eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
`💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت10 با
`💔

🔰  🔰
📕 رمان امنیتی ⛔️  ⛔️


✍️ به قلم:  




آه می‌کشم از مظلومیت شیعه.
تازه یادم می‌افتد داعش به این مردم گفته است شیعه‌ها قرآن را قبول ندارند. مفاتیح را نشان مردم می‌دادند و می‌گفتند شیعه، کتاب جدید آورده است بجای قرآن!
 دوباره لبخند می‌زنم: کلنا مُسلِمون. القرآن كتابنا جميعاً.(همه ما مسلمونیم. قرآن کتاب همه ماست.)


لبخند مادرانه‌اش، دندان‌های کرم‌خورده‌اش را به رخ می‌کشد. دلم می‌سوزد برای او و همه مردمی که این‌جا زیر یوغ داعش، از ساده‌ترین امکانات درمانی هم محرومند.
قرآن جیبی‌ام را سر جایش می‌گذارم. چشمم می‌افتد به دستان پیرزن که آرام روی پایش کشیده می‌شود. پایش درد می‌کند و صورتش هربار از درد در هم می‌رود.

دلم می‌خواهد کاری برایش بکنم؛ نمی‌توانم بگذارم این‌جا درد بکشد. نگاه ناامیدانه‌ای به کوله‌ام می‌کنم؛ نمی‌دانم برای چه. تهِ کوله، یک ورق قرص مسکن پیدا می‌کنم. تا در منطقه جنگی نباشی، این را نمی‌فهمی که قرص مسکن در منطقه جنگی از طلا هم باارزش‌تر است.
از دیدن قرص‌ها ذوق می‌کنم و آن‌ها را به پیرزن می‌دهم: إتفضلی. هذه الحبوب تقلل الألم.(بفرمایید. این قرص‌ها دردتون رو کم می‌کنه.)

چهره‌اش از هم باز می‌شود و ناباورانه قرص‌ها را می‌گیرد. این مردم الان چندین سال است که غذای درست و حسابی هم ندارند چه رسد به دارو. دستانش را بالا می‌گیرد و می‌گوید: شکرا. الله یحفظک ابنی.(ممنونم. خدا حفظت کنه پسرم.)

دستم را بر سینه می‌گذارم: حفظکم الله ان‌شاءالله.(خدا شما رو حفظ کنه ان‌شاءالله.)
و از جایم بلند می‌شوم. ابوعزیز می‌آید داخل اتاق و می‌گوید: یجب الذهاب. انها یتأخر.(باید بریم. دیر می‌شه.)


کوله‌ام را برمی‌دارم و با لباس‌های جدید و مدارک شناسایی و ترددی که ابوعزیز بهم داده، آماده رفتن می‌شوم. مادرِ ابوعزیز با این که پایش درد می‌کند، به سختی از جا بلند می‌شود و می‌گوید: اعتن بنفسک ابنی. فی امان الله.(مواظب خودت باش. در پناه خدا.)

در تاریکی شب، پنهانی و پشت سر ابوعزیز خودمان را می‌رسانیم به یک خانه متروکه. یک تویوتا لندکروز مشکی و گل‌مالی شده و درب و داغان با پلاک سعودی داخل حیاط خانه است. ابوعزیز می‌گوید: خزانها ممتلئ. لیس لدیها مشکلۀ.(باکش پره. مشکلی نداره.)
-شکراً اخی. الله یحفظک ان‌شاءالله.(ممنونم برادر. خدا حفظت کنه.)

و بقیه پولش را می‌دهم. بالاخره نمی‌شود بگوییم جوان مردم، در چنین شرایطی برایمان ماشین جور کند و پولی بهش ندهیم. 
باید بتواند در این شرایط سختی که داعش برایشان درست کرده، زندگی‌اش را بچرخاند و شکم خودش و مادرش را سیر کند. پول را می‌گیرد و چشمان گود رفته‌اش برق می‌زنند: الله یبارک!(خدا برکت بده!)

خودرو را بررسی می‌کنم تا خیالم راحت شود که ایمنی لازم را دارد. سوار می‌شوم.
 ابوعزیز در حیاط را برایم باز می‌کند تا از خانه خارج شوم. از الان باید یادم باشد در لباس نیروهای داعشم؛ هرچند حتی شبیه شدن به چنین موجوداتی هم حالم را بد می‌کند. یک رانندگی طولانی درپیش دارم؛ حدود چهارصد کیلومتر. 

