شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت3 ه
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت4 میدانید، اصلاً اسم حاج رسول یک جورهایی مترادف است با: آب دستته بذار زمین بیا، قید زندگیت رو هم بزن که قراره کلا یکی دو ماه از کار و زندگی بیفتی. خدا حفظش کند، خودش هم هیچوقت نشد مثل یک مرد میانسالِ معمولی زندگی کند و بازنشسته بشود و پیش زن و بچهاش باشد.خدا بیامرزد حاج حسین را، او هم همینطور بود. همیشه درحال دویدن برای کشور و امنیتش. گوشی را از دست ابوالفضل گرفتم. با این که خون خونم را میخورد، قبل از سلام کردن یک نفس عمیق کشیدم که درست با حاجی صحبت کنم. فقط توانستم بگویم: سلام. -بهبه، عباس آقا! چطوری؟ چه خبر؟ لبم را گاز گرفتم که منفجر نشوم و حرمت بزرگتر بودن و مافوق بودنش را نگه دارم. با حرص گفتم: حاجی میشه بفرمایید چه خبره؟ من که رفتنم جور شده بود! -میفهمم جانم. همه ما خیلی دلمون میخواد بریم مدافع حرم خانم جان بشیم؛ ولی برای دل خودمون که نمیریم، مهم عمل به تکلیفه. مهم اینه که جایی باشیم که خود خانم جان از دستمون راضی باشن. مگه نه عباس جان؟ این را که گفت، کمی دلم آرام شد. راست میگفت؛ مهم این است که تکلیفت را انجام بدهی. نفسم را بیرون دادم و با حسرت به بچههایی که داشتند قدم به باند فرودگاه میگذاشتند نگاه کردم. حاجی فکر کنم از سکوتم فهمید که راضیام؛ برای همین ادامه داد: همین الان بیا اصفهان. کار واجب باهات دارم. از دست ابراهیمی هم عصبانی نباش. بالاخره صدایم در آمد و گفتم: چشم. -چشمت منور. یا علی. ابوالفضل موبایل را از دستم قاپید و گفت: راضی شدی؟ بریم! فهمیدم هیچ اعتراضی نمیتوانم بکنم؛ مستاصل نالیدم: خب الان کجا میریم؟ از جیب پیراهنش یک بلیط هواپیما درآورد و به طرفم گرفت: شما الان میری ترمینال پروازهای داخلی، سوار هواپیمای تهران-اصفهان میشی و میری اصفهان. پروازت نیمساعت دیگهس. شامت رو هم توی هواپیما میخوری، خوش به حالت. من عاشق غذاهای هواپیمام! خواستم زیر لب چندتا ناسزا بارش کنم؛ ولی دیدم او تقصیری ندارد. گفتم: تو نمیخوای برگردی اصفهان؟ خندید و دستش را میان موهایش کشید: نه، فعلا من اینجا مهمونم. شما رفتی سلام برسون! وقتی دید هنوز پکرم و به شوخیهایش نمیخندم، یک مشت نثار بازویم کرد: چرا رفتی تو لک؟ مطمئن باش ثواب کاری که حاجی برات داره از جنگیدن توی سوریه کمتر نیست. کنجکاو شدم: مگه تو میدونی چیه؟ سرش را چپ و راست کرد و خندید: اِی! بفهمی نفهمی. کلا ناراحتی چند دقیقه قبل را فراموش کردم؛ چون داشتم از فضولی میمُردم: خب بگو ببینم! ابروهایش را بالا داد: نچ! بذار خود حاجی برات بگه! لبم را گزیدم. دلم میخواست بزنمش. الان سه چهار ماه از آن روز میگذرد؛ و من آن موقع نمیدانستم از همین پرونده، میرسم به خانه یک داعشی در شهر بوکمال سوریه و حالا در عمق صدکیلومتری مناطق تحت تصرف داعش باشم. از در پشتیِ خانه بیرون میروم و در کوچه، پشت سطل زبالهای مینشینم. تاریکی تقریبا مطلق است و پرنده پر نمیزند. مردم باید سر شب بخوابند؛ دلیلی هم برای بیدار ماندن ندارند. اینجا، داعش نه اجازه استفاده از تلویزیون میدهد و نه موبایل. تبلتم را از کوله بیرون میکشم و نقشه را باز میکنم. از اینجا تا خودِ تدمر(یعنی حدود صد و چهل کیلومتر با خط مستقیم) دست داعش است. چشمم به تقویمِ بالای تبلت میافتد؛ پنجم تیر و یکم شوال! یعنی به همین راحتی عید فطر رسید؟ الان بیشتر از یک هفته است که سوریه هستم؛ و چند روزی ست با چند جرعه آب و یکی دو دانه خرما، افطار و سحرم را میگذرانم. نماز عید فردا را هم...