eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 به نام او که هدایتگر است #داستان_تمام_زندگی_من قسمت 1⃣2⃣ قتلگاهی به نام ایران
💔 به نام او که هدایتگر است قسمت2⃣2⃣ رویای طوفانی🌊 🍃💠🍃💠🍃 برای فرار زمان بندی کردم و در یه زمان عالی نقشه ام رو عملی کردم ... وسائل و پاسپورتم رو برداشتم و مستقیم رفتم سفارت ... تمام شرایط و اتفاقات اون چند سال رو شرح دادم ... من متاهل بودم و نمی تونستم بدون اجازه متین به همراه پسرم، ایران رو ترک کنم ... شرایط خیلی پیچیده شده بود ... مسائل دیپلماتیک، اغتشاش های ایران، عدم ثبات موقعیت دولت در ایران که منجر به تزلزل موقت جهانی اعتبار دولت شده بود و ... دست به دست هم داده بود ... هر چند من دخالتی در این مسائل نداشتم اما احساس گناه می کردم ... که در چنین شرایطی دارم ایران رو ترک می کنم ... هر چند، چاره دیگه ای هم نداشتم ... هیچ چاره ای ... متین خبردار شده بود ... اومد سفارت اما اجازه ملاقات بهش ندادن ... دولت و وزارت خارجه هم درگیرتر از این بود که بخواد به خروج بی اجازه یه تبعه عادی رسیدگی کنه ... و من با کمک سفارت، با آرتا به لهستان برگشتم ... 🍃💠🍃💠🍃 پام که به خاک لهستان رسید از شدت خوشحالی گریه ام گرفته بود ... برام هتل گرفته بودن و اعلام کردن تا هر زمان که بخوام می تونم اونجا بمونم ... باورم نمی شد ... همه چیز مثل یه رویا بود ... اما حقیقت اینجا بود ... یه رویا فقط تا پایان خواب ادامه داشت ... جایی که بالاخره یه نفر صدات کنه و تو از خواب بیدار بشی ... مثل رویای کوتاه من، رویایی که کمتر از یک ماه، طوفانی شد ... کم کم سر و کله افراد عجیبی پیدا شد ... افرادی که ازم می خواستن علیه اسلام، حقوق زنان، حقوق بشر و ... در ایران صحبت کنم ... هنوز ایران درگیر امواج شدیدی بود اما اونها می خواستن با استفاده از من ... طوفان دیگه ای راه بندازن ... افرادی که می خواستن من رو به اسطوره آزادی خواهی در تقابل و مبارزه با جامعه ایرانی تبدیل کنن ... 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 ادامه دارد... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 به نام او که هدایتگر است #داستان_تمام_زندگی_من قسمت2⃣2⃣ رویای طوفانی🌊 🍃💠🍃💠🍃
💔 به نام او که هدایتگر است  قسمت 3⃣2⃣ دوربین های زنده 🍃💠🍃💠🍃 روز اول یه زن مسلمان اومد سراغم ... لهجه اش شبیه مردم خاورمیانه بود ... خودش رو معرفی کرد ... نشست و شروع کرد به صحبت کردن ... راست یا دروغ، از زندگی و سرگذشتش تعریف می کرد ... بعد از چند ساعت حرف زدن، بخش اصلی حرف هاش شروع شد ... - ما باید به عنوان زنان شجاع و مبارز ، حرف مون رو به گوش دنیا برسونیم ... ما باید به دنیا بگیم توی کشورهای مسلمان داره چه بلایی بر سر زن ها میاد ... چطور مردها، زن ها رو به بند می کشن و استثمار می کنن ... ما باید ... با هیجان تمام و پشت سر هم حرف می زد ... و ازم می خواست بیام جلوی دوربین های تلوزیون و ماهواره بشینم و حرف بزنم ... و از حق خودم و زن هایی مثل خودم دفاع کنم... نمی دونستم از این کار چه نیتی داره و چه افرادی پشت این حرکت هستن ... برای همین خودم رو زدم به اون راه ... 