آیۀالکرسی می‌خوانم و صدتا صلوات را به حضرت ام‌البنین علیهاالسلام هدیه می‌کنم که خودشان مراقبم باشند. نمی‌دانم سالم می‌رسم به نیروهای خودی یا نه؛ اما دوست ندارم زنده دست داعشی‌ها بیفتم. در ذهنم جواب‌هایی که برای ایست‌های بازرسی آماده کرده‌ام را مرور می‌کنم.


برای این که خوابم نبرد، زیر لب و برای خودم روضه می‌خوانم. هنوز هم دارم حاشیه فرات رانندگی می‌کنم و بوی فرات خودش را می‌کشد داخل ماشین. در حاشیه فرات رانندگی کردن هم عالمی دارد...انگار فرات هم دارد پابه‌پای من می‌آید و روضه می‌خواند. اصلا خود فرات در دیدرس نیست؛ اما ذهنم خودش می‌رود تا لب فرات. با یک دست روی زانویم می‌زنم و دم می‌گیرم: مستان همه افتاده و ساقی نمانده/یک گل برای باغبان باقی نمانده...صحرا همه گلگون شده/ هر بلبلی دل‌خون شده/ مظلوم حسینم...مظلوم حسینم...

پدرم با هیچ شعری به اندازه این گریه نکرد. این شعر را که می‌شنید کلاً به هم می‌ریخت؛ عرق می‌کرد، صورتش سرخ می‌شد و نفسش به خس‌خس می‌افتاد. دو دستی می‌زد توی سرش و به یک نقطه خیره می‌شد. طوری نگاه می‌کرد که انگار دارد صحنه را می‌بیند؛ نگاهش رنگ ناباوری داشت؛ مانند آن‌هایی که در یک حادثه دچار شوک شده اند و نمی‌توانند باور کنند. انگار هرچه استاد کریمخانی می‌خواند را بابا دیده بود.


...
 

