فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
🔴🎥 نظر جالب همسر شهید «باکری» پس از اعلام خبر شهادت
🔹رسول ملاقلی پور: حمید باکری آنقدر درگیر جنگ بود که فرصت نمیکرد بخوابد.
🔹همسر شهید حمید باکری: وقتی خبر دادند حمید شهید شد شاید تعجب کنید گفتم بهتر، الحمدالله، بالاخره خوابید.
─═════۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰═════─
✍شهدا اینجوری کار کردن تا نظام و انقلاب به اینجا رسید • واقعا ما چقدر کار کردیم؟!🤔
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
`💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت161 از ترس ای
`💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت162 یعنی دخترک مطهره را میبیند؟🤔 میترسم چنین سوالی از او بپرسم. کاش شکلاتی چیزی همراهم بود که بدهم به دخترک؛ اما هیچ ندارم. چشمم به حامد میافتد که به سختی از روی تلّ خاک عبور میکند و پایین میآید. نفسنفس میزند: - کسی توی این خونه نبود، ولی دیوار خونه کناریش ریخته. مثل این که توی همون خونه، یه خانواده زندگی میکردن. تازه انگار متوجه دختربچهای میشود که روی زانوهای من نشسته و چشمانش گرد میشوند: - این کیه؟ کوتاه توضیح میدهم: - از همون خونه دوید بیرون. خیلی ترسیده. دخترک نگاه کوتاه و ترسانی به حامد میاندازد و خودش را بیشتر به من میچسباند. حامد به دخترک لبخند میزند: - شو اسمک عزیزتی؟(اسمت چیه عزیزم؟) دختر باز هم جواب نمیدهد. حامد قدم تند میکند به سمت همان خانه و میگوید: صدای جیغشون میومد. باید بریم کمکشون. یکی دونفر از بچههای خودمان که صدای انفجار را شنیدهاند هم حالا رسیدهاند به خانه و حامد دارد برایشان شرایط را توضیح میدهد. دخترک را بغل میگیرم و از جا بلند میشوم. کمرم کمی درد میگیرد؛ یعنی از آن شب که آن پیرمرد را کول گرفتم، کمرم گاه و بیگاه تیر میکشد. به سمت خانهشان میروم و میگویم: هاد بیتک؟ (این خونه شماست؟) با حرکت سر تایید میکند. پشت سر حامد که بلند یاالله میگوید، وارد خانه میشوم. صدای گریه یک نوزاد و جیغ دو زن را واضحتر میشنویم. سر دختر را روی شانهام میگذارم: لاتخافی روحی.(نترس عزیزم.) چشمان دختر دوباره پر شدهاند از نگرانی. دختر را گوشه حیاط زمین میگذارم و میگویم: انا قادم.(الان میام.) بوی بدی در حیاط پیچیده است؛ چیزی شبیه بوی جنازه. حامد یااللهگویان وارد میشود و من هم پشت سرش. خاک زیادی که به هوا رفته، دیدن و نفس کشیدن را دشوار میکند. صدای جیغ و سرفه میآید. دیوارهای یک سمت از خانه ریخته است؛ اما بقیه خانه هم چندان سالم و سرپا نیست. همهجا بهم ریخته است. صدای گریه نوزاد از یکی دیگر از اتاقهای خانه میآید. پیرزن نسبتاً چاقی خودش را به سختی روی زمین میکشد و با صدای بلند گریه میکند. هنوز متوجه ما نشده است. صدای جیغ کمرمقتر شده. حامد میگوید: حتما یکی زیر آواره. و بیمعطلی، تکههای آجر و خاکها را کنار میزند. به کمک حامد میروم تا کمکم میتوانیم زنی را که زیر آوار بود ببینیم. زن افتاده روی زمین و صورتش خونی ست. وقتی میبینیم روسری ندارد، رویمان را برمیگردانیم و حامد از جا بلند میشود. پیرزن گریه میکند و چهار دست و پا به سمت جایی میآید که زن را پیدا کردهایم. انقدر گیج است که ما را ندیده یا نمیداند باید چه واکنشی نشان بدهد. #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 تولد #آقاجواد مرداد بود و تولد قمری اش هم مصادف بود با تولد امام رضا علیه السلام. خودش بیشتر هم
💔
یک روز گیر داد که انگشترش را توی انگشتم کنم تا ببیند عقیق توی دست من چه شکلی می شود.