🍃💠🍃💠🍃 - شما از کدوم کشور مسلمانی؟ - چه فرقی می کنه ... مهم سرنوشت های یکسان ماست ... سرنوشتی که گریبان گیر تمام دختران و زنان مسلمانه ... - ولی شوهر من، مسلمان نبود ... - مگه شوهر شما ایرانی نبود؟ ... - چرا ... ایرانی بود ... - مگه شوهر شما مسلمان نبود؟ ... - نه، پدرشوهرم مسلمان بود ... گیج می خورد نمی فهمید چی دارم بهش میگم ... - من اصلا متوجه منظور شما نمیشم ... میشه واضح حرف بزنید ... - فکر می کنم این شما هستی که باید واضح صحبت کنی... من به خاطر سرنوشت تلخ شما واقعا متاسفم ... اما واقعا ما تلخ ترین سرنوشت زنان دنیا رو داشتیم؟ ... چیزی که من متوجه نمیشم اینه ... چرا ازم می خوای برم جلوی دوربین تلوزیون و حرف بزنم؟ ... زنان زیادی توی دنیا، سرنوشتی مشابه یا بدتر از من دارن ... چرا با اونها حرف نمی زنید؟ ... 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 ادامه دارد... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 به نام او که هدایتگر است #داستان_تمام_زندگی_من  قسمت 3⃣2⃣ دوربین های زنده 🍃
💔 به نام او که هدایتگر است قسمت 4⃣2⃣ مرزهای آزادی 🍃💠🍃💠🍃 کلافه شده بود ... از هر طرف که جلو می رفت، من دوباره برمی گشتم سر نقطه اول ... اون از من می خواست حقیقت رو بگم ... ولی مهم این بود که چه کسی و برای چه اهدافی قصد داشت از این حقیقت استفاده کنه ...  چیزی که اون روز، من موفق نشدم از توی حرف های اون به دست بیارم ... چند روز بعد، دوباره چند نفر خانم دیگه اومدن ... بین تمام حرف های اونها یه چیز مشخص بود ... اونها اسلام رو هدف گرفته بودن ... موضوع، خشونت و ظلم علیه جامعه زنان نبود... اونها می خواستن من بیام جلوی دوربین ها و تمام اتفاقاتی رو که برای من افتاده بود رو به اسلام نسبت بدم ... همین طور که داشتن حرف می زدن ... با آرامش به پشتی صندلی تکیه دادم ... - متاسفم ... من نمی تونم با شما همکاری کنم ... با تعجب بهم نگاه کردن ... - چرا خانم کوتیزنگه؟ ... - چون کسی که مسلمان بود ... من بودم، نه همسرم ... من، پدرشوهر و مادرشوهرم مسلمان بودیم ولی اون نبود ... - اما در ایران، زنان زیادی مثل شما هستن ... زنانی که از حق مسلم آزادی برخوردار نیستن ... خنده ام گرفت ...  - و اتفاقا زنانی هم هستن که اونقدر آزادن که به خودشون اجازه میدن ... خارج از چارچوب دین و اخلاق ، با یه مرد متاهل، ارتباط داشته باشن ... مهم آزادی نیست ... مهم مرزهای آزادیه ... مرزهای آزادی شما کجا تعریف میشه؟ ... 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 ادامه دارد.. ... 💞 @aah3noghte💞
💔 چیزی نزد خدا محـبوبتر از جـوان تـوبه ڪننده نیست.. پیامبر اسـلام صلی الله علیه و آله ... 💕 @aah3noghte💕
💔 😔 در عصر غِیبتش که جهان کربلا شده، باید برای عشق ، علی اکبری کنیم...❤️ یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿 ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 رفقا مشهد نائب الزیاره همتون هستم✨ #ارسالی از ادمین کانال #آھ... عشق ملکوتی💝 #آھ_اے_شھادت...