...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی ... مجاز است
شهید شو 🌷
💔 مراسم وداع باشهید اقتدار #شهید_اربعین مهندس #شهید_حسین_عابدی مشکین دشت کرج طرح #نائب_الزیار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 مراسم تشییع شهید اقتدار، شهید اربعین فردیس کرج طرح در این طرح، شما نام مورد نظر خودتون را برای ما می‌فرستید و ما در اسرع وقت، از طرف شما خواهیم بود (شهدای اصفهان ـ درچه ـ کرمان ـ شاهرود) 👈ادمین کانال هم بیشتر عکسهای عراق، سوریه، لبنان، فلسطین ، فارس، خوزستان و راهیان نور را میفرستند✨ البته شما هم از طرف همسنگری هاتون، شهدای شهرشون هستید و برامون عکس می فرستید🌸 تصاویر ارسالی اعضا کانال ... ... ... ... 💕 @aah3noghte💕
ببینید این طرح ، چقدر برکت داره همه الان ثواب تشییع شهید رو بردیم ممنون از کسانی که شرکت می کنند در این طرح🌹
💔 😔 یک نفر مانده از این قوم که برمیگردد ان شاءالله 🤲 اللهم عجل لولیک الفرج یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 آسمان، فرصت پرواز بلندیست ولی قصه این‌ست چه اندازه کبوتر باشی ..🕊 🗓 هفتم مهرماه فرماندهان بزرگ دفاع‌مقدس شهیدان ، ، ، و گرامی‌باد🌷 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 امروز روز بود یاد دلیر نوجوانی که هیچ وظیفه ای نداشت اما به دل آتش زد و آسمونی شد 💞 @shahiidsho💞
💔 ♡مدافعان حرم، تجسمی عینی اما غریب!♡ 🍃حریمِ حرم را کفتارها محاصره می‌کنند، غرق در خیالِ غارت و سوزاندن. مرور می‌شود، ، مردی میانه میدان تنها و صدایی که در دشت طنین انداز می‌شود: "هَل مِن ناصِرِ یَنصُرُنی...؟"😔 🍃تاریخ تکرار می‌شود اما اینبار، پاسخِ ندایِ امام‌زمان، مدافعانی است که در دل حسرتِ نینوا دارند! قرار نیست تکرار شود... مرور تاریخ متوقف می‌شود! همانجایی که رگ غیرتشان می‌جنبد که مبادا کفتاری به جسارت کند. 🍃می‌روند تا مرهمی شوند بر غربتِ امام زمانمان! سردار غریب* در وصیت نامه اش نوشت، (عج) غریب است، نباید آقا را فراموش کنیم چون ایشان هیچ‌وقت مارا فراموش نمی‌کنند😞 🍃به راستی چقدر، روز و شبمان را به یادِ آقا سپری می‌کنیم؟ سجاد در یاریِ امام زمانش، سر و صورت و هرآنچه که داشت فدا کرد. اما ما، تا به حال به خاطر مولایمان از لذت یک گذشته ایم؟🥺 🍃او سفارش کرده است، اگر درد و دل و مشورتی داریم به مزارش برویم که به لطف خدا حاضر است و ما. 🍃سجادها جان را فدای محبوب می‌کنند. چقدر شبیه آنها بوده ایم؟ ، روسفیدِ عالم🕊 *"سردار غریب" لقبی‌است که به شهید دادند، چون خیلی بودند♡ 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۹ بهمن۱۳۷۰ 📅تاریخ شهادت : ۷ مهر ۱۳۹۵ 📅تاریخ انتشار : ۶ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا 🕊محل شهادت : حلب، سوریه ... 💞 @aah3noghte💞
💔 خواهران عزیزم! از شما می‌خواهم ... 💓حفظ حجاب و ولایت‌پذیری...💗 سالروز شهادت ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 اونجایی که یه آدم به درجه #شهادت میرسه #خدا بهش میگه: یه جوری عاشقت میشم که صداش دنیا رو پُر کنه
💔 مثه اون چند روز مفقود بودن دلم می‌خواهد بروم سر بگذارم بر زانوهای مادر سادات دستی بکشند بر سرم و مادری کند برای دلی که ، بی طاقتش کرده🥀 کمی دعا برای آرامش دل بیقرار ... لطفاً ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #آه... و باز دعا می‌کنیم برای #ظهورِ مولای عزیزتر از جانمان تا با آمدن آن امام، دیگر بار چشممان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 ... خدایا! این روزها بیشتر حَواسِت به من باشه می گویند بزرگترین شکست، از دست دادنِ ایمان است.. حواسِت باشه که من، شکست نخورم..‏ من هنوز تو را ، می خوانم حتی اگر به التماسهایم حالا حالاها جواب ندهی هنوزم تورا ، می دانم حتی اگر سخت بگیری.. هنوز هم تو همان خدایی... اما من..‏.😔 مگذار که از دست برم..‏ امیدم به توست. برای دلم «أمن یُجیب» بخون..‏‎... ... ... ... 💕 @aah3noghte💕
💔 ✨ وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ ۚ یه جا خدا میگه: یادت نره برای چیزای که الان داری یه روزی دعا کردی و آرزوشو داشتی... اون از هرچیزی که بخوای بهت میده کافیه از ته ته قلبت بخوایی✨ سوره ابراهیم، آیه۳۴ ... 💞 @aah3noghte💞
هدایت شده از شهید شو 🌷
AUD-20201019-WA0078.mp3
7.8M
💔 دعای هفتم صحیفه سجادیه به ختم دعای هفتم صحیفه سجادیه بپیوندید‼️ لطفا همراه با گوش دادن به صوت، زمزمه کنید...به نیت: 👈تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام 👈سلامتی رهبر و همه مسلمانان و شیعیان 👈رفع و دفع کامل ویروس کرونا ⌛️ زمان: جمعه ۱۴۰۰/۵/۲۹ ✅به مدت ۴۰ روز 🏴ان‌شالله اربعین، کربلا🤲 🔴لطفاً این پویش رو تکثیر کنید. 📣توجه: هر زمانی که این پویش به دستتون رسید، دعا رو شروع کنید👈 حداقل به مدت ۴۰ روز ... 🏴 @aah3noghte🏴
💔 هرچی که ما اینجا شوخی حساب کرده بودیم، آنها جدی نوشته بودند! (سه دقیقه در قیامت)🌼🌾
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران (۴۴) ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَ ما كُن
✨﷽✨ (۴۵) إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ‌ (بياد آور) آنگاه كه فرشتگان گفتند: اى مريم! همانا خداوند تو را به كلمه و نشانه‌اى از سوى خويش به نام مسيح، عيسى پسر مريم، بشارت مى‌دهد. او كه در دنيا و آخرت آبرومند و از مقرّبان است. ✅ نکته ها در قرآن، از حضرت عيسى به «كلمة» ياد شده است كه در فرهنگ قرآن، به معناى «مخلوق» مى‌باشد. نظير آيه‌ى 109 سوره كهف كه مى‌فرمايد: «قُلْ لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبِّي» اگر درياها براى نوشتن كلمات الهى مُركّب شوند، درياها تمام مى‌شوند، ولى كلمات الهى به پايان نمى‌رسد. وصف‌ «وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ» در قرآن تنها براى حضرت عيسى عليه السلام آمده و در مورد شخص ديگرى اين صفت گفته نشده است. 🔊 پیام ها - گاهى مقام زن بدانجا مى‌رسد كه خداوند از طريق فرشتگان با وى سخن مى‌گويد. «إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ» - فرزند، نعمت است. «يبشّرك» - عيسى فرزند خدا نيست، مخلوق خداست، ولى مخلوقى بس بزرگ و ناشناخته. «بِكَلِمَةٍ مِنْهُ» ( «كلمة» به صورت نكره آمده كه رمز عظمت و ناشناختگى است.) - خداوند براى اولياى خود قبل از تولّدشان نامگذارى مى‌كند. «اسْمُهُ الْمَسِيحُ» - كسى كه از انسان متولّد و دوران جنينى را طى كرده است، چگونه مى‌تواند فرزند خدا باشد؟ «عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ» - وجاهت دنيوى نيز يك ارزش است وكسب آن مانعى ندارد. «وَجِيهاً فِي الدُّنْيا» ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 واسه‌ خیلی‌ از ‌اتفاقایی‌ که‌ تو‌ زندگیم ‌اصرار ‌داشتم بشه‌ ولی ‌نذاشتی‌ بشه ❤️ ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 مداحی محمدحسین پویانفر با زبان اشاره برای ناشنوایان به مناسبت هشتم مهرماه روز ناشنوایان ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
`💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت11 آ
``💔

