شهید شو 🌷
💔 حضرت آیتالله خامنهای در پیامی با تبریک هفته بسیج، «همت بلند، خردمندی، درستاندیشی و توکل به خد
💔
از : ستاد فرماندهی
به : تمامی محصلین، دانشجویان و طلاب
"درس بخوانید
و خود را بســازید"
#امام_خامنه_ای
#حضرتآقا
#فداےسیدعلےجانم❤️
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#شکرگزارباشیم
خدایا بابتِ همهیِ چیزهایی که
گرفتی و بهترشُ دادی و ما حواسمون
نبود شکرت!♡
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
فیلمی عجیب از پشتپرده آتش زدن چادر کشاورزان در اصفهان!
🔹کشاورز اصفهانی: آتش نزن برای خودمون بد میشه!
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#قرار_دلتنگی😔
🍃
قبل از ظهور
بهترین فرصت برای رفاقته✨
رفیق!!
تا دیر نشده
با امام زمانت رفیق شو♥️
یک #آیت_الکرسی و #سه_صلوات، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر
#سلام_امام_زمانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت67 سوییچ مو
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت68 - صبر کن ببینم...همین الان وارد جاده نائین شد. با این سرعت ده دقیقهای بهش رسیدی. مواظب باش عباس، خودتو به کشتن نده! این جملهاش در این موقعیت بیشتر شبیه جوک بود. سرعتم را بیشتر کردم و زیر لب صلوات میفرستادم. چندبار هم نزدیک بود موتور واژگون شود و با مغز روی زمین کلهمعلق بزنم، کار خدا بود که نشد. جاده نائین بودم که صدای امید درآمد: - عباس، جلال متوقف شده! داد زدم: - یعنی چی؟ - نمیدونم. جیپیاسش نشون میده حرکت نمیکنه. مغزم تیر کشید. بیشتر گاز دادم: - کجاست؟ - نیمکیلومتر بعد از پمپ بنزین. نفهمیدم چطور مسیر را طی کردم تا برسم به نزدیک محلی که امید آدرس داده بود. چندتا ماشین توقف کرده بودند. آه از نهادم بلند شد و فهمیدم تصادف کرده است. میدانستم حتماً کسی را گذاشتهاند که از مرگ جلال مطمئن شود. نباید لو میرفتم. جلوتر که رفتم، نور کمرنگی دیدم و دستانم شل شد. آتش بود. ناخودآگاه زیر لب گفتم: - یا اباالفضل! به ماشینهایی رسیدم که ایستاده بودند. سرعتم را کم کردم و ایستادم. از یکی از کسانی که ایستاده بود پرسیدم: چی شده؟ مرد برگشت سمت من و گفت: ماشینه چپ کرده. با دیدن آتش، یک لحظه سرم گیج رفت. کلاهکاسکت را درنیاوردم، موتور را همانجا رها کردم و دویدم به سمت ماشین. معلوم بود یکی کوبیده است به سمت چپش که درهای سمت چپ فرو رفته بود. حدس میزدم چند دور غلتیده باشد که بدنه اینطور له و لورده و قُر شده است و چندین متر هم با جاده فاصله دارد. جلوی کاپوت طرف کمکراننده آتش گرفته بود. هنوز آتشش گسترده نشده بود؛ اما اگر دیر میجنبیدم فاجعه میشد. بوی بنزین خورد زیر بینیام. فهمیدم بنزین نشت کرده و الان است که باک، منفجر شود. تندتر دویدم. کسی جرات نکرده بود جلو بیاید. حتی نپرسیدم به اورژانس زنگ زدهاند یا نه. نمیدانستم ساعت چند است؛ فکر کنم دوازده نیمهشب بود. به امید بیسیم زدم: امید، سریع بگو آمبولانس و آتشنشانی بفرستن! با دیدن جلال که سرش به سمت شیشه شکسته افتاده بود و خون صورتش را پر کرده بود، ناخودآگاه ذکر «یا فاطمه زهرا(س)» آمد روی زبانم و تکرارش کردم. نور آتش ؟، میرقصید و صورتش را تاریک و روشن میکرد. بین دوراهی مانده بودم. از یک سو نمیدانستم دقیقاً چه آسیبی دیده و اگر تکانش میدادم، ممکن بود ستون فقرات و نخاعش آسیب ببیند. از سویی هم اگر منتظر میماندم، ممکن بود ماشین منفجر شود و برویم روی هوا. در ماشین، آسیب دیده بود و برای همین باز نمیشد. چشمم افتاد به جلال و کمربند ایمنی که سرجایش نگهش داشته بود. این میتوانست نشانه خوبی باشد. هرچه تلاش کردم، در باز نشد. چند نفر با دیدن من که برای کمک دویده بودم، جرات پیدا کرده و آمده بودند کمکم. داد زدم: در رو باز کنین. نمیتوانستم خیلی از آن دو سه نفر انتظار داشته باشم. بیچارهها هول کرده بودند و با پریشانی دور خودشان میچرخیدند. یکیشان گفت: باید با دیلم بازش کنیم! دلم میخواست برگردم و بگویم مرد حسابی، من این وسط دیلم از کجا بیاورم؟ اهمیت ندادم. دستم را از شیشه شکسته راننده داخل بردم. لبه شیشه شکسته، مچم را خراشید؛ اما به دردش توجه نکردم. #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه...
