💔
یک ساعتی هست منتظریم شهدا رو بیارند
و بریم برای #تشییع
برویم برای #زنده_شدن دلهامون💔
به یاد اعضای کانال #آھ... هستم
و ان شالله #نائب_الزیاره ام
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 یک ساعتی هست منتظریم شهدا رو بیارند و بریم برای #تشییع برویم برای #زنده_شدن دلهامون💔 به یاد اعض
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
می دونین چرا مادرای شهدای مفقودالاثر
وقتی بچه هاشون تفحص میشن
برای بچه ها شون لالایی می خونن؟
مادر شهید مفقودالاثر میگفت....
#نائب_الزیاره
#تشییع_شهدا
#شهدای_گمنام
#شهدای_تازه_تفحص_شده
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت101 تشنها
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت102 دلم بیشتر از همیشه برای پدرم تنگ شده؛ برای خواهر و برادرهای کوچکترم که حتماً انقدر من را ندیدهاند، یادشان رفته چه شکلیام؛ برای «داداش» گفتنشان و حتی غریبی کردنشان با من. دلم میخواهد بلند شوم و یک کاری بکنم. نمیتوانم منتظر بمانم تا بیایند سراغم. حتی اگر مرگی هم باشد، دوست دارم خودم به استقبالش بروم نه این که منتظرش بنشینم. از این منفعل نشستن و لحظهها را شمردن بدم میآید. کمیل میگوید: کار دیگهای میتونی بکنی؟ روی یکی از بازوهایم فشار میآورم تا از زمین بلند شوم؛ اما سرم گیج میرود و بدنم بیشتر از همیشه سنگین است. دوباره میافتم روی زمین. سرگیجه اینبار با حال تهوع همراه میشود. کمیل میخندد: الکی تلاش نکن. با اونهمه بیهوشکنندهای که روی دستمال بود، فیل رو هم میشد بیهوش کرد چه برسه به تو. سرم را فشار میدهم به زمین و پلکهایم را محکم میبندم بلکه سرگیجهام خوب شود: مگه چی بود؟ - معلومه دیگه، اِتِر. اونم با حجم زیاد. بوی اتر رو نفهمیدی؟ به ذهنم فشار میآورم؛ بوی اتر...یادم نیست. آن لحظه فقط درد سرم را فهمیدم و تنگی نفس را. میگویم: پس چرا انقدر بدنم کوفته ست؟ کمیل شانه بالا میاندازد: اثر بیهوشیه دیگه! من موندم چطور نمردی!😃 و بلند میخندد. کاش سعی نمیکردم بلند شوم. سرگیجهام وحشتناک است. میغرم: زهر مار! کمیل بلندتر میخندد. سرم را بیشتر به زمین فشار میدهم و زمین پیشانیام را میخراشد. لبم را فشار میدهم روی هم. هوا گرم و سنگین و دم کرده است و گلویم از تشنگی میسوزد. ناگاه صدایی در زیرزمین میپیچد؛ صدایی خفیف مثل باز شدن در؛ مثل چرخیدن کلید در قفلِ زنگزده، مثل چرخیدن در روی لولای روغن نخورده. دری نمیبینم؛ اما به کمیل میگویم: یه دقیقه نیشتو ببند ببینم! تو هم شنیدی؟ کمیل خندهاش را میخورد. دوباره صدای ناله لولاهای در میآید و بعد بسته شدنش. کمیل زمزمه میکند: فکر کنم همون که منتظرش بودی اومد! خوش بگذره!😏 کاش دستانم باز بود و یکی میزدم پس کلهاش. ته دلم میگویم: کوفت. و گوش تیز میکنم. صدای قدم زدن میآید. یک نفر است یا دو نفر؟ تمام بدنم نبض میزند؛ از ترس نیست. بیشتر هیجان است؛ هیجان این که بفهمم بالاخره با کی طرفم و چرا الان اینجا هستم. الان چه بلایی سرم میآید؟ هیچوقت انقدر بلاتکلیف نبودهام. شاید نباید آرزوی آمدنش را میکردم. شاید... کمیل آرام میگوید: هی! خودتو بزن به بیهوشی. راست میگوید. حالم واقعاً خوب نیست، هنوز سرگیجه دارم. اگر خودم را بزنم به بیهوشی شاید بتوانم برای خودم زمان بخرم، شاید بفهمم قضیه چیست؟ صدای قدم زدن میآید، صدای پایین آمدن از پله. سعی میکنم بفهمم یک نفر است یا دو نفر؟ تق تق، تق تق. دونفرند. خدا رحم کند. چراغی کمنور و سفید روشن میشود؛ خیلی کمنور. سایه دونفر مبهم میافتد روی دیوار روبهرویی. چشمانم را نیمهباز نگه میدارم، طوری که از میان مژههایم کمی ببینم. نفر اولی را میبینم که وارد فضای زیرزمین میشود. نمیشناسمش، صورتش را هم نمیبینم. هیکل متوسط و نسبتا پُری دارد و ریش کمپشت. یک کلاش دستش است و سرنیزهای که سر کلاشش نصب کرده، زیر نورِ کمِ چراغ برق میزند. نفر دومی که پشت سرش میآید اما آشناست. خودش است؛ خود نامردش: سعد! سرم تیر میکشد. چطور توانست ما را بفروشد؟ دوست دارم بلند شوم و خرخرهاش را بجوم. سعد فقط به من خیانت نکرد، به کشورش خیانت کرد. مرد اولی میپرسد: وین؟(کجاست؟) سعد با دست به سمت من که با دست بسته مثلاً بیهوش شدهام اشاره میکند. مرد میآید به سمت من. نگاهم روی برقِ سرنیزهاش مانده. یعنی با این سرنیزه سرم را میبرد یا سینهام را میشکافد؟ کمیل میخندد: خب اگه از من بپرسی، ترجیح میدم سینهت رو بشکافم! عجب رفیقی دارم!🙁 معلوم نیست طرف من است یا او؟ کمیل میگوید: من طرف حقم، حق هم همیشه با کسیه که اسلحه دستشه.😅 آدمفروش! این را ته دلم به کمیل میگویم. کمیل زمزمه میکند: هیچکاری نکن! فقط بیهوش باش. #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞
💔
#قرار_عاشقی
حرم یعنی کسی در
شهر خود سر می کند اما
دلش در کوچه های دور
مشهد مانده آواره...
#سلام_آقا
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
Shab3Fatemieh1-1398[11].mp3
3.94M
💔
نجوای عاشقانه با حاج قاسم
#پیشنهادویژه
🍃 🎤میثممطیعی
#Hero
#حاج_قاسم
🖤🍃🇮🇷
………‹🌹🍃࿐›………
📍| سپهبد شهید قاسم سلیمانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#سامانه یادبود مجازی سالگرد سردار دلها شهید #حاج_قاسم سلیمانی #قهرمان_من وارد شوید و به اندازه محبتتان در این یادبود مشارکت کنید.
ان شاءالله شفیعمان باشند 🤲
روی لینک بزنید 👇👇👇
https://iPorse.ir/6170576
شهید شو 🌷
💔 نه دی ثابت کرد که اگر #بصیرت نباشد حتی اگر موی سپیدکردهی راه #انقلاب باشی! شهدا بصیرت داشتند آن
💔
#فاصله زیادی هست
از آنجا که توئی تا اینجا که منم
و کاش #گناهانم این فاصله را زیادتر نمی کرد
دست ما بگیر
نگاهی
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
عجب حلوای قندی تو
امیر بی گزندی تو...♥️
#سردار_دلها♥️
#مرد_میدان👊🏻
#حاج_قاسم🕊
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 یَا مَن هو اّلَی مَن اَحَبٌۀ قَریب ای آنکه نزدیک است به هر کسی که دوستش بدارد... صلّوا على رس
💔
"هٰذا یَومُ السَّبتِ وَ هُوَ یَومُكَ، وَ اَنَا فیهِ ضَیفُكَ وَ جارُكَ"
این روزِ #شَنبه، روزِ تـوست،
وَ مَن دَر آن مِهمان و پَناهَنده تواَم
صلّوا على رسولِ الله و آله ﷺ
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#شنبه_های_نبوی
#من_محمد_را_دوست_دارم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
#بسم_الله
لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ
جز تو به که پناه برم
سوره توبه، آیه ۱۱۸
#یک_حبه_نور✨
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#دم_اذانی
چشم امیدم به شماست پسر فاطمةالزهراء 🖤 قصد آمدن ندارین ؟!