💔 اوست رفیقی که پای ضررم می‌ماند آقای امام رضا همه دارن میان.. ما دلـمون داره میسوزه.. حواستون به ما هستــ دیگه؟ ما خیـلی دلتنگیم... اگه از تـهِ‌تـهِ قلبمون بگیم بطلبــ ، نمیشه یـهو بگی پاشو بیا؟! آقای امام رضا ما داریم می‌سوزیم...! شیرینیِ زیارت قبلی خیلی تـو قلبمون مونـده آقای‌امام‌رضا حواستون به ما هستــ ؟ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 اعتماد به نفس چیزی شبیه چتر است ، چتر باران را متوقف نمی کند اما کمک می‌کند زیر باران بمانیم و حتی از آن لذت هم ببریم 🍭🍥 ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 گــردن بگـیر بـے سـر و سامـانے مرا... #شهید_جواد_محمدی #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء
💔 خیالِ خوبِ تو، لبخند می شود به لبم وگرنه اين منِ ديوانه ... غصه ها دارد!! رفتی و دل رُبودی یک شهر مبتلا را  تا ڪِی کنیم بی تو ، صبری که نیست ما را ... ‍‎‌‌ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 🙏 روز چهاردهم (شکرگزاری در شروع) روزی خارق العاده داشته باش... برای حس اعجاز و دیدن آن می توانی قبل از آغاز روز بابت تمام روز خدا را شاکر باشی, برای داشتن روز خارق العاده صرفا برنامه کاری امروزت را مرور کن و عبارت معجزه اسای خدایا شکرت را قبل از هرکاری که بخواهی آغاز کنی برزبان بیاور این تمرین وقت کمی میگیرد اما نتیجه اش مبهوت کننده است. شاکر بودن از پیش روز تورا از طریق قوانین جذب خارق العاده میکند, برای درک بهتر روزهایی رو بیاد آور که عبوس و بدخلق از خواب بیدار می شوی اوضاع یکی پس از دیگری خراب می شود و درپایان روز شکایت میکنی و تصور می کنی این اتفاقها تصادفی بوده ✅ امروز هر برنامه ای که داری , مسافرت, جلسه, صرف نهار, تماس تلفنی, نظافت و..... قبل از شروع بگو خدایا شکرت, از این طریق روزت را شگفت انگیز آغاز کن, وقتی تو از پیش بابت امروزت شاکر باشی مشکلات و دردسر محو خواهد شد. خانم راندا در کتابش اشاره میکند وقتی این تمرین را انجام داده تصادفا زمانیکه برای صرف نهار با دوستانش بیرون می روند براحتی جای پارک گیر می آورد و... منظور این است حتما نباید کوهی جا به جا شود، کوچکترین مسایل که تورا خشنود کند یا به عبارتی عصبانی نشوی یعنی آن لحظه خارق العاده بوده, حواست باشد برنامه ات را در همین لحظه برای کل روزت مرور کنی و برای هرکدام شکرگزاری کنی و تصور کن امروز تمام شده و همه چیز بر وفق مراد بوده , تا جایی که دوست داری میتوانی درین زمینه اغراق کنی ☺️ ... 💕 @aah3noghte💕 @fhn18632019
💔 إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ  همانا ما قرآن را نازل کردیم، و یقیناً ما نگهبان آن [از تحریف و زوال] هستیم. سوره مبارکه حجرآیه۹ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 توییت استاد : ✍ هرچند گفتنش هم سخت است اما ... باید جوری برای امام زمانت کار کنی که پس از رفتنت آهی بکشد و بگوید : عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَا عجل الله تعالی فرجه ... 💞 @aah3noghte💞
