eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 نمےگردد دل آگاه ، شاد از عشرت دنیا در این ماتم سرا یا طفل یا دیوانه مےخندد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 استاد پناهیان زندگی با امام زمان💓 اگر وقت بذاریم برای ارتباط روحی با امام زمان.... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #قسمت_اول 1⃣صدایش خیلی دلنشین و آرام‌بخش بود. به قول آن عزیزدل: "حتی اگر ازعملیاتی ناکام وشکست خ
💔 بغل دستی‌ام اما همچنان دودسیگار ازهمۀ سوراخ‌هایش بیرون می‌زد،برنخاست و دربرابر سیدمرتضی آوینی که دستش را درازکرده بود،بابی‌اهمیتی فقط دست داد،ولی رویش را برگرداند.... سید،چند قدمی دورنشده بودکه مثلادوست ما،شروع کرد به هَتّاکی و هرچه فحش ناموسی ازدهان ناپاکش خارج می‌شد، نثار سید کرد. هرچه گفتم:مردمومن،اگه حرف‌ها و نظراتش روقبول نداری،به خودش فحش بده.به ناموسش چی‌کارداری. وقتی دید من ناراحت شده‌ام،لج کرد و بدتر و رکیک‌تر فحش داد.😐 وقتی فروردین1372سیدمرتضی دربیابان‌های فکه رفت روی مین و آسمانی شد، یکی از اولین کسانی که در وصف سیدمرتضی زور زد و مقاله نوشت،همو بود.😏 وقتی دیدم عکسی بزرگ ازسید در اتاقش زده و دربارۀ وَجَنات و حَسَنات سید منبرمی‌رود، یاد آن غروب تلخ افتادم وفقط سوختم.... 3⃣آقا که آمد ... حوزه شلوغ شده بود. حوزۀ علمیه نه،حوزۀ هنری! "زم" که چندی قبل آوینی را از آن‌جا تارانده بود،حالا شده بود صاحب عزا!😏 آهنگران اما،زور می‌زد تا درِ باغ شهادت را باز کند: اگر آه تو از جنس نیاز است درِ باغ شهادت باز باز است می‌خواند و گریه می‌کرد.می‌خواند و اشک درمی‌آورد. گفتم اشک! مگر دیگر اشکی هم برای‌مان گذاشته بود؟ از خرداد 68 که یتیم شدیم،اشک چشم‌مان خشکید. حالا سید آمده بود تا دوباره فریاد "یا حسین" در خیابان‌های دولت سازندگی و دوران بازندگی، طنین‌انداز شود. سید آمد تا باز به دیدگان خشکیده‌مان،اشک ببخشد و طراوت زیارت عاشورا یادمان آرد.🌸 همه ناله می‌زدند.همه می‌گریستند. کسی به دیگری نمی‌نگریست. من اما ... آن‌قدر زمان جنگ عشق آهنگران داشتم که هروقت در جبهه می‌شنیدیم آمده،حتما باید از نزدیک زیارتش می‌کردم. امروز اما ... حال نداشتم بروم جلو.همه عزادار شده بودند.امروز روز عزا بود. همراه "داوود امیریان" کنار اتاقک "دفتر ادبیات و هنر مقاومت" ایستاده بودیم. به‌یاد روزهای آفتابی جنگ،وَنگ می‌زدیم. انگار مصطفی را از "سومار" می‌آوردند. پنداری پیکر "سعید" را از همسایگی "دجله" برمی‌گرداندند. شاید استخوان‌های "سیدمحمد" را از "سه‌راه مرگ" هدیه می‌آوردند. هرچه که بود و هرکه می‌آمد،عطر شهادت در شهر می‌پراکند. از دور دیدمش.نه خیلی دور،ولی کسی متوجه نشد. همه در محوطۀ اصلی بودند و من و داوود،متوجه شدیم تابوتی پیچیده در پرچم افتخارآفرین ایران اسلامی،از درِ پشتی حوزۀ هنری وارد حیاط شد. بر شانۀ داوود که زدم،دویدیم. زیر تابوت را که گرفتیم،ده دوازده نفر نمی‌شدیم.داشتیم می‌رسیدیم به مردم. سرم را بر تابوت گذاشته و می‌گریستم.