموش کنن يه زماني وجود داشتي ... مثل يه فسيل ... اونقدر اونجا مي موني تا بپوسي ... اونقدر که حتي اگه استخوون هات رو بندازن جلوي سگ ها سير نشن ... و مي دوني کي قراره اين کار رو بکنه؟ ... من ... من از اون دنيا برگشتم تا تو رو با دست های خودم بندازم وسط جهنم ... جهنمي که هر روزش آرزوي مرگ کني ... و هيچ کسي هم نباشه به دادت برسه ... هيچ کس ... همون طور که من رو تنها ول کرديد و در رفتيد ... تو ... تنها ... بدون دوست هات ... اونها بالاخره آزاد ميشن ... اما تو رو وسط اين جهنم رها مي کنن ... سرم رو به حدي جلو برده بودم که نفس هاي عميقم رو توي صورتش احساس مي کرد ... و من پرش هاي ريز چهره اون رو ... سعي مي کرد خودش رو کنترل کنه ... اما مي شد ترس رو با همه ابعادش، توي چشم هاش ديد ... ⏪ ادامه دارد... ... 💞 @aah3noghte💞 نویسنده : شهید مدافع حرم سید طه ایمانی ارسال داستان فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
💔 اذان میگویند خدایا بغل😍 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 خوش به حال اونایی که توی این بمیر بمیر، شهید میشن!😔 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 بی مرزتر از عشقـم و بی خانه‌تر از باد ای فاتــحِ بی لشکرِ من خانه‌اتــــ آبـــاد ... 💞 @aah3noghte💞
💔 عکس اولین جلسه پس از انفجار هفتم تیر در سال ۶۰ رو بذارید کنار خبر تعطیلی مجلس بخاطر ترس از ! جهت ثبت درتاریخ. این درد را کجا بریم؟ دهم تیر ماه ۱۳۶۰، نمایندگان حادثه دیده در فاجعه هفتم تیر- که منجر به شهادت شهید بهشتی و ۷۲ نفر دیگر شد- به‌خاطر اینکه مجلس، در وانفسای جنگ تحمیلی از اکثریت نیافتد، با ویلچر، دست به عصا و سر باند پیچی شده و به همراه پرستار در مجلس حاضر شده و جلسه علنی برگزار کردند. جلسه دهم تیرماه مجلس درحالی برگزار شد که ۲۷ نماینده به شهادت رسیده بودند. حالا پس از سی و هشت سال، درحالی که کشور درگیر ویروس ناخوانده‌ای شده و هر روز آمار مبتلایان و جان‌باختگان بالا می‌رود، نمایندگان مجلس به‌جای حضور در میدان و دلگرمی دادن به مردم(حتی در ظاهر) تصمیم به تعطیلی خانه ملت می‌گیرند. آنهم تا اطلاع ثانوی. این درد را کجا بریم که از چونان مجلسی به چنین مجلس بی‌مایه‌ای رسیده‌ایم؟ ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 عکس اولین جلسه #مجلس_شورای_اسلامی پس از انفجار هفتم تیر در سال ۶۰ رو بذارید کنار خبر تعطیلی مجلس
💔 تصویب بودجه، بدون رفتن به صحن علنی مجلس ۱۸۰ نماینده مجلس با اصل ۸۵ شدن بودجه، یعنی تصویب بودجه در کمیسیون تلفیق و بدون نیاز به تصویب در صحن علنی موافقت کردند.❌❌ متاسفانه روحانی و تاجگردون و.لاریجانی و........... به مقصود رسیدند بهانه ای شد برای تصویب بودجه مد نظر دولت؛ آنهم بدون رأی نمایندگان مجلس 👌 به همین راحتی یه جنگ رسانه ای رو رسانه های کثیف ایجاد میکنند؛ راحت بزرگش میکنند؛ بعد دولت ویرانی هر خیانتی که دوست داره رو؛ در پناه این ویروس هراسی به ملت تحمیل میکنه عکس اولین جلسه پس از انفجار هفتم تیر در سال ۶۰ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 🔸بخشی از وصیت نامه شهید احمد محمد مشلب : _God help you Imam_e_zaman. , we're not waiting for him, he's waiting for us! and when we correct ourselves he will outburst after few hours.🍃 خدا تو را کمک کند ای امام زمان زیرا که تو منتظر ما هستی... اگر ما خود را اصلاح کنیم اقا ظهور میکند...❤️ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 دل بی‌آبرویم را ببخشید نگاه بی وضویم را ببخشید چقدر آواز ماندن خوانده بودم پرستوها! گلویم را ببخشید😔 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 باز هم در به در شب شدم ای نور سلام باز هم زائرتان نیستم از دور سلام با زبانی که به ذکرت شده مامور سلام به سلیمان برسد از طرف مور سلام کاش سمت حرمت باز شود پنجره ها باز از دوریت افتاده به کارم گره ها ... 💕 @aah3noghte💕