آه میکشم. خوش به حال آنها که ایرانند و پشت سر آقا نماز عید میخوانند. روی نقشه زوم میکنم. از اینجا تا الجلا، بیست کیلومتر راه است که باید پیاده بروم. آنجا میرسم به رابطمان و ماشین و مدارک تردد را تحویل میگیرم تا بتوانم خودم را به دیرالزور، السخنه و بعد هم، نزدیکیهای تدمر برسانم. مشکل اینجاست که نمیتوانم مستقیم بروم تدمر؛ چون تمام مسیر کوه و بیابان است. بوی گند سطل زباله دارد خفهام میکند. معلوم نیست چقدر وقت است که تخلیهاش نکردهاند؟! این دولت اسلامیشان عرضه جمع کردن سطلهای زبالهاش را هم ندارد؛ فقط بلد است هربار مخالفانش را بیاورد وسط میدان ساعت بوکمال و گردن بزند تا مردم حساب ببرند. بوکمال اولین شهری بود که دست داعش افتاد و هنوز آزاد نشده است؛ و مردمش هم داعش را پذیرفتند. معروف است به شهر سه طبقه؛ بس که داعش زیر زمین تونل حفر کرده و تاسیساتش را در تونلها جا داده است. زیر پای من، آن پایین، خودش یک شهر است. #ادامه_دارد... #خط_قرمز #به_قلم_فاطمه_شکیبا #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه... مجازه👌
💔
#قرار_عاشقی
نبودن در #حرم بی شک حدیث غربتم باشد
مَرا دلدار می بیند به هق هق های پنهانی
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#چالش_عکس_اربعین✅
همسفر با یاد امام زمان عجلاللهتعالیفرجه
#اربعین
به مناسبت ایام #اربعین اباعبدالله الحسین علیه السلام در خدمت شما هستیم با....:
💟 #چالش_عکس_اربعین 💟
هر کسی اربعین سال های قبل در پیاده روی اربعین شرکت کرده، عکس #کوله سفرش رو برامون میفرسته 🎑
و اونایی که تا الان سفر اربعین نرفتند، به نیت پیاده روی و زیارت اربعین، عکس کوله ش رو برای ما میفرستن👌
هر عکسی، #سین بیشتر خورد برنده ست..😉
👈به برنده ها هم
جوایز نقدی تقدیم میشه.😌😌
جا نمونی که
فرصت کمه..😬
عکس هاتونو بفرسین به آیدی این ادمینمون
👇👇
@Emadodin123
سین عکسهاتونو در کانال چالشمون دنبال کنین👇
@AX_chalesh
شهید شو 🌷
💔 #قرار_عاشقی نبودن در #حرم بی شک حدیث غربتم باشد مَرا دلدار می بیند به هق هق های پنهانی #ال
یجوری از مشهد دور افتادم که :
مارا به سخت جانی خود این گمان نبود :)💔
Shab19Safar1399[05].mp3
7.25M
💔
#مداحی
قدم قدم موکبارو میگردم...
ستون ستون دنبال یه نشونم....
حاج #میثم_مطیعی
#اربعین
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 شهــدا اهل اینجا نبودند...💔 #شهید_جواد_محمدی #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah
💔
خدا ڪند فقط کمے
#دلش هواے ما ڪند
خدا ڪند
خدا ڪند
خدا ڪند
خدا ڪند...
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #آھ... روزها روزهای بیقراریست. صف عاشق جداست . عاشق باید بچشد درد دوری یارش را و حسین باید بخ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#آھ...
چشماتو ببند...
#آھ_ارباب...
#آھ_یازینب...
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین
#اربعین
#محرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 🔸️شاید آن روز که سهراب نوشت تا شقایق ها هست زندگی باید کرد، خبری از دل پر درد گل یاس نداشت. 🖋 با
💔
گفتم که
خدایا مرا مرادی بفرست
طوفان زده ام
راه نجـاتی بفرست
فرمود که با زمزمه یا مهدی
نذر گل نرگس
صـلواتی بفرست...
#سه_شنبه_های_جمکرانی
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#اللهّمَعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجبِحَقّحضرتزینب
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#شکرگزارباشیم 🤲🏻
صدای این پرنده ها و این هوای ناب و این همه زیبایی همه و همه نشونه عظمت توعه خدایا شکرت ک خدای منی ♥️
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#یک_حبه_نور
وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ ۚ
و از انواع نعمتهایی که از او درخواست کردید به شما عطا فرمود.