من عقب بودم و داوود جلوتر. کسی از پشت بر شانه‌ام زد و از حال خوش خارجم ساخت: ـ آقا می‌گه تابوت رو بذارید زمین. ـ آقا؟ برگشتم پشت سرم را ببینم،که چشمم به قیافۀ خندان ـ ببخشید، مثلا گریان ـ حاجی زم افتاد.😏 کفرم درآمد.به یك‌باره همۀ ظلم و ستم‌ها پیش چشمم رژه رفتند: ـ زم ...هم اسم خودش رو می‌ذاره آقا. همه شنیدند. داد زدم.از ته دل. می‌خواستم بلندتر داد بزنم تا همه بهتر بشناسندش. آن مرد اما،ول کن نبود.دوباره بر شانه‌ام زد: ـ گفتم آقا می‌گه تابوت رو بذارید زمین ... ـ برو بینیم بابا ... وای خراب کردم. رویم را که برگرداندم تا حالش را بگیرم،حالم گرفته شد. آقا بود....واقعا.خودش بود.درست پشت سر تابوت داشت گام می‌زد و می‌آمد. زدم بر شانۀ داوود: ـ داوود،سریع تابوت رو بذار زمین ...آقا ... خودم را انداختم روی تابوت و های‌های گریستم.داوود و دیگران هم. آقا ایستاد بالای سر آقاسید.چشمانش بارانی بود،حالاتش طوفانی. من اما،رعد و برق شدم. دلم می‌سوخت. تازه او را شناخته بودم،ولی حالا از همه جلو زده و پریده بود.🕊 رو کردم به آقا: ـ آقا ...اینم سیدمرتضات ... شلوغ شد.من‌هم شلوغ شدم. همه آمدند.آقا که رفت،تازه جمعیت ریخت آن‌جا و ... خوب شد آقا آمد. اگر آقا نمی‌آمد: "سه قطره خون" مسیح ـ مثلا روزی‌نامۀ جمهوری اسلامی ـ همچنان به عناوین‌جعلی "بسیج صدا و سیمای" استان و شهرستان،بخش و ده‌داری و روستا،علیه سیدمرتضی بیانیه صادر می‌کرد.😒 و همچنان داداش کوچیکۀ حاج اکبر،پخش صدای آوینی از جعبۀ جادویش را حرام و ممنوع اعلام می‌کرد.🙄 اگر آقا نمی‌آمد،شاید لازم بود تا پیکر آوینی را همچون پیکر اولین شهدای عملیات تفحص،پزشك‌قانونی وارسی کند و سوراخ‌های ترکش مین والمری را "اثرات فرورفتن شیئی سخت همچون پیچ گوشتی در چندجای بدن" اعلام کند!... ✍حمید داودآبادی ... 💞 @aah3noghte💞 @hdavodabadi کپی ممنوع‼️
همسنگرےها این گوشه ای از مظلومیت سیدشهیدان اهل قلم هست به روایت جانباز حمید داودآبادی
💔 ...🕊🌹 اروند، هرچیزی را که در مسیرش‌ باشد‌ میبرد، حتی دل‌را ..! ... 💞 @aah3noghte💞
💔 پاسخ توییتری تهیه کننده سریال به حسام الدین آشنا😅 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ...🕊🌹نوبت به همرزم بسیجی ما رسید، خبرنگار میکروفن را گرفت جلو دهانش و گفت: «خودتان را معرفی کنید و اگر خاطره ای، پیامی، حرفی دارید بفرمایید او بدون مقدمه و بي معرفي صدایش را بلند کرد و گفت: شما را به خدا بگویید این کاغذ دور کمپوتها را از قوطی جدا نکنند، اخر ما نباید بدانیم چه می خوریم؟ آلبالو می خواهیم رب گوجه فرنگی در می آید. رب گوجه فرنگی می خواهیم کمپوت گلابی است. آخر ما چه خاکی به سرمان بریزیم. به این امت شهید پرور بگویید شما که می فرستید، درست بفرستید. اینقدر ما را حرص و جوش ندهید.😂 خبرنگار همينطور هاج و واج فقط نگاه مي‌كرد. ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 ...🕊🌹 اروند، هرچیزی را که در مسیرش‌ باشد‌ میبرد، حتی دل‌را ..! #اروند_کنار #دلتنگی #اللهم_الرز
💔 خدایا به اون جنازه هایی ڪه در این اروند رفتند و برنگشتند خدایا به اضطرار قلب ما و اشتیاق قلب اونها قسمت میدهیم عاقبت ما را ختم به شهادت ڪن