#اللهمعجللولیكالفرجبهحقحضرتمادر
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آلعمران ۱۴۹ يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِنْ تُطِيعُواْ الَّذِينَ
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_آلعمران
─┅─═ঊঈ🌐ঊঈ═─┅─
«150» بَلِ اللَّهُ مَوْلاكُمْ وَ هُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ
(از آنها كه دوستدار شما نيستند پيروى نكنيد،) بلكه خداوند مولاى شماست و او بهترين ياوران است.
نکته ها
🚩🍃 در آيه اول سخن از اطاعت كفّار بود، نه مولا و سرپرست گرفتن آنان، اما از اين كه در آيه دوم مىگويد: خداوند مولاى شماست، پس استفاده مىشود هر كس كفّار را اطاعت كند، در حقيقت را مولا گرفته است.
🚩🍃انگيزهى ارتداد و اطاعت از كفّار، كسب عزّت و قدرت است. قرآن در آيه 150 و آياتى نظير آن، اين خيال واهى را رد مىكند و مىفرمايد: «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً» «1» و «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً» «2»
─┅─═ঊঈ🌐ঊঈ═─┅─
پيام ها ⚡️📨
1- ولايت و اطاعت، در خداوند منحصر است. «بَلِ اللَّهُ مَوْلاكُمْ»
2- ولىّ گرفتن خداوند، سبب پيروزى شماست. «مَوْلاكُمْ وَ هُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ»
┄┉•🌸<❈🌸❈>🌸•┉┄
🍃اللهم صل علی محمد و ال محمد وعجل فرجهم🍃
🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
چهل سال رفاقت با #حـاجقـاسـم
🕊یادی از زندگی و فعالیت های شهید پورجعفری، مخزن الاسرار لشگر ثارالله که در لحظه شهادت فرمانده، کنارش بود.
#حاج_قاسم
#hero
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
♦️یک نفر در دنیا در بین ۶ میلیارد انسان وجود دارد که شما حتی اجازه ندارید اسمش را در اینستاگرام بیاورید. آیا نمونهای دیگر در طول تاریخ سراغ دارید؟
🔹حتی یک نمونه وجود ندارد. دو سال از آسمانی شدنش گذشته و از آوردن نامش میترسد. این اگر به معنای قویتر شدنِ او نیست، پس چیست؟
❤️#حاج_قاسم
🇮🇷#مرد_میدان
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
ایستگاه صلواتی برای حاج قاسم سلیمانی در استکهلم سوئد با اجتماع تعدادی از ایرانیان
🌹شادی روحشون صلوات
#اللهمصلعلیمحمدوآلوعجلفرجهم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت102 دلم بی
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت103 کمیل زمزمه میکند: هیچکاری نکن! فقط بیهوش باش. راستش واقعاً هم دارم از حال میروم؛ شدیداً احساس ضعف دارم. مرد میآید نزدیکم و دستش را میگیرد مقابل بینیام که مطمئن شود هنوز نفس میکشم. میگوید: ما زال تحت التخدير؟(هنوز بیهوشه؟) سعد مینشیند کنارم و سرش را به صورتم نزدیک میکند. نفسهای داغ و مضطربش میخورد به صورتم. انگار با این که فکر میکند من بیهوشم، باز هم از من خجالت میکشد یا شاید میترسد. مرد میپرسد: شو اسمه؟ -سیدحیدر. -ایرانی؟ -اي.(آره.) - لماذا تعتقد أن هذا يهمنا؟(چرا فکر میکنی برامون مهمه؟) -انه قائد مهم. هو ایرانی. أعلم أنه من الحرس الثوري.(فرمانده مهمیه. ایرانیه. من میدونم یکی از اعضای سپاه پاسدارانه.) این حرفش امیدوارکننده بود. این یعنی دقیقاً نمیدانند من چکارهام و حسابشده عمل نکردهاند؛ تیری در تاریکی انداختهاند. پس میتوانم امیدوار باشم لو نرفتهام. سعد از کنارم بلند میشود. این بار لحنش کمی کلافه است: أوفت بوعدي. دفع الأجر.