یه جا خدا میگه:یادت نره برای چیزای که الان داری یه روزی دعا کردی و آرزوشو داشتی..!
اون از هرچیزی که بخوای بهت میبخشه کافیه از ته ته قلبت بخوایی✨
سوره ابراهیم |۳۴
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
هدایت شده از شهید شو 🌷
AUD-20201019-WA0078.mp3
7.8M
💔
دعای هفتم صحیفه سجادیه
به #پویش_همگانی ختم دعای هفتم صحیفه سجادیه بپیوندید‼️
لطفا همراه با گوش دادن به صوت، زمزمه کنید...به نیت:
👈تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام
👈سلامتی رهبر و همه مسلمانان و شیعیان
👈رفع و دفع کامل ویروس کرونا
⌛️ زمان: جمعه ۱۴۰۰/۵/۲۹
✅به مدت ۴۰ روز
🏴انشالله اربعین، کربلا🤲
🔴لطفاً این پویش رو تکثیر کنید.
📣توجه:
هر زمانی که این پویش به دستتون رسید، دعا رو شروع کنید👈 حداقل به مدت ۴۰ روز
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آلعمران (۳۶) فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُها أُنْثى
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_آلعمران
(۳۷) فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً وَ كَفَّلَها زَكَرِيَّا كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ
پس پروردگارش او را به پذيرشى نيكو پذيرفت و به رويشى نيكو روياند و سرپرستى او را به زكريّا سپرد. هرگاه زكريّا در محراب عبادت بر مريم وارد مىشد، خوراكى (شگفتآورى) نزد او مىيافت. مىپرسيد: اى مريم اين (غدا و خوراك تو) از كجاست؟! مريم در پاسخ مىگفت: آن از نزد خداست. همانا خداوند به هركس كه بخواهد بىشمار روزى مىدهد.
✅ نکته ها
كسى كه در راه خدا گام بر دارد، دنياى او نيز تأمين مىشود. مادر مريم فرزندش را براى خدا نذر كرد، خداوند در اين آيه مىفرمايد: هم جسم او را رشد داديم و هم سرپرستى مانند زكريّا براى او قرار داديم و هم مائده آسمانى بر او نازل كرديم.
رزق بىحساب، به معناى نداشتن حساب نيست، بلكه به معناى خارج بودن از محاسباتعمومى است. «يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ»
مادرى همانند مريم، محل تربيتى مثل مسجد و سرپرستى همچون زكريّاى پيامبر وبا تغذيهاى بهشتى، محصولش فرزندى چون عيسى مىشود.
عوامل مؤثّر در تربيت عبارتند از:
روح پاك مادر. «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ»
جسم سالم. «نَباتاً حَسَناً»
تعليم و تربيت الهى. «كَفَّلَها زَكَرِيَّا»
تغذيه پاك. «وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً»
زمانى قحطى مدينه را فراگرفت، روزى حضرت فاطمه عليها السلام مقدارى نان وگوشت خدمت پيامبر آورد. پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: در زمان قحطى اين غذا كجا بوده است؟ حضرت فرمود: «هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» پيامبر فرمود: خدا را شكر كه تورا مانند مريم قرارداد.
آنگاه پيامبر، حضرت على وامامحسن وامام حسين عليهم السلام را جمع كرد و همگى از آن غذا خوردند وبه همسايگان نيز دادند.
🔊 پیام ها
- پذيرش دعا، جلوهاى از ربوبيّت الهى است. «فَتَقَبَّلَها رَبُّها»
- قبولى خداوند درجاتى دارد. خداوند نذر مادر مريم را به بهترين وجه پذيرفت. «بِقَبُولٍ حَسَنٍ»
- كسىكه با اخلاص است، خداوند كارش را به نيكى مىپذيرد. «بِقَبُولٍ حَسَنٍ»
- مادر مريم نذر كرد كودكش خادم خانهى خدا شود، خداوند در پاسخ، پيامبرش را خادم و متكفّل اين كودك قرار داد. «كَفَّلَها زَكَرِيَّا»
- هر كه تحت تكفّل انبيا درآيد، از شيطان دور مىشود. «أُعِيذُها ... مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ ... وَ كَفَّلَها زَكَرِيَّا»
- عبادت، نبايد موسمى و مقطعى باشد. «كُلَّما دَخَلَ»
- شرط تكفّل، نظارت و تفحّص است. «كَفَّلَها ... دَخَلَ عَلَيْها ... أَنَّى لَكِ هذا»
- عبادت، جنگ با شيطان و محلّ عبادت، مِحراب يعنى محلّ نبرد است. «دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ»
- رزق پاك درسايهى عبادت است. «الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً»
- زن مىتواند به مقامى برسد كه پيامبر خدا را به شگفتى وادارد. «أَنَّى لَكِ هذا»
- نعمتها را از او بدانيد، نه از تلاش خود. «هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»
- خداوند مىتواند خارج از اسباب مادّى روزى بدهد. «هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»
- در شرايط و محيطى سالم، زن و مرد مىتوانند با هم سخن بگويند. «أَنَّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔
#دم_اذانی
با هر اذان به عشق تو اقرار می کنم..😍
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#سیدحسن
بعد از جنگ در حال تفحص در منطقه کردستان عراق بودیم، که به طرز غیر عادی جنازه شهیدی را پیدا کردیم، از جیب شهید یک کیف پلاستیکی در آوردم داخل کیف وصیت نامه قرار داشت که کاملا سالم و این چیز عجیبی بود.