💔 ...🌹🕊وقتی از حلیمه خاتون خانیان شهید پرسیدند: ازمردم چه توقعی دارد،پاسخ داد: ما راه خدا را رفته اند، من برای چه باید در مقابلش از مردم بخواهم که احترام بگذارند یا توقعی داشته باشم؟؟ بخواهم فقط از. سید حمزه سجادیان و داوود، ابوالقاسم، کاظم و کریم سجادیان  ... 💞 @aah3noghte💞
💔 .‌..🕊🌹هر سال روز مادر که می شود خواب می بینم سیدمهدی روی سرم گلاب می پاشد، هدیه ای به من می دهد و پیشانی ام را می بوسد. هر هفته پنج شنبه ها بر سر مزارش می روم و هنگامی که قبرش را می شویم، ناگهان از دِل قبر سید مهدی مرا صدا می زند و چند بار می گوید: – مامان! سه بار این کار را انجام می دهد. سرم را روی قبر می گذارم و با سیدمهدی دردِ دل می کنم.   ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #شکرگزاری 🙏 روز بیستم (اعجاز قلب) شاید تا کنون متوجه شده باشی که هدف از تمرینات شکرگزاری احسا
💔 🙏 روز بیست و یکم (نتایج عالی) همه ما دلمان می خواهد دست به هر کاری می زنیم بازده خوبی داشته باشد. گیلبرت کیت نویسنده، قبل از هرکاری از شکرگزاری استفاده می کرد بمنظور تضمین نتایج دلخواه. بارها شده است که در دل گفته ای امیدوارم اوضاع بر وفق مراد شود... امیدوارم شانس به من رو کند و.... اما زندگی تصادفی و براساس در و تخته بهم خوردن رخ نمی دهد... قوانین کائنات بطور صحیح و حساب شده تا دقیق ترین حد ممکن عمل می کند، تردید نکن! هیچ خلبانی آرزو نمی کند قوانین فیزیک درست عمل کنند تا سقوط نکند چون می داند این قوانین قصوری ندارند. اگر بدنبال نتایج عالی در هر کاری هستی باید به گونه ای عمل کنی که این نتایج رقم بخورد: "قانون جذب" بااستفاده از افکار و احساساتت نتایج عالی رو به سمت خودت جذب می کنی و شاکر بودن برای نتایج عالی یکی از ساده ترین روشهای رسیدن به آن هست! ✅تمرین در آغاز امروز سه مورد مجزا که دلت می‌خواهد نتایج عالی برای آنها رخ دهد انتخاب کن، می توانی سه مورد که در زندگیت مهم هستند انتخاب کنی، مانند قرار ملاقات، تقاضا وام، امتحان، مصاحبه کاری، جواب آزمایش و.... حال این سه مورد را اینگونه بنویس: 🔖خدایا تورا بابت نتیجه عالی........ شکر می گویم. این تمرین برای سه مورد از پیش تعیین شده است، در مرحله دوم در طی روز می توانی برای یک مورد پیش بینی نشده که آنروز ناگهانی برایت رخ داده استفاده کنی، ازین به بعد هر زمانی در زندگیت اتفاق پیش بینی نشده رخ داد چشمانت را برای مدت کوتاهی ببند و این تمرین را انجام بده، هرچه بیشتر این تمرین را انجام دهی باز هم کم است، تو بزودی شاهد حصول نتایج عالی بطور مسلم و حتمی در زندگیت خواهی بود. 📌نکته: وقتی بابت نتایج عالی خدارا شکر کنی از قانون کائنات استفاده کردی که خواسته ها و احتمالات را به ایمان و یقین تبدیل می کند، و وقتی این تمرین عادت تو شود بطور غیر ارادی همه کار را از پیش با شکرگزاری انجام می دهی، شکرگزاری تضمینی است برای آنچه که دلت میخواهد... ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 گنبدت‌از‌هرکجای‌شهر‌سوسو‌میکند دست‌هر‌آشفته‌ای‌را‌پیش‌تو‌رو‌میکند در‌لباس‌خادمان‌مهربانت‌آفتابـ