(به قولم عمل کردم. پولم رو بدین!) یعنی من را برای چند لیره فروخته است؟ اصلا به لیره حساب کرده یا دلار؟ کاش برایم ثابت میشد که به خاطر تهدید خانوادهاش مجبور به این کار شده؛ همانطور که احتمال میدهم صامد را هم تهدید کرده بودند من را آنجا بکشاند. احتمالا هم صامد و هم زنش را کشتهاند. مرد میگوید: إذا أخبرتنا معلومات مفيدة، سأدفع لك. انتظر. (اگه اطلاعات به درد بخور بهمون داد اونوقت پولت رو میدم. فعلا صبر کن.) با این حساب اگر من جای سعد بودم کلا قید پولم را میزدم؛ چون چنین اتفاقی نخواهد افتاد. بیچاره سعد! سعد مینالد: وعدت للتو أن أجلب لك إيرانيًا! (فقط قرار بود من یه نیروی ایرانی براتون بیارم!) مرد کلاشش را بالا میآورد و نوک سرنیزهاش را زیر گلوی سعد میگیرد. دندانهایش را روی هم فشار میدهد و میغرد: اخرس! لن ادفع لك حتى يعطي المعلومات. (خفه شو! تا اطلاعات نده بهت پول نمیدم.) صدای نفسنفس زدن سعد را میشنوم. مرد دوباره اسلحهاش را پایین میآورد، نگاهی پر از نفرت به من میاندازد و یک لگد به ساق پایم میزند: توقظه! (بیدارش کن!) سرگیجهام بیشتر میشود. چشمانم را کامل میبندم. چرا این سردرد و سرگیجه لعنتی تمام نمیشود؟ مرد میرود به سمت در زیرزمین و میگوید: سأعود ظهراً. توقظه. (ظهر برمیگردم. بیدارش کن.) و میرود. من میمانم و سعد. سعد کمی در زیرزمین قدم میزند. کمکم متوجه نور کمی میشوم که از دو پنجره کوچک وارد زیرزمین میشود؛ دو نورگیر که با روزنامه پوشانده شدهاند. احتمالاً چون تا الان هوا تاریک بوده، نورگیرها را ندیدهام. کمیل میگوید: پس حتماً آفتاب زده. نماز صبحت هم که... وای نمازم! گندشان بزنند لعنتیها را. بغض گلویم را میگیرد. #قضا_شدن_نماز حتی از #اسارت هم بدتر است. کمیل از جا بلند میشود و به سمت نورگیرها میرود: وایسا ببینم... از قسمتی از پنجره که روزنامهاش پاره شده، بیرون را نگاه میکند. بعد برمیگردد به سمت من: خیلی وقته نماز قضا شده. فکر کنم بعد از قضا شدن نماز بهوش اومدی. اگر بعد از وقت نماز بهوش آمده باشم، نمازم قضا ندارد. با این وجود باز هم حالم گرفته است. سعد دارد در زیرزمین قدم میزند. کلافه است. انگار خودش هم میداند به پولش نمیرسد و چه بسا ممکن است عاقبتش مثل صامد بشود. روی صورتش دست میکشد و میان موهایش چنگ میزند. کمی مینشیند و دوباره بلند میشود. میآید بالای سرم و دستش را به سمتم دراز میکند، اما آن را پس میکشد. انگار میترسد به هوش بیایم. شاید دوست ندارد با من چشم در چشم شود. تا همین چند روز پیش ما سر یک سفره مینشستیم، با هم شوخی میکردیم، کنار هم میجنگیدیم.😏 دوباره چرخی در زیرزمین میزند و برمیگردد به سمت من. مینشیند مقابلم. چشمانم را کامل میبندم که نفهمد بیهوش نیستم. تندتند نفس میزند؛ ترسیده؛ نمیدانم از من، از آن مرد یا از عاقبت خودش؟ #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞
💔
#قرار_عاشقی
✍️امام رضا علیه السلام:
چون زمامداران دروغ گویند، باران نبارد، هرگاه حاکم ستم کند، حکومت سست میشود، و هرگاه زکات پرداخت نشود، چهارپایان تلف میشوند.