💔 آخرین ساعات زندگی مادی شهید حسین به روایت فرمانده: حالات شهادت انگار از یک هفته قبل به ایشون الهام شده بود. منظورم زمان دقیقشه وگرنه قطعا میدونست که اینبار دیگه برگشتی در کار نیست. دقیقا یک هفته مونده به شهادتش تو ماموریت گشت زنی خیلی بدجور با موتور خورده بود زمین، طوری که یه طرف بدنش زخم بود. خیلی اصرار کردم که برگرده عقب و حتی به شوخی و جدی گفتم"تخطی از حکم مافوق" برات میزنم که گفت: "چک برگشتی دردسره"! چهارروز بعد تو یه جریان دیگه تیر خورد. کتف چپ و بازوشو کامل پاره کرده بود. با یه وضع اسفباری تو درمانگاه افتاد. باز براش حکم زدم برگرده درمانگاه دمشق و باتوجه به اینکه سال جدید شده، عید رو بره تهران. با اون حالش از درمانگاه سرم به دست پاشد اومد. گفت: "یه ترکشه دیگه، گفتم که مارو خرج کردن، برگشت نزنید حاجی!!!" و به اصرار خودش موند. هرچند ما در وضعیت بدی بودیم و پاتک های سنگینی می خوردیم و حضور سیدمجتبی و نیروهای تحت فرمانش برای ما نعمت بود. به همین علت من مخالفت نکردم. بانداژ دستشو نیمه شب چهارم بازکرد و رفت خط. وقتی بیسیم زد که نیروهاش عقب نشینی کردن و تک و تنها مونده تو خط، بهش گفتم اگر میتونی مقاومت کن تا نیرو برسه همه جا درگیرن. دیگه بیسیم نزد تا خودم بزنم. وقتی بیسیم زدم و گفت تونسته مقاومت کنه باورم نمیشد. نگذاشته بود خط بشکنه اما خودش شکسته بود. بیسیم بعدیو دیگه جواب نداد. پشت بیسیم وقتی فریاد میزدم که جواب بده؛ بهش گفتم به جانبازی راضی نشدی که آخرم شهید شدی سید. سالروز تولد ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_بقره (۱۳۹) قُلْ أَ تُحَاجُّونَنا فِي اللَّهِ وَ هُوَ رَبُّنا وَ رَبُّكُ
✨﷽✨ (۱۴۰) أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى‌ قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ‌ (۱۴۱) تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما كَسَبَتْ وَ لَكُمْ ما كَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ‌ يا مى‌گوييد كه ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط، يهودى يا نصرانى بودند؟ بگو: شما بهتر مى‌دانيد يا خدا؟ (چرا حقيقت را كتمان مى‌كنيد؟) و چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه گواهى و شهادت الهى را (درباره‌ى پيامبران) كه نزد اوست، كتمان كند و خدا از اعمال شما غافل نيست. (به هر حال) آن امّت بگذشت، آنچه آنان بدست آوردند براى خودشان است و آنچه شما بدست آورديد براى خودتان است و شما از آنچه آنان كرده‌اند، سؤال نخواهيد شد. ✅ نکته ها اين آيه، خطابى ديگر به اهل كتاب است، كه شما آن قدر به يهودى يا نصرانى بودن خود مباهات مى‌كنيد كه حتّى حاضريد بزرگترين افتراها را به بهترين اولياى خدا نسبت دهيد؟! آيا مى‌گوييد: ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و پيامبران ديگر از نسل يعقوب «اسباط»، با آنكه قبل از نزول تورات و انجيل بوده‌اند، يهودى و نصرانى هستند؟ آيا اين ستمگرى نيست كه واقعيّتى را كه بدان واقفيد بپوشانيد و اين حقيقت روشن تاريخى را بر عامّه مردم كتمان كنيد و چنين وانمود كنيد كه همه پيامبران، تابع يهوديّت يا نصرانيّت بوده‌اند؟ ولى بدانيد كه خداوند از آنچه شما انجام مى‌دهيد غافل نيست. 🔊 پیام ها - گاهى تعصّب به جايى مى‌رسد كه شخص حاضر مى‌شود واقعيّت‌هاى روشن تاريخى را تحريف و يا انكار كند. «أَمْ تَقُولُونَ ...» - بزرگترين ظلم‌ها، ظلم فرهنگى و كتمانِ حقايق است. «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ» - علم خداوند به كتمان وظلم‌ها، بايد براى ما هشدار باشد. «وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» - در كسب خوشبختى، تكيه به گذشتگان و تاريخ پدران، چاره‌ساز نيست. «لَها ما كَسَبَتْ وَ لَكُمْ ما كَسَبْتُمْ» گيرم پدر تو بود فاضل‌ از فضل پدر، تو را چه حاصل‌ - هر امّتى، تنها مسئول عمل خويش است. «لا تُسْئَلُونَ عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ» 👌 ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 به نام او که هدایتگر است #داستان_تمام_زندگی_من قسمت 4⃣2⃣ مرزهای آزادی 🍃💠🍃💠🍃