💔 کورتر کن گره را، نکند باز کنی وامکن از سرِ خود جمع گرفتاران را :)💚 " أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰا" ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 و سست نشوید! و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید. آیه 139 سوره آل عمران ... 💕 @aah3noghte💕
💔 ‏آمد ز طرْفِ کویت صبح ازل نسیمی بوی تو را گرفتیم ما و بهار هر دو.. سلام صبح بهاری تون بخیر✋ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 چراغچی از قدرت برنامه‌ریزی و طراحی بی‌نظیری برخوردار بود. در عملیات بستان، طرح او برای تصرف آنجا موردتوجه و تصویب تمامی فرماندهان قرار گرفت. در عملیات چزابه از ناحیه دست‌وپا مجروح شد، ولی بااین‌وجود به استراحت نپرداخت و به هیچ قیمتی حاضر نبود به پشت جبهه برود تا اینکه از شدت جراحات وارده حالش وخیم شد و او را به‌اجبار به پشت جبهه انتقال دادند. در یکی از حمله‌ها نیز ترکش به او اصابت کرد و به پشت دریچه قلبش رسیده بود اما شهید مدام می‌گفت: چیزی نیست. من حالم خیلی خوب است. شما بهتر است به فکر جنگ و بچه‌های بسیجی در خط مقدم باشید. همیشه می‌گفت: «دوست دارم ترکشی به سرم بخورد و قشنگ به شهادت برسم.»😇 سردار ولی‌الله چراغچی در عملیات «بدر» در بیست و چهارم اسفندماه سال ۱۳۶۳ در جاده خندق از ناحیه جمجه مجروح شد و پس از ۲۲ روز بیهوشی در تاریخ ۱۸ فروردین ۱۳۶۳،۷ همان‌گونه که آرزو داشت شهید شد و پیکر مطهرش در گلزار شهدای بهشت رضا (علیه‌السلام) مشهد آرام گرفت. راوی: شهید ابوالقاسم بارورز سالروزشهادت🥀 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 رابطه ی طول قنوت ها با طول نماز، خیلی چیزها را نشان می دهد .. می دانی؟ وبلاگ حبذا ... 💕 @aah3noghte💕
💔 راست مےگویند ڪه "مرگ خبر نمےڪند".... 📚سه دقیقه در قیامت
💔 ✨یه فرمول جالب برای اینکه بدونیم فلان جزئه قرآن ... تو صفحه چنده؟ ✨تاحالا شده لازم بشه بدونین هر جزء قرآن تو صفحه چنده؟؟؟! خب حالا من بهتون میگم😊 ✨فرض کنیم میخوایم جزء ۸ رو ببینیم از کدوم صفحه شروع میکنه ✨از ۸ یه عدد کم میکنیم میشه ۷ حالا ۷ رو ضرب در ۲ میکنیم میشه ۱۴ اون ۲ رو میزاریم بغل ۱۴ میشه، ۱۴۲ ✨پس جزء ۸ از صفحه ۱۴۲ شروع میشه به همین راحتی😊 ✨حالا یکی دیگه رو امتحان کنیم مثلا جزء ۲۱ ۲۱-۱=۲۰ ۲۰×۲=۴۰ ۴۰۲ ✨پس جزء ۲۱ از صفحه ۴۰۲ شروع میشه... خوب بود!؟؟ ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 ...🕊🌹شهیدی که با دخترش قرار ملاقات گذاشت و به دیدارش رفت " شهید حمید قربانی " ... 💞 @aah3noghte💞
💔 چشمش مجروح شد و منتقلش ڪردند تهران محسن بعد از معاینه ے دڪتر پرسید: آقاے دڪتر مجراے چشمم سالمه؟ مےتونم دوباره با این چشم گریه ڪنم؟🧐 دڪتر پرسید: برا چے این سوال رو مےپرسی پسر جون؟🤔 محسن گفت: چشمے ڪه براے امام حسین گریه نڪنه به درد من نمےخوره😊 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 خَمِ اَبروے تُو در صَنعت تیراَنـدازی بُردِه از دست ْ هَر آن ڪس ڪه ڪمانی دارَد ... 💕 @aah3noghte💕