🔰  🔰
📕 رمان امنیتی ⛔️  ⛔️


✍️ به قلم:  




طوری نگاه می‌کرد که انگار دارد صحنه را می‌بیند؛ نگاهش رنگ ناباوری داشت؛ مانند آن‌هایی که در یک حادثه دچار شوک شده اند و نمی‌توانند باور کنند. انگار هرچه استاد کریمخانی می‌خواند را بابا دیده بود.

الان نزدیک بیست و نُه سال از پایان جنگ می‌گذرد؛ ولی پدر من هنوز همه چیز را مو به مو یادش هست و دارد به خاطر جا ماندنش می‌سوزد.

این حال پدر را که می‌بینم، از جا ماندن می‌ترسم.
جنگ سوریه هم تمام می‌شود، آن وقت من می‌مانم و تصاویر بر جای مانده از این جنگ؛
من می‌مانم و خاطرات رفقای شهید؛
من می‌مانم و روضه‌های مکشوفی که دیده‌ام؛
من می‌مانم و دردِ بی‌درمان جاماندگی...

-آره عباس جان، من می‌دونم بابات چی دیده. اونا رو منم دیدم. من می‌دونم چی می‌کشه. منم این درد رو کشیدم، بیچاره می‌کنه آدم رو.
سرم را برمی‌گردانم طرف صندلی کمک‌راننده. 

حاج حسین را می‌بینم که نشسته کنارم و خیره است به طرف فرات. می‌گویم: خب شما که می‌دونید، چرا من رو نمی‌برید پیش خودتون که انقدر اذیت نشم؟

نگاهش را از پنجره نمی‌گیرد و برای خودش زمزمه می‌کند: مرد آن است که با درد بسازد مردم...دردمندانِ خدا کِی به دوا محتاجند؟

صدایش در سرم می‌پیچد.
نگاهم می‌کند و می‌گوید: تا این  رو نکشی،  نمی‌شی. این دردها آدم رو بزرگ می‌کنه. فقط  باش، بذار این درد، همیشه توی وجودت بمونه و یادت نره.