💔 💞 استغفار میکنم از اینکه قدر دینمو اونجور که باید ندونستم... دینی که بخاطرش مردم زیادی مثل مسلمونای هند بهای سنگینی پرداخت میکنن؛فقط به جرم مسلمان بودن.... ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 راستش را بخواهی چیزی برای نوشتن ندارم... بنابراین مجبورم گاهی از پرندگان روی آسمان برایت بنویسم و گاهی از ماهی‌های ته رودخانه. نامه قبلی را که می‌نوشتم، (بعد از پیدا شدن استخوان‌های محمود رضا دشتی) سخت پریشان بودم و دلم می خواست یک بنده خدایی یک سیلی محکم توی گوشم می‌زد، تا لااقل بهانه‌ای برای گریستن پیدا می‌کردم. آن روزها فریاد بر سینه آسمان خط سرخ می‌کشید که آی به داد ما برسید! بچه‌ها دارند قتل‌عام می‌شوند... و کسی پاسخگو نبود به جز خدا. خدایا کجا بودیم؟ چه بر ما گذشت؟ آیا کسی از مظلومیت فرزندان روح خدا چیزی می‌داند؟ آیا هنوز هم در فکر آبگرم کن و زیلو و بخاری هستند.😏 آیا کسی از رقص مرگ چیزی می‌داند؟ آیا کسی می‌داند که توی کوچه‌های خرمشهر، خون این حماسه‌آفرینان در میان دود و خاکستر انفجار خمپاره‌های خصم، چسان بر زمین می‌ریخت؟ یا هنوز در فکر این هستند که ای کاش مرزها باز می‌شد و ما هم سری به دوستان خارج از کشور می‌زدیم؟ و در زیر سرخی نور چراغ‌ها و در میان دود سیگارها، شراب سرخ می‌نوشیدیم و اگر حالی باشد به رقص و پای‌کوبی. دلشکسته ... 💞 @aah3noghte💞
💔 مادر رهبر ۱۳ساله ایران درگذشت اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران البرز: حاجیه خانم کریمی والده مکرمه شهیدان والا مقام و فهمیده به فرزندان شهیدش پیوست. ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #نجوای_عاشقانه_منو_خدا 💞 استغفار میکنم از اینکه قدر دینمو اونجور که باید ندونستم... دینی که بخاط
💔 سلام همسنگرےها✋ اونائی که توئیتر یا اینستاگرام دارین☝️ حتما از در هند خبر دارین، این جملات رو به پیج های نظامیان و دولتی ها و هنرپیشه های هندی بفرستید 👇🏼 To all dear Indian muslims: We will be your voice while all the world are keeping 🇮🇳به همه‌مسلمانان عزیز هند: ما صدای شما خواهیم شد درحالیکه تمام دنیا سکوت کرده اند. This shame will remain on you and your country forever Freedom,security,justice are for all humanbeings. 🇮🇳این شرم بر تو و‌کشورت تا ابد خواهد ماند. آزادی،امنیت و عدالت برای تمامی انسانهاست. @amitshahofficial Stop your violence and racism against innocent muslims 🇮🇳آمیت شاه، خشونت و نژادپرستی رو علیه مسلمان های بی گناه متوقف کن! India has been known as the land of 72nations! Don't let this brutal silly yellow hair guy take away muslims from this territory. 🇮🇳 هند به عنوان سرزمین۷۲ملت شناخته شده. اجازه ندید یک زردموی احمق بی رحم،مسلمانان رو از این محدوده بیرون کنه. It is not only a question of believing in a religion, but it's a matter of humanity and inhumanity! So what is the reaction of Human Rights Organization? Are they blindfolded? 🇮🇳این فقط سوالی درباره دین نیست.بلکه بحث انسانیت و ناانسانیت است. اما سازمان حقوق بشر چه میکند؟ جز چشم پوشی! Incredible india! At the country of diversity and democracy There is no room for muslims! This is hypocrisy! 🇮🇳هند شگفت انگیز! در سرزمین گوناگونی و دموکراسی، جایی برای مسلمان ها نیست.این دورویی است! I don't know about ur own religion! But now there is a battle between humanity and inhumanity. 🇮🇳نمیدانم دینت چیه! اما این درگیری بین انسانیت و ناانسانیته. The humanity is being sacrificed these days in india. Stop killing muslims! 🇮🇳این روزها انسانیت در هندوستان در حال قربانی شدن است. کشتار مسلمان را متوقف کنید! We thought india was a land of peace and love. So why abuse women and children? Stop violence against muslims 🇮🇳ما فکر میکردیم هندوستان، سرزمین صلح و عشق باشد. پس چرا به زنان و کودکان تعرض میکنید؟ خشونت را علیه مسلمانان متوقف کنید‌. ... 💞 @aah3noghte💞
💔 خال هندی این روز های برادرانمان در هند..😔 یا صاحب الزمان... در سرزمین عجایب... هر بار نوشتم و پاک کردم، اما دلم آرام نگرفت... نه بر نوشتن، نه بر سکوت و ننوشتن این روزها انگار هیچ چیز سر جای خودش نیست و انگار دیگر زمین، برنمےتابد این همه نازیبائی را... و بیاید ... 💔 ... 💞 @aah3noghte💞