در وصیت نامه نوشته بود:
من سید حسن بچه تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم…
پدر و مادر عزیزم شهدا با اهل بیت ارتباط دارند.
اهل بیت شهدا را دعوت می کنند…
پدر و مادر عزیزم من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت می رسم.
جنازه م هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز در منطقه می ماند.
بعد از این مدت جنازه من پیدا میشود. و زمانی که جنازه من پیدا میشود امام خمینی در بین شما نیست.
این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما می گویم.
به مردم دلداری بدهید
به آنها روحیه بدهید و بگویید که امام زمان (عج) پشتوانه این انقلاب است.
بگویید که ما فردا شما را شفاعت می کنیم
بگویید که ما را فراموش نکنند.
بعد از خواندن وصیت نامه درباره عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم.
دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز از آن گذشته است.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
Fadaeian_Haftegi_000625 (5).mp3
14.66M
💔
این نمک سفره ے تو
ڪرده اسیرم..💚
#دخیلڪیاحسنجانم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
به کوچههای مدینه نمیروم جز با لباس جهاد
مرتضی می گفت: «به کوچههای مدینه نمیروم جز با لباس جهاد. من آنجایی که پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها را شکستند وارد نمیشوم به جز با لباس جهاد و انتقام.»💪
گفتم: «چطور میخواهی با لباس جهاد بروی؟»
گفت: «وقتی آقا امام زمان(عج الله) آمد و رفتم میبینی.»
#شهید_مرتضی_حسین_پور_قمی
#شهید_مدافع_حرم
#خاطره
سالروزولادت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
🎥 #کلیپ آیا این چک را نقد میکنید؟
⁉️ چند میگیری #امام_حسین رو بفروشی؟
❌جوابهای شوکه کننده مردم
آقا!
شما را به جان مادرتان ظهور کنید
نامه های انتظارمان، به خط کوفی نیست....
👌 #پیشنهاد_دانلود
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#قرار_عاشقی
حال و هوای صحن وسرای حرم مطهر رضوی در عصر روز سه شنبه
🍃🌼🍃🌺🍃
در سلام بر تو دست بر سینه میگذارم تا قلب از جایش کنده نشود...
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 خدا ڪند فقط کمے #دلش هواے ما ڪند خدا ڪند خدا ڪند خدا ڪند خدا ڪند... #شهید_جواد_محمدی #آھ_اے
💔
امروز به نیابت از شما رفته بودیم زیارت #فرمانده
منتظر باشید
هر دیدنی، بازدیدی هم به دنبال دارد😌✌️
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت4 می
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت5 وسایلم را جمع میکنم و از جا بلند میشوم. این چند روز انقدر در شهر چرخیدهام که تمام خیابانها و کوچههایش را حفظ شدهام. از میانبری میروم که میدانم خلوتتر است. باید قبل از این که خبر مرگ سمیر به گوش داعش برسد، از بوکمال بزنم بیرون و به الجلا برسم تا بتوانم بقیه مسیر را با قیافه و شمایل جدید بروم؛ چون بعد از آن، نیروهای امنیتیشان حساستر خواهند شد. از کوچههای خلوت، خودم را میرسانم به خیابان اصلی شهر. چارهای ندارم جز این که از این خیابان بگذرم تا برسم به مناطق کشاورزی حاشیه فرات؛ آنجا امنتر است. برای رد شدن از زیر نگاه ماموران داعش که در خیابان کشیک میدهند، باید شبح بشوم؛ نامرئیِ نامرئی. قبلا هم این کار را کردهام. بوکمال انقدر سایه دارد که بتوان در آنها پنهان شد؛ فقط باید راهش را بلد باشی. اینجا، شب از جاهای دیگر هم تاریکتر است؛ انگار قیر روی سر شهر ریخته اند. حتی ماه هم به این شهر نفرینشده نمیتابد. روی بسیاری از خیابانها برزنت زدهاند تا شهر از دید پهپادها هم مخفی بماند. هرچه به شرق نزدیکتر میشوم، بوی فرات را بیشتر حس میکنم؛ بوی آب. کمکم از بافت شهری فاصله میگیرم و مزارع بیشتر به چشم میآیند. انگار در این شهر خاک مرده پاشیده اند. هیچ چیزش زیبا و دلانگیز نیست. داعش از هر دروازهای وارد شهر شده، روح زندگی از همان دروازه رفته. بوی فرات میآید؛ بوی آب. حتی اگر گوش تیز کنم، میتوانم صدای جریان آبش را بشنوم. آخ...