مرتب هم انگشتر را عقب و جلو میکرد.
حالا نگو داشته انگشتر اندازه میزده...😅
راوی همسر #شهید_جواد_محمدی
قسمتیازکتاب #دخترها_بابایی_اند با اندکی تغییر
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
✨اعجاز علمی قرآن
🤔حکمت مسح_سر در وضو❓❓
✅ در جمجمه یک درز و شکاف وجود دارد که در منابع طب سنتی به آن یافوخ و در طب نوین درز ساژیتال گفته میشود.
✅حکما به افرادی که دارای مغز خشکی هستند که یکی از عارضههای آن خواب_سبک و سوت_گوش هست، توصیه میکنند که مسیر درز یافوخ را با روغن بنفشه یا بادام شیرین چرب کنند.
✨یکی از رطوبتبخشهای طبیعی دیگری که باید خیلی خیلی به آن توجه کنیم، کشیدن مسح_سر هست که در طی شبانهروز چندین مرتبه به مغز رطوبت بخشیده و باعث آرامش_اعصاب و ... در فرد میگردد.
👌چه خوب است که طی روز و شب حتی بغیر از زمان #نماز وضو بگیریم تا از برکات سلامتی آن بهره مند شویم
👌حتما قبل خواب ظهرانه (عصرانه) ، شبانه وضو بگیریم
👌 و چه خوب می شود اگر همیشه با وضو باشیم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
|۱۵ روز تا نیمه شعبان|
تنها او (مهدی(علیهالسلام)) است
که پس از دورانهای طولانی بلاخیز
و تنگناهای طاقتفرسا،
غمها و گرفتاریها را
از دل شیعیانش برطرف مینماید.....:)♥️
#الغوثُالامانیاصاحبالزمان
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
شهید شو 🌷
💔 #آھ... دستش را روی شانهام انداخت و گفت : « یک بلدچی اول باید #خودش را بشناسد، بعد #خدای خودش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#آھ...
خدایا..!
ما را حسینی زنده بدار، ما را حسینی بمیران..!
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
ای خدا!
ما را لایق دعای شهدا قرار بده
خدایا!
دعای شهدا را
در حق ما مستجاب کن
شهید شو 🌷
﷽ 💔 خدا کند به نگاهی شویم مقدادش شویم ساکن خوشبخت شیعه آبادش خدا کند که بخواهد ابوذرش باشیم کنار گ
﷽
💔
جِئتُکَ مِِن کُلِ مَنافِیَ العُمر
از تمامِ تبعیدگاههای زندگی
به سوی
تو آمدهام...
#یارسولالله
صلّوا على رسولِ الله و آله ﷺ
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#شنبه_های_نبوی
#من_محمد_را_دوست_دارم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#بسم_الله
موسی گفت: این چنین نیست، بی تردید پروردگارم با من است، و به زودی مرا هدایت خواهد کرد.
#با_من_بخوان.
#یک_حبه_نور✨
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
صبح، تاريخچه ی لبخندهای توست!🌻
#یهکمزیباییببینیم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 سلام همسنگری ها #روز_دهم_چله_زیارت_عاشورا و هر روز به نیت یک شهید🥀 امروز به نیت #شهید_حسین_همدانی
💔
سلام همسنگری ها
#روز_یازدهم_چله_زیارت_عاشورا
و هر روز به نیت یک شهید🥀
امروز به نیت #شهید_آقامحمد_شیخ_بیگ
این طریق خواندن زیارت عاشورا بسیار مجرب هست برای رسیدن به حاجت
و گفته شده تا یک سال مداومت شود
ان شالله بعد از چله هم ادامه بدیم تا یک سال
طریقه خواندن:
ابتدا دعای امین الله را می خوانیم (چون به خاطر گناهانی که از ما سر زده نعوذ بالله دچار ظلم در حق معصومین شده باشیم، شامل لعن زیارت عاشورا نشویم)
زیارت عاشورا را با ۱۰ لعن و ۱۰ سلام میخوانیم
نماز زیارت
دعای علقمه
#بسم_الله
اگر دوست داشتید نام کاربریتونو بفرستید تا بدونیم چند نفریم....