رو به فرات می‌کنم و خدا را به دستان قلم شده حضرت عباس علیه‌السلام قسم می‌دهم که نگذارد بی‌درد بشوم، نگذارد جا بمانم؛ طاقتش را ندارم.
من بارها طعم تلخ جا ماندن را چشیده‌ام،
وحشتناک است،
گس است،
خفه‌کننده است
مانند بادام تلخ که هر کاری کنی، تلخی‌اش از دهانت نمی‌رود. 

مانند شکلات کاراملیِ خشک شده...شکلات کاراملیِ خشک شده‌ای که چهار روز در جیب متهم مانده و نه می‌شود آن را خورد، نه می‌توان دورش انداخت.

از یادآوری آن شکلات کاراملی خشک شده، حالت تهوع می‌گیرم.🤢
الان نزدیک چهار سال است که اینطوری شده‌ام؛ از همان روزی که متهمِ خانمی روبه‌رویم نشست و با گریه، شکلات کاراملیِ داخل جیبش را درآورد و گفت: این رو روز تولد امام حسن(علیه‌السلام) بهم داد. توی جیبم مونده بود. نه می‌تونم بخورمش، نه می‌تونم بندازمش دور.

نمی‌دانم چند ساعت به آن شکلات خیره شده بودم. مچاله شده بود. با تردید و ترس رویش دست کشیدم. هنوز گرما داشت. دلم نمی‌خواست جلوی بقیه گریه کنم. نگهبان را صدا زدم و گفتم شکلات را ببرد به متهم پس بدهد. من نمی‌توانستم نگهش دارم.

سرم را به چپ و راست تکان می‌دهم. چی شد که دوباره رسیدم به آن روز و آن شب؟
-اینا اثر رانندگی طولانیه عباس جان. غصه نخور.

و باز هم چشم می‌دوزد به پنجره و آسمانِ بدون ماهِ نیمه‌شب. انگار با خودش حرف می‌زند: زمان جنگ آرزومون بود پامون برسه به این‌جاها...پامون برسه به ساحل فرات و با آب فرات وضو بگیریم...همش می‌گفتیم تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده...

در هوای حرف‌های حاج حسینم که می‌رسم به ایست بازرسی اول.
خودم مثل بچه‌های خوب سرعتم را کم می‌کنم و می‌ایستم. مامور داعشی که نوجوانی حدوداً شانزده ساله است و به قیافه‌اش می‌خورد از بومی‌های سوریه باشد، جلو می‌آید و با اخم، جواز ترددم را می‌خواهد.

با آرامش، برگه تردد را نشانش می‌دهم و می‌گویم ماموریتم محرمانه است. خدا را شکر، مامور کم سن و سال به تورم خورده و توانستم با چهارتا هندوانه زیر بغلش، خامش کنم تا زیاد پاپیچم نشود.
راه که می‌افتم، نفس راحتی می‌کشم. یک ایست بازرسی با موفقیت رد شد، خدا بقیه‌اش را به خیر بگذراند.


-خوب خرش کردیا! شانست گفت جوجه داعشی به تورت خورد.
صدای کمیل است که نشسته روی صندلی کمک‌راننده. نمی‌دانم حاج حسین کجا رفت؟! می‌گویم: من هنوز لو نرفتم. هیچ عکسی ازم ندارن...

و نگاهی به سمت فرات می‌کنم و سلام می‌دهم به ارباب بی‌کفن. اگر این‌جا شهید بشوم، جنازه‌ام همین‌جا می‌ماند و من هم بی‌کفن می‌شوم. کمیل فکرهایم را می‌خواند و می‌گوید:
آخ گفتی...تنها شهید شدنم عالمی داره ها...


...
 

...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی ... مجاز است`
💔 😔 تویِ هر جایگاهی که باشیم، چه پروفسور باشیم،چه معلم،چه رئیس جمهور، اگه به امام زمان اتصال نداشته باشیم جاهلیم! چقدر متصلیم؟! +مَن‌ماتَ‌ولَم‌یَعرف‌امام‌زمانه‌مات‌‌مَیت‌جاهِلیَه.. یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿 ... 💕 @aah3noghte💕