📚الامالی، ص ۳۱۰
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#امنیت_اتفاقی_نیست
امروز چهارمین سالگرد شهادت غریبانه ی مدافع امنیت #شهید_سجاد_شاه_سنایی در اغتشاشات دی ماه سال 1396 هست...
✔️سجاد بسیار کم حرف بود اما در عین کم حرف بودن روحیه شوخ طبعی داشت. بسیار با حجب و حیا بود و جاذبه خاصی داشت. مقید بود به خواندن زیارت عاشورا در صبح و عصر. یک ساعت قبل از شهادتش هم زیارت عاشورا خوانده بود. سجاد اخلاق خوبی داشت و یکی از محبوب ترین افراد فامیل بود.(راوی برادر شهید شاه سنایی)
💔بقول مقام معظم رهبری «شهدای امنیت مظلوم ترین شهدای انقلاب هستند.»
شهدایی که کمتر کسی اونها رو می شناسه و ازشون یاد می کنه.
بیادش این پیام را نشر دهید.
شادی روح بلندش #صلوات🌹
#ارسالی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 هر بار معلم با ترکهی خیس انار پشت دست هایش میزد و صدای گریه اش بلند میشد، بابا از حیاط خانه داد
💔
حالا دیگر دو سال است که نیستی #عزیز_دل.
در تمام این دوسال حتی لحظه ای داغت سرد نشده.
هنوز این آتش دارد در سینه ها شعله میکشد🔥
و هنوز دلها دارند برایت غنج میروند..
امروز بغض آقا هم برایت شکست. برای #حاج_قاسم ش.
همینطور صدایش میلرزید و دلش میلرزید و از #تو میگفت حاجی.
تویی که عمری، عاشق و مرید و دلداده اش بودی و همه ی اخلاص و شجاعت و ایمانت را خرج او کردی.
حالا آقا دلش، هوایت را کرده بود و داشت برایت اشک میریخت..
یادت هست هربار از او میگفتی گُل از گلت میشکفت و گاهی هم بغضت میشکست؟
امروز به تلافی همه ی آن لحظه های #عاشقانه، بغض آقا برایت شکست و گریست. درست مثل لحظه ای که در خون تپیده و إرباًإربا مقابلش خوابیده بودی و داشت برایت میخواند:
"اللهم إنا لا نعلم منه إلا خیرا..."
#قهرمان_من
#روزشمار_دلتنگی💔
#حاج_قاسم
#مرد_میدان
#استوری #پروفایل😍
#قاسم_سلیمانی
#سردار_دلها
#دلتنگ_تو_ایم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#سردار_سلیمانی
#قاسم_هنوز_زنده_ست
#شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #آھ... به دنبال #شهادت نرو‼️ #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞
💔
#آھ...
دست نوشته حاج قاسم که امروز از سوی خانواده ایشان به رهبر انقلاب اهدا شد
من به دنبال قاتلم میگردم و چقدر مشتاق دیدارشم،
او مرا به قله سعادت خواهد رساند.
بیا! خواهش میکنم بیا!
تحملم تمام شد بیا!
بیا با تیغ برهنه برنده، گلوی من آماده بریدن و خون من آماده جهیدن از جسم...
بیا مرا از این زندان رها کن
ای کلید قفل اسارتم
بیا بیا بیا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