💔 به نام او که هدایتگر است قسمت 5⃣2⃣ خدا هم ایرانی است 🍃💠🍃💠🍃 تیر گروه دوم هم به سنگ خورده بود ...  من مهره پیاده نظام بازی شطرنج اونها نبودم☝️ ... شطرنجی که نمی دونستم شاه و وزیرش چه افرادی هستن ... من توی این سه سال، به اندازه کل عمرم سختی کشیدم ... تلخی تک تک لحظه هاش رو فراموش نکرده بودم ... اما برای من مفاهیم عمیقی، زنده بود ... خودم وضعیت درستی نداشتم اما به شدت نگران اخبار ایران بودم ... اخباری که از شبکه های خارجی پخش می شد وحشتناک بود ... از طرفی هم شبکه های خبری ایران رو نمی تونستم ببینم ... پرس تیوی هم ممنوع بود و اجازه پخش نداشت ... اخباری که از طرف خود ایران مخابره می شد، سانسور یا قطع می شد ... ما نمی تونستیم اون رو از روی ماهواره ببینیم ... و من مجبور می شدم اخبار ایران رو جداگانه از روی اینترنت دنبال کنم ... برای من، تک تک اون روزها ... روزهای ترس و وحشت بود ... روزهایی که هر لحظه با خودم فکر می کردم؛ آخرین روزهای حکومت ایرانه ... 🍃💠🍃💠🍃 تا اینکه سخنرانی اون روز آقای خامنه ای پخش شد ... وقتی پای تریبون گریه کرد ... با هر قطره اشکش، من هم گریه می کردم ... نمی تونستم باور کنم ... حکومت و انقلابی که روزهای آخرش رو می گذروند ... دوباره جان گرفت و زنده شد💪 ... به خصوص زمانی که دیوید میلیبند ، نخست وزیر وقت انگلستان گفت ... - ما همه چیز را پیش بینی کردیم ... جز اینکه خدا هم یک ایرانی است👌... اون روز ... من از شدت خوشحالی ... فقط گریه می کردم ... 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 ادامه دارد... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 به نام او که هدایتگر است #داستان_تمام_زندگی_من قسمت 5⃣2⃣ خدا هم ایرانی است
💔 به نام او که هدایتگر است قسمت 6⃣2⃣ جلوه تمام عیار دنیا 🍃💠🍃💠🍃 چند روز بعد دوباره اومدن سراغم ... این بار واضح برای معامله کردن بود ... بهم گفتن که من یه زخم خورده ام ... و اگر باهاشون همکاری کنم یه تیر و دو نشانه ... هم انتقامم رو می گیرم و هم هر چی بخوام برام مهیا می کنن 😏... کار، موقعیت اجتماعی، ثروت، جایگاه ... حتی اگر بخوام از لهستان برم و هر جای دنیا که بخوام زندگی کنم ... زندگی خودم و پسرم رو تضمین می کنن ... و دیگه نیاز نیست نگران هیچ چیزی باشم ... 🍃💠🍃💠🍃 در خواست هاشون رده بندی داشت ... 💠درجه اول، اگر فقط زندگیم رو تعریف کنم و اجازه بدم اونها روش مانور کنن و هر چی می خوان بگن ... 💠درجه دوم، همکاری کنم و خودم هم توی این سناریو، نقش بازی کنم ... 💠درجه سوم، خودم کارگردان این سناریو بشم و تبدیل به پرچم دار این حرکت علیه ایران بشم ... 💠 وآخرین درجه، برائت از اسلام بود ...  