صدای شرشر آب... لبم را میگزم. من الان وسط ماموریتم؛ اما دست خودم نیست. مگر میشود بچه شیعه باشی و بوی #فرات به مشامت بخورد و دلت هوایی نشود؟ دست خودم نیست؛ اصلا اسم فرات که میآید دلم زیر و رو میشود. هرچه روضه تا الان شنیدهام میآید جلوی چشمم: فرات از تماشای ساقی/همه اشکِ بیاختیار است/ چه خواهد شد اینجا خدایا؟/ که زینب همه بیقرار است... آخ...کاش کمیل و بچههای هیئت اینجا بودند. اگر بودند، مینشستیم کنار فرات و چه دمی میگرفتیم با مداحیهای میثم مطیعی. -نمیخواد داداش. اینجا خودش روضه ست. روضه توی آبش پخش شده، توی هوای اطرافش. به کمیل که دارد کنارم راه میرود نگاه میکنم. کمیل لبخند میزند و چشم میدوزد به فرات: ما اینجاییم عباس. هر شب کنار فرات میشینیم و سینه میزنیم. جای تو خالیه. روضهخون هم نمیخواد. راست میگوید. کمیل را که نگاه میکنم، میتوانم حرفهایش را از چشمانش بخوانم: خودِ فرات روضه مکشوف است. همین که نگاهش کنی و به این فکر کنی که دارد میرود به سمت کربلا، همین که بدانی یک روزی، یک پهلوانی از کنار این رود تشنه برگشته است و کنار همین رود دستانش را جا گذاشته است، همین که بدانی یک مشت حرامی کناره این رود ایستاده بودند و فرات داشت بالبال میزد و موج میخورد که خودش را به اهل حرم برساند و نمیتوانست، برای زار زدن کافیست. من اگر جای فرات بودم، از خجالت آب که نه، خشک میشدم و در زمین فرو میرفتم. دلم میخواهد به کمیل بگویم الان هم یک مشت حرامی، دو سوی فرات را اشغال کردهاند. دو طرف فرات در اشغال داعش است. لازم نیست بگویم؛ کمیل خودش همه اینها را میبیند. دندانهایم ناخودآگاه روی هم چفت میشوند. نفس عمیق میکشم و به خودم دلداری میدهم که انشاءالله به همین زودیها فرات را از چنگشان درمیآوریم و کنار فرات مینشینیم برای سینه زدن؛ اصلا مینشینیم که فرات خودش برایمان #روضه بخواند. فرات خیلی چیزها دیده است در این شش هفت سال سوریه؛ الان آب فرات پر از روضه است؛ پر از روضههای مکشوف. از همان وقتی که بچه بودم، با پدرم میرفتم #هیئت_رزمندگان. بابا میان همرزمهایش عشق میکرد؛ یاد سینهزنیهایش در جبهه برایش زنده میشد. بعدها، با کمیل که آشنا شدم هم با هم میرفتیم آنجا. کمیل عشقش بود آخر مراسم، زبالهها را جمع کند. اصلا انگار میآمد برای این کار؛ انگار بهترین قسمت روضه برایش همین جمع کردن زباله بود. هیچکس بهش نمیگفت این کار را بکند، خودش دوست داشت. دائم خم و راست میشد؛ برای هر تکه دستمال یا پوسته بیسکوییت. راستی امروز چندم است؟ پنجم تیر...سالگرد کمیل! #ادامه_دارد... #خط_قرمز #به_قلم_فاطمه_شکیبا #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه... مجازه👌
شهید شو 🌷
💔 #آھ... چشماتو ببند... #آھ_ارباب... #آھ_یازینب... #ملت_حسین_به_رهبری_حسین #اربعین #محرم #آھ_ا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#آھ...
ڪوه دردم
ڪه ڪند
نام حسین
آرامم....
#آھ_ارباب...
#آھ_یازینب...
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین
#اربعین
#محرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