💔
#قرار_عاشقی
شمع وقتی داستانم را شنید، آتش گرفت!
شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتی :)
بابا رضای خوبم ...♥️
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 شهــید دلش را شش دانگ به نام خدا زد.... #شهید_جواد_محمدی #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھد
💔
#شهادت هدف نیست :
هدف خدمتہ
هدف خدمتہ
هدف خدمتہ
حالا اگہ تو این راه شهید شدے
فداے سر اسلام :))♥
#شهید_جواد_محمدی
#راهیان_نور
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #آھ بگو خدا دوسم داره♥ #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#آھ...
گفتى: بسنده ڪن به خيالى ز #وصل ما
ما را به غير ازين، سخنى در خيال نيست🥀
#گلستان_شهدای_اصفهان
#نائب_الزیاره جمعه
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 🌱دلت را خانه کن بهر امیرالمومنین حیدر 🌱که زهرا می زند جارو همیشه بیت مولا را... #مولاعلیجانم
💔
بر آنم تا برآید جان و از غم وارَهانم دل
ولی بی تیغِ جانان، بر نمیآید به آسانی…
#مولاعلیجانم
اَللَّهُمَّصَلِّعَلَىأَمِيرِالْمُؤْمِنِينَعَلِيِّبْنِأَبِيطَالِبٍ
#یکشنبه_های_علوی_زهرایی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#بسم_الله
لَا تَخَفْ وَلَا تَحْزَنْ ۖ إِنَّا مُنَجُّوكَ
نترس و غمگین مباش ما تو را نجات می دهیم.
سوره عنکبوت؛ آیه ۳۳
#یک_حبه_نور✨
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#شکرگزارباشیم 🤲🏻
خدایا شکرت که تو اوج نداری بی پولی از جایی که فکر نمیکردم دستمو گرفتی😍♥️
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
چند روزه دارم به اون جوونی فکر میکنم که رفت در خونه امیرالمومنین، آقا فرمودند چرا اومدی؟
گفت آقا دلم تنگ شده ...همین!
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آلعمران (۱۱۳) لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ ي
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_آلعمران
(۱۱۴) يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ أُولئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ
آنان به خدا و روز قيامت ايمان دارند و امر به معروف و نهى از منكر مىكنند و در كارهاى خير شتاب مىورزند و آنان از افراد صالح و شايسته هستند.
(۱۱۵) وَ ما يَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَلَنْ يُكْفَرُوهُ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ
و آنچه از خير انجام دهند، هرگز درباره آن ناسپاسى نبينند و خداوند به (حال) پرهيزكاران داناست.
✅ نکته ها
همان گونه كه در سورهى بقره آيه 3، در كنار ايمان، نماز مطرح شده است، «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ» در اين آيه نيز در كنار ايمان، امر به معروف و نهى از منكر آمده است. «يؤمنون ... يأمرون»
شيوهى قرآن اين است كه امر به معروف را قبل از نهى از منكر مىآورد و اگر درهاى معروف باز شود، راه منكر بسته مىشود. ازدواج آسان، جلو فحشا را مىگيرد. نماز، انسان را از فحشا ومنكر باز مىدارد. اشتغالِ صحيح مىتواند مانع فسادهاى اجتماعى گردد. شخصيّت دادن به افراد، آنان را از انحراف و سقوط باز مىدارد.
خداوند در اين آيه و آيه قبل، با برشمردن اوصاف و شرايطى، زمينه رسيده به مقام صالحان را بيان كرده است، «أُولئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ» همان كسانى كه همگان آرزوى ملحق شدن به آنان را دارند: «أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ» «1»* و هر مسلمانى در هر روز، حداقل پنج مرتبه به آنان سلام مىكند. «السّلام علينا و على عباد اللّه الصّالحين»
در بينش الهى، هيچ عمل صالحى ضايع نمىشود. «فَلَنْ يُكْفَرُوهُ» البتّه چنانكه در قرآن مىخوانيم: «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» شرط قبولى، ايمان و تقواست، لذا در اينجا مىفرمايد: ما خود مىشناسيم كه متّقين چه كسانيند كه بايد عملشان مورد قبول واقع شود.