اگر نسبت به اسلام، اعلام برائت کنم و بگم پشیمون شدم... تبدیل به یه قهرمان بین المللی میشم ... بهم مدال شجاعت و افتخار میدن ... زندگیم رو چاپ می کنن ... ازش فیلم یا سریال می سازن ... حتی توی سازمان ملل و مدافعان حقوق بشر بهم پیشنهاد جایگاه کاری کردن ... به خاطر استقامتی که به خرج داده بودم ... و رد کردن تمام اون فرستاده ها ... حالا به یک باره ... قدرت، ثروت، شهرت ... با هم به سمت من اومده بود ... هر چقدر من، بیشتر سکوت می کردم و فکر می کردم ... اون ها برگ های بیشتری رو برای وسوسه و فریفتن من، رو می کردن😔 ... - من برای همکاری، یه دلیل می خوام ... شما کی هستید؟ و از این کار من چه سودی می برید که تا این حد براش خرج می کنید؟ ... 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 ادامه دارد... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 به نام او که هدایتگر است #داستان_تمام_زندگی_من قسمت 6⃣2⃣ جلوه تمام عیار دنیا 🍃💠
💔 به نام او که هدایتگر است قسمت 7⃣2⃣ دیوارهای دژ 🍃💠🍃💠🍃 - پیشنهاد خوبی نبود؟ ... اگر خوب نیستن، خودتون بهش اضافه کنید ... - چرا ... واقعا وسوسه انگیزه ... اما می خوام بدونم کی هستید و چقدر می تونم بهتون اعتماد کنم؟ ... - چه اهمیتی داره ... تازه زمانی که ما منافع مشترک داشته باشیم می تونیم همکاران خوبی باشیم ... - و اگر این منافع به هم بخوره؟ ... - تا زمانی که شما با ما همکاری کنید ... توی هر کدوم از اون بخش ها ... ما قطعا منافع مشترک زیادی خواهیم داشت ... - منافع شما چیه؟ ... در ازای این شوی بزرگ، چه سودی می برید؟ اینو گفتم و به صندلی تکیه دادم ... - من برای اینکه سود خودم رو بسنجم و ببینم به اندازه حقم برداشتم یا نه ...باید ببینم میزان سود شما چقدره ... با خنده رضایت بخشی بهم نگاه کرد ...  - لرزه‌های کوچکی که به ظاهر شاید حس نشن ... وقتی زیاد و پشت سر هم بیان ... بالاخره یه روز محکم ترین ساختمان ها رو هم در هم می کوبن ... - و ارزش نابودی این ساختمان ...؟ ... - منافع ماست ... چیزی که این دیوارها ازش مراقب می کنه ... شما هم بخشی از این لرزه ها هستید ... برای حفظ منافع ما، این دیوارها باید فرو بریزه ... از حالت لم داده، اومدم جلو ... - فکر نمی کنم اونقدر قوی باشم که بتونم این دیوار رو به لرزه در بیارم ... - وقتی دیوارهای باغ بریزه ... نوبت به اصل عمارت هم میرسه ... و شما این قدرت رو دارید ... این دیوار رو به لرزه در بیارید خانم کوتزینگه ... 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 ادامه دارد... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 صدام بغداد رو کاملا امن نشون داده بود تا اجلاس غیر متعهد ها که براش خیلی مهم بود رو اونجا برگزار کنه. برای ایران هم خیلی مهم بود صدام به هدفش نرسه. روز عملیات موتور سمت راست و عقب هواپیماش رو زدند...کلید خروج اضطراری رو زد، اما فقط کلید خلبان کابین عقب رو! هرجور بود هواپیما رو هدایت کرد و اونو به ساختمان اجلاس کوبید و از اونجا به آسمون پرکشید. این‌طوری، هم عملیات به هدف نهایی خودش رسید و هم عباس؛ چون تمام نقشه‌های صدام نقش برآب شد و برگزاری اجلاس در بغداد لغو شد. بمبی در کابین، صفــحه 37-15 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 دعای عصر غیبت باهم زمزمه کنیم أللّهمّ عرِّفنی نفسَکَ فإنَّکَ أن لَم تُعَرِّفنی نفسَکَ لَم أعرِف نَبیَّکَ أللّهمَّ عرَّفنی رسولَکَ فانَّک أن لَم تُعَرِّفنی رسولَکَ لَم أعرِف حُجَّتَکَ أللّهمَّ عرِّفنی حجّتَکَ، فإنَّکَ أن لَم تُعَرِّفنی حُجَتَّکَ ضَلَلتُ عَن دینی ؛ اصول کافي،ج1،ص337 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ ... 💞 @aah3noghte💞