و اینکه میتونید نام #دوست_شهیدتونو ارسال کنید تا به نیت ایشون هم خوانده شود
@Emadodin123
💕 @aah3noghte💕
هدایت شده از شهید شو 🌷
💔
✅صلوات هنگام ظهر روزهای ماه شعبان
و شب نیمه شعبان .
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
با قلبی آکنده از درد،
شهادت مظلومانه نمازگزاران در پیشاور را تسلیت عرض میکنیم...
😭😭🖤💔🖤
ای پسر فاطمه،
ای مظلوم غریب،
عاشقانت را به چه جرمی به خاک و خون میکشند؟؟؟
❤️حسین، جانها فدایت❤️
😭😭😭😭😭😭
#پاکستان
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
هدایت شده از شهید شو 🌷
Farahmand-Mohsen-Shabaniyah-Munajat.mp3
24.55M
4_5841171671637057601.mp3
19.81M
💔
برات کربلامونو امضا کنید ارباب جان
دلمون از #فراق
ریش ریشِ
هوای کربلای تو از سر نمی رود ما را
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#قرار_عاشقی
📷نصب کتیبه به مناسبت فرارسیدن ایام ولادت امام حسین(ع) با شعری دلنشین در وصف اباعبدالله الحسین (ع)؛
جنّت ، شمیمی از کرم توست یا حسین
عطر بهشت در حرم توست یا حسین
شهید شو 🌷
`💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت162 یعنی دختر
`💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت163 پیرزن گریه میکند و چهار دست و پا به سمت جایی میآید که زن را پیدا کردهایم. انقدر گیج است که ما را ندیده یا نمیداند باید چه واکنشی نشان بدهد. حامد تکه پارچهای پیدا کرده و آن را روی سر زن میاندازد. میپرسم: - انتو زین؟(شما خوبین؟) انگار صدایم را نشنیدهاند؛ چون جوابی نمیدهند. پیرزن، زن جوانتر را در آغوش کشیده است. از جا بلند میشوم و دنبال آب میگردم. شیر آب آشپزخانه را باز میکنم؛ اما آب قطع است. قمقمهام را به سمت پیرزن میگیرم. پیرزن اول به دخترش مینوشاند که هنوز ناله میکند و دارد خاک را از روی صورتش میتکاند. پیرزن به زور جرعهای در حلق زن میریزد؛ اما زن سرش را عقب میکشد و درحالی که با دست، بدن دردناکش را ماساژ میدهد، ضجه میزند: وین ولدی؟(بچهم کجاست؟) نیمخیز میشوم برای بلند شدن؛ اما حامد را میبینم که از یکی از اتاقها خارج میشود و نوزادی را در آغوش گرفته. نوزاد همچنان گریه میکند و تلاش حامد برای آرام کردنش از طریق تکان دادن، بیفایده است. زن که صدای گریه نوزاد را شنیده، سعی میکند از جا بلند شود و با صدای گرفتهاش میگوید: روحی!(عزیزم!) و دستانش را برای گرفتن نوزاد دراز میکند. انگار هیچکدامشان ما را ندیدهاند؛ تعجبی هم ندارد. دچار شوک شدهاند و هوش و حواسشان سر جای خودش نیست. حامد نوزاد را به مادرش میدهد و میگوید: لازم نروح. هون خطیر.(باید بریم. اینجا خطرناکه.) زنها به سختی از جا بلند میشوند. احتمالا باید مادر و مادربزرگ دخترک باشند. خوشبختانه هیچکدام آسیب جدی ندیدهاند و خودشان راه میروند. از خانه که خارج میشویم، نیروهای امدادی را میبینیم که برای کمک آمدهاند. بوی بد جنازه همچنان در حیاط پیچیده است چراغ یک علامت سوال را در ذهنم روشن نگه داشته.🤔 دخترک وقتی من را میبیند، به طرفم میدود و دستش را دور پاهایم حلقه میکند. از کارش تعجب میکنم؛ الان باید میرفت سراغ مادرش نه من. با دست به زن جوان که توسط یک امدادگر معاینه میشود اشاره میکنم: هیدی ماما؟(این مامانته؟) دختر جواب نمیدهد و فقط با حالتی التماسآمیز نگاهم میکند. فکری از ذهنم میگذرد که شاید دختر به دلیلی غیر از برخورد خمپاره، از خانه گریخته باشد. شاید آن زن مادرش نباشد و شاید...😱 #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