🔊 پیام ها
- امر به معروف ونهى از منكر، در اديان ديگر نيز مطرح بوده است. «أَهْلِ الْكِتابِ ... يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ»
- سجدههاى سحر بايد همراه با امر و نهى در روز باشد. «يَسْجُدُونَ ... يَأْمُرُونَ»
- سرعت در كار خير، ارزش آن را بيشتر مىكند. «يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ»
- سبقت وسرعت صالحان در نيكىها، موسمى نيست دائمى است. «يسارعون»
- افراد صالح، كسانى هستند كه با نشاط وشتاب، به سراغ هر كار خيرى مىروند، نه فقط بعضى از كارها. «الخيرات»
- ايمان، عبادت، تلاوت، امر به معروف و نهى از منكر و سرعت در كار خير انسان را در زمره صالحان مىبرد. «أُولئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ»
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔
#دماذانی
از هر چیز تعریف کردند،
بگو کار خداست،
مال خداست.
نکند خدا را بپوشانی
و آن را به خودت
یا غیر خودت نسبت دهی؛
که ظلمی بزرگ تر از این نیست
حاج اسماعیل دولابی🪴
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
«مخور به مرگ شهیدان کوی عشق افسوس
که دوستان حقیقی به دوست پیوستند!»
#شهید_محسن_فخری_زاده
سالروزشهادت
#شهید_ترور...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت68 - صبر کن
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت69 دستم را از شیشه شکسته راننده داخل بردم. لبه شیشه شکسته، مچم را خراشید؛ اما به دردش توجه نکردم. دسته در را کشیدم. باز نشد. در ماشین قفل نبود. دوباره تلاش کردم و همزمان نالیدم: - یا زهرا! در تکان خورد. چندبار با مشت از داخل به در کوبیدم. از جا درآمد. به دونفر از کسانی که آمده بودند کمک گفتم در را بکشند. بالاخره باز شد. از مچ دستم خون میچکید و حرارت آتش خودش را به صورت و بدنم میکوبید. آتش داشت جلو میآمد و صندلی کمکراننده را میبلعید. برگشتم به طرف همان چندنفر. معلوم نبود ماشین کِی منفجر میشود. نمیخواستم جان مردم به خطر بیفتد. با تمام توانی که در گلو داشتم فریاد زدم: - برین عقب! برین عقب! الان منفجر میشه! نمیدانم از ترس آتش بود یا فریاد من که عقبعقب دویدند. در را کامل باز کردم. زیر لب صلوات میفرستادم و یا زهرا میگفتم. دیدن آتش ماشین بهمم ریخته بود. یاد حاج حسین و کمیل افتاده بودم. سعی کردم ذهنم را جمع کنم و جلال را از ماشین نجات بدهم. چندبار صدایش زدم. نیمههشیار بود و آرام ناله میکرد. گرمای آتش و بوی بنزین داشت بیشتر میشد و به من اخطار میداد. دست بردم تا کمربند ایمنی جلال را باز کنم. قفل کمربند داغ شده بود و دستم را سوزاند. لبم را گزیدم؛ وقت برای ناله کردن هم ندشتم. قبل از این که آتش خودش را به دستم برساند، کمربند را باز کردم. بسمالله گفتم و زیر دو کتفش را گرفتم. تنهاش از ماشین بیرون آمد. نمیتوانستم خیلی تکانش بدهم و روی زمین بکشمش. دستم را دور بدن و زانوهایش حلقه کردم و انداختمش روی کولم. دیگر به پشت سرم و حرارت آتشی که داشت به سمتمان میدوید نگاه نکردم. کله جلال روی شانهام لق میخورد. بوی خون و بنزین و دود زیر بینیام میزد. مچ دستم گزگز میکرد و سینهام میسوخت. تمام تنم عرق کرده بود و سرم داشت در محاصره کلاهکاسکت جوش میآورد. چند نفر فریاد میزدند: - بدو! بدو! صدای آژیر آمبولانس آمد. نفسی برایم نمانده بود؛ اما نگران مردمی بودم که در شانه جاده ایستاده بودند و به ماشین نگاه میکردند. نمیدانستم شدت انفجار چقدر خواهد بود. صدایم درنمیآمد و گلویم میسوخت؛ با این حال با تهمانده رمقم داد زدم: - برین عقب! برین عقب! قبل از این که نتیجه فریادم را ببینم، یک حرارت وحشتناک از پشت سرم حس کردم. انگار کسی هلم داد. صدای آژیر آمبولانس و جیغ و داد مردم در صدای وحشتناک انفجار گم شد. زانوهایم داشتند شل میشدند؛ اما خودم را نگه داشتم. نباید میافتادم. گوشهایم از صدای انفجار کیپ شده بود و سوت میکشید. به شانه خاکی جاده که رسیدم، زانو زدم روی زمین و با احتیاط جلال را از کولم پایین آوردم و روی زمین خواباندم. کتف و بازویم تیر کشیدند و بخاطر فشاری که به ریههایم آمده بود، سرفه میکردم. دلم میخواست همانجا بخوابم؛ اما باید علائم حیاتی جلال را چک میکردم. نبضش میزد. دستم را گذاشتم روی کلاهکاسکت. سرم سوت میکشید و داغ کرده بود. دلم میخواست برش دارم؛ اما نباید چهرهام شناسایی میشد. صدای گفت و گوی مردم و آژیر را مبهم و گنگ میشنیدم. دور جلال داشت شلوغ میشد. ممکن بود همانجا کارش را تمام کنند؛ برای همین از او جدا نشدم و کنارش ماندم. امدادگرها مردم را کنار زدند و خودشان را رساندند به جلال. باز هم چهارچشمی مراقبش بودم. پلیس راهور داشت مردم را متفرق میکرد. دستانم را تکیه دادم روی زمین. کف دستانم روی تیزی سنگها خراشیده شد و یادم افتاد دستم سوخته. تازه چشمم افتاد به خودروی منفجر شده که حالا کامل در آتش میسوخت. نور آتش شب را روشن کرده بود. فقط اسکلت فلزی ماشین را میدیدم؛ بقیهاش آتش بود. تصور این که حاج حسین و کمیل چندسال پیش در چنین آتشی سوختهاند، بر مغزم، ناخن میکشید. کمیل و حاج حسین ایستاده بودند کنار ماشین و لبخند میزدند. #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه...
💔
خبری که در لابلای اغتشاش ۵آذر اصفهان گم شد و میتواند برگ برنده ایران در مذاکرات باشد.
دولت رئیسی برای #اولینبار پس از ۱۰سال، استارت شورای عالی فضایی ایران را زد و در این جلسه از رسیدن به مدار «ژئو» صحبت شد.
پس از یک دهه وقفه و عقبماندگی در فضایی این بهترین خبری بود که شنیدم.
ایران تابحال نتوانسته به مدار لئو برسد ولی با تاکیدات رهبرانقلاب برای دستیابی به این مدار مهم، تصمیم جدی دولت رئیسی شده است.
در اهمیت مدار ژئو همین بس که سرعت چرخش ماهواره در مدار برابر با سرعت زمین است و بهترین فرکانس به شمار میرود.💪
تا الان روسیه، آمریکا، اروپا، چین، ژاپن و هند قادر به پرتاب ماهواره به مدارهای مئو و ژئو هستند و به امید خدا آینده برای ایرانیان است.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
مرا با خود ببر زیرا که میترسم
بگویند آن پرستویم
که از پرواز.... جامانده💔
#استوری #پروفایل
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
زلف پریشانِ تو ...
#سیدحسن_نصرالله
#پس_زمینه
سالروزولادت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #شهادت هدف نیست : هدف خدمتہ هدف خدمتہ هدف خدمتہ حالا اگہ تو این راه شهید شدے فداے سر اسلام :))♥
💔
همه زندگی شهدا، خلاصه می شود در این ابیات:
آن کس که #تو را شناخت، جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
بیچاره کنی... هر دو جهانش بخشی
بیچاره تو، هر دو جهان را چه کند...
کاش که ما هم بیچاره عشق #تو می شدیم🥀
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
«اگر ذرهاي از خاك وطنم به پوتين سرباز دشمن چسبيده باشد، آن را با خونم در خاک وطن میشويم و مرگ در اين راه را افتخار ميدانم و اگر ارزشمندتر از جانم هديهای داشتم، حتما به اين مردم خوب تقديم میكردم.»
وصیتنامه دریادار #شهید_محمدابراهیم_همتی، فرمانده ناوچه پیکان؛
#روز_نیروی_دریایی ارتش را گرامی میداریم.
#شهید_نیروی_دریایی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#آھ...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی:
مادر شهید هم، برای مادر شهید شدن انتخاب شده است.
✍#خدایا!
به مادران ما #توفیق مادر شهید شدن عنایت بفرما🥀
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
سلام همسنگری ها
به دلیل اینکه دست تنها نمی تونم کانال رو اداره کنم، تصمیم دارم کانال #آھ... رو واگذار کنم
هر کسی تمایل داره بخره پیامم بده
@Emadodin123
💕 @aah3noghte💕